صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 26

موضوع: نفس شناسی ابن سینا

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    برهان اول:


    قوه عالمه، و عقل نظری نفس انسانی، مدرک صور کلیه مجرده است. (7) ابن سینا با اثبات قاعده ای مبنی بر آنکه مدرک جزئیات،‌مجرد نبوده و مدرک کلیات عقلی نیز، مادی نمی باشد، (8) به اثبات تجرد تصور معقول می پردازد. وی همچنین، نفس انسانی را محل معقولات دانسته و براین اساس به اثبات تجرد نفس می پردازد. " ان الجوهر الذی هو محل المعقولات، لیس بجسم و لا قائم بجسم، علی انه قوه فیه او صوره له بوجه " (9). وی پس از اثبات آنکه محل معقولات نمی تواند جسم یا جسمانی باشد، چرا که مستلزم قول به انقسام معقول است، تجرد نفس را استنتاج می نماید: ان المعنی المعقول لا یرتسم فی منقسم، و لا فی ذی وضع. "
    امضاء


  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    برهان دوم:


    قوه عقلیه، تجرد معقولات از کم محدود و این و وضع و نظایر آن است و از آن جا که در وجود خارجی، اشیاء جدای از مکان و زمان و دیگر اعراض نمی باشند، لذا ضروری است که معقول در عقل مفارق از این اعراض باشد و چنان چه فرض جسمانی بودن صور معقول گردد، این امر با مفارقت صور معقول از اعراض ناسازگار خواهد بود.
    امضاء

  4. Top | #13

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    برهان سوم:


    قوه عاقله می تواند، معقولات را ادارک کندو این معقولات که بالقوه می توانند معقول قوه عاقله باشند بی نهایت می باشند و آن چه که بر امور بی پایان بالقوه، توانایی داشته باشد، نمی تواند حال در جسم یا قوه ای در جسم باشد: " ان المعقولات المفروضه التی من شان القوه الناطقه ان تعقل بالفعل و اجداً و احداً منها غیر متناهیه بالقوه. و قد صح لنا ان الشی ء الذی یقوی علی امور غیر متناهیه بالقوه لا یجوز ان یکون جسماً و لا قوه فی جسم. "(10)
    امضاء

  5. Top | #14

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    عدم تعقل نفس با ابزار جسمانی


    حکمای مشاء، پس از استدلال بر تجرد نفس ناطقه انسانی، مساله دیگری را نیز مطرح می نمایند و آن بی نیازی نفس از به کار گیری ابزار و آلات جسمانی برای تعقل و ادراک معقولات است که این مطلب، خود شاهدی بر تجرد نفس عاقله است.


    اثبات تجرد نفس انسانی و این که نفس ناطقه به عنوان محل معقولات، نه جسم است و نه قوه ای در جسم، برای اثبات قیام نفس بر خودش و بی نیازی آن از بدن کافی است؛ البته حکیم بوعلی سینا دراشارات این مطلب را مقید به دستیابی به ملکه اتصال به عقل فعال نموده است و البته این امر برای عموم نفوس به شدت و ضعف حاصل می شود.


    شیخ الرئیس برای اثبات اینکه نفس علاوه بر افعالی که به کمک و واسطه آلت انجام می دهد، کارها و افعالی مخصوص به خود دارد که در آنها نیازی به آلات ندارد، چهار دلیل اقامه نموده است.
    امضاء

  6. Top | #15

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    دلیل اول: اگر نفس انسانی با آلت و ابزار خود، تعقل می نمود، با ضعیف و درمانده شدن قوی و ابزارها، ادراک نفس نیز ناتوان می گردید حال آن که چه بسا سستی و اختلال برای بدن و قوای جسمانی حاصل می شود و به مرور زمان فرسوده می گردد اما ادراک تعقلی نفس ضعیف نشده بلکه تقویت می گردد:


    " و لو عقلت بالتها لکان لا یعرض لللاله کلال البتته، الا و یعرض للقوه العاقله کلال، کما یعرض لا محاله لقوی الحس و الحرکه و... " (11)


    دلیل دوم: اگر ادراک نفس به واسطه آلت بود، نفس نمی توانست ذات خود، آلت و ادراک کردن خود را، ادراک کند، در حالی که نفس ذات خود را می فهمد و لذا، ادراک عقلی نفس نمی تواند از طریق ابزار و آلات بدنی باشد. (12)


    دلیل سوم: عموماً افعال پیاپی یا تکراری، قوای بدنی را خسته می کنندو حال آن که غالباً کثرت افعال قوه عاقله، آن را خسته نمی کنند و لذا ادراک عقلی، با بهره گیری از قوای بدنی نمی باشد. (13)


    دلیل چهارم: نفس در بدن منطبع نیست. (14)
    امضاء

  7. Top | #16

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    شیخ الرئیس رابطه نفس و بدن را در قالب استعانت در ادراک و اشتغال به تدبیر آن تفسیر می نماید چنان که پس از استکمال نفس نیازمندی آن اندک و رابطه آن در تدبیر منحصر می گردد:


    " اما اذا استکملت النفس، و قویت فانها تنفرد با فاعیلها علی الاطلاق و... ". (15)
    تجرد غیرتام (خیالی یا برزخی)


    حکمای مشاء تجرد غیرتام نفس انسانی یعنی تجرد نفس در مرتبه خیال را نفی نموده و قوه خیال را مادی و جسمانی دانسته اند. (16) ابن سینا در موارد متعددی قوه خیال را مادی دانسته و نحوه ادراک را انطباع صور شمرده است: " فقد اتضح ان الا دراک الخیالی، هو ایضا بجسم و مما یبین ذلک، انا نتخیل الصوره الخیالیه کصوره الانسان مثلاً اکبر و اصغر و لا محاله انها ترتسم و..... " (17)
    امضاء

  8. Top | #17

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    حدوث نفس


    مساله ای که در باب حدوث نفس مورد بحث حکما و فلاسفه قرار گرفته است، جسمانیه الحدوث یا روحانیه الحدوث بودن نفس ناطقه انسانی است. آیا نفس با حدوث بدن، حادث می شود و یا به سبب حدوث بدن. اغلب فلاسفه در باب بقای روحانی نفس اتفاق نظر دارند.


    حکیم بوعلی سینا، در متون خود، قائل به روحانیه الحدوث بودن نفس است یعنی نفس انسانی، جوهری مجرد است که با حدوث بدن حادث شده و بدان تعلق می گیرد. شیخ درباره نحوه تعلق نفس به بدن و تکون انسان می گوید " " فاذا امتزجت العناصر امتزجاً قریباً جداً من الاعتدال حدث الانسان، و تجتمع فیه جمیع القوی النباتیه و الحیوانیه و تزداد نفساً تسمی ناطقه..... "


    براین اساس، آن هنگام که حداکثر تعادل در مزاج حاصل شده و بدن آمادگی و صلاحیت پذیرش نفس را حاصل نمود، نفس بدان افاضه شده و در بدن جای می گیرد و چنان که شیخ در مبدا و معاد متذکر گردیده اشرف محل در میان اعضا نیز قلب است.


    ابن سینا در بحث حدوث نفس، ابتدا به احوال نفس قبل از تعلق به بدن پرداخته و متذکر می گردد که نفوس انسانی در نوع، متفق بوده و دارای ماهیت و صوره واحده اند و همچنین قبل از تعلق به بدن دارای کثرت عددی نیز می باشند.

    البته شیخ الرئیس خود د رخارج متون اصلی همچون شفا و نجات و اشارات، به تجرد قوه خیال اذعان و برهانی بر آن اقامه نموده است مبنی بر آنکه ادراکات خیالی نفس انسانی، مجرد و غیرجسمانی است و انسان واجد تجرد غیرتام در مرتبه خیال است:


    " ان اصور و المتخیلات لیس المدرک لها جسماً او جسمانیاً‌. " (18)
    امضاء

  9. Top | #18

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    شیخ در این بیان، تحقق و وجود نفس را پیش از تعلق به بدن باطل شمرده و تمایز میان نفوس را نیز به جهت تعلق به ابدان و قابلیت ابدان می داند: " و لیست متغایره بالماهیه و الصوره لان صورتها واحده فاذا انما تتغایر من جهه قابل الماهیه او المنسوب الیه الماهیه بالاختصاص و هذا هو البدن " (19)


    شیخ الرئیس جسمانیه الحدوث بودن نفس را مردود شمرده و آن را جوهری مجرد و مستقل می شمارد که تعلق و اختصاص آن به بدن از جهت حصول هیات توجهی به بدن است؛ توجهی ذاتی و خاص نسبت به آن بدن: " ان النفس لیست منطبعه فی البدن و لاقائمه به، فیجب سبیل اختصاصها به، سبیل..... " (20) و مبدا تشخیص نفوس نیز هیئاتی خواهد بود که مقتضی اختصاص آن نفس به بدن خاص است، اگرچه شیخ ملاک این امر و حقیقت این هیئه را بیان نمی دارد: " فان مبدا تشخصها یلحق بها من الهیئات ماتتعین به شخصاً. و تلک الهیئات تکون مقتضیه لاختصاصها بذلک البدن و مناسبه اصلوح احد هما للاخر، و ان خفی علینا تلک الحال و تلک المناسبه. "(21)

    امضاء

  10. Top | #19

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    علامه حسن زاده این نظر شیخ را ناشی از قول به روحانیه الحدوث بودن نفس و وقوع درتنگنا وتحیر می شمارند حال آن که با قول به جسمانیه الحدوث بودن نفس، چنین محذوری نخواهد بود. (22)


    بنابراین در نظر شیخ، نفس با حدوث بدن و تعادل مزاج آن، حادث شده و بدان تعلق می گیرد و به تدبیر بدن و استکمال خویش پرداخته و بدن ابزار و مجرای فعل و استکمال آن خواهد بود:


    " فقد صح ان النفس تحدث کلما یحدث البدن الصالح لاستعمالها ایاه و یکون البدن الحادث مملکتها و آلتها ". (23) و پس از مفارقت از بدن نیز هر نفسی ذاتی منفرد به جهت اختلاف در ابدان و از منه حدوث داشته و بقایی روحانی خواهد داشت: " فقد بان ان الانفس الانسانیه حادثه مع حدوث الابدان الانسانیه و..... "(24)
    امضاء

  11. Top | #20

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    بقای نفس


    نفس انسانی پس از حدوث، باقی خواهد بود و با موت و فساد بدن عنصری، زوال و فساد نخواهد پذیرفت. فساد نفس مطلقاً محال است و اگرچه نفوس، ازلی نیستند اما به بقای فاعلی ازلی خود ابدی و باقی خواهند بود. این مطلب عقیده حکمای مشاء و خاصه شیخ الرئیس ابن سینا می باشد و بر این مطلب ادله بسیاری اقامه نموده اند. ادله اقامه شده بر بقای نفس را بر دو قسم می توان تقسیم نمود:


    1. ادله مبتنی بر تجرد نفس و عدم تعلق نفس به بدن و عدم تعقل آن با آلت.


    2. ادله مبتنی بر بساطت و عدم ترکیب نفس.


    با اثبات تجرد نفس، بقاء نفس ناطقه مسلم خواهد بود و لذا نیازی به اثبات عدم فساد و فنای آن به فساد بدن آن نمی باشد، اما با این وجود شیخ الرئیس تحت عنوان " ان النفس لا تموت بموت البدن " (25) یا " ان النفس الانسانیه لا تفسد و لا تتناسخ " (26). به اقامه حجت می پردازد.
    امضاء

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi