زيد الشحّام نقل مي كند كه روزي نزد امام صادق عليه السلام بوديم. جعفر بن عثمان وارد شد و نزديك امام نشست. امام به او فرمود: شنيده ام كه تو درباره حسين عليه السلام شعر مي گويي. جعفر گفت: آري. با درخواست امام، جعفر اشعاري در رثاي امام حسين عليه السلام خواند و امام و جمع حاضر گريه كردند. اشك بر چهره امام جاري گشت و فرمود: اي جعفر، فرشتگان مقرّب الهي سخن تو را شنيدند و گريه كردند، همچنان كه ما گريه كرديم. سپس فرمود: «كسي كه براي حسين عليه السلام شعر بگويد، خود گريه كند و ديگران را بگرياند، خدا بهشت را بر او واجب مي كند و گناهانش را مي آمرزد.»(11)
محمّد بن سهل مي گويد: در ايام تشريق(12) به همراه كمّيت شاعر، خدمت امام جعفر صادق عليه السلام رسيديم. كمّيت به امام عرض كرد: اجازه مي فرماييد: شعر بخوانم؟ حضرت فرمود: بخوان كه اين ايّام روزهاي بزرگي هستند. پس حضرت خانواده خود را گفت كه نزديك آيند و به اشعار كمّيت گوش دهند. كمّيت اشعاري در رثاي امام حسين عليه السلام خواند. امام در حق كميّت دعا كرد و براي او آمرزش طلبيد.(13)
شيخ فخرالدين طريحي در كتاب منتخب روايت كرده است: چون هلال عاشورا پديدار مي شد، حضرت صادق عليه السلام اندوهناك مي گرديد و بر جدّ بزرگوارش سيدالشهداء عليه السلام مي گريست و مردم از هر جانب به خدمت ايشان مي آمدند و با او نوحه و ناله مي نمودند و بر آن حضرت تعزيت مي دادند و چون از گريه فارغ مي گشتند، حضرت مي فرمود: «اي مردم، بدانيد كه حسين عليه السلام نزد پروردگار خود زنده و مرزوق است و پيوسته به عزاداران خود نگاه مي كند و بر نام هاي ايشان و پدرانشان و جايگاهي كه در بهشت براي آن ها مهيّاست از همه داناتر است.»(14)