تنها راه دریافت حقایق
سؤال: چه افرادی، با چه روحیههایی باید مطالعه كنند؟
جواب: طبق بحثی كه گذشت همه باید مطالعه كنند، تا با بهرههای روحانی مکتوب شده توسط عالمان عالَمدار مأنوس گردند. آری، اگر كسی استادی داشته باشد كه به جای اینكه نوشتههای او را بخواند، مطالب را به صورت شفاهی از او بگیرد، چیز بسیار خوبی است. ولی چنین سیری در این دوره نزدیک به محال است. چون ساحت بشر عوض شده است و شرایط حفظ مطالب در سینهها به شرایط حفظ مطالب در کتابها تبدیل شده. به عنوان نمونه فکر نمیکنم از عزیزانی که در جلسه هستند، كسی بتواند بلند شود و تمام مطالبی که بنده عرض کردم را بدون کم و کاست، بگوید، در حالی که در گذشته این کار معمول بوده و انسانها از این جهت رشد کرده بودند، به طوری که خطبههای بلند را میشنیدند و سپس تمام آن را در سینه نگه میداشتند. ولی چون امروزه ساحت بشر عوضشده؛ دیگر بر روی چنین استعدادی متمرکز نیست، آن استعداد را با کتاب جایگزین کرده است. کسی که از این موضوع غافل است بهانهی چیزهایی را میگیرد كه دورهاش گذشته است، مثل این است كه انسان در زمستان هوس چیزی را بكند كه دورهاش بهار است.
در صدر اسلام طرف اینگونه بود که خوب به سخنان رسول خدا(ص) گوشمیداد تا آن حضرت یك سوره را میخواندند، همین كه تمام میشد او هم یاد گرفته بود. «ابوالأسود دُوئَلی» میگوید؛ جهت ملاقات اباذر به ربذه رفتم و از او تقاضا کردم روایاتی که از پیامبر(ص) شنیده برایم بگوید، ابوذر شروع میكند آن حدیث مشهور «ای اباذر» را كه پیامبر(ص) به اباذر نصیحت كردهاند برای او بگوید. ابوذر این حدیث طولانی را سالهای گذشته در مسجد، از پیامبر(ص) شنیده است، با این حال پس از چندین سال میتواند آن را تكرار كند، سینههای خود را اینچنین رشد داده بودند. بنده خودم بعضی پیرمردهای گذشته را دیدهام که بدون داشتن سواد، چنین توانائیهایی داشتند. اما دیگر چنین بشرهایی در دنیا كماند، چون چیزهایی آمده و جایگزین آن شده است. وقتی متوجه شویم شرایط طوری شده که آنچه قبلاً عالمان در سینهی خود حفظ میکردند و در رویارویی با افراد ارائه میدادند، امروزه آن را در کتاب ثبت میکنند پس دیگر انتظار نداریم خدمت فلان عالم برویم و از او بخواهیم اسرار سینه خود را به ما بگوید، میگوید آنها را مکتوب کردهام حوصله کن و مطالعه نما. یا باید «اُوِیس قَرَنی» بشویم و یك سینه با آن ظرفیت، که وقتی از مدینه پیغام میآورند كه این آیه بر پیامبر (ص) نازل شده، تماماً بگیرد، یا باید همان اسراری كه تا دیروز یك استاد در سینه خود نگه میداشت و به طالبان آن ارائه میداد، امروز با مطالعهی نوشتههای آن استاد آنها را بهدست آوریم.
عمده آن است که بفهمیم در شرایط جدید چگونه می توان مسیر الهی را طی کرد، یک روز باید بهدنبال استاد برویم و بنا به فرمایش آیتاللهسیدعلی قاضیطباطبایی(ره) اگر نصف عمر خود را به دنبال استاد بگردی ضرر نکردهای. یک روز هم مثل امروز، شاگرد مرحوم قاضی(ره) یعنی حضرت آیتالله بهجت«حفظهاللهتعالی» میفرمایند: «علم تو استاد توست»، یعنی با این علمی که به کمک مطالعهی آثار علمای عالَمدار پیدا کردهای میتوانی راه را طی کنی. چون آن علمی که تا دیروز از سینهی استاد میگرفتی امروز در کتابها آمده است، میتوانید آنها را بگیرید و با آنها زندگی كنید. یك زمانی این خبرها نبود. امروز كتاب جای آن استاد و آن خانقاه را گرفته است.
زمانی شما در خانقاه مینشستی، یك استاد میآمد، ابتدا معارف الهیه را تعلیم میداد و سپس تذکرات اخلاقی را ارائه میفرمود. و شما در آن فضای روحانی، تمام روح و قلب خود را متوجه آن معارف مینمودی. خانقاهها تا قرن دهم سالم بوده است، و عموماً كنار مساجد ساخته میشد.(47) طرف در خانقاه سینهاش را در مقابل کلمات استاد باز میكرد و معارف را میگرفت و بر روی آن تأمل میکرد و بعد هم آنها را برای همیشه در سینهی خود داشت. امروز به هر دلیلی انسانها چنین تواناییها و موقعیتهایی را ندارند.(48) و لذا حضرت آیتالله بهجت«حفظهاللهتعالی» میفرمایند: «علم تو استاد تو است» یعنی امروزه کتابهای عالمان عالَمدار میتواند به جای سینهی آنها خلوت شما را تغذیه کنند، پس شرایط طوری است که هر کس میخواهد وارد سیر و سلوک الی الله شود باید با كتاب انس داشته باشد.
آری استعدادها متفاوت است، هركس باید اندیشهی مناسب استعداد خود را پیدا كند. مثلاً آیتالله بهاءالدینی(ره) از آنچه خدا برایشان گذاشته بود خوب استفاده كردند. درست است كه ایشان نتوانستند همراه امام خمینی(ره) خدمت آیتالله شاهآبادی(ره) اسفار ملا صدرا(ره) را بخوانند، اما چون استعداد اسفار خواندن را خدا به ایشان نداده بود، پس جای خالی آن را هم در خود حس نمیكردند. فردای قیامت حس نمیكنند که یك بعدی از ابعاد وجودیشان را جواب ندادهاند، درست است كه ما باید به عنوان استاد، كسانی را كه جامعترند انتخاب كنیم، اما امثال آیتالله بهاءالدینیها هم جای خود را دارند و در مسیر سیر الیالله به نتایج خوبی رسیدند. پس هر کس باید به استعداد خود نگاه کند.(49) هیچوقت نباید خواهرها مثل برادرها بشوند، یا برادرها مثل خواهرها بشوند یا همة خواهرها بخواهند مثل هم باشند، برای هر كسی راهی جهت ارتباط با عالم غیب هست(50) هرکس با توجه به آن اندیشههایی كه بزرگان در اختیارش قرار دادهاند، سیر الیالله را طی میکند.
پس از آنجایی که هركس باید خلوت داشته باشد، باید اندیشهی مناسب آن خلوت را از طریق مطالعهی کتابهای خاص به روح خود برساند و با آن اندیشه زندگی كند. خداوند همانطور كه پیغمبر میپروراند تا راه کلی سعادت را به بشر متذکر شود، دانشمندانی میپروراند که تذکرات مناسبِ روح هر کس را به او بدهند، باید بگردیم آنها را پیدا کنیم. همانطور كه عدهای به جهت گناهانشان نمیتوانند پیغمبر زمانشان را درك كنند، عدهای هم به جهت گناهان و هوسها و كبرهایشان نمیتوانند دانشمندان مناسب روحشان را كه خدا برایشان پرورانده است، درك كنند، اینها فردای قیامت به جهت این غفلتها چه غصهها که نمیخورند!