صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 29

موضوع: اشعار کلاسيک پند آموز

Hybrid View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    127
    نوشته
    1,150
    تشکر
    122
    مورد تشکر
    744 در 465
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    اشعار کلاسيک پند آموز

    به نام خداوند بخشاینده مهربان


    گر بر سر نفس خود امیری، مردی بر کور و کر ار نکته گیری ، مردی



    مردی نبود فتاده را پای زدن گر دست فتاده ای بگیری، مردی ....

    (رودکی)








    (یا حق)
    امضاء
    12سال اهنگر نفس خود بودم برکوره ریاضت می نهادم و بر اتش مجاهده می تافتم و بر سندان مذمت می نهادم و پتک ملامت بر او می کوفتم تا نفس خویش را اینه ساختم و اسلامی تازه اوردم و همه خلق مرده دیدم.
    *بایزید بسطامی*
    مركز انجمنهاي اعتقادي گنجينه الهي:http://ganjineh-elahi.com/
    مركز انجمنهاي تخصصي گنجينه دانش:http://www.ganjineh-danesh.com/forum.php

  2. تشكرها 4

    مدير اجرايي (28-02-2012), شهاب منتظر (17-09-2012)

  3.  

  4. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن اهل بیت علیهم السلام
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    143
    نوشته
    21,044
    صلوات
    4413
    دلنوشته
    5
    اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍاَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک
    تشکر
    45,361
    مورد تشکر
    50,598 در 16,233
    وبلاگ
    15
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض *** مادر ***



    مادر


    جان بسته به جان توست مادر

    دل در هیجان توست مادر

    دیری است که چشم بی‏قرارم

    دنبال نشان توست مادر

    از راه رسیده‏ای و قلبم

    پیوسته مکان توست مادر

    زین بس گل شوق و آرزویم

    لبخند لبان توست مادر

    از خوب‏ترین دلیل بودن

    ای سنگ صبور خانهمادر

    چون آینه صاف و بی ‏ربایی

    مهتاب رخت کجاست مادر؟

    چون چشمه زمزم بقایی

    قلب تو چه با صفا است مادر


    جمشید مقدم

    امضاء

  5. تشكرها 5

    parsa (12-03-2010), مدير اجرايي (28-02-2012), شهاب منتظر (17-09-2012)

  6. Top | #3

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,729
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,865
    مورد تشکر
    7,631 در 2,117
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض دعای مادر





    دعای مادر


    امروز دعايت كردم
    و ميدانم كه خداوند، دعايم را مستجاب كرد
    پاسخ خداوند را در دلم احساس كردم
    هر چند او سخن نمي گويد
    من از او برايت ثروت و شهرت
    نخواستم
    ميدانم كه اينها را نمي خواهي
    از او خواستم گنجهايي بفرستد
    بسيار پايدار و ماندني
    از او خواستم
    در آغاز هر روز جديد
    پيوسته در كنارت باشد
    از او خواستم به تو سلامتي و بركت عطا كند
    و دوستاني كه در اين را همراهي ات كنند
    از او برايت سعادت خواستم
    در همه چيزهاي بزرگ و كوچك
    ولي اين به خاطر عشق عظيم خودش بود
    كه توانستم اين همه برايت دعا كنم




    امضاء

  7. تشكرها 5

    parsa (17-04-2010), مدير اجرايي (28-02-2012), نرگس منتظر (22-04-2010), شهاب منتظر (17-09-2012)

  8. Top | #4

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,729
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,865
    مورد تشکر
    7,631 در 2,117
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : دعای مادر




    برکت دعای مادر


    محمدبن علي ترمذي، از عالمان رباني و دانشمندان عارف مسلك بود. در عرفان وطريقت، به علم بسيار اهميت مي‏داد؛ چنان كه او را «حكيم الاولياء» مي‏خواندند.
    در جواني با دو تن از دوستانش، عزم كردند كه به طلب علم روند. چاره‏اي جز اين نديدند كه از شهر خود، هجرت كنند و به جايي روند كه بازار علم و درس، در آن جا گرم‏تر است.
    محمد، به خانه آمد و عزم خود را به مادر خبر داد.
    مادرش غمگين شد و گفت:اي جان مادر!من ضعيفم و بي‏كس و تو حامي من هستي؛ اگربروي، من چگونه روزگار خود را بگذرانم. مرا به كه مي‏سپاري؟ آيا روامي‏داري كه مادرت تنها و عاجز بماند و تو دانشمند شوي؟
    از اين سخن مادر، دردي به دل او فرود آمد. ترك سفر كرد و آن دو رفيق، به طلب علم از شهر بيرون رفتند.
    مدتي گذشت و محمد همچنان حسرت مي‏خورد و آه مي‏كشيد.روزي در گورستان شهر نشسته بود و زار مي‏گريست و مي‏گفت: «من اين جا بي‏كار و جاهل ماندم و دوستان من به طلب علم رفتند. وقتي باز آيند، آنان عالم‏اند و من هنوز جاهل.» ناگاه پيري نوراني بيامد و گفت: «اي پسر!چرا گرياني؟» محمد، حال خود را باز گفت. پير گفت: «خواهي كه تو را هر روز درسي گويم تا به زودي از ايشان در گذري وعالم‏تر از دوستانت شوي؟» گفت: «آري، مي‏خواهم.» پس هر روز، درسي مي‏گفت تا سه سال گذشت. بعد از آن معلوم شد كه آن پير نوراني، خضر (ع) بود و اين نعمت و توفيق، به بركت رضا و دعاي مادر يافته است.



    امضاء

  9. تشكرها 4

    parsa (17-04-2010), نرگس منتظر (22-04-2010), شهاب منتظر (17-09-2012)

  10. Top | #5

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,729
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,865
    مورد تشکر
    7,631 در 2,117
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : دعای مادر




    مادر

    بوی بهشت می دهد دست دعای مادرم

    سجده پس از خدا برم بر کف پای مادرم

    آتش پاک عشق را دامن شوق می زند

    در دل خام - سوز من حمد و ثنای مادر

    ابروی بردباری ام خم نشود به عمر خود

    بر سر من اگر زند درد و بلای مادرم

    گر طلبد زمن گهی، سر به اشاره حاضرم

    جان به دو دست آروم بهر زضای مادرم

    گرد و غبار حادثه نیست به راه عمر من

    آب زده تمام شب اشک صفای مادرم

    مرغ اذان! مخوان که او تا به سحر نخفته است

    من کنم این سحر ادا فرض قضای مادرم

    ارزش اشک یک شب اش به ز هزار جان من

    پس تو بگو ز چه کنم هدیه برای مادرم

    این من هرزه قاصر فرض ادای خدمتم

    پس چه جواب می دهم پیش خدای مادرم




    امضاء

  11. تشكرها 4

    parsa (17-04-2010), نرگس منتظر (22-04-2010), شهاب منتظر (17-09-2012)

  12. Top | #6

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    April 2010
    شماره عضویت
    330
    نوشته
    515
    تشکر
    394
    مورد تشکر
    810 در 359
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    parandeh شعری پند آموز




    هر که در دنیا نبیند خویش را

    در عیان باید خدای خویش را


    هر که در دنیا به عصیان رو کند

    آتشی سازد بسوزد خویش را

    هر که از دنیا ندارد بهره ای

    اسوه سازد عشرت درویش را

    هر که خواهد محرم دلها شود

    بر حذر دارد زمردم نیش را

    هر که از بالا به عالم بنگرد

    می ستاید عاقبت اندیش را

    هر که چون فانی شود بیمار او

    هم به او دل میدهد هم کیش را





    .:امام علی (ع) :به فرزندش امام حسین (ع)فرمود : پسر جانم هرسختی و بد حالی که دنبالش بهشت باشد بدحالی نیست و هیچ خوشی و لذتی که پآیانش جهنم باشد خوشی نیست بدان پسرم هر نعمتی و لذتی در دنیا در مقابل بهشت٬ جهنم است و تمام بلاها و سختی های دنیا در مقابل جهنم عافیت است . تحف العقول صفحه 215






    منبع: http://www.golbargeshabane.blogfa.com/88063.aspx
    نوشته شده توسط فانی




  13. تشكرها 8

    RUHOLLAAH (04-06-2010), ملکوت* گامی تارهایی * (19-02-2011), الا جان (19-02-2011), خادمه زینب کبری(س) (07-05-2010), شهاب منتظر (17-09-2012), عهد آسمانى (19-02-2011)

  14. Top | #7

    عنوان کاربر
    عضو صمیمی
    تاریخ عضویت
    June 2010
    شماره عضویت
    439
    نوشته
    59
    تشکر
    288
    مورد تشکر
    242 در 81
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    goll پاسخ : شعری پند آموز

    گذشت عمر و بيا غفلت از اِله مكن
    بس است خيره سرى ديگر اشتباه مكن
    هر آنچه نامه نوشتى تو از گناه بس است
    بيا و توبه كن و نامه اى سياه مكن
    به ميهمانى خود خوانده ات خدا اينك
    بيا و وقت گرانمايه را تباه مكن
    به درك اين زمانه اگر نكوشيدى
    بيا و غفلت از اين مابقىِ ماه مكن
    اگر كه چشم شفاعت به مرتضى دارى
    به چشم بد به كسى در جهان نگاه مكن
    براى آن كه به مقصد رسى بدون خطر
    بيا و نفس دنى را رفيق راه مكن
    كليد گنج سعادت بُوَد به دست عمل
    بكوش در عمل و ترك پايگاه مكن
    شعار شاعر «ژوليده» روز و شب اين است
    گذشت عمر و بيا غفلت از گناه مكن

  15. تشكرها 6

    ملکوت* گامی تارهایی * (19-02-2011), الا جان (19-02-2011), شهاب منتظر (17-09-2012), عهد آسمانى (19-02-2011)

  16. Top | #8

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,856 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : شعری پند آموز

    عده اي دعوت به مهماني شدند
    در سه شب آنها پذيرايي شدند

    چون شب اول شد و هنگام شام
    دسته اول بشد جمعش تمام

    سفره شد پهن و غذا آماده شد
    نزد هركس ظرفها بنهاده شد

    ناگهان هر يك ز روي حرص آز
    شد به ظرف ديگري دستش دراز

    هر يك از آن ديگري نانش ربود
    چون به نان خود نظر كردي نبود

    گر چه هر كس سهم ديگر را بخورد
    هيچ كس از سهم خود افزون نبرد

    بلكه چون آشوب و دعوا شد به پا
    آن جماعت را نماند عزت بجا

    ريخت بسياري غذا از ظرفها
    گشت آلوده لباس و فرشها

    چون گذشت آن شب ، شب ديگر رسيد
    امتحان جمع ديگر سر رسيد

    هر يك آمد در مكان خود نشست
    غافل از آن كه نبود و آن كه هست

    هر كسي آرام مشغول غذا
    نه به چپ كردي نظر ، ني راست را

    نه تعارف كرد بر اطرافيان
    نه طمع ورزيد او بر اين و آن

    هر كسي سهم خودش را خورد و رفت
    همتش از خويش بالا تر نرفت

    اين چنين شد تا شب آخر رسيد
    جمع سوم يك به يك از در رسيد

    هر يك آمد با شكوه و با وقار
    ديگري بنشاند او را در كنار

    آمد آن سفره دوباره در ميان
    تا دهد اين جمع سوم امتحان

    هر كسي با نفس خود پيكار كرد
    نان خود بر ديگري ايثار كرد

    چون غذايش را به همسايه بداد
    ديگري نانش به پيش او نهاد

    جملگي با عزت و با احترام
    شادمان از يكدگر خوردند شام

    اين جهان مهمانسرا ، ما ميهمان
    سهم هر يك را نهاده ميزبان

    خوب بنگر از كدامين دسته اي ؟
    تو اسير حرص يا وارسته اي ؟
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  17. تشكرها 9


  18. Top | #9

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,856 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : شعری پند آموز

    غفلت


    در مثل گویم که یک مرد کریم
    زندگی می کرد در عهد قدیم

    در محیطی بس بزرگ و با صفا
    با دلی آکنده از مهر و وفا

    پر ز شیرینی دکانی داشت او
    در کنارش بوستانی داشت او

    بود کاخی در میان بوستان
    حاضر از بهر حضور دوستان

    نهرها در باغ جاری گشته بود
    بلبلان بر شاخه ها بنشسته بود

    بهر آن دکان و باغ و آن نعیم
    داشت فکری پخته آن مرد کریم

    گفت با خود گر بیابم یک جوان
    گیرم از او در صداقت امتحان

    چون که شد پیروز او در امتحان
    واگذارم هر چه باشد بر جوان

    گردد این کاخ بزرگم خانه اش
    آن دکان و جنسها سرمایه اش

    بود تا روزی جوانی با شتاب
    گشت وارد بر دکان آن جناب

    گفت هستم در پی شغلی روان
    هست کاری بهر من در این مکان؟

    چون کریم آن عرض حاجت را شنید
    مصلحت در رد گفتارش ندید

    یک طبق انواع شیرینی در آن
    با ادب بنهاد در پیش جوان

    گفت آری ، لیک کار من کنون
    از فروش این طَبَق نبوَد فزون

    چون فروش این طبق پایان بری
    وا گذارم بر تو کار دیگری

    تا جوان بگرفت بر سر آن طبق
    گوییا برده است از وی آن سَبَق

    حب دنیا در دل او ریشه کرد
    همچو شیطان بر خطا اندیشه کرد

    گفت شد چون کار ما از این قرار
    به که بردارم طبق را الفرار

    شاد بود از آنچه آورده بدست
    غافل از آنکه چه ها رفته ز دست

    آنهمه نعمت بود در انتظار
    او برای اندکی کرده فرار

    بود غافل لیک غافل تر از آن
    غافل از لطف خدای مهربان

    جنت و رضوان و نعمتهای آن
    جملگی در انتظار مردمان

    این جمال و ثروت و دست و زبان
    هر یک ابزاری است بهر امتحان

    گر گرفتی نعمت و کردی فرار
    زیر پا بگذاشتی عهد و قرار

    لذتی کوتاه را دریافتی
    لیک خیر جاودان را باختی
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  19. تشكرها 8


  20. Top | #10

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن اهل بیت علیهم السلام
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    143
    نوشته
    21,044
    صلوات
    4413
    دلنوشته
    5
    اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍاَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک
    تشکر
    45,361
    مورد تشکر
    50,598 در 16,233
    وبلاگ
    15
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    goll همشاگردی سلام






    همشاگردی سلام

    آغاز سال نو، با شادی و سرور
    هم ‌دوش و هم ‌زبان، حرکت به سوی نور
    آغاز مدرسه، فصل شکفتن است
    در زنگ مدرسه، بیداری من است
    در دل دارم امید، بر لب دارم پیام
    هم‌ شاگردی سلام، هم‌ شاگردی سلام
    مهر از افق دمید، فصلی دگر رسید
    فصل کلاس و درس، ما را دهد نوید
    شد فصل کسب علم، فصل تلاش و کار
    دانش به نسل ما، می ‌بخشد اعتبار
    در دل دارم امید، بر لب دارم پیام
    هم ‌شاگردی سلام، هم ‌شاگردی سلام
    ای در کنار ما، آموزگار ما
    چون شمع روشنی، در روزگار ما
    روشن ز نور توست، کاشانه دلم
    در کار من تویی، حلال مشکلم
    در دل دارم امید، بر لب دارم پیام
    هم‌ شاگردی سلام، هم ‌شاگردی سلام
    فردا از آن توست، ای نسل چاره ‌ساز
    با یاری خدا، آینده را بساز
    فردای روشن است، با وحدت کلام
    از ما تو را درود، از ما تو را سلام
    در دل دارم امید، بر لب دارم پیام
    هم‌ شاگردی سلام، هم ‌شاگردی سلام


    امضاء

  21. تشكرها 3

    parsa (26-09-2010), شهاب منتظر (17-09-2012)

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi