ریشهی خیالات سوء
سؤال: ریشهی خیالات سوء کجا است؟
جواب: ریشهی همهی خیالات سوء یك چیز است و آن این كه جز خدا را منشأ اثر بدانیم و برای آنها تأثیر مستقل قائل شویم. البته معلوم است که برای رهایی از خیال سوء باید از جهات مختلف برنامهریزی کرد و مشکل به این آسانی حل نمیشود، اما اصل و ریشهی آن را بدانیم تا إنشاءالله بتوانیم در تقویتِ توجه به خدا از یک جهت، و در دفع اطمینان به غیر خدا از جهت دیگر، برنامهریزی كنیم.
بهاندازهای كه انسان در قوهی واهمهی خود به غیر خدا اصالت داد، به همان اندازه صورتهای كاذب به عنوان عوامل تأثیرگذار ظاهر میشوند و فکر ما را متوجه خود میکنند. طبیعی است که توجه به غیر خدا و منشأ اثر دانستن آنها ذهن و فکر ما را متوجه خود میکند و موجب میشود تا قوهی واهمه، صورتهایی مطابق توجه ما در ذهن ما بسازد. حال توجه به غیر خدا، چه توجه به خودمان باشد و خودمان را کارهای بدانیم، یا سایر افراد را، و چه توجه به وسایل و ابزارها باشد. اگر فقط خدا وسط باشد، به خودمان نگاه نمیكنیم تا خیالمان مشغول خودمان شود و هزاران صورت خیالیه در رابطه با خودمان در ذهنمان ظاهر شوند.
حال اگر متوجه این ضعف و نقیصه شدیم، آن وقتی هم که اصالت را به خودمان میدهیم از این کار راضی نخواهیم بود و در عین توجه قوهی واهمه به خود، آن را تصدیق نمیکنیم و به دنبال آن راه نمیافتیم و لذا قوهی واهمه در عینی که از بین نمیرود، تقویت هم نمیشود تا خیالات واهی به عنوان حقیقت، همه روح و روان و قلب ما را اشغال کنند
اگر از مشغولیات دیروز ناراحت شده باشید و متوجه شوید علتش توجه به خود است، وقتی دوباره عامل غفلت آمد، دلی که متوجه اصالت حق است، به راحتی به دنبال آن راه نمیافتد، در این حال نه تنها خیالات تقویت نمیشود، آرامآرام ضعیف هم میگردند، از آن طرف معارف توحیدی و عرفانی و روایات اخلاقی و دعا و نماز و نیایش، همه و همه کمک میکنند که خیالاتِ واهی نه تنها تقویت نشوند، ضعیف و ضعیفتر شوند و انسان بتواند خود را به کمک معارف قلبیه و اخلاق فاضله از دست خیالاتِ واهی آزاد کند. خیالات سوء پس از مدتی میروند ولی دوباره میآیند. حال اگر شما تمرین لازم را نسبت به دفع آنها داشتید کمی میمانند و میروند، بنا نیست شیطان دست از سرکشی بردارد، بنا است ما تحت تأثیر وسوسههای او قرار نگیریم. همین که به دنبال وسوسههای او راه نیفتیم و با نور شریعت الهی خود را کنترل کنیم، به خودی خود یک نوع پیروزی است. به گفته مولوی:
در جهان جنگ این شادی بس است
که ببینی بر عدو هر دم شکست
کار روی روح، غیر از كار روی جسم است؛ من اگر بخواهم این لیوان را بردارم با یك اراده دستم را دراز میکنم و برمیدارم، اما اگر كسی که معتاد به سیگار است بخواهد میل خود را به سیگار از بین ببرد و سیگار نكشد نمیتواند با یک اراده آن کار را تمام کند، باید مدتها جهت میل و ذهن خود را نسبت به آن تغییر دهد تا در نهایت به ترک آن موفق شود، روزها و ماهها باید با خودش كَلَنجار برود. كارهای روحی، با جهتگیری روح و ارادههای مستمر عملی میشود و در همین راستا است که عرض میكنم؛ چیزهای مهمِ واقعی باید آرامآرام برای شما مهم بشود، تا تصورات و تخیلاتِ امور وَهمی نتوانند شما را تا آخر به دنبال خود ببرند.
اگر شما نسبت به کسی کینه داشته باشید بعد بفهمید دزدی هم كرده است، وقتی شیطان در نمازتان دزدی او را به یادتان میآورد، حسابی حال میآیید، میگویید: چشمش كور شود، آدم نبود، یک مرتبه متوجه میشوید «السلام علیكم» نماز را هم گفتند و نماز تمام شد، اما هنوز شما آن خیال را دنبال میکنید، چون آن خیال برایتان مهم بود، و طبیعی است که اگر چیزی برای انسان مهم باشد نمیتواند از آن دل بکند، اما اگر آنقدر یاد خدا برایتان مهم بود که هر مهم دیگری به حاشیه رفت، دیگر وقتی آن خیال آمد نمیتواند شما را به سوی خود ببرد، همین که ملائکه با الهام خود ما را متوجه نماز و یاد خدا کردند، به خود میآییم، ولی اگر شدتِ توجه ما به آن خیال زیاد بود اصلاً متوجه الهام ملائکه هم نمیشویم. به گفته مولوی:
عاشقانت در پس پرده ى كرم
بهر تو نعره زنان بین دم به دم
عاشق آن عاشقان غیب باش
عاشقان پنج روزه كم تراش
كهبخوردندت ز خدعه جذبه اى
سالها ز یشان ندیدى حبه اى
وقتی یاد خدا در درجهی دوم قرار گیرد، هر فکر و خیالی ما را به دنبال خود میبرد و لذا وقتی تذكرات روحانی ملائکه آمد، آن قدرت را ندارند كه خیالِ آمده را عقب بزنند.
پس باید برنامهریزی كنیم و آرامآرام برسیم به اینكه همه کارهی عالم خدا است. برای رسیدن به چنین حضوری معارف توحیدی و حکمت صدرایی و عرفان نظری کمک میکنند تا عقل و قلب قانع شوند که موجودات عالم عین تعلق به حقاند، و چون وجودشان از خدا است، تأثیرشان نیز از خدا است، در آن حال با تمام وجود در مناجات با خدا میگویی:
آب دریا جمله در فرمان تست
آب و آتش اى خداوند آن تست
گر تو خواهى، آتش آب خوش شود
ور نخواهى آب هم آتش شود
این طلب در ما هم از ایجاد تست
رستن از بى داد یا رب داد تست
میرسیم به جایی که دل میفهمد، خدا رزّاق است، خدا مُحیی است، خدا مُمیت است، وقتی این معارف آرامآرام و از طریق برنامه به دل رسید، در ابتدا خیالات اگر مقاومتی هم بکنند، نمیتوانند پایدار بمانند و همواره ضعیف و ضعیفتر میشوند، به طوری که به راحتی میتوانید آنها را عقب بزنید، پس از مدتی دیگر کمتر به سراغتان میآیند، بعد دیگر نمیدانم چی میشود. فقط میدانم اگر انسان از خیالاتش آزاد بشود، تمام بهشتها در قلبش شعله میكشد.