8ـ نفى لذت و درد
خداوند , نه لذت مى برد و نه درد مى كشد. معمولاً لذت و درد به دو نوع تقسيم مى شود: نوع اول, لذت و درد مزاجى يا طبيعى است كه به موجودات مادى زنده (مانند انسان و حيوانات) اختصاص دارد و از آن رو كه خداوند ماده نيست, چنين لذت و دردى درباره او قابل تصور نيست . نوع ديگر, لذت و درد عقلى است كه به ترتيب عبارت اند از اينكه ذات عاقل, امر ملائم (= موافق) با خويش يا امر منافى با خود را درك كند. ترديدى نيست كه درد عقلى نيز در مورد خداوند ممتنع است, زيرا همه هستى معلول و مخلوق اوست و هيچ گاه بين علت و معلول يا خالق و مخلوق تباين يا تنافرى وجود ندارد. بنابراين , هيچ موجودى در عالم , منافى ذات پروردگار نيست تا ادراك آن, سبب الم و درد عقلى او باشد.اما در اين مطلب كه آيا خداوند به لذت عقلى متصف مى گردد, اختلاف نظر هست , گروهى از متكلمان , به پيروى از حكما, 5 آن را پذيرفته و گفته اند: ذات خداوند در غايت كمال و زيبايى است , پس ادراك خداوند نيست به ذات خويش مساوق با ادراك كاملتر و زيباترين موجودى است كه كاملترين تناسب را با ذات الهى دارد, زيرا كاملترين تناسب بين شى و خودش برقرار است و اين امر التذاد عقلى خداوند را در پى دارد 6 . گروهى ديگر هر چند, اصل علم خداوند به كمال ذات خويش را قبول دارند , ليكن اطلاق وصف ((التذاد)) را بر حق تعالى جايز نمى شمرند, چرا كه در قرآن و روايات چنين وصفى در مورد خدا به كار نرفته است .علامه حلى در شرح خود بر تجريد الاعتقاد مى گويد:اما لذت به معناى ادراك ملائم مورد اتفاق (حكماى ) اوليه است چرا كه خداوند مدرك كاملترين موجودات , يعنى ذات خودش , مى باشد پس بر اثر اين ادراك , لذت مى برد... و اين مسلك ابن نوبخت و ساير متكلمان است , هر چند اطلاق لفظ ملتذ نيازمند اذن شرعى است . 7به هر تقدير, معناى متعارف لذت و درد, همان معناى نخست است و تاكيد اين بحث بر آن است كه خداوند , بر خلاف برخى مخلوقات خويش, به چنين لذت يا دردى متصف نمى گردد.