برهان برعدم تعلق نفس به بدن در وجود
هر آن چه که با فساد شی ء دیگر فاسد شود، باید نوعی از تعلق علی بدان داشته باشد: " فلان کل شی ء یفسد بفساد شی ء اخر، فهو متعلق به نوعاً من التعلق. و کل متعلق بشی ء نوعاً من التعلق، فاما ان یکون تعلقه..... " (27) شیخ سپس سه فرض تعلق یعنی تکافی، فی الوجود، تاخر فی الوجود یا تقدم بالذات در وجود را درنظر گرفته، به ابطال هر سه فرض می پردازد و با ابطال آنها، بقای نفس پس از موت بدن را مبرهن می سازد:
" فقد بطل انحاء التعلق کلها، و بقی ان لا تعلق للنفس فی الوجود بالبدن، بل تعلقه فی الوجود بالمبادی الاخر التی لا تستحیل و لا تبطل. " (28) لذا از آن جا که تحقق وجودی نفس به بدن نیست، لذا با موت بدن، باقی خواهد بود.