صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 44

موضوع: خدا در فلسفه ملاصدرا

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    تصور خدا


    بر اين اساس، تعريفي كه صدرالمتألهين از خدا ارائه مي‌دهد با تصوّري كه فارابي و ابن سينا از خدا داشتند، تفاوت دارد. آنها در تعريف خدا، روي مفهوم وجوب وجود تكيه مي‌كنند و مفهوم قديم را براي معرفي ذات حق و بدست دادن ملاك بي نيازي و كمال ذاتي حق كافي نمي‌دانند. از نظر آنها تمايز بين واجب و ممكن به اينستكه ممكن، مركّب از ماهيّت و وجود است، امّا واجب، ذاتي است صرف وجود و چون هستي را در مرتبه ذات دارد نه در مرتبه زائد بر ذات، پس در مرتبه ذات خود فاقد هستي نيست تا نيازمند به هستي باشد. ملاصدرا همانطور كه مفهوم قديم را براي معرفي ذات حق و براي بدست دادن ملاك بي‌نيازي و كمال ذاتي او كافي نمي‌داند، به مفهوم عينيّت ذات و وجود بسنده نمي‌كند. از نظر او اينكه ذاتي بسيط و وجود صرف باشد، دليل بر وجوب وجود و غنا و بي نيازي مطلق نيست. اين سخن، صرفاً دليل بر اين است كه موجود مفروض، موجود حقيقي است نه موجود اعتباري و چنين چيزي براي وجوب وجود كافي نيست. براي وجوب وجود شرط است كه موجود، علاوه بر حقيقي بودن، بي‌نياز از علت نيز باشد. پس در مقام معرفي ذات واجب، هر دو قيد را بايد آورد و با اين دو قيد است كه مي‌توانيم تصوّري صحيح از ذات حق بدست دهيم.
    امضاء


  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #22

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    در نظام مابعدالطبيعه ملاصدرا بر حسب اصالت وجود، حق چنان تصور شده است كه وجودش از نظر شدت وجودي نامتناهي است، در حالي كه اشياء مخلوق بعنوان اشيائي شناخته شده‌اند كه داراي فقر و ضعف وجودي‌اند و خود نمي‌توانند علت وجود خود باشند. وجود آنها بايد وابسته به منبع ديگري، يعني وجود مطلق، شود.
    براساس تعاليم ديني، هستي حقيقي از آن خداوند است. او وجودي نامحدود، نامتناهي و در نتيجه قائم به ذات است. در قرآن و روايات، مهمترين صفت براي خداوند، صفت قيّوم است كه معمولاً آن را قائم به ذات و مقّوم غير ترجمه كرده‌اند. قائم به ذات بودن به اين معناست كه خدا چه براي وجود داشتن و چه براي صفاتش، قائم به هيچ واقعيتي خارج از وجود خود نيست، هيچ واقعيتي او را بوجود نياورده است و هيچ چيز نمي‌تواند آفريننده و يا نابودكننده او باشد. خدا فقط هست؛ وجود غني و كامل و نامتناهي دارد؛ وجود مطلق و حقيقت غايي است، لابشرط است و شرط وجود ساير موجودات؛ او بي هيچ قيد و شرطي، واجد جميع صفات است و فقط در صورتي نامتناهي است كه وجودش مطلق باشد.
    امضاء

  4. Top | #23

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    بدين ترتيب، بساطت به معناي دقيقتري براي واجب اثبات مي‌شود كه لازمه آن، اين است كه هيچ كمالي را نمي‌توان از خداي متعال سلب كرد. وجود خداي متعال، وجود مطلق است و عقل نمي‌تواند هيچ نقصي را به او نسبت دهد. بعلاوه چون وجود واجب، بسيط و از هرگونه تركيبي حتي تركيب از وجدان و فقدان مبرّي است، صفات او هم زائد بر ذاتش نخواهند بود؛ يعني ملاصدرا در عين حال كه خدا را واجد كمالاتي مي‌داند كه ما به او نسبت مي‌دهيم، اين صفات را در وحدتي متعالي فراهم مي‌آورد.
    جدايي و مغايرت حق با اشيا به اين نحو نيست كه حدّ و مرزي آنها را از هم جدا كند؛ بلكه به كمال و نقص و قدرت و ضعف است. پس تميّزش از غير تميّز تقابلي نيست، بلكه تميّز احاطي و شمولي است و غير به معناي مقابل، عدم محض و لا شيء صرف است. بعبارت ديگر، وجودات با همه تكثّر و تمايزي كه دارند، مراتب تعيّنات حقّ اوّل و ظهورات نور[21] او و شئونات ذات او هستند، نه اينكه امور مستقل و ذوات منفصل باشند و اين توحيد اخصّ خواص، يعني كمّل اهل توحيد است كه اولياي دين و عرفاي شامخين و حكماي متألّه و متعمّق در حكمت متعاليه‌اند؛ يعني قول به «وحدة الوجود و الموجود جميعاً في عين كثرتهما» و اين حق توحيد و توحيد حق است.
    امضاء

  5. Top | #24

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    وحدت حقّه حقيقيّه


    اين مسئله كه وحدت حق، وحدت عددي نيست، از انديشه‌هاي بكر و بسيار عالي اسلامي است كه در هيچ مكتب فكري ديگر سابقه ندارد. خود فلاسفه اسلامي تدريجاً بر اثر تدبّر در متون اصيل اسلامي به عمق اين انديشه پي بردند و آن را رسماً در فلسفه اسلامي وارد كردند. ملاصدرا خدا را واحد حقيقي و متعالي مي‌داند. اين مفهوم، اساسيترين و محوريترين مفهومي است كه در فلسفه ملاصدرا بكار مي‌رود و اساس تفكر فلسفي بعد از ملاصدرا محسوب مي‌شود.
    در كلمات قدما از حكماي اسلامي از قبيل فارابي و بوعلي، اثري از اين انديشه لطيف ديده نمي‌شود. حكماي متأخّر كه اين انديشه را وارد فلسفه خود كردند، چنين وحدتي را وحدت حقّه حقيقيّه ناميده‌اند و از اين معناي منيع در صحف عارفان باللّه، تعبير به وحدت وجود مي‌شود؛ يعني وجود صمد حق كه وجود مطلق و مطلق وجود است. او را نه مبدأ متصوّر است، نه منتهي و نه ثاني تا ثاني را ضد و ند و شريك و مثل و از اينگونه عبارات، اعتبار كنيم.
    احاديث فراواني است كه دلالت دارند بر اينكه وحدت حق، وحدت عددي نيست و تعبير اوّل براي واجب به معناي اين نيست كه ثاني داشته باشد. اساساً مسئله تعداد و اول و دوم مطرح نيست. عدد از اختصاصات جهان امكان است و در مراتب نازله فيض يافت مي‌شود؛ يعني وقتي سلسله هستي به مجردات مي‌رسد و از آنجا به جواهر و اعراض راه مي‌يابد و در بين اعراض، «كمّ» مطرح مي‌شود و به كمّ متصل و كمّ منفصل كه همان عدد است، نوبت مي‌رسد. از اينرو مسئله شمارش عددي يعني جاي اول و دوم و سوم و چهارم، در مراحل نازله فيض است و عدد را در اصل هستي و مراحل عالي آن، راهي نيست. در نتيجه، نه واجب تعالي، واحد عددي است و نه مجرّدات عاليه كه در رديف اولين صوادر حق هستند، ثاني عددي‌اند. پس واجب تعالي اولي است كه ثاني ندارد و اگر گاهي تعبير مي‌شود كه او اول است و ديگران ثاني، نه به اين معناست كه او اول عددي است. اول در اين تعبير؛ يعني مستقل و ثاني؛ يعني ما ليس بمستقل، نه اينكه ثاني در رديف اول است، چون غيرمتناهي رديف بر نمي‌دارد و نامحدود، جاي خالي نمي‌گذارد تا غير، آن خلأ را پر كند.[22] اگر چيزي محدود نباشد، ثاني و ثالث براي او قابل فرض نيست. همانطور كه نامحدود، اوّل است، آخر است و همانطور كه ظاهر است، باطن است، چنانكه در سوره مباركه حديد فرمود: «هو الاوّل و الاخر و الظاهر و الباطن».[23]
    امضاء

  6. Top | #25

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    علي (ع)، در نخستين خطبه از نهج البلاغه، چهارمين مرتبه توحيد را مرتبه اخلاص مي‌داند. مرتبه اخلاص، اينستكه خدا را در يگانگي خود، خالص قرار دهيم، بنحوي كه هيچگونه شائبه كثرت و عارضه تركّب و تعدّد در او روا نباشد. اخلاص توحيد وقتي كامل خواهد شد كه صفاتي جز ذات، در وي اثبات نكنيم؛ زيرا هر يك از صفت و موصوف، بيترديد دلالت بر مغايرت با ديگري دارد و لازمه اين مغايرت، تركّب و تعدّد مي‌باشد و جمله «فمن وصفه فقد قرنه»[24] تا آخر كلام، بيان محذور مغايرت موصوف و صفت است. اخلاص توحيد وقتي كامل خواهد شد كه انسان در علم و عمل از ماسوي اعراض كند و هستي واقعي را منحصر در خدا بداند و تعيين كند كه انسان جز خدا هر كه را بخواهد و به هر چه دل ببندد، جملگي باطل و بي اساس است.
    چنين خدايي كه به چگونگي و كيفيّت شناخته نمي‌شود، با حواس درك نمي‌گردد و به مردم قياس و تشبيه نمي‌شود، چشمها او را احساس نمي‌كنند و انديشه‌ها او را فرا نمي‌گيرند و خردها اندازه‌گيري‌اش نمي‌كنند و افكار و تخيّلات، دور حريم كبريائيش نمي‌گردند؛ زيرا هر چه كه نظيري برايش شناخته شود و يا عقل بتواند آن را اندازه‌گيري كند، بالأخره محدود و ممكن الوجود خواهد بود. و نظير اين بيان، حديثي است كه از رسول خدا منقول است كه فرمود: «ظاهر و باطن وجود حق‌تعالي يكي است و مغايرتي بين ظاهر صفات او و باطن آنها وجود ندارد، ظاهرش موصوفي است كه به چشم ديده نمي‌شود و باطنش موجودي است كه پنهان نمي‌گردد. در همه جا حاضر است و هيچ جا حتي يك آن هم، خالي از او نيست. در جلو چشم دل حاضر است؛ ولي محدود به حدي نيست و غائب از أنظار است، لكن ناپديد و ناپيدا نمي‌باشد.»[25] بهمين علت است كه حكيمان متألّه و عارفان سالك به معرفت مشهودي حق نائل مي‌شوند، بدون اينكه قادر به درك كنه ذات او باشند.
    و الحكماء المتألّهون العارفون به يشهدونه، لا بالكُنه؛ لأنّ شدة ظهوره و قوّة لمعاته و ضعف ذواتنا المجرّدة النوريّة يمنعنا عن مشاهدته بالكنه، كما منع شدّة ظهور الشمس و قوّة نورها أبصارنا اكتناهها، لانّ شدّة نوريّتها حجابها و نحن نعرف الحقّ الأوّل و نشاهده، لكن لا نحيط به علماً كما ورد في الوحي الالهي: «و لا يحيطون به علماً و عنت الوجوه للحي القيّوم.[26]
    امضاء

  7. Top | #26

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    ازلي و ابدي بودن حق


    از نظر ملاصدرا، واحد حقيقي لزوماً بايد داراي دو صفت اصلي باشد؛ يكي اينكه واحد حقيقي، وجودي ازلي است. ازلي كسي است كه هيچگاه نيست نشود و موجودي پيش از او نبوده است. نه زمان در او راه دارد و نه مكان؛ ديگر اينكه واحد حقيقي، قائم به ذات است؛ يعني چه براي وجود داشتن و چه براي صفاتش، قائم به هيچ واقعيتي خارج از وجود خود نيست، هيچ واقعيت يا وجود متعالي‌اي او را بوجود نياورده است و هيچكس نمي‌تواند آفريننده يا نابودكننده او باشد.
    تقدّم ذات حق بر زمان و بر هر نيستي و بر هر آغاز و ابتدايي، يكي از لطيف‌ترين انديشه‌هاي حكمت الهي است و معني ازليّت حق، فقط اين نيست كه او هميشه بوده است. ازليّت حق فوق هميشه بودن است، زيرا «هميشه بودن» مستلزم فرض زمان است. ذات حق، علاوه بر اينكه با همه زمانها بوده است، بر همه چيز، حتي بر زمان، تقدم دارد و اينست معني «ازليّت» او. زمانها او را همراهي نمي‌كنند (در مرتبه ذات او زمان وجود ندارد) و اسباب و ابزارها او را كمك نمي‌كنند. ذات حق كه صرف الوجود و فعليّت محض است و هيچ مكان و زماني او را محدود نمي‌كند، نسبت به حواس ما باطن است. اما او در ذات خود، عين ظهور است و همان كمال ظهورش كه ناشي از كمال وجودش است، سبب خفاي او از حواس ماست.
    بر اين اساس، ملاصدرا كه واحد حقيقي را موجودي بينياز از علت و قائم به ذات و ازلي مي‌داند، هم بساطت او را اثبات مي‌كند و هم يگانگي او را و هم منزّه بودن از هرگونه كثرت يا تركيب يا تبدل و حركت را و هم مبرّي بودن او را از هرگونه شباهت به مخلوقات. از آنجا كه موجود مستقل مطلق، يعني موجود مكتفي به ذات و مستغني از غير كه از او به واجب الوجود تعبير مي‌شود، هيچگونه احتياجي به غير ندارد، غني مطلق است، در نتيجه بايد ازلي و ابدي باشد.
    امضاء

  8. Top | #27

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    در اينجا، فارابي به تصور خدايي مي‌رسد كه در عين حال، هم اول است و هم آخر؛ هم فاعل است و هم غايت، اين فاعل و غايت هم، وحدت تام دارد؛ يعني هم فاعل محض است و هم غايت محض. در واقع، نسبت به وجود خداوند، فرقي بين ازل و ابد نيست؛ زيرا ابد او عين ازل او و ازل او عين ابد اوست، خداوند بوده و هست و با او چيزي نيست؛ از اين رو، ملاصدرا خدا را مطلق مي‌داند و از او به «وجود مطلق» تعبير مي‌كند.
    همانطور كه گفتيم خدا را مي‌توان به اين معنا نيز ازلي و ابدي دانست كه خداوند موجودي است وراي زمان و مكان. اين معنا غير از اين است كه خدا را از نظر زمان، بي آغاز و بي انجام بدانيم. او مطلقاً خارج از زمان و مكان قرار دارد، زيرا ديروز و امروز داخل در زمانند. او نه در زمان است و نه در مكان، او نه محدود به زمان است، و نه محدود به مكان. هيچ چيز بر او احاطه ندارد، بلكه او محيط بر همه چيز است و همه چيز تحت احاطه او واقع است. نمي‌توان گفت يك وقت نبوده، بعد بوجود آمده يا بعد از اينكه موجود شد، يك وقت نابود مي‌شود كه در صورت اول حادث است و در صورت دوم، فاني.
    بدين ترتيب، صفت ديگري براي واجب الوجود اثبات مي‌شود و آن اينستكه هيچيك از موجودات يا پديده‌هاي مادي نمي‌تواند خدا باشد؛ زيرا موجودات مادي حادث هستند و هيچ موجود مادّي خاص را نمي‌توانيم نشان دهيم كه هميشه بوده و يا امكان عدم نداشته باشد.
    امضاء

  9. Top | #28

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    در تعاليم ديني، ازليت و ابديت خدا به سه معنا آمده است: يكي بمعناي برخورداري از زمان جاويد و بي پايان؛ ديگري بمعناي بي زماني؛ سوم بمعناي برخورداري تام و تمام از وجود و كمالات وجودي. در قرآن و روايات، خدا موجودي منزّه از فقر و نياز معرفي شده است و چنين صفتي مستلزم آنستكه خدا نه در زمان مي‌گنجد و نه در مكان؛ چون موجودي كه در مكان بگنجد، خود بخود به مكان نياز دارد و موجودي كه در زمان بگنجد، بايد موجودي باشد كه تنها در شرايط خاص و در زمان معيني قابل تحقق باشد.
    در قرآن، آياتي آمده كه از آنها چنين برداشت مي‌شود كه «او خداي مشرق و مغرب است به هر سو روي آوريد بسوي خدا روي آورده‌ايد، چه او حاضر در همه جا و محيط بر همه چيز است»؛[27] «و شما هر جا باشيد او با شماست»؛[28] «خداوند محيط بر انسان است و خالق اوست»؛[29] «همواره به انسان نزديك است، نزديكتر از رگ گردن».[30] آيات فوق در واقع بمعناي ردّ هرگونه عقيده داشتن به خداوندي محدود و متناهي است. مقصود اينستكه خداوند آنطور كه ارسطو و افلاطون فهميده‌اند، صرف يك واقعيت در ميان واقعيتهاي ديگر، حتي نخستين و متعاليترين واقعيت نيست، بلكه او منشأ و مبدء همه هستي است. بنابرين، براساس تعاليم ديني، در قرآن و روايات، هستي حقيقي از آن خداوند است. او وجودي نامتناهي و مطلق و در نتيجه، سرمدي است و صفات متعدد او طرق مختلفي هستند كه در آنها حقيقت نامتناهي خداوند، ظهور پيدا مي‌كند يا هستي مي‌يابد. از ميان اين صفات، مي‌توان از قيوميّت نام برد كه نشانگر احاطه قيومي خداوند بر همه موجودات است.
    امضاء

  10. Top | #29

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    اسماء و صفات حق


    ذات خداوند را به هيچ مخلوقي در هيچ جهتي نمي‌توان تشبيه كرد:«ليس كمثله شي». از طرف ديگر، هر صفتي از صفات كه ما مي‌شناسيم، صفت مخلوق است نه صفت خالق. پس اگر خالق را نيز متصف به آن صفت بدانيم، مخلوقات را با او در آن صفات شريك و شبيه ساخته‌ايم. به تبع قرآن بايد راهي بين نفي و تعطيل از يك طرف، و تشبيه از طرف ديگر، انتخاب كرد. در كلمات ائمه اطهار و مخصوصاً امام الموحّدين و ملهم العارفين علي(ع) جمله‌هايي ديده مي‌شود كه در ابتدا بنظر مي‌رسد طرفدار تعطيل و تعبّد در معارف الهي مي‌باشند و هرگونه مداخله عقل را در ساحت معارف الهي ناروا مي‌شمارند و شاهباز عقول را از رسيدن به قلّه شناخت ذات حق ناتوان مي‌شمارند.[31]
    اما مطلب چنين نيست. آنچه از راهنماييهاي پيشوايان دين استفاده مي‌شود، محدوديّت قدرت سير عقلاني بشر است، نه ناتواني و ممنوعيّت كامل عقل بشر آنچنانكه «معطّله» ادّعا مي‌كنند. «لم يطلع العقول علي تحديد صفته و لم يحجبها عن واجب معرفته».[32] يعني عقول را اجازت نداده كه حدود صفات او را مشخص كنند؛ اما در عين حال، آنها را از مقدار لازم معرفت، ممنوع نساخته است و پرده‌اي ميان عقول و آن «مقدار واجب» قرار نداده است. پس معلوم مي‌شود در عين ناتواني عقول از وصول به كنه معرفت باري تعالي، يك «مقدار واجب» در كار است كه در آن مقدار نه تنها ممنوعيّت نيست؛ بلكه وجوب و لزوم تحقيق، در كار است.
    امضاء

  11. Top | #30

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    از آياتي نظير آيه : «و للّه الاسماء الحسني فادعوه بها و ذروا الذين يلحدون في اسمائه سيجزون ما كانوا يعملون»،[33] استنباط مي‌شود كه خداوند را با هر وصفي كه حاكي از حسن و كمال باشد و هيچ جهت نقص و عدم در او نباشد، مي‌توان توصيف كرد. درست است كه خداوند، مانند مخلوقات و مخلوقات، مانند خالق نيستند و بايد نفي مثليّت و ندّيت كرد، ولي نفي مثليّت، مستلزم اثبات ضديّت نيست. اينگونه تنزيه كه بگوييم هر چه در مخلوق است، مغاير و مخالف و مباين است با آنچه كه در خالق است، اثبات نوعي ضديّت است ميان خالق و مخلوق و حال آنكه همچنانكه خداوند را مثل نيست، ضد نيز نيست؛ مخلوق ضد خالق نيست، مخلوق پرتو خالق و آيت و مظهر اوست. از اين گذشته، اگر مقتضاي تنزيه اين باشد كه هر معني كه بر مخلوق صدق مي‌كند، بر خالق صدق نكند، پس بايد در مورد «موجود» بودن و «واحد» بودن خداوند نيز همين مطلب گفته شود. روشن است كه چنين نظري نه تنها مستلزم تعطيل حق از صفات و مستلزم تعطيل عقل از معرفت و مستلزم ارتفاع نقيضين است، نوعي انكار خدا و يگانگي او است.
    امضاء

صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi