صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 44

موضوع: خدا در فلسفه ملاصدرا

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض خدا در فلسفه ملاصدرا

    خدا در فلسفه ملاصدرا



    چكيده


    يكي از مسائلي كه بشدّت از نظريّه وجود ملاصدرا متأثّر است و در نظام فلسفي وي، صبغه كاملاً جديدي پيدا مي‌كند، سلوك فكري وي در اثبات وجود حق و بحث از اسماء و صفات اوست. خدا، محور اصلي تعاليم دين است. اساس دين را اعتقاد به وجود خدا تشكيل مي‌دهد. اصليترين مسئله‌اي كه براي جوينده حقيقت، مطرح مي‌شود و بايد پيش از هر چيز پاسخ صحيح آن را بدست آورد، اينستكه آيا خدايي وجود دارد يا نه؟ پاسخ مثبت يا منفي به اين سؤال نه فقط نگرش انسان را نسبت به جهان بيرون متفاوت مي‌سازد، بلكه خود انسان هم در پرتو پاسخي كه به اين پرسش مي‌دهد، جلوه و معناي ديگري مي‌يابد.
    از نظر ملاصدرا علم الهي شريفترين و ارزشمندترين علوم فلسفي است كه تكامل حقيقي انسان بدون آن ممكن نيست. او كمال حقيقي انسان را تنها در سايه قرب الهي محقق مي‌داند و معتقد است كه تقرب به خداي متعال بدون معرفت او، امكان پذير نخواهد بود. ملاصدرا در تمام كتب فلسفي خود، معرفت وجود حق را حكمت مي‌داند و سعادت حقيقي انسان را متوقّف بر آن معرفي مي‌كند. از نظر ملاصدرا شناخت خدا هدف هر فلسفه‌اي محسوب مي‌شود، لذا انسان، مكلف است كه خدا را به قدر توان و طاقت بشري بشناسد و به او تشبّه جويد. او كه شناخت عقلاني در مورد خدا را ممكن مي‌داند و براي اثبات او، براهين متعددي اقامه مي‌كند، به نوعي كشف و شهود عرفاني نيز اذعان دارد.
    تبيين و تحليل چنين نظريه‌اي، بررسي پيشينه تاريخي و سرچشمه‌هاي ديني ـ فلسفي آن و بيان اينكه ملاصدرا بعنوان بنيانگذار حكمت متعاليه در اين باب رويكردي ويژه دارد هدف اصلي اين مقاله است.
    امضاء

  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    مسئله آفرينش

    از آغاز تاريخ مكتوب خردورزي كه گزارش احوال يونانيان است، تأمّل و انديشه درباره وجود خدا جايگاه خاص و ممتازي در زمينه تأمّلات فلسفي بخود اختصاص داده است. ارسطو كه از حركتهاي مشهود، سراغ محركي نامشهود و فارغ از حركت و زوال را مي‌گرفت، نمونه خوبي از تلاش براي تأمل فلسفي درباره خداست. استدلال فلسفي و عقلي بر وجود خدا و انديشيدن در صفات و آثار او، آنگاه كه وارد فضاي ايماني جهان اسلام شد، جان تازه‌اي گرفت و در پرتو تعاليم دين مقدّس اسلام فيلسوفاني چون فارابي و ابن سينا را بخود مشغول داشت، بلكه اهل كلام و عرفان را هم به ميدان كشيد و از رهگذر تلاش آنان تعابير و تفاسير متعدّدي سامان گرفت.
    امضاء

  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    مسئله خدا اساساً مسئله‌اي فلسفي است. آنگاه كه درباره خدا بحث مي‌كنيم درحقيقت درباره روح و حقيقت جهان و ريشه و اساس و مبدأ و منشأ آن بحث مي‌كنيم. درباره موجودي در زمان يا مكان و يا درباره عاملي از عوامل بحث نمي‌كنيم، نوع تحقيق و جستجوي ما درباره خدا، شبيه نوع تحقيقي نيست كه درباره يك پديده خاص صورت مي‌گيرد. قرار دادن خدا در رديف يكي از علل و عوامل طبيعي جهان، مساوي است با قرار دادن او در ضمن مجموعه جهان و مخلوقات او؛ يعني او ديگر خدا نيست، بلكه مخلوقي از مخلوقات است. همچنين اين سخن كه جهان از لحاظ ابعاد زماني و مكاني متناهي است و خدا در منتهي اليه مكان و يا در لحظه آغاز زمان قرار دارد، تصوّري عاميانه درباره خداوند است. چنين تصوراتي سبب مي‌شود مسئله بصورتي غلط براي ما مطرح شود و براي هميشه از حلّ آن محروم بمانيم. خداي حقيقي، خدايي كه پيامبران الهي او را معرفي كرده‌اند؛ خدايي كه حكماي الهي او را مي‌شناسند، نه در آسمان است و نه در زمين و نه در مافوق آسمانها و نه در عالم، در همه مكانهاست و به همه چيز محيط است.[1]
    قرآن كريم، خدا را حق و ماسوي را نسبت به او باطل مي‌داند. در آيات ديگر قرآن مخلوقات را به نام «آيات» حق مي‌خواند. «سنريهم اياتنا في الافاق و في أنفسهم حتي يتبيّن لهم أنّه الحق».[2] در اين تعبير، نكته‌اي است و آن اينكه اگر كسي مخلوقات را آنچنانكه هستند، ادراك كند، خداوند را آنچنان در آنها ادراك مي‌كند كه در آينه، اشياء را مي‌بيند؛ يعني حقيقت آنها، عين ظهور و تجلّي ذات حق است.[3]
    مسئله خدا اساساً مسئله‌اي فلسفي است. آنگاه كه درباره خدا بحث مي‌كنيم درحقيقت درباره روح و حقيقت جهان و ريشه و اساس و مبدأ و منشأ آن بحث مي‌كنيم. درباره موجودي در زمان يا مكان و يا درباره عاملي از عوامل بحث نمي‌كنيم، نوع تحقيق و جستجوي ما درباره خدا، شبيه نوع تحقيقي نيست كه درباره يك پديده خاص صورت مي‌گيرد. قرار دادن خدا در رديف يكي از علل و عوامل طبيعي جهان، مساوي است با قرار دادن او در ضمن مجموعه جهان و مخلوقات او؛ يعني او ديگر خدا نيست، بلكه مخلوقي از مخلوقات است. همچنين اين سخن كه جهان از لحاظ ابعاد زماني و مكاني متناهي است و خدا در منتهي اليه مكان و يا در لحظه آغاز زمان قرار دارد، تصوّري عاميانه درباره خداوند است. چنين تصوراتي سبب مي‌شود مسئله بصورتي غلط براي ما مطرح شود و براي هميشه از حلّ آن محروم بمانيم. خداي حقيقي، خدايي كه پيامبران الهي او را معرفي كرده‌اند؛ خدايي كه حكماي الهي او را مي‌شناسند، نه در آسمان است و نه در زمين و نه در مافوق آسمانها و نه در عالم، در همه مكانهاست و به همه چيز محيط است.[1]
    قرآن كريم، خدا را حق و ماسوي را نسبت به او باطل مي‌داند. در آيات ديگر قرآن مخلوقات را به نام «آيات» حق مي‌خواند. «سنريهم اياتنا في الافاق و في أنفسهم حتي يتبيّن لهم أنّه الحق».[2] در اين تعبير، نكته‌اي است و آن اينكه اگر كسي مخلوقات را آنچنانكه هستند، ادراك كند، خداوند را آنچنان در آنها ادراك مي‌كند كه در آينه، اشياء را مي‌بيند؛ يعني حقيقت آنها، عين ظهور و تجلّي ذات حق است.[3]
    امضاء

  5. Top | #4

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    برهان صدرالمتألهين بر اثبات وجود خدا


    صدرالمتألهين در كتابهاي فلسفي خود، براهين متعدّد و متنوّعي براي اثبات وجود خدا اقامه كرده است. نتيجه برهان معروف او به نام برهان صدّيقين اينستكه همه اشياء، مخلوق خداوند و وابسته به «او»يند. هر چه كه در جهان وجود دارد، عين ربط و تعلّق به اوست و هيچگونه استقلالي از خود ندارد. در مقابل، خدا موجودي است مستقل كه هيچگونه وابستگي به غير براي او قابل تصوّر نيست. برهان صدّيقين كه صدرالمتألهين در اثبات اين نتيجه اقامه كرده است، مبتني بر عميقترين نظريّات متافيزيكي خود اوست. آنچه كه صدرالمتألهين در برهان صدّيقين اثبات مي‌كند، اين نيست كه خدايي وجود دارد، بلكه اينستكه مفهوم حقيقي خدا بعنوان وجودي كه احاطه قيّومي بر همه موجودات دارد و به همه چيز، محيط است و وجود حقيقي فقط از آن اوست و همه موجودات نمود و ظهور اويند، امكان اين امر را كه چيزي بتواند وجود داشته باشد كه ظلّ و سايه او نباشد، طرد مي‌كند. چنين تصوري كه صدرالمتألهين از خدا دارد و با برهان صدّيقين در پي اثبات آن است، حاصل قرنهاي متمادي تحوّل و پيشرفتي است كه طي آن برخي از درخشانترين اذهان جهان اسلام كوشيده‌اند تا با تعالي فكري، آن را كشف كنند. اين بيان، معاني كاملتر و مفاهيم ژرفتر سير تجربه ديني را آنگونه كه در قرآن و روايات آمده است، نشان مي‌دهد.
    در مشرب ذوقي اهل عرفان و مشرب حكمت متعاليه، وجود اشياء در مقايسه با وجود خداوند، وجود حقيقي نمي‌باشد، بلكه از قبيل «نمود» و «ظهور» است كه پيش از آنكه خود را نشان دهند، او را نشان مي‌دهند. معمولاً در مشرب فلسفي معمولي همانطور كه براي ساير اشياء «وجود» اثبات مي‌كنيم، براي او نيز وجودي اثبات مي‌كنيم. با اين تفاوت كه وجود او قائم به ذات و لايتناهي و ازلي و ابدي است و وجود ساير اشياء، قائم به او و ناشي از او و محدود و حادث. از نظر اهل ذوق و عرفان، جهان بمنزله آينه ذات حق است. آنها دلالت جهان را بر ذات حق، برتر و بالاتر از رابطه دلالت مصنوع بر صانع معمولي دانسته‌اند. هرگاه چنين توفيقي دست دهد و انسان بتواند مخلوقات را آنچنانكه هستند، ادراك كند، در آن وقت ادراك مي‌كند كه «حق مطلق» و «حق واقعي» منحصراً ذات پاك احديّت است.[4] عرفاي اسلامي كساني را كه از طريق مخلوقات و مصنوعات بر ذات باري استدلال مي‌كنند و جهان را ظاهر و شاهد و خداوند را باطن و غايب مي‌پندارند، سخت مورد سرزنش قرار مي‌دهند.[5] محي‌الدين ابن عربي در اينباره مي‌گويد: «العالم غيب لم يظهر قطّ و اللّه تعالي ظاهر لايغب قطّ».[6]
    ملاصدرا در مقام اثبات وجود خدا برهاني اقامه مي‌كند كه با برهان ابن سينا و فارابي تفاوت دارد. بعقيده فارابي، موجود «اوّل» يا «احد» يعني خدا «واجب الوجود» است و بنابرين براي وجود و بقاي خود به ديگري نيازمند نيست. او علت نخستين همه موجودات و كامل و مكتفي بالذات و سرمدي و غير مادّي و تغييرناپذير است. او هم به ذات خود علم دارد و هم به جهان هستي عالم است. او عقلي است كه به علم خود قادر است. هم عاقل و هم معقول است. او بذاته فرد بي همتاست و هيچ چيز مانند او نيست (ليس كمثله شيء) و مقابل و همتايي ندارد.
    امضاء

  6. Top | #5

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    فارابي براي نخستين بار در تاريخ فلسفه، موجودات ممكن را به دو بخش عقلي وجود و ماهيت و ماهيات را به مقولات دهگانه جوهر و عرض تقسيم كرده است. اين تقسيم، منجر به طرح بسياري از مسائل اساسي در فلسفه اسلامي شده است كه در آثار يونانيان بچشم نمي‌خورد. بتناسب اين قول، حقيقت و عليّت، معاني ديگري پيدا مي‌كند. چنانكه فارابي مي‌گويد: حق، خداست و معاني ديگر حقيقت در آثار او به اين معنا مربوط مي‌شود. وقتي حقيقت را مطابقت علم با شيء خارجي مي‌داند، نظرش اينستكه همه موجودات در علم الهي موجود بوده و آنچه در قضاي الهي وجود داشته به مرتبه قدر تنزّل يافته است. همچنين وقتي حق را ازلي مي‌داند متوجه همين معناست. علاوه بر اين، عليّت نيز بصورت ديگري ملحوظ و منظور شده و بيشتر معناي عليت فاعلي پيدا كرده است. هيچيك از اين معاني در آثار يونانيان ديده نمي‌شود.
    خدايي كه فارابي بعنوان يك مسلمان به او اعتقاد دارد، همان خدايي است كه بعنوان يك فيلسوف، او را علت اعلاي همه موجودات مي‌داند. فارابي، چنين علتي را كه همان «احد» افلوطين يا عقل الهي ارسطوست، خالق جهان و علت فاعلي كائنات مي‌داند. نظر او در اين مورد، با نظر افلاطون و ارسطو سازگار نيست؛ چون افلاطون، به صانعي قائل است كه اشياء را بر طبق عالم مُثُل مي‌سازد و ارسطو، خدا را علت غايي عالم و غايت موجودات معرفي مي‌كند. از نظر افلاطون، خدا مبدع موجودات و خالق آنها از عدم نيست و از نظر ارسطو نمي‌توان خدا را خالق جهان و علت فاعلي موجودات دانست.
    مفهومي كه عموم مسلمانان از خدا درك مي‌كنند، عبارتست از: موجودي كه جهان را آفريده است؛ بعبارت ديگر، خدا را بعنوان خالق مي‌شناسند و احياناً معاني ديگري از قبيل «رب» و «معبود» را مورد توجه قرار مي‌دهند. فلاسفه اسلامي، با توجه باينكه اينگونه مفاهيم از مقام فعل الهي و بعضاً از افعال مخلوقين، مانند پرستيدن انتزاع مي‌شود، كوشيده‌اند مفهومي را بكار گيرند كه حكايت از ذات مقدس الهي نمايد، بدون اينكه احتياجي به در نظر گرفتن افعال و مخلوقات وي داشته باشد و بدين ترتيب، مفهوم واجب‌الوجود را برگزيده‌اند؛ يعني كسي كه هستي او ضروري و زوال ناپذير است. حال اين نكته كاملاً درست است كه خداي خالق، مشخصاً خداي پيامبران الهي است؛ اما خدايي كه ذاتش صرفاً خالق بودن است، نمي‌تواند خداي پيامبران الهي باشد. خداي پيامبران الهي، كسي است كه اگر بخواهد مي‌تواند خلق هم بكند؛ اما به اين دليل كه خلق مي‌كند، وجود ندارد. پس بارزترين خصيصه چنين خدايي، غنا و بينيازي او از غير است.
    امضاء

  7. Top | #6

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    فارابي و بتبع او ابن سينا با وارد كردن تمايز مابعدالطبيعي «ماهيت» و «وجود» به فلسفه اسلامي، تفاوت نظام فلسفي خود را با فلسفه ارسطو روشن مي‌كنند. انديشه تمايز ميان «ماهيت» و «وجود» را مي‌توان تا ارسطو، پيگيري كرد، بدون اينكه منجر به تمايز ميان واجب و ممكن شود. وقتي ارسطو علم مابعدالطبيعه را بعنوان علم» موجود از حيث اينكه موجود است، بنيان نهاد و واقعيّت مُثُل افلاطوني را انتقاد نمود، مي‌توان گفت مسئله فرق و تمايز بين وجود و ماهيت را ضمناً مطرح كرده است. حاصل سخن فارابي اينستكه تشخّص، لازمه ذاتي وجود است و ماهيّت تنها در سايه وجود، تعيّن مي‌يابد؛ يعني هيچ ماهيتي از آنجهت كه مفهومي است كلي و قابل صدق بر افراد و مصاديق متعدّد، هيچگاه تشخّص و تعيّن نمي‌يابد، هر چند بوسيله اضافه كردن دهها قيد؛ زيرا عقل، محال نمي‌داند كه همان مفهوم مقيّد بر افراد متعدد مفروضي صدق كند، گرچه در خارج بيش از يك فرد نداشته باشد.
    امضاء

  8. Top | #7

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    پس ملاك تشخّص را نمي‌توان در انضمام و اقتران ماهيّات ديگر جستجو كرد، بلكه اين وجود عيني است كه ذاتاً قابليّت صدق بر موجود ديگري را ندارد، حتي اگر يك موجود شخصي ديگري باشد. نتيجه آنكه وجود است كه ذاتاً متشخّص است و هر ماهيّتي متّصف به جزئيّت و تشخص گردد، تنها در سايه اتحادي است كه با وجود آن، لحاظ مي‌شود. اين سخن فارابي، منشأ تحوّلي در بينش فلاسفه گرديد و بايد آن را بحق، نقطه عطفي در تاريخ فلسفه بشمار آورد؛ زيرا تا آن زمان بحثهاي فلسفي، مبتني بر اين بود كه موجودات خارجي را تنها بوسيله ماهيّات بايد شناخت و در حقيقت، ماهيّت محور اصلي مباحث فلسفي را تشكيل مي‌داد، ولي از آن پس، توجّه فلاسفه بسوي وجود معطوف شد و دانستند كه وجود عيني داراي احكام ويژه‌اي است كه آنها را از راه احكام ماهوي نمي‌توان شناخت.
    امضاء

  9. Top | #8

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    بديهي است كه مطابق چنين سخني، تفاوت فلسفه ارسطو با نظام مابعدالطبيعه اسلامي آشكار مي‌شود، زيرا جهان ارسطويي، جهاني ازلي و ابدي است و ضرورتي ازلي دارد و خداي متعالي او، جهان ما را بوجود نياورده است. «جهاني كه ارسطو با آن سروكار دارد، جهاني است كه بالفعل موجود است. جهان اشيائي كه وجود دارند جهاني نيست كه بتوان آن را ممكن العدم دانست. آفرينش جهان بمعناي توراتي و انجيلي و يا قرآني آن براي ارسطو نمي‌توانست مشكلي باشد، زيرا جهاني كه وي تصور مي‌كند، جهاني است فاقد امكان موجود نبودن و جهاني كه غيرممكن است در گذشته بي آغاز، موجود نباشد. در يك چنين نظام مابعدالطبيعي، جايي براي مسئله يادشده، يعني تمايز ميان «ماهيت» و «وجود» و «عروض» وجود بر ماهيت نيست؛ زيرا ماهيّاتي كه وجود ندارند، از همان آغاز كنار زده شده‌اند».[7]
    امضاء

  10. Top | #9

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    برهاني كه فارابي براي اثبات وجود واجب اقامه مي‌كند و از آن به برهان وجوب و امكان تعبير مي‌كند بر اين تمايز، يعني تمايز ميان واجب و ممكن مبتني است. در اين برهان، فارابي بنا را بر حقيقتي خارجي قرار مي‌دهد و اصلي را بر آن تطبيق مي‌كند و سرانجام به نتيجه‌اي مي‌رسد كه اثبات وجود واجب در خارج است. هر چيزي كه وجودش از ماهيّتش جدا و متمايز است و يكي از عناصر، مقوّم ذاتي و دروني اش نيست، «وجود» خود را از چيزي غير از خودش مي‌گيرد و سلسله «علل» بايد درنهايت، به مبدئي برسد كه در او «ماهيت» از «وجودش» قابل تشخيص و تمييز نيست. برهان فارابي بر اثبات وجود خدا، علاوه بر اينكه موجود بودن خدايي را كه فعليّت محض است، اثبات مي‌كند، مستلزم وجود خدايي است كه علت پيدايش ممكنات است و عالم مسبوق به عدم را آفريده است.
    امضاء

  11. Top | #10

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    بنابرين نتيجه‌اي را كه فارابي در فلسفه خود به آن منتهي مي‌شود و در پرتو تعاليم ديني تحت تأثير آن قرار دارد، تنها اين مسئله نيست كه بايد موجود اوليّه‌اي باشد كه بايد او را «فعل محض» و «قدرتي با قوّت بي نهايت» دانست؛ زيرا پيش از او بزرگان يونان به اين تأثير تعاليم ديني بر فلسفه فارابي واقف بوده‌اند؛ بلكه اين است كه واجب الوجود، معلول خود را كه ذاتاً معدوم است، موجود مي‌كند و آن را مي‌آفريند. نتيجه ديگري كه از برهان وجوب و امكان گرفته مي‌شود، اينستكه جهان هستي در همه شئون و اطوارش وابسته به خداوند متعال است و اگر خداوند لحظه‌اي از افاضه هستي خودداري كند، چيزي باقي نمي‌ماند. جهان هستي چون ذاتاً ممكن است و امكان، قبل از وجود و بعد از وجود، همراه موجود ممكن است، پس جهان هستي، هم در حال حدوث محتاج به واجب است و هم در حال بقاء.
    امضاء

صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi