صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 50

موضوع: ادبِ خیال، عقل و قلب

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,355 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    ریشه‌ی خیالات سوء


    سؤال: ریشه‌ی خیالات سوء کجا است؟
    جواب: ریشه‌ی همه‌ی خیالات سوء یك چیز است و آن این كه جز خدا را منشأ اثر بدانیم و برای آن‌ها تأثیر مستقل قائل شویم. البته معلوم است که برای رهایی از خیال سوء باید از جهات مختلف برنامه‌ریزی کرد و مشکل به این آسانی حل ‌نمی‌شود، اما اصل و ریشه‌ی آن را بدانیم تا إن‌شاءالله بتوانیم در تقویتِ توجه به خدا از یک جهت، و در دفع اطمینان به غیر خدا از جهت دیگر، برنامه‌ریزی ‌كنیم.
    به‌اندازه‌ای كه انسان در قوه‌ی واهمه‌ی خود به غیر خدا اصالت داد، به همان اندازه صورت‌های كاذب به عنوان عوامل تأثیرگذار ظاهر می‌شوند و فکر ما را متوجه خود می‌کنند. طبیعی است که توجه به غیر خدا و منشأ اثر دانستن آن‌ها ذهن و فکر ما را متوجه خود می‌کند و موجب می‌شود تا قوه‌ی واهمه، صورت‌هایی مطابق توجه ما در ذهن ما بسازد. حال توجه به غیر خدا، چه توجه به خودمان باشد و خودمان را کاره‌ای بدانیم، یا سایر افراد را، و چه توجه به وسایل و ابزارها باشد. اگر فقط خدا وسط باشد، به خودمان نگاه ‌نمی‌كنیم تا خیالمان مشغول خودمان شود و هزاران صورت خیالیه در رابطه با خودمان در ذهنمان ظاهر شوند.
    حال اگر متوجه این ضعف و نقیصه شدیم، آن وقتی هم که اصالت را به خودمان می‌دهیم از این کار راضی نخواهیم بود و در عین توجه قوه‌ی واهمه به خود، آن را تصدیق نمی‌کنیم و به دنبال آن راه نمی‌افتیم و لذا قوه‌ی واهمه در عینی که از بین نمی‌رود، تقویت هم نمی‌شود تا خیالات واهی به عنوان حقیقت، همه روح و روان و قلب ما را اشغال کنند
    اگر از مشغولیات دیروز ناراحت شده باشید و متوجه شوید علتش توجه به خود است، وقتی دوباره عامل غفلت آمد، دلی که متوجه اصالت حق است، به راحتی به دنبال آن راه نمی‌افتد، در این حال نه تنها خیالات تقویت نمی‌شود، آرام‌آرام ضعیف هم می‌گردند، از آن طرف معارف توحیدی و عرفانی و روایات اخلاقی و دعا و نماز و نیایش، همه و همه کمک می‌کنند که خیالاتِ واهی نه تنها تقویت نشوند، ضعیف و ضعیف‌تر شوند و انسان بتواند خود را به کمک معارف قلبیه و اخلاق فاضله از دست خیالاتِ واهی آزاد کند. خیالات سوء پس از مدتی می‌روند ولی دوباره می‌آیند. حال اگر شما تمرین لازم را نسبت به دفع آن‌ها داشتید کمی می‌مانند و می‌روند، بنا نیست شیطان دست از سرکشی بردارد، بنا است ما تحت تأثیر وسوسه‌های او قرار نگیریم. همین که به دنبال وسوسه‌های او راه نیفتیم و با نور شریعت الهی خود را کنترل کنیم، به خودی خود یک نوع پیروزی است. به گفته مولوی:
    در جهان جنگ این شادی بس است

    که ببینی بر عدو هر دم شکست

    کار روی روح، غیر از كار روی جسم است؛ من اگر بخواهم این لیوان را بردارم با یك اراده دستم را دراز می‌کنم و برمی‌دارم، اما اگر كسی که معتاد به سیگار است بخواهد میل خود را به سیگار از بین ببرد و سیگار نكشد نمی‌تواند با یک اراده آن کار را تمام کند، باید مدت‌ها جهت میل و ذهن خود را نسبت به آن تغییر دهد تا در نهایت به ترک آن موفق شود، روزها و ماه‌ها باید با خودش كَلَنجار برود. كار‌های روحی، با جهت‌گیری روح و اراده‌های مستمر عملی می‌شود و در همین راستا است که عرض ‌می‌كنم؛ چیزهای مهمِ واقعی باید آرام‌آرام برای شما مهم ‌بشود، تا تصورات و تخیلاتِ امور وَهمی نتوانند شما را تا آخر به دنبال خود ببرند.
    اگر شما نسبت به کسی کینه داشته باشید بعد بفهمید دزدی هم ‌كرده ‌است، وقتی شیطان در نمازتان دزدی او را به یادتان ‌می‌آورد، حسابی حال ‌می‌آیید، می‌گویید: چشمش كور شود، آدم نبود، یک مرتبه متوجه می‌شوید «السلام علیكم» نماز را هم گفتند و نماز تمام ‌شد، اما هنوز شما آن خیال را دنبال می‌کنید، چون آن خیال برایتان مهم بود، و طبیعی است که اگر چیزی برای انسان مهم باشد نمی‌تواند از آن دل بکند، اما اگر آنقدر یاد خدا برایتان مهم بود که هر مهم دیگری به حاشیه رفت، دیگر وقتی آن خیال آمد نمی‌تواند شما را به سوی خود ببرد، همین که ملائکه با الهام خود ما را متوجه نماز و یاد خدا کردند، به خود می‌آییم، ولی اگر شدتِ توجه ما به آن خیال زیاد بود اصلاً متوجه الهام ملائکه هم نمی‌شویم. به گفته مولوی:
    عاشقانت در پس پرده ى كرم

    بهر تو نعره زنان بین دم به دم

    عاشق آن عاشقان غیب باش

    عاشقان پنج روزه كم تراش

    كه‌بخوردندت ز خدعه جذبه اى

    سال‌ها ز یشان ندیدى حبه اى

    وقتی یاد خدا در درجه‌ی دوم قرار گیرد، هر فکر و خیالی ما را به دنبال خود می‌برد و لذا وقتی تذكرات روحانی ملائکه آمد، آن قدرت را ندارند كه خیالِ آمده را عقب ‌بزنند.
    پس باید برنامه‌ریزی ‌كنیم و آرام‌آرام برسیم به این‌كه همه کاره‌ی عالم خدا است. برای رسیدن به چنین حضوری معارف توحیدی و حکمت صدرایی و عرفان نظری کمک می‌کنند تا عقل و قلب قانع شوند که موجودات عالم عین تعلق به حق‌اند، و چون وجودشان از خدا است، تأثیرشان نیز از خدا است، در آن حال با تمام وجود در مناجات با خدا می‌گویی:
    آب دریا جمله در فرمان تست

    آب و آتش اى خداوند آن تست

    گر تو خواهى، آتش آب خوش شود

    ور نخواهى آب هم آتش شود

    این طلب در ما هم از ایجاد تست

    رستن از بى داد یا رب داد تست

    می‌رسیم به جایی که دل می‌فهمد، خدا رزّاق است، خدا مُحیی است، خدا مُمیت است، وقتی این معارف آرام‌آرام و از طریق برنامه به دل رسید، در ابتدا خیالات اگر مقاومتی هم بکنند، نمی‌توانند پایدار بمانند و همواره ضعیف و ضعیف‌تر می‌شوند، به طوری که به راحتی می‌توانید آن‌ها را عقب ‌بزنید، پس از مدتی دیگر کمتر به سراغتان می‌آیند، بعد دیگر نمی‌دانم چی می‌شود. فقط می‌دانم اگر انسان از خیالاتش آزاد بشود، تمام بهشت‌ها در قلبش شعله ‌می‌كشد.








    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند







  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #22

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,355 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    دستورالعملی برای اصلاح ریشه‌ی خیالات سوء


    از جمله دستورالعمل‌هایی که در دفع خیالات مؤثر است، دستورالعمل آیت‌الله بهجت(ره) است که به نظر می‌رسد بهترین دستورالعمل برای مردم امروز باشد، با همان روشی كه ایشان می‌گویند: که «اولاً: علم تو، استاد توست، ثانیاً: گناه ‌نكن». ایشان می‌دانند چه بگویند. کافی است شما خودتان را به آن بسپارید، پس از مدتی احساس می‌کنید دیگر گرفتار خیالات آنچنانی نیستید
    ممکن است ما متوجه نباشیم که پایگاه این دستورالعمل در روح و قلب ما كجاست، ولی اگر عمل کنیم نتایج لازمه را به‌دست می‌آوریم، او می‌داند چه می‌گوید جای این حرف امروز است، این حرف مربوط به سیصد سال پیش نیست مرحوم قاضی(ره) با توجه به روح زمان خودشان این را نمی‌توانند بگویند. زمان یك جنس خاصی دارد، در این زمانی كه بنده و جناب‌عالی در آن هستیم و از یک طرف مردم آگاهی‌های حدّاقلی را در مورد دین دارند و از طرفی سیره‌ی علماء را می‌شناسند، از دستورالعمل آیت‌الله بهجت(ره) به‌‌شدت كار می‌آید. خودتان می‌دانید، راه دیگری هم ندارید.
    سختی ریاضت‌های دینی غیر از سختی‌هایی است که اهل دنیا می‌کشند، سختی ریاضت‌های دینی، جانفزا است. می‌پرسند: «چطوری ریاضت بكشیم؟» ریاضت یعنی همین که در نماز، خیالی به سراغتان آمد که آن خیال مطلوب شما است، برای حفظ ارتباط با خدا، از آن دل بکنیم و این کار از صعود به کوه اورست سخت‌تر است، اما اولاً: ممکن است. ثانیاً: نتیجه‌بخش. دل کندن از مطلوب خود برای خدا و چشم برداشتن از آنچه نفس أمّاره دوست دارد به آن بنگرد، کار آسانی نیست ولی انسان را از دنیای محدود و تنگ به عالم گسترده معنا و غیب سوق می‌دهد. گفت:
    تا خون نکنی دیده و دل پنجه سال

    از قال تو را ره ننمایند به حال

    در ابتدا آدم فكر می‌كند اصلاً نمی‌شود از این میل‌ها دل بکند، ولی باید بداند راه دارد، همچنان یک نفر که معتاد به سیگار است باید مدام به روح و قلب خود فرمان ‌دهد تا پس از مدت‌ها آرام‌آرام توجه آن از سیگارکشیدن به چیز دیگری سوق پیدا کند. انسان باید دائم به خودش فرمان دهد كه بس است این‌همه توجه به دنیا! اگر این فرمان را همچنان ادامه دهد، و خود را در معرض تحریک حُبّ دنیا و حبّ نفس قرار ندهد، آرام‌آرام می‌رسد به جایی که به لطف الهی با خیالات پاک هم‌آغوش است.
    روی دستورالعمل حضرت آیت‌الله‌بهجت(ره) وقت ‌بگذارید، ایشان می‌گویند: گناه ‌نكن. ممكن است شما در ابتدا كه خواستید گناه ‌نكنید، موفق ‌شوید، اما بعد دوباره گناه‌ كنید. بسیارخوب، سعی ‌كنید دوباره گناه ‌نكنید. فرقش این است كه ایشان، استاد شماست و می‌داند با این دستورالعمل آرام‌آرام «حضور» غلبه ‌می‌كند و به جایی که باید برسید، می‌رسید. دستور العمل ایشان دستورالعمل قابل عمل است، همین علمی که نسبت به خدا و معاد و نبوت و امامت دارید و حلال و حرام خدا را نیز می‌دانید، فعلاً برای عمل کافی است.(30)
    با امید آن‌که بتوانیم با رشد همه‌ی ابعاد وجودی خود، در تعادل کامل قرار بگیریم و به راحتی با حقایق قدسی مرتبط شویم.
    «والسلام علیكم و رحمةالله و بركاته»




    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند






  4. Top | #23

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,355 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    فصل دوم، - ضرورت مطالعه و نحوه‌ی آن

    بسم الله الرحمن الرحیم

    مطالعه؛ طریق هم‌آغوش‌شدن با اسرار

    سؤال: آیا مطالعه، یكی از راه‌های كسب معرفت و رسیدن به قرب الهی است، یا این‌که قرب الهی با تزکیه حاصل می‌شود و مطالعه صرفاً وسیله‌ی رفع شبهه‌های فکری خود و دیگران است، تا بتوانیم در راه قرب الهی موانع را برطرف کنیم؟
    جواب: علت آن‌که بعضاً از مطالعه بهره‌ی لازم نصیب عزیزان نمی‌شود و منجر به این‌گونه سؤالات می‌گردد - که گمان کنید مطالعه صرفاً جهت رفع شبهات فکری است- دو چیز می‌تواند باشد، یكی مطالعه بر روی موضوعاتی است كه ارزش مطالعه ندارند و محتوای لازم را به انسان نمی‌دهند، و دیگری بد مطالعه‌كردن. همین‌طور كه هیچ‌كس از نگاه‌كردن بدش نمی‌آید‌ اما اگر انسان به منظره‌ای نگاه ‌كرد كه موجب تنفر او شد چشمانش را می‌بندد. سرخوردن از مطالعه هم همین طور است که اگر انسان در سیر مطالعاتی خود موضوعاتی را مطالعه کرد که جانش استفاده‌ی لازم را از آن‌ها نبرد کلاً از مطالعه سرخورده می‌شود.
    انسان روحاً و فطرتاً مطالعه را به عنوان وسیله‌ای که اولاً: او را متوجه حقایق عالم می‌کند و ثانیاً: وسیله‌ی تذکر برای قلب است، دوست می‌دارد.
    پس اگر از مطالعه آن چیزی را که روح و فطرت ما می‌طلبد به دست نیاوریم، طبیعی است كه از آن فاصله ‌می‌گیریم؛ بسیار کم پیش می‌آید که انسان از خود بپرسد: «چطور شد كه از مطالعه ‌كردن خسته ‌شدم؟»، ولی آرام‌آرام مطالعه را رها ‌می‌كنیم. اما اگر متوجه باشیم ما نیازهایی داریم كه از طریق مطالعه‌ی آثار مکتوب عالمان جواب داده ‌می‌شود، اگر از مطالعه‌ در مورد موضوعی سرخورده شدیم، برمی‌گردیم و گمشده‌ای را که باید بر روی آن مطالعه کنیم پیدا می‌كنیم.
    عنایت داشته باشید علما در خلوت خود اسراری را برای ما مكتوب ‌كرده‌اند تا ما از طریق مطالعه‌ی آن اسرار، با نتایجی كه آن‌ها در خلوت خود به‌‌دست ‌آورده‌اند هم‌آغوش شویم. یكی از عواملی که مانع مطالعه می شود، این است كه در مطالعات خود به دنبال مكتوبات خلوت علمای عالَم‌دار نیستیم.(31) مگر كسی می‌تواند برای كسی چیز مفیدی بنویسد جز این که خودش عالَم داشته ‌باشد و در عالَم خود با میوه‌های خاصّی روبه‌رو شده که طالب ظهوراند؟ و لذا آن عالِم میوه‌ها را به زبان نوشتار به شما می‌نمایاند، شما هم از طریق آن نوشتارها - که بیشتر متذکر احوالات عالمان است- به آن میوه‌ها وصل ‌می‌شوید. البته باید مواظب ‌بود که:
    ای بسا ابلیس آدم‌روی هست



    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند






  5. Top | #24

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,355 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    مطالعه؛ طریق هم‌آغوش‌شدن با اسرار

    سؤال: آیا مطالعه، یكی از راه‌های كسب معرفت و رسیدن به قرب الهی است، یا این‌که قرب الهی با تزکیه حاصل می‌شود و مطالعه صرفاً وسیله‌ی رفع شبهه‌های فکری خود و دیگران است، تا بتوانیم در راه قرب الهی موانع را برطرف کنیم؟
    جواب: علت آن‌که بعضاً از مطالعه بهره‌ی لازم نصیب عزیزان نمی‌شود و منجر به این‌گونه سؤالات می‌گردد - که گمان کنید مطالعه صرفاً جهت رفع شبهات فکری است- دو چیز می‌تواند باشد، یكی مطالعه بر روی موضوعاتی است كه ارزش مطالعه ندارند و محتوای لازم را به انسان نمی‌دهند، و دیگری بد مطالعه‌كردن. همین‌طور كه هیچ‌كس از نگاه‌كردن بدش نمی‌آید‌ اما اگر انسان به منظره‌ای نگاه ‌كرد كه موجب تنفر او شد چشمانش را می‌بندد. سرخوردن از مطالعه هم همین طور است که اگر انسان در سیر مطالعاتی خود موضوعاتی را مطالعه کرد که جانش استفاده‌ی لازم را از آن‌ها نبرد کلاً از مطالعه سرخورده می‌شود.
    انسان روحاً و فطرتاً مطالعه را به عنوان وسیله‌ای که اولاً: او را متوجه حقایق عالم می‌کند و ثانیاً: وسیله‌ی تذکر برای قلب است، دوست می‌دارد.
    پس اگر از مطالعه آن چیزی را که روح و فطرت ما می‌طلبد به دست نیاوریم، طبیعی است كه از آن فاصله ‌می‌گیریم؛ بسیار کم پیش می‌آید که انسان از خود بپرسد: «چطور شد كه از مطالعه ‌كردن خسته ‌شدم؟»، ولی آرام‌آرام مطالعه را رها ‌می‌كنیم. اما اگر متوجه باشیم ما نیازهایی داریم كه از طریق مطالعه‌ی آثار مکتوب عالمان جواب داده ‌می‌شود، اگر از مطالعه‌ در مورد موضوعی سرخورده شدیم، برمی‌گردیم و گمشده‌ای را که باید بر روی آن مطالعه کنیم پیدا می‌كنیم.
    عنایت داشته باشید علما در خلوت خود اسراری را برای ما مكتوب ‌كرده‌اند تا ما از طریق مطالعه‌ی آن اسرار، با نتایجی كه آن‌ها در خلوت خود به‌‌دست ‌آورده‌اند هم‌آغوش شویم. یكی از عواملی که مانع مطالعه می شود، این است كه در مطالعات خود به دنبال مكتوبات خلوت علمای عالَم‌دار نیستیم.(31) مگر كسی می‌تواند برای كسی چیز مفیدی بنویسد جز این که خودش عالَم داشته ‌باشد و در عالَم خود با میوه‌های خاصّی روبه‌رو شده که طالب ظهوراند؟ و لذا آن عالِم میوه‌ها را به زبان نوشتار به شما می‌نمایاند، شما هم از طریق آن نوشتارها - که بیشتر متذکر احوالات عالمان است- به آن میوه‌ها وصل ‌می‌شوید. البته باید مواظب ‌بود که:
    ای بسا ابلیس آدم‌روی هست

    پس به هر دستی نباید داد دست

    اگر احساس کردیم با خواندن کتابی نمی‌توانیم كتاب دیگری را ‌بخوانیم و از مطالعه سرخورده شده‌ایم باید بدانیم به آن علت بوده که بنای ما از مطالعه ارتباط با اَسرار خلوت علماء عالَم‌دار نبوده ‌است در نتیجه، كتاب‌خواندن از چشم‌ ما می‌افتد.







    امضاء
    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند






  6. Top | #25

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,355 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    مشكل جهان امروز و غفلت از مطالعه

    انسان جهان امروز چون از پیگیری آثار مکتوب عالمانِ اهل خلوت غافل شده، مجبور است با رُمّان‌های عادی و سطحی خلوت خود را پُر کند، در حالی که می‌توانست در این خلوت‌ها خود را به اوج روحانیتی برساند که عالمان و حکیمان در آن به‌سر می‌برند.
    پدیده‌ی ‌رمان‌خوانی که در فرهنگ غربی معمول است غیر از مطالعه‌ی زندگی بزرگان است که موجب تذکر برای بهتر زندگی‌کردن است. آری بعضاً رُمان‌ها نمایش نمونه‌ی ایده‌آل یك زندگی است، که کار با ارزشی است ولی آنچه فعلاً غالب است، رمان‌هایی است که برای از بین‌بردن اوقات فراغت نوشته می‌شود. كتاب «حیّ‌بن‌یَقظان» ابن‌سینا یا كتاب «عقل سرخ» سهروردی، به عنوان رمان‌هایی که نظر به جنبه‌های ایده‌آل و باطنی عالَم دارد، کتاب‌های جالبی است. سهروردی قصه‌ی انسانی را ترسیم ‌می‌‌كند كه از چاه قِیرَوان در آمد و از وادی مورچگان گذشت، به یَمَن رسید و جگر آسمان را بُرید. در نگاه اول انسان می‌گوید: این‌ها چیست كه این آقا سر هم کرده؟! در حالی كه از نظر سهروردی این قصه، قصه‌‌ی هر انسانی است كه می‌خواهد در این دنیا درست زندگی کند. او قصه‌ی ما را می‌گوید؛ چاهِ سیاهِ قیرَوان، یعنی دنیا. عبور دادن نفس از وادی مورچگان یعنی عبور از وادی حرص و كثرت، و به وادی یَمَن واردشدن یعنی وارد عالم میمنت و مباركی‌شدن، بعد باید به آسمان برود و جگر آسمان را برای خودش بردارد، یعنی وارد وادی تنفس عالم غیبی شود. یك وقت قصه خودمان را در صورت‌های واقعی و توجه به ابعاد آرمانی می‌خوانیم كه توسط بزرگان نوشته شده است، ولی یك‌وقت قصه‌های سرد و بی‌روحی را برای از بین‌بردن اوقات فراغت می‌خوانیم. در مطالعه‌ی نوع دوم است که ارزش مطالعه کم می‌شود و انسان‌ها از مطالعه سرخورده می‌گردند.
    دنیای امروز به جهت ضعف موضوعات در بدترین شرایط فکری و مطالعاتی قرار دارد و بیشتر ادای مطالعه را در می‌آورد، ما مسلمانان اگر به سراغ متون اصلی خود برویم عالی‌ترین موضوعات را داریم، ولی متأسفانه از متون اصلی خود فاصله گرفته‌ایم و گرفتار بحث بر روی موضوعات سطحی و تکراری هستیم.
    موضوع مطالعه اگر درست مدیریت شود، یک طرفش توجه به حقایقی است که غذای جان انسان‌ها است، و یک طرفش شناختن راه‌های هلاکت است تا ما هم چون فرو افتادگان در هلاکت‌ها، هلاک نشویم. متأسفانه بی‌مطالعه‌گیِ خود را با ادای مطالعه بر روی موضوعات سطحی پنهان می‌كنیم، به طوری که در مورد خیلی چیزها کتاب می‌خوانیم اما همت نمی‌کنیم در مورد آن چیزهایی که باید کتاب بخوانیم، کتاب بخوانیم. افراد معمولی كتاب‌هایی مثل «امیر ارسلان نامدار» می‌نویسند، كه نویسنده‌ی آن با خیالات خودش خواننده را بازی می‌دهد، بدون آن که نظری به عالم بالاتر از عالم ماده داشته باشد، و بدتر از آن رُمان‌هایی است که در چندین جلد با طرح شخصیت‌هایی همطرازِ‌ آدم‌های سطحی و عادی که به‌دنبال ماجراجویی هستند، وقت ما را از بین می‌برند و با طرح این نوع شخصیت‌ها، ناخودآگاه شخصیت جوانان ما را دعوت به آن نوع اعمال می‌کنند. امروزه رمان‌هایی نوشته می‌شود که انعكاس شخصیت انسان‌هایی است که به فساد تن داده‌اند، بدون آن‌که بخواهند آن زندگی را تغییر دهند، این‌ها، رمان‌هایی است كه در واقع خلوت بشر را ضایع ‌می‌كند، و اگر از این گونه مطالعات فاصله نگیریم و برای مطالعات خود موضوعات خاصی را تعیین نکنیم زندگی ما می‌شود زندگی افرادی که «هر دم به كاری» هستند.





    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند






  7. Top | #26

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,355 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    مطالعه؛ و هم‌افق ‌شدن با جبرائیل(ع)

    وقتی کتاب‌هایی را مطالعه کردیم که نویسندگان آن قصه‌ی اشراقات و تفکرات خود را به رشته‌ی تحریر در آورده‌اند، از طریق آن نوشتارها به تفكر ‌می‌نشینیم و درنتیجه نَفْس ما با تفكر بر روی آن متون، به سوی عالم عقل سیر ‌می‌كند، و از طریق آن سیر، به قول فیلسوفان به عقل فعّال می‌رسد که در اصطلاح دین همان جبرائیل(ع) است. در جای خود ثابت شده که اگر مطالعه‌ی انسان بر روی موضوعات حقیقی باشد، نفس ناطقه یا قلب او با جبرائیل(ع) ارتباط ‌پیدا ‌می‌كند، البته این نوع ارتباط غیر از ارتباطی است كه وجود مقدس حضرت رسول(ص) با مقام اصلی جبرائیلی دارند که مفتخر به اخذ شریعت و مأمور به ابلاغ آن می‌شوند، بلكه این نوع ارتباط، بیشتر ارتباط نفس ناطقه با مفاهیم حقایق عالیه است و یک نوع توجه و تذکر است. ولی به هر حال مطالعه بر روی موضوعات اساسی، نفس را مستعد ارتباط با عالم بالا می‌کند. در روایت داریم که: در روز غدیر خم حسان بن ثابت حضور رسول خدا(ص) آمده عرضه داشت آیا اجازه می‌دهید در این باره اشعارى به عرض برسانم كه خدا از آن‌ها راضى باشد؟ رسول خدا(ص) فرمود: به‌ نام خدا بگو و او شعرهای زیبایی سرود. رسول خدا(ص) فرمودند: «لَا تَزَالُ یَا حَسَّانُ مُؤَیَّداً بِرُوحِ الْقُدُسِ مَا نَصَرْتَنَا بِلِسَانِك »؛ اى حسان تا وقتى كه ما را به زبان خود یارى می‌كنى روح القدس[جبرائیل] یاور و مؤید تو باشد.(32)
    حال با تدبّر در شعر حسان‌بن‌ثابت یک نوع هم‌افق ‌شدن با جبرائیل(ع) برای شما پیش می‌آید، همچنان که با تدبّر در آثار متفكران خلوت‌دار، چنین ارتباطی برای عقل و قلب انسان پیش می‌آید.
    عالمان واقعی نمی‌توانند چیزی را كه بقیه گفته‌اند بنویسند، وظیفه‌ی آن‌ها این است که آنچه خدا به قلب‌شان القاء کرده است ظاهر کنند، می‌خواهند نمایش لطف خدا باشند. چگونه خدا عشق محض و حیات و حضورِ بدون هرگونه سستی و غفلت است؟! یعنی «لاتَأخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ»؛ او را نه چرتی هست و نه خوابی، این یعنی عشق. قلبی هم که سراسر حضور و شعف است اصلاً نمی‌تواند بخوابد یا چرت ‌بزند؟ خداوند عین عشق است، پس عین فورانِ فیض است؛ لذا به او خطاب می‌کنی «یَا دائِمَ الْفَضْلِ عَلَی الْبَرِیَّةِ»؛ ای خدایی كه دائماً در فیض‌رسانی به مخلوقات هستی. كسی هم كه توانست بهره‌هایی از عالم غیب به دست آورد، عین فوران و فیض‌دهی به غیر می‌شود، همین‌ها باعث ‌می‌شود كه دست به قلم ببرد. عالمان بزرگ وقتی دست به قلم می‌بردند، در واقع قصه‌ی واردشدنِ خودشان در بهشت را تكرار می‌كردند. نوشته‌های آنان، نوشته‌هایی است كه به انسان زندگی ‌می‌دهد. پس باز تأکید می‌کنم که «عالمان بزرگ با تفكر خود هدیه‌هایی را كه از طریق جبرائیل(ع) کسب کرده‌اند به كتابت‌ در می‌آورند و ما از طریق این مكتوبات با عالَم عقل و عالَم جبرائیل ارتباط ‌پیدا‌ می‌كنیم».
    وظیفه‌ی ما ابتدا این است که ببینیم کدام نوشته‌ حال و هوای اتصال به عالم غیب را در خود دارد، آن‌ها را باید مطالعه کنیم تا روحانیتِ جان نویسندگان آن‌ها، به قلب ما منتقل شود.(33)
    هیچ روزی شما نمی‌توانید بدون نظر بر مكتوبات و آثاری که به اسم ربّ، به قلم آمده، به عالم عقل برسید. آری إن‌شاءالله به جایی می‌رسید که مكتوب شما، ذكر الهی یعنی قرآن خواهد شد، همان حالتی که در شرح حال امام خمینی(ره) می‌گویند که روزانه هشت مرتبه قرآن می‌خواندند. اما برای رسیدن به آنجا باید مقدماتی طی شود. فکر نکنید كسی كه زبان عربی می‌داند به راحتی می‌تواند از قرآن به عنوان کتاب ذکر خود استفاده کند، مثل من و شما كه فارسی می‌دانیم ولی به راحتی نمی‌توانیم از مثنوی استفاده کنیم. برای ارتباط با مثنوی باید بنا را بر آن بگذاریم که وارد عالَم مولانا شویم، بسیار کم‌‌اند فارسی‌زبانانی که بخواهند و بتوانند وارد عالم مولوی شوند، عالَمی که مولوی کتاب مثنوی و کلیات شمس تبریزی را در آن عالَم سرود، حتی استاد‌های ادبیات فارسی هم به راحتی نمی‌توانند وارد آن عالَم شوند. استاد‌های ادبیات، می‌فهمند كه معنی این لغت و شعر چیست. باید انسان ابتدا آماده شود که گمشده‌اش را در عالم مولوی پیدا کند، در آن وقت تلاش می‌كند وارد عالَم مولوی بشود، در آن حال با خواندن مثنوی قصه‌ی ارتباط مولوی را با عالَم غیب مطالعه می‌كند. حالا حساب کنید اگر انسان روایات ائمه‌ی معصومین(ع) را ذکر مکتوب خود قرار دهد به چه عالَمی وارد می‌شود، و اگر مطالعه‌ی روایات را مقدمه‌ای برای ورود به قرآن قرار دهد وارد عالمی دیگر می‌شود که قابل توصیف نیست و همه‌ی ما باید آرزویمان ورود به عالم قرآنی باشد.
    باید از طریقه‌ای که خود قرآن می‌فرماید: «ذَلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ»؛ با قرآن هم‌زبان شد و راه ارتباط با جبرائیل(ع) را از طریق قرآن پیدا كرد و اگر عزم و قصد ما از ارتباط با قرآن چنین ارتباطی نباشد وارد قرآن می‌شویم ولی دست ‌خالی بیرون ‌می‌آییم. به تعبیر نبی‌اکرم(ص) در آخرالزمان «یقرؤن القرآن لا یجاوز تراقیهم »(34) قرآن می‌خوانند ولی از گلویشان بالاتر نمی‌رود. چون این‌ها در قرآن خواندن دنبال ارتباط با نور جبرائیل(ع) نیستند. در حالی که دریچه‌ی اتصال به خدا، وزیدنِ نسیم جبرائیل بر قلب‌ها است که آن هم از طریق قرآن ممکن است. فیلسوفان، به‌خصوص فارابی درباره‌ی چگونگی ارتباط با عقل فعّال نکات خوبی را مطرح کرده‌اند که به عنوان مقدمه جهت بررسی کشف جایگاه مطالعه، دارای نکات ارزشمندی است، که در مباحث «چگونگی فعلیت یافتن باورهای دینی» آن نکات به حمدالله به خوبی و با نگاه معرفت النفسی تبیین شده است.





    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند






  8. Top | #27

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,355 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    مطالعه؛ عامل ورود به عالَم انسان‌های بزرگ

    كتاب‌ها، غوغای حیات بشریت‌اند. از جمله ظلم‌هایی كه فرهنگ مدرنیته به بشر كرد این بود كه با طرح موضوعات سطحی، راه ورود به عالَم انسان‌های بزرگ را بر بشریت بست. طوری موضوع تجدد و پیشرفت را مطرح کرد که گویا اندیشه‌ی حکیمان بزرگ کهنه شده و دوره‌اش گذشته است. فرهنگ مدرنیته طوری خود را تبلیغ کرد که انسان گمان می‌کند یک فکر نو و جدید است و لذا هر فکری که در حوزه‌ی تفکر مدرنیته نگنجد کهنه و عقب‌افتاده است. نتیجه آن شد که فکر بر روی هر موضوعی که فرهنگ مدرنیته آن را تأیید نکند، كهنه است. در این فرهنگ تفكری كه به آسمان وصل است كهنه‌ معرفی می‌شود، در چنین فضایی اگر کسی برود اندیشه‌های فارابی و «سُهروَردی» و ملاصدرا را بخواند به سراغ فکرهای كهنه رفته است و از این طریق رابطه‌ی جامعه‌ی بشری با اندیشه‌ی حکیمان گذشته گسسته شد، و گسستگی تاریخی به وجود آمد، و بشریت گرفتار بی‌هویتی گشت و عشق که قصه‌ی اتصال انسان‌های بزرگ با معبود محبوب خود بود گُم شد. در حالی که به گفته مولوی:
    باغ سبز عشـق كو بی‌منتهاسـت

    جز غم و شادی در او بس میوه‌هاست

    حالتی دیگـر بُوَد كـان نـادر است

    بـی‌بهـار و بی‌خــزان، سبـز و تـر است

    باغ سبز عشق كه پاییز و بهار ندارد، فوق پاییز و بهار، بستر ظهور آثار عالمان بزرگ است که به رشته‌ی تحریر در آورده‌اند. مدرنیته با طرح تجدد موضوع پاییز و بهار را پیش کشید كه آقا این‌ها بهار است و آن‌ها پاییز، ما هم ناخودآگاه طوری عمل می‌کنیم که گویا مثنوی مولوی و اسفار ملاصدرا و یا حتی روایت و نهج‌البلاغه و قرآن مربوط به پاییز است، حالا باید نوشته‌های دنیای مدرن را که بهاری است مطالعه کرد؟!
    ابتدا باید روحیه‌ای را كه بر روان ما حاكم شده و باعث ‌شده نتوانیم با کتاب‌های حکیمانه و در نهایت با قرآن خلوت ‌كنیم، بشناسیم، بعد بررسی کنیم اگر با کتاب حکیمان و روایات ائمه‌ی معصومین (ع)و قرآن، مأنوس نباشیم چه ضربه‌ی بزرگی به زندگی خود زده‌ایم. اگر می‌خواهید با امام صادق(ع) خلوت ‌كنید، ابتدا باید برسید به این‌كه بدون امام صادق(ع)و بدون خلوت‌داشتن با اندیشه‌ی آن حضرت در خسران کامل‌اید، چون وقتی صورت کمالی زندگی را نشناسیم و قله‌ی انسانیت را ندانیم تلاش‌های خود را به کدام سو مدیریت کنیم؟
    وقتی شما می‌خواهید از شهر یزد به اصفهان بروید، وقتی به شهر نائین می‌رسید، این نشانه‌ی آن است که بی‌راهه نرفته‌اید، اما شهر نائین كه هنوز اصفهان نیست. حالا یك نفر بگوید الحمدالله كه به نصف راه رسیدیم پس مقداری در اصفهان هستیم. وقتی مقصد اصلی در مدّ نظر شما نیست، با طی‌کردن نصف راه هیچ بهره‌ای از آن مقصد نبرده‌اید. نصف راه، وقتی نصف راه است، كه بقیه‌اش هم طی ‌بشود. برای همین هم روز قیامت كسانی که در دنیا معبود خود را نیافته و با عبادت او جهت خود را به سوی او نهادینه نکرده‌اند، همین ‌طور می‌دوند و نمی‌دانند كجا بروند، مثل ملخ‌های پراكنده سرگردانند،(35) چون افق زندگی خود را درست پیدا نكرده‌اند، در چنین شرایطی قرار می‌گیرند. وقتی كسی می‌خواهد برود اصفهان و می‌داند كه تا حالا به شهر نائین رسیده ‌است، این افقش را گم‌ نكرده ‌است. ولی یك وقت کسی همین طور می‌رود و دل‌خوش است كه می‌رود، این مقصد انسانیت را گم کرده است، چون امام خود را یعنی قلّه‌ی انسانیت را گم کرده است.
    اگر خلوت با امام صادق(ع) را می‌طلبید چه اشكال دارد كه برای آن برنامه‌ریزی کنید و مقدماتی را پشت سر بگذارید تا به نتیجه برسید. بنده به شما قول ‌می‌دهم؛ اگر درست برنامه‌ریزی کنید به جاهایی می‌رسید كه در ابتدا نمی‌توانستید‌ فكرش را هم بكنید‌. وقتی عزم ما آن شد که وارد عالَم نورانی ائمه‌ی معصومین (ع) شویم، با روحیه‌ی تدبّر وارد کتب روایی می‌شویم. بروید كتاب تحف‌العقول را باز ‌كنید و برنامه‌ی مطالعه‌ی خود را بر روی اندیشه‌ی امامان(ع) پایه‌ریزی بفرمایید. (36)یا می‌توانید «اصول‌كافی» عزیز را بخوانید، عمده آن است که بخواهید عالَم خود را به عالَم امامان نزدیک کنید، اگر با این عزم مطالعه را شروع کردید نه تنها خسته و سرخورده نمی‌شوید، بلکه شکر می‌کنید که عجب توفیقی بود، توفیق ورود به کتاب‌های حکیمان و ورود به روایات و آیات. چشم‌پزشکان به حضرت امام‌خمینی(ره) گفته بودند اگر می‌خواهید بینایی چشمتان از بین نرود، مطالعه نکنید و قرآن نخوانید. حضرت امام(ره) فرموده بودند؛ من چشم می‌خواهم که قرآن بخوانم، اگر نتوانم قرآن بخوانم چشم برای چه می‌خواهم. آنچنان ورود به عالَم قرآن و روایات زیبا است که انسان در آن عالم احساس می‌کند در مقصد خود نشسته است و نمی‌خواهد جای دیگری برود. وقتی با مطالعه‌ی اصول کافی وارد دنیای «بِرِّ به اخوان» و نیکی به برادران می‌شوید، یا مثلاً وارد عالَم «فرار از عُجب» می‌گردید، حسّ می‌کنید بر بال ملائکه سوارید و دارید در افق‌های معنویت حرکت می‌کنید. جناب كُلینی‌(ره) آمده می‌گوید: می‌خواهی به شاگردی اهل‌البیت(ع) بروی و از كبر نجات ‌پیدا بكنی؟ بیا باب «تواضع» و باب «فرار از كبر» را بخوان.
    ابتدا به انگیزه‌ی آن‌هایی كه به صورت حقیقی مطالعه‌ می‌كنند توجه فرمائید، که این‌ها در این اتاق‌ها و حجره‌ها چكار ‌می‌كنند، چه احوالاتی در درون آن‌ها می‌گذرد؟! تا بتوانیم خود را برای مطالعه به صورت حقیقی آماده کنیم. آیت‌الله حسن‌زاده«حفظه‌الله‌‌تعا لی» که نمونه‌ی بارزی از انسان‌های اهل مطالعه‌ی دوران معاصرند، بعضاً چند میز كوچك در اتاق‌شان بود. روی هر میزی یك مجموعه‌ی کتاب خاص برای تحقیق در موضوع خاص داشتند، كتابهایِ مخصوص هر موضوعی روی یك میز جدایی بود. و روح ایشان در آن‌ها سیر می‌کرد. با حال عجیبی با کتاب‌ها زندگی ‌می‌كنند، اگر این حال را به دست آوردید، می‌بینید كه بزرگ‌ترین ستم به خودتان همین است كه این نوع مطالعات را از دست بدهید.
    به شما می‌گویند با مطالعه كجا را گرفته‌ای؟!» بگو «حلوای تن‌تنانی، تا نخوری ندانی»، این‌ها زندگی را گم کرده‌اند، به آن‌ها بگوئید: شما که در دنیای کتب بزرگان زندگی نمی‌کنید، کجا زندگی می‌کنید؟ آن‌هایی كه در دنیای فكر انسان‌های بزرگ زندگی ‌می‌كنند، می‌گویند: در حین مطالعه‌ی آن کتب، در بهشت‌ زندگی ‌می‌كنند، آن‌وقت شما می‌گویی: «كجا را گرفته‌اند؟!»
    مرغی که خبر ندارد از آب زلال



    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  9. Top | #28

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,355 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    علمای دین؛ اشاره‌كننده به اهل‌البیت(ع)

    خدا لطفی به ما كرده ‌بود، گاهی روی آثار دانشمندهای بزرگ دنیا كار می‌كردیم. گاهی دو سه سال باید وقت‌مان را صرف ‌می‌كردیم تا بتوانیم عمق اندیشه‌ی هر کدام را به دست آوریم، در آن حال چیزهایی به ما می‌دادند، اما هنوز در وجود خود احساس می‌کردیم زمینه‌های خالی بزرگی مانده ‌است. در نهایت متوجه شدیم باید مسأله‌مان را با كسانی حل‌ كنیم كه در رابطه با آن‌ها آمده‌است: «إنَّما یُریدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أهْلَ‌البَیْتِ»؛(37) یعنی اهل بیت(ع) کسانی‌اند که هیچ نقصی در شخصیت آن‌ها نیست. ممکن است عزیزان تصور کنند به راحتی می‌توان قلب را متوجه اهل بیت(ع) کرد. ولی به واقع و در عمل این‌طور نیست، باید اندیشه‌های بزرگ را شناخت تا در عین بهره‌مندشدن از آن‌ها، متوجه عالی‌ترین اندیشه شویم، بنده شاید دو سال عمر خود را روی «اُپانیشادها» گذاشتم،(38) مطالب آن طوری است که می‌شود با آن‌ زندگی ‌كرد، ولی وقتی سراغ نهج‌البلاغه می‌آییم، می‌گوییم ای كاش کسانی بودند كه افق‌های نهج‌البلاغه را به ما نشان ‌می‌دادند تا به جای اپانیشادها، روی نهج‌البلاغه كارمی‌كردیم. البته هنوز هم اپانیشادها را یكی از بهترین كتاب‌های دنیا می‌دانم. این سرودها از بیش از پانزده قرن قبل از میلاد حضرت مسیح(ع) در چین و هند بوده ‌است، با این همه حرف توحیدی! اما پیام آیه‌ی «إنَّما یُریدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أهْلَ‌البَیْتِ» این است: گروهی را از هرگونه نقصی پاك كردیم تا مظهر پُرشدنِ تمام خلأهای بشر‌ باشند و بشر باید دست از دامان آنها برندارد.
    وقتی می‌آیی خدمت امام‌خمینی و علامه‌طباطبائی و ملاصدرا و امثال این‌ها«رحمة‌الله‌علیهم» می‌خواهی فدای آن‌ها شوی كه با آثار و نوشته‌های‌شان اشاره به ائمه معصومین (ع) دارند، می‌گویند: «اهل‌البیت را ببین». ولی بعضی از نویسندگان می‌گویند: «من را ببین». ببینید چقدر تفاوت هست بین کتاب‌هایی که ما را متوجه انسان‌هایی می‌کند که عین عصمت‌اند، با کتاب‌هایی که ما را متوجه انسان‌های معمولی می‌کند. بنده و امثال بنده خاك پای امام خمینی و علامه‌طباطبائی و ملاصدرا و امثال آن‌ها«رحمة‌الله‌علیهم» را سرمه‌ی چشم‌مان‌ می‌كنیم چون این‌ها در نوشته‌هایشان می‌گویند: «ما را نبین». و به همین جهت خیلی بزرگ‌اند، ما را به سوی کسانی که عین درستی و پاکی هستند راهنمایی می‌کنند. افقی كه به آدم نشان‌می‌دهند، افق «لِیُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْس»؛ است، افق انسان‌های معصوم كه هرگونه پلیدی از آن‌ها زدوده شده، تا نمایشِ خدا باشند.(39) شما به این آیه دقت ‌كنید؛ خدا می‌فرماید: «إنَّما یُریدُ اللهُ» خدا اراده ‌كرده‌ كه «لِیُذْهِبَ عَنْكُمُ» از شما خانواده «اَلرِّجْسَ» هرگونه نقصی را برطرف ‌كند.
    این‌قدر مسأله روشن است كه متأسفانه از آن به صورت عادی می‌گذریم، اگر آب خیلی زلال باشد، نمی‌بینید، هر چه بگویند «این آب است»، می‌گوییم: «كو آب؟!». ولی وقتی كسی می‌آید به آن دست ‌می‌زند، می‌گوییم: راست گفتی، آب است. علامه ‌طباطبایی‌ها كارشان همین است؛ یك آب زلالی به نام فرهنگ اهل‌البیت(ع) و قرآن را که از شدت زلالی قابل درک با عقل جزئی ما نیست تکانی می‌دهند تا متوجه آن‌ها شویم، تفسیر قرآن و سخنان امامان معصوم (ع) یعنی توجه دادن انسان به بعضی از نکات قرآن و روایات تا برویم به نور آن‌ها حقیقت را به دست آوریم.
    ما خلوت با علامه‌طباطبایی(ره) را خلوتِ یافتن اهل‌البیت(ع) می‌دانیم تا ما را به كسانی كه اَبَر انسان‌اند برسانند. اگر آثار این بزرگان را مطالعه ‌نكنیم چگونه می‌خواهیم به اهل بیت(ع) برسیم؟! برای رسیدن به فرهنگ اهل‌البیت(ع) و قرآن به تعقل نیازمندیم. علمای بزرگ و فیلسوفان الهی، راه تفکر را می‌گشایند، وقتی تفکر به صحنه آمد می‌توانیم در قرآن و روایات تدبّر کنیم و بهره بگیریم.




    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  10. Top | #29

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,355 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    مطالعه‌؛ باب ورود به عالَم عقل فعّال


    عزیزان باید دقت کنند که چه مطالبی را بخوانند تا شوق ادامه‌ی کار در جان‌شان شعله‌ور شود، وگرنه اگر در یافتن موضوع مورد مطالعه و شخص مورد نظر سهل‌انگاری کنند پس از مدتی از مطالعه خسته ‌می‌شوند و آن را رها ‌می‌كنند.
    لازم است انسان‌های بزرگ و اندیشه‌های بزرگ را پیدا‌ كنید، و در راستای ارتباط با آن‌ها برنامه‌ی درازمدت بریزید، تا آرام‌آرام از طریق دریچه‌ی روح آن‌ها به سوی عالم بیکرانه‌ی غیب و معنویت سیر کنید. وقتی به عالم غیب وصل ‌شدید، می‌یابید كه به چشمه وصل‌اید؛ آن وقت إن‌شاءالله به مرحله‌ی خودآگاهی رسیده‌اید و جانتان کتابی خواهد شد که می‌توانید هر روز ورق بزنید. گفت:
    مرا به هیچ کتابی مکن حواله دِگر

    که من حقیقت خود را کتاب می‌بینم

    یك مدتی آثار كُنفسیوس را می‌خواندم، سخنان زیبایی بود، تا حدّی که احساس می‌کردم از سخنان او بیشتر از روایات خوشم می‌آید، ولی با این همه ارتباط خود را با روایات قطع نکردم، تا این که متوجه ‌شدم علت علاقه‌ام به كنفسیوس این است که او به شخصیت محدود من نزدیك‌تر است؛ به خودم آمدم که اگر بالاتر نیایم، به كنفیسوس خلاصه ‌می‌شوم. خدا لطف ‌كرد با همه احترامی که برای او قائل بودم، از او گذشتم.
    از كنفسیوس عمیق‌تر، لائوتْسِه است؛ لائوتْسِه به‌طور ‌فوق‌العاده‌ای زیباست. چون روح سخنانش به عالم قدس متصل ‌است. ولی اگر بنا داشته باشید به عمیق‌ترین ابعاد خود متصل شوید متوجه می‌شوید حرف‌های دیگری هست كه بیشتر به ابعاد نهایی ما جواب‌ می‌دهد و آن فرهنگ معصومین(ع) است.
    سیری كه ما را در مسیر اهل بیت(ع) قرار دهد در انتها موجب می‌شود که نفس ما به نور آن ذوات مقدسه با جبرائیل(ع) و یا به تعبیر فیلسوفان با عقل فعّال مرتبط شود. البته معلوم است که در این مسیر باید از شخصیت خود درآئیم و خود را به سوی شخصیتی دیگر سیر دهیم. به قول مولوی:
    بس بلا و رنج بایسْت و وقوف

    تا رهد آن روح صافی زین حروف

    عمده آن است که شما بدانید نظرتان را باید به کدام سو بیندازید، مثل روزه‌گرفتن است؛ وجود مقدس پیغمبر(ص) باب این کار را باز ‌كردند و جهت آرمانی این کار را در منظر ما قرار دادند، ولی معلوم است که ابتدای امر نمی‌شود چشم و گوش و دلمان روزه‌دار باشد، اما راه نزدیکی به آن امر جلوی ما گشوده شده، این ‌قدر ادامه ‌می‌دهیم تا كم‌كم بتوانیم روزة واقعی بگیریم.
    یکی از موضوعات بسیار با ارزش در امر مطالعه‌، موضوع خودشناسی یا معرفت‌النفس است. ملاصدرا در جلد 8 و 9 اسفار باب آن را باز کرده و بنده نیز تحت عنوان «معرفةُ‌النَّفسِ و الحَشر» آن را ترجمه کرده‌ام، اگر کسی دو سال روی آن وقت ‌بگذارد إن‌شاءالله نفس او آمادگی حضور در عالم معنویت را پیدا می‌کند.
    نمی‌خواهم هدف آرمانی را که قابل دسترس نباشد مطرح کنم، بلکه معتقدم اگر راه را درست تشخیص دهید، به همین اندازه که تلاش می‌کنید، نتیجه می‌گیرید. باید بدانید با واردشدن به عالَم علما، نفس شما پنجره‌ی ارتباط با حقایق معنوی را پیدا می‌کند.
    وقتی قدم‌قدم جلو بروید و منظر و هدف مناسبی هم برای خود پیدا کنید، دیگر در عین احترام به كنفسیوس، نمی‌توانید در او خلاصه شوید و لذا جلو می‌روید و نتیجه می‌گیرید. وقتی با عالَم علمایی مرتبط شدید که پنجره‌ی ارتباط با امامان معصوم (ع)‌اند، متوجه می‌شوید افرادی که در كنفسیوس و امثال او متوقف‌اند، حقیقتاً جواب نیازهای خود را نداده‌اند. بعضی‌ها با افلاطون و در افق فكری او به سر می‌برند. افلاطون چیز عجیبی است! عده‌ای را می‌شناسم كه این‌ها تمام زندگی‌شان تلاش برای نزدیکی به افق تفکر افلاطون است. باید افلاطون را به عنوان یک متفکر شناخت و با او همدل شد و با منظر او آشنا گشت، و از او گذشت. آن اشخاصی که به بالاتر از افلاطون نظر نکردند و به همان اندازه جواب بعضی از استعدادهای خود را ندادند، باید خود را ملامت کنند كه به خلأهای خود راضی ‌شدند. بعضی‌ها با مثنوی زندگی می‌‌کنند، مثنوی از نظر سیر انسان به شکوفایی‌های متعالی، قابل مقایسه با کنفسیوس یا افلاطون نیست ولی با این همه نمی‌تواند تمام خلأهای انسان را پُر كند. كسی كه به مثنوی راضی شود، به عدم فعلیت‌یافتن بعضی از استعدادهایش راضی ‌شده ‌است. ولی اگر از اشاره‌های او استفاده کردید و جلوتر آمدید می‌رسید به اهل‌البیت، همان‌طور که ابن فارض رسید.(40) او می‌گوید:
    ذَهَبَ الْعُمْرُ ضیاعًا وَ انْقَضَی

    باطِلاً إذْ لَمْ أفُزْ مِنْكُمْ بِشَیْ

    غَیْرَ ما اُولیتُ مِنْ عِقْدی‌ وَلا

    عِتْرَةِ الْمَبْعوثِ حَقًّا مِنْ قُصَیّْ

    «عمر من‌ ضایع‌ شد و به‌ باطل‌ سپری‌ گشت‌؛ چرا كه‌ من‌ به هیچ‌وجه‌ به‌ حقیقت‌ شما نرسیدم‌ و كامیاب‌ نشدم‌، غیر از عهد و طوق‌ ولایتِ‌ عترتِ‌ پیامبر برانگیخته‌شده به‌ حقّ، از اولاد قُصَیّ(41) كه‌ آن‌ به‌ من‌ رسیده‌ است‌.»
    می‌گوید‌ نتیجه‌ی یك‌ عمر سیر و سلوك‌ إلَی‌ الله‌، وصول‌ به‌ ولایت‌ عترت‌ طاهره‌ و گره‌‌خوردن‌ و عقد ولای ایشان‌ است‌ كه‌ به‌ صورت هِبه و بخشش‌ به‌ من‌ اعطاء شده‌ و من‌ از آن‌ كامیاب‌ و فائز گردیده‌ام‌.
    از این‌جا اوّلاً: به‌دست‌ می‌آید كه‌: سیر و سلوك‌ صحیح‌ و بی‌غِشّ و خالص‌ از شوائب‌ نفس‌ امّاره‌، بالاخره‌ سالك‌ را به‌ عترت‌ طیّبه‌ می‌رساند، و از انوار جمالیّه‌ و جلالیّه‌ی ایشان‌ در كشف‌ حُجُب‌ بهرمند می‌سازد. و ابن‌ فارض‌ كه‌ مذهب‌ سنّت‌ را داشته‌ و حتّی‌ كنیه‌ و نامش‌ أبوحَفْص‌ عُمَر است‌، در پایان‌ كار و آخر عمر از شرب‌ مَعین‌ ولایت‌ سیراب‌ و از آب‌ دهان‌ محبوب‌ ازل‌ سرشار و شاداب‌ گردیده‌ است‌.(42)
    وقتی سیر فکری و قلبی ما درست بود می‌رسیم به جایی که احساس می‌کنیم روایات معصومین(ع) جواب اصلی جان ماست.
    یكی از موضوعات خوبی که راه به ما نشان ‌می‌دهد، «معرفة‌النفس» است. «معرفة‌النفس» روش حضرت امام خمینی(ره) و علامه‌طباطبایی(ره) و بسیاری دیگر از بزرگان است، چون در این روش انسان سعی می‌كند لایه‌های وجود خود را یكی‌یكی ورق بزند تا به لایه‌های عمیق‌تری دست یابد، آن لایه‌هایی که با نور حق و روش معصومین(ع) به نشاط می‌آیند، و اگر در این دنیا آن لایه‌ها به نور حق منور نگردند، فردای برزخ و قیامت که حجاب‌ها یکی پس از دیگری برطرف می‌شود، انسان با خلأهای عمیقی روبه‌رو خواهد شد.





    ویرایش توسط سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)* : 08-10-2018 در ساعت 23:07
    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  11. Top | #30

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,355 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    المیزان؛ باب ورود به عالم قرآن

    از راه‌های اصلی ورود به عالم معنا، قرآن است، منتها راه رسیدن به قرآن، تفسیر آن است، آن هم تفسیری که بتواند جانمان را به قرآن نزدیک کند، در این رابطه می‌توان تفسیر قیّم المیزان را نام برد.(43) از این فكرها ‌نكنید كه از فردا مستقیم سراغ قرآن می‌رویم این طمع خام، و دست کم‌گرفتنِ قرآن است. حتی زمان پیامبر(ص) وقتی قرآن نازل ‌می‌شد اصحاب سؤال می‌کردند: «یا رسول‌الله! منظور این آیه چیست؟». خیلی از آیات به این راحتی معنی خود را آشكار نمی‌كند. ما در روایت داریم كه بعضی از آیات قرآن را آخرالزمان می‌فهمند.(44) برای همین است كه عرض نکردم برای ورود به عالم عقل فعال و نور جبرائیلی مستقیماً رجوع كنید به «قرآن»، عرض کردم رجوع كنید به تفسیر «المیزان»، این تفسیر خیلی كمك‌تان ‌می‌كند، چون حضرت علامه‌ی طباطبائی(ره) از آن عالمانی هستند که عالَم دارند، آن هم عالَم توحیدی ناب.
    اگر بخواهیم عالَم دینی پیدا کنیم و حکیمانه فکر کنیم و حکیمانه بیندیشیم تفسیر شریف المیزان كمك می‌كند، زیرا عالَم قرآنی علامه‌ی طباطبائی(ره) در آن منعکس است. از جمله شخصیت‌های تحت تأثیر علامه طباطبایی؛ آیت‌الله ‌جوادی‌آملی و آیت‌‌الله حسن‌زاده‌آملی و آیت‌‌الله محمد شجاعی هستند، وقتی وارد عالم امثال این عزیزان شدید وارد كاخی می شوید که به عالَم قدس مرتبط است و به واقع وارد بهشت می‌شوید، که صورت قیامتی آن همان قصرهایی است که در بهشت به مؤمنین وعده داده‌اند. ولی در بهشت به ازای ارتباط با روح بعضی از عالمان، فقط یك درخت به انسان می‌دهند، چون یک نکته‌ی خوب دارند، نه یک عالَم. زیر یک درخت كه تماماً نمی‌توانیم زندگی ‌بكنیم. بعضی كتاب‌ها دریچه‌ی ورود به یك قصراند، همان‌طور که تفسیر قیم المیزان دریچه‌ی ورود به قصر بی‌انتهای قرآن است. (45) و اگر كسی توانست وارد آن بشود به او بهشتی می‌دهند كه در مورد آن فرمود: «جَنَّةٌ عَرْضُها كَعَرْضِ السَّماءِ وَ الاَرْضِ»؛(46) بهشتی که عرض آن به اندازه‌ی عرض آسمان و زمین است.




    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi