صفحه 4 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 50

موضوع: ادبِ خیال، عقل و قلب

  1. Top | #31

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    تنها راه دریافت حقایق


    سؤال: چه افرادی، با چه روحیه‌هایی باید مطالعه ‌كنند؟
    جواب: طبق بحثی كه گذشت همه باید مطالعه ‌كنند، تا با بهره‌های روحانی مکتوب شده توسط عالمان عالَم‌دار مأنوس گردند. آری، اگر كسی استادی داشته ‌باشد كه به جای این‌كه نوشته‌های او را بخواند، مطالب را به صورت شفاهی از او بگیرد، چیز بسیار خوبی است. ولی چنین سیری در این دوره نزدیک به محال است. چون ساحت بشر عوض شده است و شرایط حفظ مطالب در سینه‌ها به شرایط حفظ مطالب در کتاب‌ها تبدیل شده. به عنوان نمونه فکر نمی‌کنم از عزیزانی که در جلسه هستند، كسی بتواند بلند شود و تمام مطالبی که بنده عرض کردم را بدون کم و کاست، بگوید، در حالی که در گذشته این کار معمول بوده و انسان‌ها از این جهت رشد کرده بودند، به طوری که خطبه‌های بلند را می‌شنیدند و سپس تمام آن را در سینه نگه می‌داشتند. ولی چون امروزه ساحت بشر عوض‌شده؛ دیگر بر روی چنین استعدادی متمرکز نیست، آن استعداد را با کتاب جایگزین کرده است. کسی که از این موضوع غافل است بهانه‌ی چیزهایی را می‌گیرد كه دوره‌اش گذشته ‌است، مثل این است كه انسان در زمستان هوس چیزی را بكند كه دوره‌اش بهار است.
    در صدر اسلام طرف این‌گونه‌ بود که خوب به سخنان رسول خدا(ص) گوش‌می‌داد تا آن حضرت یك سوره را می‌خواندند، همین كه تمام می‌‌شد او هم یاد گرفته ‌بود. «ابوالأسود دُوئَلی» می‌گوید؛ جهت ملاقات اباذر به ربذه رفتم و از او تقاضا کردم روایاتی که از پیامبر(ص) شنیده برایم بگوید، ابوذر شروع می‌‌كند آن حدیث مشهور «ای اباذر» را كه پیامبر(ص) به اباذر نصیحت كرده‌اند برای او بگوید. ابوذر این حدیث طولانی را سال‌های گذشته در مسجد، از پیامبر(ص) شنیده است، با این حال پس از چندین سال می‌تواند آن را تكرار ‌كند، سینه‌های خود را این‌چنین رشد داده بودند. بنده خودم بعضی پیرمردهای گذشته را دیده‌ام که بدون داشتن سواد، چنین توانائی‌هایی داشتند. اما دیگر چنین بشرهایی در دنیا كم‌اند، چون چیزهایی آمده و جایگزین آن شده است. وقتی متوجه شویم شرایط طوری شده که آنچه قبلاً عالمان در سینه‌ی خود حفظ می‌کردند و در رویارویی با افراد ارائه می‌دادند، امروزه آن را در کتاب ثبت می‌کنند پس دیگر انتظار نداریم خدمت فلان عالم برویم و از او بخواهیم اسرار سینه خود را به ما بگوید، می‌گوید آن‌ها را مکتوب کرده‌ام حوصله کن و مطالعه نما. یا باید «اُوِیس قَرَنی» بشویم و یك سینه با آن ظرفیت، که وقتی از مدینه پیغام ‌می‌آورند كه این آیه بر پیامبر (ص) نازل‌ شده، تماماً بگیرد، یا باید همان اسراری كه تا دیروز یك استاد در سینه خود نگه می‌داشت و به طالبان آن ارائه می‌داد، امروز با مطالعه‌ی نوشته‌های آن استاد آن‌ها را به‌دست آوریم.
    عمده آن است که بفهمیم در شرایط جدید چگونه می توان مسیر الهی را طی کرد، یک روز باید به‌دنبال استاد برویم و بنا به فرمایش آیت‌‌الله‌سیدعلی ‌قاضی‌طباطبایی(ره) اگر نصف عمر خود را به دنبال استاد بگردی ضرر نکرده‌ای. یک روز هم مثل امروز، شاگرد مرحوم قاضی(ره) یعنی حضرت آیت‌الله بهجت«حفظه‌الله‌تعالی»‌ می‌فرمایند: «علم تو استاد توست»، یعنی با این علمی که به کمک مطالعه‌ی آثار علمای عالَم‌دار پیدا کرده‌ای می‌توانی راه را طی کنی. چون آن علمی که تا دیروز از سینه‌ی استاد می‌گرفتی امروز در کتاب‌ها آمده است، می‌توانید آن‌ها را بگیرید و با آن‌ها زندگی‌ كنید. یك زمانی این خبرها نبود. امروز كتاب جای آن استاد و آن خانقاه را گرفته ‌است.
    زمانی شما در خانقاه می‌نشستی، یك استاد می‌آمد، ابتدا معارف الهیه را تعلیم می‌داد و سپس تذکرات اخلاقی را ارائه می‌فرمود. و شما در آن فضای روحانی، تمام روح و قلب خود را متوجه آن معارف می‌نمودی. خانقاه‌ها تا قرن دهم سالم بوده است، و عموماً كنار مساجد ساخته می‌شد.(47) طرف در خانقاه سینه‌اش را در مقابل کلمات استاد باز می‌كرد و معارف را می‌گرفت و بر روی آن تأمل می‌کرد و بعد هم آن‌ها را برای همیشه در سینه‌‌ی خود داشت. امروز به هر دلیلی انسان‌ها چنین توانایی‌ها و موقعیت‌هایی را ندارند.(48) و لذا حضرت آیت‌‌الله بهجت«حفظه‌الله‌تعالی» می‌فرمایند: «علم تو استاد تو است» یعنی امروزه کتاب‌های عالمان عالَم‌دار می‌تواند به جای سینه‌ی آن‌ها خلوت شما را تغذیه کنند، پس شرایط طوری است که هر کس می‌خواهد وارد سیر و سلوک الی الله شود باید با كتاب انس ‌داشته ‌باشد.
    آری استعدادها متفاوت است، هركس باید اندیشه‌ی مناسب استعداد خود را پیدا كند. مثلاً آیت‌الله بهاءالدینی(ره) از آنچه خدا برایشان گذاشته ‌بود ‌خوب استفاده ‌كردند. درست است كه ایشان نتوانستند همراه امام ‌خمینی(ره) خدمت آیت‌‌الله شاه‌‌آبادی(ره) اسفار ملا صدرا(ره) را بخوانند، اما چون استعداد اسفار خواندن را خدا به ایشان نداده بود، پس جای خالی آن را هم در خود حس ‌نمی‌كردند. فردای قیامت حس ‌نمی‌كنند که یك بعدی از ابعاد وجودی‌شان را جواب نداده‌اند، درست است كه ما باید به عنوان استاد، كسانی را كه جامع‌ترند انتخاب ‌كنیم، اما امثال آیت‌‌الله بهاءالدینی‌ها هم جای خود را دارند و در مسیر سیر الی‌الله به نتایج خوبی رسیدند. پس هر کس باید به استعداد خود نگاه کند.(49) هیچ‌وقت نباید خواهرها مثل برادرها بشوند، یا برادرها‌ مثل خواهرها بشوند یا همة خواهرها بخواهند مثل هم باشند، برای هر كسی راهی جهت ارتباط با عالم غیب هست(50) هرکس با توجه به آن اندیشه‌هایی كه بزرگان در اختیارش قرار داده‌اند، سیر الی‌الله را طی می‌کند.
    پس از آنجایی که هركس باید خلوت داشته ‌باشد، باید اندیشه‌ی مناسب آن خلوت را از طریق مطالعه‌ی کتاب‌های خاص به روح خود برساند و با آن اندیشه زندگی ‌كند. خداوند همان‌طور كه پیغمبر می‌پروراند تا راه کلی سعادت را به بشر متذکر شود، دانشمندانی می‌پروراند که تذکرات مناسبِ روح هر کس را به او بدهند، باید بگردیم آن‌ها را پیدا کنیم. همان‌طور كه عده‌ای به جهت گناهانشان‌ نمی‌توانند پیغمبر زمان‌شان را درك ‌كنند، عده‌ای هم به جهت گناهان‌ و هوس‌ها و كبرهای‌شان نمی‌توانند دانشمندان مناسب روح‌شان را كه خدا برایشان پرورانده ‌است، درك كنند، این‌ها فردای قیامت به جهت این غفلت‌ها چه غصه‌ها که نمی‌خورند!




    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند






  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #32

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    مطالعه؛ مقدمه‌ی «ذكرِ بی‌نیاز از مطالعه»

    سؤال: حال با توجه با این که می‌فرمائید، عموم انسان‌ها نیاز به مطالعه دارند آیا تا آخر عمر انسان نیاز دارد مطالعه کند، یا در مرحله‌ای از عمر دیگر از مطالعه‌ی کتاب بی‌نیاز می‌شود؟
    جواب: هم آری و هم نه. آری انسان باید دائماً و تا آخر عمر كتابِ ذكر داشته ‌باشد. اما این‌طور نیست كه تا آخر نیاز داشته ‌باشید كتاب بخوانید تا چیز جدید یاد بگیرید، اگر به لطف الهی خوب شروع ‌كنید، بعد از مدتی كتاب‌ها مطلب جدیدی به شما یاد نمی‌دهد، اما بعد از بیست، ‌سی‌سال مطالعه و در عالم تفكر به ‌سربردن، احساس می‌کنید كه انس با كتاب‌ها یك معنی دیگری برای شما دارد، و آن عبارت است از قصه‌ی «المؤمن مرآة المؤمن» مؤمن آینه مؤمن است، در کتاب عالمان عالَم‌دار، عکس خود را می‌یابید، گویا در آن کتاب‌ها شما را به شما می‌نمایانند. این‌جاست كه آرام‌آرام مایلید با آثار انسان‌هایی که در موضوعات معرفتی و روحانی جامع‌اند، بیشتر مأنوس باشید، با امثال مثنوی یا فصوص‌الحکم و فتوحات‌المکیه‌ی محی‌الدّین می‌توانید به‌راحتی مدت‌های زیادی زندگی کنید، به خصوص روایات ائمه معصومین(ع) بیشتر برایتان معنی‌ می‌دهد و آرام‌آرام إن‌شاءالله اُنس با قرآن و تدبّر در آیات آن برای شما یک معنی خاص می‌دهد. دیگر در این مراحل از تفسیر قرآن هم می‌گذرید، اینجا دیگر فقط قرآن است كه می‌تواند آن لایه‌های عمیق جان ما را سیراب کند. بالاترین مقامی كه انسان می‌تواند زیر این آسمان پیدا كند این است كه زندگی‌اش «اُنس با قرآن» شود و آن را به ‌عنوان كتاب ذكرِ خود بیابد، إن‌شاءالله.



    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  4. Top | #33

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    مدیریت منحنی مطالعه

    سؤال: آیا در همه اوقات در تمام دوران‌ عمر یک‌طور باید مطالعه کرد و برنامه‌ی ثابتی داشت؟
    جواب: خیر. سیر مطالعه حالت منحنی باید داشته باشد، به طوری که در بعضی مواقع باید اوج بگیرد و در بعضی مواقع باید شتابش کم شود. در دوره‌ی دانشجویی از یک جهت باید تفکر در رشته‌ی دانشگاهی در اوج خود باشد تا در درسی که می‌خوانید احاطه‌ی لازم را به دست آورید و به واقع جوانب آن رشته را بشناسید، از طرف دیگر در همین دوره‌ی دانشجویی که ذهنتان فعّال است و شرایط مطالعه‌ی موضوعات غیر درسی به‌خوبی فراهم است، باید هندسه‌ی تفکر خود را سازماندهی کنید، وگرنه وقتی فارغ‌التحصیل شدید به دلایل گوناگون نمی‌توانید مبانی معرفتی خودتان را سر و سامان دهید،(51) تجربه نشان داده آن کسانی بعد از فارغ‌التحصیلی در عالَم دین مانده‌اند و حساسیت زندگی آن‌ها در راستای عقایدشان بوده که در دوره دانشجویی به طور جدّی وارد موضوعات معرفتی شده‌اند. پس از این جهت هم باید منحنی مطالعاتی خود را تنظیم کنید، منتها این دو منحنی با هم تطابق ندارد، به طوری که می‌شود در بعضی موارد منحنی مطالعاتِ موضوعات رشته‌ی تحصیلی در اوج باشد و منحنی مباحث معرفتی به حداّاقل برسد و در بعضی موارد برعکس باشد. برنامه‌ریزی جهت شکل‌دهی این دو منحنی به مدیریت شما بستگی دارد، هنر شما آن است که یکی را قربانی دیگری نکنید و اگر درست برنامه‌ریزی کنید در هر دو امر به خوبی موفق می‌شوید، فرموده‌اند: «تُوضیعُ ‌الْوَقْت،تُوسِیعُهُ» اگر وقت درست تقسیم شود گسترش می‌یابد و زمان برای انجام همه‌ی کارها پیدا می‌کنیم. به شرطی که چه در دروس دانشگاهی و چه دروس طلبگی، و چه در مباحث معرفتی بیخود به حاشیه‌های غیر مفید خود را مشغول نکنیم





    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  5. Top | #34

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض










    دو نكته برای دانشجویان و طلاب

    الف) دوران دانشجویی و طلبگی؛ دوران بذر پاشیدن در دشت زندگی آینده است.
    وقتی شما وارد پهن‌دشت زندگی شدید و از تحصیلات طلبگی و دانشگاهی در آمدید، آن هندسه‌ای كه در این دوران برای شخصیت خود ساخته‌اید و آن مَنِشی كه در دوران تحصیل برای خودتان پی‌ریزی كرده‌اید، در زندگی به‌كمك شما ‌می‌آید. كسی كه در دوران تحصیل شخصیت درستی پیدا نكرده و موضوعات اساسی تفکر را نشناخته، در زندگی‌ که وارد شد، دائم موضوعات فکری خود را عوض ‌می‌کند؛ نه می داند چه موقع باید فیزیك یا منطق بخواند و در خواندن آن چه موضوعی را باید دنبال کند، و نه می‌داند چه موقع تفسیر بخواند و در خواندن آن چه موضوعی را باید دنبال کند. اگر در دوره‌ی تحصیل و در آن آمادگی خاص، گرایش‌های متفاوت خود را مدیریت کنید تا آخر با برنامه‌ی حساب‌شده هرکاری را در جای خود انجام می‌دهید، به‌راحتی با حادثه‌هایی که پیش می‌آید با آمادگی قبلی و روی باز برخورد می‌کنید، به عبارت دیگر ساختار شخصیتی حکیمانه‌ای برای خود پی‌ریزی می‌نمائید.
    آنچه عزیزان نباید فراموش كنند؛ این است که در دوران تحصیل، سعی کنید شخصیت علمی و فكری خود را پایه‌‌ریزی نمایید تا بعد از آن بتوانید آن شخصیت را ادامه دهید و به عنوان یک اندیشمند زندگی خود را شکل دهید تا در پهن‌دشت زندگی همیشه بهترین انتخاب‌ها را داشته باشید و قوه‌ی وَهمیه برای شما تعیین تکلیف نکند. شما در حین تحصیل خیلی نمی‌توانید انتخاب ‌آزاد داشته باشید، درس‌ها و محیط بر شما احاطه دارند. اما پس از آن که از دروس رسمی فارغ شدید قدرت انتخاب‌تان آزادتر می‌شود، در آن شرایط اگر برای خود شخصیت علمی- به‌خصوص در امور معرفتی- نداشته باشید، روزمرّگی‌ها شما را بازی می‌دهد. به همین جهت تأکید می‌کنم این فرصتی که در اختیار دارید از حساس‌ترین فرصت‌ها است، هر کاری و هر شخصیتی که مانع استفاده‌ی کامل شما از این فرصت شد، دشمن شما است، گفت: «درحقیقت دوستانت دشمن‌اند» این را متوجه ‌باشید؛ آن دوستی كه نمی‌گذارد شما در این فرصت استثنایی در شخصیت علمی، معرفتی خود استحکام پیدا کنید، واقعاً دشمن شما است، خیلی دوستانه به او بگو: عذر می‌خواهم ما نمی‌توانیم با هم باشیم. او می‌خواهد زندگی خود را در این فرصت استثنایی با گپ‌زدن تمام کند و شما می‌خواهی زندگی آینده‌ی خود را شکل دهی، چگونه می‌توانید با هم باشید؟ با یک همّت و جدّیت اساسی مسیر خود را از کسانی که زندگی را به بازی گرفته‌اند جدا کنید، بدون دعوا و قهر، خیلی محترمانه به او بگو حقیقتش آن است که ما دو روحیه‌ایم، در عین احترام به شما من نمی‌توانم با شما باشم. تا آخر هم سلام و علیک خود را حفظ ‌کنید. این هنر بزرگی است که انسان‌ها بتوانند وقتی دارای یک هدف نیستند پیش از آن که در کنار همدیگر عمر خود را ضایع کنند از همدیگر جدا شوند. مولوی داستان مجنون را با شترش در همین رابطه نقل می‌کند که مجنون راه بیابان را پیش گرفته بود تا به لیلایش برسد ولی شتر، دلش در گرو کُرّه‌ای بود که در طویله داشت، می‌گوید:
    هَوَى نَاقَتِى خَلْفِى وَ قُدّامِىَ الْهوى

    وَ اِنّى وَ اِیَّاها لَمُخْتَلفان

    محبوب ناقه‌ی من در پشت سر من است و محبوب من در جلو من و من و او دارای دو مقصد هستیم.
    همچو مجنون اند و چون ناقه اش یقین

    مى كشد آن پیش و این واپس به كین

    میل مجنون پیش آن لیلى روان

    میل ناقه پس پى كُرّه دوان

    یك دم ار مجنون ز خود غافل بدى

    ناقه گردیدى و واپس آمدى

    لیك ناقه بس مراقب بود و چست

    چون بدیدى او مهار خویش سست

    فهم‌كردى زو‌كه غافل گشت و دنگ

    رو سپس كردى به كره بى درنگ

    چون به خود باز آمدى دیدى ز جا

    كاو سپس رفته ست بس فرسنگ ها

    در سه روزه ره بدین احوالها

    ماند مجنون در تردد سالها

    گفت اى ناقه چو هر دو عاشقیم

    ما دو ضد، پس همره نالایقیم

    نیستت بر وفق من مهر و مهار

    كرد باید از تو عزلت اختیار

    این دو همره همدگر را راه زن

    گمره آن جان كاو فرو ناید ز تن

    جان ز هجر عرش اندر فاقه اى

    تن ز عشق خار بن چون ناقه اى

    جان گشاید سوى بالا بال‌ها

    در زده تن در زمین چنگال‌ها

    تا تو با من باشى اى مرده ى وطن

    پس ز لیلى دور ماند جان من

    روزگارم رفت زین گون حال‌ها

    همچو تیه و قوم موسى سال‌ها

    راه نزدیك و بماندم سخت دیر

    سیر گشتم زین سوارى سیر سیر

    باید خود را متوجه این امر مهم بکنیم که كسی حق ‌ندارد زمینه‌ی تفكر من را با بطالت‌های خود از بین ببرد.
    راحت‌شدن از دست دوستانی كه خلوت آدم را به‌‌هم‌ می‌زنند را از خدا بخواهید؛ خدا هم کمکتان می‌کند، و فراموش نکنید، مؤمن باید با حیا باشد ولی خجالتی نباشد، می‌فرمایند: حیا نشانه‌ی عقل و خجالتی بودن نشانه‌ی جهل است.
    ب) نکته دوم این که وقتی متوجه شدیم دوران دانشجویی و طلبگی دوران پاشیدن بذر در پهن‌دشت زندگی است، در این بذرپاشی باید برنامه داشت، هرکس به جایی رسید و از زندگی خود بهره گرفت و بهره رساند، در ازای برنامه‌ریزی بود، دائماً باید در هر حال برنامه داشت و طبق برنامه عمل کرد، حتی بازی و تفریح و گپ‌زدن هم باید با برنامه باشد. درست است وقتی نمی‌توانید طبق برنامه‌ای که ریخته‌اید عمل کنید مأیوس می‌شوید، ولی دوباره برنامه‌ریزی کنید و در برنامه‌ی دوم نقطه‌های ضعف‌ برنامه‌ی اول را در نظر بگیرید، باز برنامه‌ی سومی بریزید که نقطه‌های ضعف‌ کمتری داشته باشد، در فصول مختلف سال بنا به شرایط مختلف برنامه‌ریزی جدید بکنید، بالأخره یک روز بی‌برنامه نباشید، هرچند باید در برنامه‌ی خود انعطاف داشته باشید و پیش‌بینی مسائل احتمالی را هم بکنید.
    مثلاً یك برنامه بنویسید كه صبح چه‌ موقع از خواب بلند ‌شوید، چه مدت باید برای نماز و تعقیبات و قرآن بگذارید، چقدر ورزش‌ كنید، چه ساعتی مطالعه را شروع ‌‌كنید، این ساعت این درس مشخص را بخوانید، یك هفته كه می‌گذرد می‌بینید بعضی از قسمت‌ها درست اجراء نمی‌شود، بسیار خوب، برنامه را عوض ‌كنید، از اول برنامه‌های خیلی آرمانی نریزید كه نتوانید انجام ‌بدهید، ولی حتماً برای خودتان برنامه ‌بریزید. حتی برای خواب برنامه‌ی مناسب بریزید که فردا کسل نباشید، بین شش تا هشت ساعت خواب در بیست و چهار ساعت طبیعی است. همچنین غذا خوردن هم با برنامه باشد، و مقدار آن هم مشخص باشد، نه خیلی کم، نه خیلی زیاد. وقتی طبق برنامه می‌گوییم از ساعت 8 تا 5/9 می‌خواهم این كتاب را بخوانم معلوم است چقدر مطالعه ‌كرده‌اید. اما وقتی كه می‌گوییم پیش‌ازظهر این كتاب را می‌خوانم معلوم نمی‌شود چه‌كار ‌كرده‌اید.
    تأکید بنده آن است که برنامه داشته باشید و برنامه‌های‌تان قابلیت انعطاف داشته باشد، یك برنامه خشك و خشنِ آهنین خوب نیست، تجربه کرده‌اید اگر این ساعت از صبح از خواب بلند شوی در حین روز خوابت ‌می‌گیرد، باید نیم‌ساعت بیشتر بخوابی، همین نیم ساعت خواب اضافه را وارد برنامه کنید، مهم این است که همین نیم ساعت خواب اضافه با برنامه باشد، به‌خصوص در اوقاتی مثل تابستان که اگر برنامه نریزید یك‌ دفعه می‌بینید سه ماهه‌ی تابستان گذشت.






    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  6. Top | #35

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    توانایی عجیب دانشجویان در مطالعه

    سؤال: در دوران دانشجویی، خارج از دروس رسمی، بیشتر چه بحث‌هایی را مطالعه کنیم و پس از دوران دانشجویی چه موضوعاتی را ادامه دهیم؟
    جواب: همان‌طور که عرض کردم ابتدا باید برای شخصیت خود مبنایی را طرح‌ریزی کنید که اولاً: فکر شما متوجه موضوعات اساسی باشد. ثانیاً: روحیه‌ی تفکر و تحقیق و مطالعه در این دوره در شما شکل گیرد، وقتی از این دو جهت خود را تعریف کردید، دو نکته‌ی فوق خود را می‌نمایاند.
    دوران دانشجویی و طلبگی خصوصیتی دارد که انسان سعی می‌کند به نحو گسترده‌ای به بسیاری از موضوعات سر بزند. چون از یک طرف روحیه‌ی جستجوگری او در اوج خود می‌باشد، از طرفی هم هیچ چیزی ندارد که به آن مغرور باشد. تعبیر آیت‌الله مصباح این بود؛ شما دانشجویان یك اقیانوس اطلاعات هستید اما به عمق نیم‌سانتی‌متر. دوران ما این‌طوری بود كه دانشجویان خیلی كتاب می‌خواندند، روحیه‌ی خیلی‌خوبی در بین اکثر دانشجویان حاکم بود و آن این بود كه همه خیلی كتاب می‌خواندند، همه ‌چیز هم می‌خواندند. مثلاً رشته‌ی بنده ‌زمین‌شناسی بود، ولی جامعه‌شناسی و فلسفه و تاریخ هم می‌خواندم، از كتاب‌های ماركسیست‌‌ها بگیر تا کتاب‌های آقای شریعتی و شهید مطهری و آقای بازرگان و خلاصه هر کتابی که فکر می‌کردیم در راستای اسلام و انقلاب کمک می‌کند می‌خواندیم، شاید باورتان نیاید؛ بعضی از مذهبی‌ها بیشتر از غیرمذهبی‌ها كتاب‌های مارکسیست‌ها را می‌خواندند، حرف آیت‌الله مصباح«حفظه‌الله» حرف درستی بود، گویا دانشجویی یعنی همین كه آدم اول به همه‌ی نوشته‌ها یك سری بزند. ولی باید زود عالِمان عالَم‌دار را پیدا کند و از طریق نوشته‌های آن‌ها وارد خلوت روح آن‌ها با خدا شود.
    در دوره‌ی دانشجویی و طلبگی اگر موقعیت خود را درست بشناسید با ارتباط زیادی که با هم دارید و آمادگی خاص آن دوران، خیلی زود با موضوعات علمی و معرفتی مرتبط می‌شوید. الحمدلله ارتباطات افرادی که انقلاب اسلامی را پذیرفته‌اند با همدیگر خیلی خوب است، آمادگی‌های دوران دانشجویی و طلبگی خیلی عجیب است، بعداً که از این دوران در آمدید، دیگر این خبرها نیست، اگر از این فرصت درست استفاده کردید - فرصتی که جزئیات را هم می‌‌توانید بگیرید- بعداً که آرام‌آرام از جزئیات می‌گذرید و به كلیات سیر ‌می‌كنید، حال جمعی دارید، یعنی نه جزئیات شما را از کلیات محجوب می‌کند و نه کلیات شما را از جزئیات غافل می‌نماید.
    روحیه‌ی جزءفهی شما در این دوران آن‌قدر قوی است که اگر آن را درست مدیریت کنید کتاب پانصد صفحه‌ای را در مدت چند روز مطالعه می‌کنید و مطالب آن را می‌گیرید.
    مواظب ‌باشید در مطالعات خود دو نكته را رعایت ‌كنید: از یك طرف مطالعات‌ شما مبنا داشته‌ باشد تا هیچ‌گاه رها نشود و طی یك سیرِ بلندمدت پایه‌ریزی ‌شود، و از طرف دیگر آنچه می‌خواهید جای آن را در زندگی خود مشخص کنید، بالأخره باید سیر فکری شما به فهم روایت و قرآن ختم شود و به جایی برسد که قدرت تدبّر در قرآن در شما رشد کرده باشد. این‌طور نمی‌شود که هر چه به ‌دستتان ‌رسید بخوانید وگرنه بعد از مدتی از مطالعه‌كردن خسته ‌می‌شوید و از آنچه كه از طریق مطالعه‌كردن می‌توانستید به آن برسید، باز می‌مانید.
    شما باید در سیر مطالعاتی خود وارد روح دینی و ارتباط با قرآن و سخنان اهل‌البیت(ع) شوید. طوری مطالعات خود را تنظیم ‌كنید كه به آن‌جا برسید. جان و فطرتِ بالفعلِ همه‌ی انسان‌ها اهل‌البیت(ع) است، که قرآن مجسم‌اند. تا کار به آن‌جا ختم نشود انسان احساس بی‌هویتی می‌کند. البته برای رسیدن به آن هدف مقدماتی لازم است، اول این که عنایت داشته باشید زبان قرآن عربی است، سعی بفرمائید یک دوره‌ی مختصر ادبیات عرب بدانید و حساس باشید قرآن و روایات را از زبان خودش بگیرید، خیلی فرق است که برای فهم روایات و آیات با زبان اصلی آن‌ها، آن‌ها را مطالعه کنید، تا با زبان فارسی با آن‌ها آشنا شوید، لااقل طوری باشد که وقتی ترجمه‌ی آیات و روایات را دیدید، بتوانید با متن عربی آن مرتبط شوید.
    از دیگر مقدماتی که به ما کمک می کند تا در فهم آیات و روایات موفق باشیم توانایی تفکر و تفقّه است، از جمله عواملی که امکان تفکر در آیات و روایات را به‌خوبی فراهم می‌کند و امثال حضرت امام خمینی(ره) و علامه طباطبایی(ره) آن مسیر را طی کردند، فهم حکمت صدرایی و عرفان محی‌الدین است، برنامه‌ریزی کنید حدّاقل مباحث معرفت‌ نفس و برهان صدیقین و حرکت جوهری و فصوص‌الحکم محی‌الدین و یا شرح جلد اول مقالات از آیت‌‌الله محمد شجاعی را دنبال کنید.
    نکته‌ای که باید به آن مجهز شد تا نگاه ما به قرآن و روایات نگاه درستی باشد، موضوع نگاه شهودی است، باید همواره متوجه باشیم روح آیات و روایات شهود شده‌اند، روی آن‌ها فکر شده و ارائه شده است، در سیر به سوی نگاه شهودی، «مباحث معاد» و «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» تدوین شده، «جلد هشتم و نهم اسفار» نیز به این جهت ترجمه شد که نکات دقیقی از معارف الهی در اختیار انسان می‌گذارد. إن‌شاءالله
    یك طرح دیگر که برکات خوبی در پی دارد کار روی كتاب‌های امام‌خمینی(ره) است. در ابتدا كتاب «آداب‌الصلوة» ایشان را شروع کنید، بعد کتاب «چهل حدیث» و بعد كتاب‌ «شرح حدیث جنود عقل و جهل»، بعد آرام‌آرام «شرح دعای سحر» و كتاب «مصباح‌الهدایة» را كار كنید و سعی بفرمایید هر کدام مشکل بود یا در آن اصطلاحی بود که متوجه نشدید، آن متن یا اصطلاح را بپرسید تا برای همیشه بر آن موضوع مسلط شوید، آرام‌آرام قوت ‌می‌گیرید و سراغ «سرّالصلوة» می‌روید و از این طریق معارف بسیار خوبی به دست می‌آورید.
    وقتی در این وادی كه عرض کردم وارد شوید، دیگر در مطالعه‌ی کتب، ‌بین امام خمینی و آیت‌الله‌ جوادی و علامه ‌طباطبائی و آیت‌‌الله حسن‌زاده و آیت‌‌الله محمد شجاعی و امثالهم تفاوتی نیست. حتی معتقدم اگر بتوانید آثار امام‌خمینی(ره) را تا حدی كار كنید و سپس به سراغ تفسیر «المیزان» بروید، راحت‌تر المیزان را می‌فهمید. جمع‌های چند نفری تشکیل دهید و از قبل قسمتی از کتابی را که می‌خواهید مطالعه کنید تعیین بفرمائید تا در طول هفته همه بخوانند و نکات مهم آن را یادداشت کنند و سپس در آن جلسه روی آن تأکید و بحث شود.
    تفكر شهید مطهری«رحمةالله‌علیه» مقدمه‌ی خوبی است،‌ و انصافاً این شهید بزرگ معارف خوبی را طرح کرده است. البته مسائلی را که در زمان ایشان مطرح نبوده - مثل آنچه امروز فرهنگ مدرنیته با ظهور انقلاب اسلامی چهره‌ی واقعی‌اش را ظاهر كرده-‌ یعنی موضوع غرب‌شناسی را باید در کتاب‌های شهید آوینی و دکتر داوری و مرحوم مددپور و مرحوم عباس معارف پیگیری کنید و از جهت دیگر نگاه جناب آقای رحیم‌پور ازغدی دقت‌های خوبی به شما می‌دهد.
    علامه طباطبایی و امام(ره) و امثال این بزرگان در یك افق برزخی بوده‌اند، آن‌ها از «زمان» بالاتر و برتراند. علامه طباطبایی«رحمةالله‌علیه» صدسال كه هیچ، صدها سال از زمان خود جلوتر است. كسی كه برزخی شد، دیگر از محدوده‌ی زمان در می‌آید. برای همین هم حرف‌های ملموس نمی‌زند، قاعده می‌گوید. حالا یك شهید مطهری«رحمةالله‌علیه» می‌خواهد كه آن حرف‌ها را ملموس ‌كند. وقتی آن قاعده‌ها ملموس‌ شد، به همان اندازه محدود می‌شود. بنده ممکن است از نام بردن دیگر بزرگانی که در عالم دینی به سر می‌برند غفلت کرده باشم، این عزیزان را به عنوان نمونه عرض ‌کردم. به خصوص در مورد طلاب باید در جای دیگر بحث را ادامه داد، چون اکثر علمای گذشته و حال در حوزه، علمای عالَم‌دار هستند و به همین جهت یک طلبه در حوزه‌ی علمیه نسبت به دانشگاه، زودتر وارد عالم دینی می‌شود.









    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  7. Top | #36

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    برنامه ‌بریزید تا برنامه ‌شوید

    سؤال: برای مطالعه زمان خاصی را تعیین ‌كنیم یا در طول هفته روز خاصی را به مطالعه اختصاص ‌دهیم؟
    جواب: فرق نمی‌کند، بستگی به موقعیت شما دارد. بله؛ همان‌طور كه عرض‌ كردم حتماً برای خود برنامه ‌بریزید و آن برنامه را یادداشت کنید تا این که إن‌شاءالله بعد از مدتی خودتان برنامه شوید. می‌گویند «حارث مُحاسبی» آن عارف بزرگ، وقتی هم كه خیلی پیر و فرتوت شده ‌بود - به طوری كه نمی‌توانست روی پای خود بایستد- همین‌كه اذان می‌گفتند، بدنش راست می‌شد، نمازش را می‌خواند و دوباره می‌افتاد. چنین كسی خودش برنامه است. به یاد دارم شخصی را كه در حال اغما و احتضار بود هیچ چیزی نمی‌فهمید، اما همین كه مؤذن اذان می‌گفت، چون نمی‌توانست بلند شود و وضو بگیرد، شروع ‌می‌كرد روی شكمش تیمم‌كردن و بعد نماز را با کلمات صحیح می‌خواند. نماز كه تمام ‌می‌شد دوباره به حالت اغماء می‌رفت. این‌ها خودشان بعد از یك مدتی که در عمر خود با برنامه کار کرده‌اند و محور برنامه‌ها را هم نماز قرار داده‌اند، برنامه شده‌اند، حالا تصور فرمائید در برزخ چقدر به این‌ها خوش می‌گذرد! چون یك شخصیت منظم الهی برای خود تدوین كرده‌اند





    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  8. Top | #37

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    فواید مطالعه در جنبه‌های فردی و اجتماعی

    سؤال: نقش مطالعه، در جنبه‌های شخصی، اجتماعی و فعالیت‌های فرهنگی کجا است، اگر ممکن است این موضوع را بیشتر شرح دهید.
    جواب: به نظرم جواب این سؤال در مقدماتی که عرض کردم داده شده، زیرا از طریق مطالعه، از كثرت به وحدت سیر می‌كنید. و در وحدت با خدا، در همة عالم حاضر می‌شوید. چون او در همه‌ی عالم حاضر است و لذا به نور حضور او شما در همه‌ی عوالم حاضر خواهید بود، در آنچنان حضوری قرار می‌گیرید که دیگر نیاز نیست كه بفهمید دشمنان اسلام فردا چه‌كار ‌می‌كنند. قبل از این‌كه آمریكا با این وضعیت که امروز در خاورمیانه گرفتار شده، گرفتار شود. امام خمینی(ره) می‌فرمایند: آمریكا هیچ غلطی نمی‌تواند بكند. اگر توانستید با خدا زندگی ‌كنید، خدا در همه‌ی اعصار و در همه‌ی زمان‌ها و زمین‌ها حاضر است، شما هم در حال حاضر در همه‌ی اعصار و امکنه و عوالم زندگی ‌می‌کنید. ابتدای بحث شرح نامه‌ی 31 نهج‌البلاغه عرض‌ شد كه امیرالمؤمنین(ع) به فرزندشان می‌فرماید: فرزندم! كسی دارد برای تو نامه می‌نویسد كه مثل این‌كه با همه‌ی امت‌ها زندگی ‌كرده ‌است. واقعاً‌ همین‌طور است.
    مطالعه، از این طریق که عرض کردم یك نوع وحدت و تمرکزی برای روح شما به‌وجود می‌آورد که امکان نفوذ و حضور شما در عوالم دیگر - فوق زمان و مکان- محقق می‌گردد. شما در مطالعه‌ی کتاب‌های دقیق و معرفتی مجبورید دائماً تمركز ‌كنید، و همچنان تمركز‌ خود را ادامه دهید. «تمركز» یعنی ایجاد «وحدت» در شخصیت و «وحدت» یعنی نزدیكی به اَحد و هم‌سنخ‌شدن با اَحد. از طرفی حضرت اَحد در همه‌ی عوالم هستی - فوق زمان و مکان- حاضر است، چون قبلاً در کتاب «ده نکته از معرفت نفس» روشن شد هر موجودی که مجردتر است، حاضرتر است. اگر از طریق تزکیه و تمرکز بر روی موضوعات حقیقی، جهت تجرد خود را تقویت کنید، آن‌وقت می‌بینید در همه‌ی اعصار حاضرید - البته حضور قلبی غیر از حضور فکری و حصولی است- خیلی راحت می‌توانید احساس کنید ذات غرب یعنی چه. اگر هنوز هوس نیویورک‌رفتن دارید، به خاطر این است که جنبه‌ی وحدتتان رشد نکرده. البته اگر با انگیزه‌ی خاص علمی و تحقیقی بخواهید بروید آن‌جا، بحثش جدا است. منظور این است كه همین‌طور بدون دلیل بگویی: «ای کاش من نیویورك بودم، و یا در كره‌ی ماه بودم». اگر درست به جنبه‌ی تجرد وجود التفات ‌داشته ‌باشید، نه‌تنها احساس می‌کنید همه‌‌جای عالم هستید، بلکه خود را در عوالم برتر از عالم ماده می‌یابید.







    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  9. Top | #38

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    علم به خودی خود راه می‌گشاید

    سؤال: در زمینه‌های شخصی و اجتماعی و فعالیت‌های فرهنگی چگونه از مطالعاتمان‌ استفاده‌كنیم؟
    جواب: وقتی در مقام علم قرار گرفتید، خودش به خودی خود راه می‌گشاید و اقتضائات خود را ظاهر می کند، دیگر دل و دست و زبان شما جهت خاص خود را می‌رود، چون علم شما را می‌برد، نه این‌که شما علم را. وقتی با علم روبرو شدید با مقصد روبه‌روئید، دست و زبان و پای شما است که سعی می‌کند خود را در آن ساحت حفظ کند. شخصی آمد خدمت پیامبر(ص) و سؤال کرد؛ قیامت چه موقع واقع می‌شود؟ همان‌طور كه می‌دانید پیامبر(ص) تجلّی كامل عالم غیب و قیامت است. مولوی به طرف انتقاد می‌کند که تو از قیامت می‌پرسی قیامت چه موقعی است؟
    پس محمد صد قیامت بود نقد

    زآن‌که حلّ در فنایش حل و عقد

    زادة ثانی است احمد در جهان

    صد قیامت بود او اندر عیان

    زو قیامت را همی پرسیده‌اند

    کای قیامت تا قیامت راه چند

    با زبان حال می‌گفتی بسی

    که ز محشر حشر را پرسد کسی؟

    پس قیامت شو قیامت را ببین

    دیدن هرچیز را شرط است این

    وقتی خودِ علم نور است، و خداوند آن را به قلبی که آماده باشد می‌اندازد، خودش راه را نشان می‌دهد، مطالعه‌ی کتب عالمان اهل خلوت، زمینه‌ی تجلی آن نور خواهد شد و معلوم است آن علمی ‌كه عرض می‌کنم غیر از علم فیزیك و شیمی و امثال آن‌ها است، علمی است ‌كه به کمک آن به خلوت علما وارد می‌شوید و در عالَم آن‌ها سیر می‌کنید





    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  10. Top | #39

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    جایگاه اخلاق در سیر مطالعاتی

    سؤال: در ‌كنار مطالعات عقیدتی، چقدر باید مطالعات اخلاقی و حضور در جلسات اخلاقی را مد نظر داشت و یا سرگذشت بزرگان و زندگی‌نامه‌ی شهدا را مطالعه ‌كرد؟
    جواب: اصل و مقصد ما در این دنیا پیدا کردن یک نوع سازمان فكری است که بتوانیم قلب را به سوی حقایق سیر دهیم.(52) شما با مطالعه به آن معنی خاصش، سازمان فكری پیدا‌ می‌كنید. چون در این نحوه مطالعات یك نوع شخصیتِ «وحدانی» به دست ‌می‌آورید که به هیچ‌وجه نمی‌خواهید آن را از دست بدهید و لذا با جدیت تمام آداب اخلاقی را رعایت می‌کنید تا این یگانگی به هم نخورد، در این حالت کتاب و روایت و قرآن برای حفظ این یگانگی است. گفت:
    اول قدم آن است که او را یابی

    آخر قدم آن است که با او باشی

    آن اخلاقی كه انسان بخواهد اخلاق را به خود ببندند، اخلاق حقیقی نیست. آری، یك وقت دائم به خودتان می‌گویید: راست بگو، زشت است دروغ بگویی این بد نیست؛ اما یك وقت است احساس می‌کنی اگر دروغ‌ بگویی با خودت دعوایت ‌می‌شود، در واقع احساس می‌کنی با دروغ‌گفتن خود را نفی ‌می‌كنی. این‌كه می‌گویند مؤمن هرشب محاسبه ‌می‌كند به‌ خاطر این است كه انسان اخلاقش از خودش جدا نیست كه بخواهد اخلاق را بر خودش ببندد، محاسبه می‌کند در چه زمانی از روز خود را در دست نفس امّاره داده و از اتحاد با نور پروردگار محروم شده است. در مورد متخلق شدن به اخلاق الهی تعبیر ملاصدرا(ره) خیلی عالی است؛ می‌گوید: نباید شما چون سنگی شوید كه روی آن را طلا گرفته‌اند، بلکه باید سنگی باشید كه طلا شده‌است و تمام وجود ما صدق و تواضع و ایثار باشد. مطالعات مورد بحث و معارفِ حاصل از آن، شخصیت انسان را عوض ‌می‌كند، نه اینكه آدابش را تغییر دهد. پس در جواب شما باید عرض کنم: در اثنای تفكر، اخلاق جای خود را باز ‌می‌كند و در همین راستا زندگی بزرگان و شهدا نمونه‌ی خوبی جهت متخلق‌شدن به اخلاق اسلامی خواهد بود. وقتی زندگی‌نامه‌ی بزرگان یا شهدا را می‌خوانید، اگر با آنها هم‌افق نشده ‌باشید و راه دیگری را برای خود برنامه‌ریزی کنید ممکن است با آن‌ها احساس دوگانگی کنید. ولی وقتی در آن زندگی كه آنها انتخاب كردند وارد شدید، احساس می‌کنید وقتی بر زندگی آن‌ها نظاره می‌کنید در واقع جان شما تغذیه می‌شود و عزم شما در مسیرتان صدچندان می‌گردد. وقتی چگونگی زندگی توحیدی یك عالِم یا یك شهید را می‌خوانید، معنی‌اش این است که:
    كاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش

    كِی روی ره زكه پرسی، چه‌كنی،چون باشی؟!

    شهدا یک نهیب و هشدار به ما هستند كه‌ این پل صراط است، پس چرا معطلی؟! علامه ‌محمدتقی‌جعفری(ره) یك‌بار در دعای خود به شهدا می‌گفتند: «خدایا! این شهدا را كه به خوبی از پل صراط دنیا گذشتند، با اولیاء و اصفیائت محشور ‌كن».
    شهدا خیلی عجیب‌اند، شعور و شهود عمیقی نیاز است تا بفهمیم جایگاه شهدا از نظر دنیایی و آخرتی کجاست، فقط خواهش ‌می‌كنم فكر ‌نكنید زمانه، زمانه‌ی فهم شهداست، صدها سال طول ‌می‌كشد تا ما بفهمیم جایگاه تاریخی شهدا کجاست، همان‌طور که خیلی طول‌ كشید تا جهان آرام‌آرام دارد می‌فهمد اهل‌البیت(ع) یعنی چه، وقتی زمینه‌ی فهم اهل‌البیت (ع) فراهم شد، پیرو آن شرایط فهم شهدا نیز فراهم می‌شود.
    همین حالا كه من و شما اینجا نشسته‌ایم، در دنیا آدم‌هایی هستند که می‌دانند فلان فكر سی یا چهل سال دیگر جای خود را باز ‌می‌كند و لذا بدون هیچ عجله و اصراری وظیفه‌ی خود را در تدوین آن تفکر انجام می‌دهند تا در آینده انسان‌ها در حیرت و سرگردانی نباشند. حال با این قاعده دقت ‌كنید ائمه(ع) با این‌که می‌دانستند این فكر پانصد سال یا هزار سال دیگر جای خودش را باز ‌می‌كند، چقدر زیبا و با حوصله‌ی زیاد وظیفه‌ی خود را انجام می‌دادند تا بتوانند تاریخ را تغذیه کنند. هم‌چنین که خدا خوب می‌داند آیه‌ی «إنَّما یُریدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أهل‌البَیْتِ وَ یُطَهِّرَكُمْ تَطْهیراً»؛(53) در زمان نزولش بشر در حدّی نیست که جایگاه معرفتی و تاریخی آن را بفهمد و هنوز هم عمق آیه‌ی فوق برای اکثر شیعیان روشن نیست. خود ائمه(ع) هم می‌دانسته‌اند،(54) همة تلاش عالمان دین این بوده كه فرهنگ اهل‌البیت(ع) را سینه ‌به‌ سینه به عنوان ذخیره‌ای فرهنگی نگهدارند تا بشر آماده ‌شود و در موقع مناسبش آن را بگیرد و در جامعه نهادینه کند و آن ذوات مقدس به عنوان واسطه‌ی فیض، از نظر اجرایی زمین را به آسمان متصل گردانند. اصطلاحاً به این «فرهنگ آماده‌گر» می‌گویند، این نکته را به این جهت عرض ‌كردم كه عنایت داشته باشید بعضی از اندیشه‌ها‌ هست که آرام‌آرام باید جای خودش را باز كنند و نباید در ارائه‌ی آن عجله کرد.
    سؤال: آیا مستقیماً متن قرآن و نهج‌البلاغه را بخوانیم و با توجه به ترجمه‌ی آن‌ها، روی آن‌ها فکر کنیم، یا تفسیر آنها را بخوانیم؟
    جواب: در ابتدا اگر از نظر فهم زبان عربی هم مشکلی نداشته باشیم، بعید است بتوانیم با قرآن و نهج البلاغه ارتباط‌ برقرار ‌كنیم. البته آن‌قدر آن متون سراسر معنویت و نوراند كه اگر كمی هم با آن‌ها ارتباط ‌برقرار ‌كنیم به همان اندازه چیزهایی به دست می‌آوریم‌، اما ابتدا باید به کمک شارح و مفسرِ متن، زبان متن را فهمید، همان طور که فارسی زبان‌ها زبان مثنوی و حافظ را نمی‌فهمند و در ابتدا نیاز به شرح و تفسیر دارند. از طرفی گاهی آنقدر آیات قرآن زلال است که در واقع كار مفسرِ قرآن این است كه آن آب زلال را كه از شدت زلالی پیدا نیست، تکانی بدهد تا موجی پیدا شود و ما ببینیم، اگر كار را مدتی از طریق مطالعه‌ی كتب تفسیر و شرح روایات ادامه دهید، إن‌شاء‌الله به جایی می‌رسید كه خودتان چشم دیدن آب زلالِ حقیقت قرآن و كلمات اهل‌البیت (ع) را پیدا می‌كنید





    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  11. Top | #40

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض








    تزکیه‌ی عقلی و تزكیه‌ی اخلاقی

    سؤال: اگر كتب اخلاقی را بخوانیم، معنی سخنان اهل‌البیت(ع) و قرآن را بهتر می‌فهمیم یا اگر بحث‌های عقلی و استدلالی را دنبال کنیم؟
    جواب: هر دو کار لازم است، عمده آن است که متوجه شویم از یک طرف این کلمات طوری است که با آن یگانگی که با عالم قدس دارند، بدون تدبّر و تعقل نمی‌توان به آن‌ها نزدیک شد، از طرف دیگر آنقدر ظریف‌اند که اگر قلب نورانی باشد می‌تواند نور آن‌ها را بگیرد. پس اگر بتوانید اولْ كار فكری بكنید، تا نه تنها شبهه‌ها را زمین ‌بزنید و عقلتان را نسبت به حقانیت آن کلمات رام کنید، بلکه با تقویت قدرت تفکر، در فهم هرچه بیشتر آیات و روایات نیز موفق گردید. وقتی ابتدا کار فکری کرده باشید، کار را درست شروع کرده‌اید، چون وقتی نسبت به بعضی موضوعات هنوز مسأله‌دار هستید و نتوانسته‌اید شبهاتتان را برطرف کنید قلب درست جلو نمی‌رود. مثلاً شما در دعای كمیل می‌خوانید كه خدایا! تو بالای ملائكه ناظر آن‌ها هستی، ملائكه دارند اعمال ما را می‌نویسند و تو ناظر آنها هستی «وَ جَعَلْتَهُمْ شُهُوداً عَلَیَّ مَعَ جَوارِحی وَ كُنْتَ اَنْتَ الرَّقیبَ عَلَیَّ مِنْ وَرائِهِم»؛ حال سؤال این است که آیا خدا واقعاً آن بالاست؟! یا باید ابتدا عقل و سپس قلب معنی عُلُوّ پروردگار را بفهمد تا در این مناجات بدون هیچ مشکلی این فراز را اقرار کنند. یا وقتی امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند: خداوند قبل از این‌كه كرسی و عرش را خلق ‌كند، بوده ‌است. باید این را بفهمیم این یك فرهنگ است، این «قبل» چه قبلی است؟ ممكن است تصورتان از ابتدا، ابتدای زمانی باشد، در حالی‌که ابتدای زمانی و مکانی جایی در عالم غیب ندارد. آری از طریق تدبّر و تعقل و تزکیه‌، معانی خاصی که در زبان آیات و روایات هست خود را به ما می‌نمایاند، زیرا زبان آن‌ها، زبان متعالی است.
    تزکیه و توجه‌دادن قلب به سوی حقایق در فهم زبان دین نقش مؤثری دارند، چون این آیات و روایات‌ از قلب مطهر معصوم(ع) ظاهر شده است، پس هرچه - با رعایت شریعت الهی- به قلب مطهّر آن ذوات مقدسه نزدیك شویم، زبان آن‌ها را بهتر می‌فهمیم، ولی باز فراموش نکنید که قرآن و روایات اصرار دارند در آن‌ها تدبّر کنیم.
    تجربه نشان داده پیروی از آنچه ملاصدرا(ره) و امثال او كردند در ایجاد قدرت تدبّر در قرآن و سخنان ائمه(ع)، عملی‌تر است. در دویست‌سال اخیر ‌عموماً كسانی كه به جایی رسیدند، با حکمت صدرایی و عرفان محی‌الدین(ره) شروع ‌كردند و جلو رفتند، تعبیر مقام معظم رهبری«حفظه‌الله» در تأکید بر روی فلسفه صدرایی این است که «فقه اکبر»، توحید و معارف است، چیزهایی است که با غور در مسائل عقلی باید آن‌ها را به دست آورد و با تهذیب نفس آن‌ها را صیقل داد»(55) می‌فرمایند: «ملاصدرا با خلوت و انعزال و جدایی از خلق شروع کرده...»(56) بزرگان ما که با حکمت متعالیه صدرایی و عرفان محی‌الدین شروع کردند در مقایسه با بقیه احساس می‌شود به خوبی به فهم قرآن و روایات دست یافتند و در سلوک و بالفعل‌کردن باورها نیز موفق‌تر بودند و نمونه‌ی روشن آن را در حضرت امام خمینی(ره) و علامه طباطبائی(ره) و شاگردان آن‌ها می‌یابید. این راه را با راه‌هایی که انسان‌های عزیزی مثل «شیخ رجبعلی خیاط» طی کردند هرگز نباید مقایسه کرد او یك فردی است دارای کرامت. هیچ‌وقت نخواهید او را یك شخصیت جامع برای خودتان بگیرید‌ و یا تصور کنید روش اهل کرامت با روش اهل توحید یکسان است.(57) آنچه که اسلام را نگه می‌دارد و بشریت را تغذیه می‌کند عالمان دین هستند که در جامعیت علمِ نقلی و عقلی و عمل به آن‌ها مستقر شده‌اند، مثل حضرت امام‌خمینی(ره) و علامه طباطبائی(ره) و قبل از آن‌ها آیت‌‌الله ‌شیخ‌ عبدالکریم حائری(ره) مؤسس حوزه‌ی علمیه قم و یا آیت‌‌الله بروجردی(ره)، این‌ها قابل مقایسه نیستند با امثال مرحوم شیخ رجبعلی خیاط یا مرحوم مجتهدی، خود آن عزیزان در مقابل عالمان بزرگ ادعایی ندارند، بالأخره در همه‌ی دوران‌ها عالمان هستند که معارف همه جانبه‌ی دین را ارائه می‌دهند و مردم را به سوی سعادتشان راهنمایی می‌کنند. تربیت کردن امثال آیت‌الله جوادی«حفظه‌الله» هنر است، هر چند احترام ما نسبت به اهل کرامت در جای خودش محفوظ است.




    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





صفحه 4 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi