طفل صغیری ز حسین گم شده، ساربان
قامت زینب ز اَلَم خم شده، ساربان
شام غریبان حسین امشب است
ای خدا، ای خدا
***
زینب غمدیده به غم مبتلا، با نوا
بود گرفتارِ کفِ اشقیا، از جفا
جمله یتیمان به بغل داده جان، از وفا
غم سرِ غم آمده افزون شده، ساربان
***
گفت که ای خواهر محزون زار، بیقرار
از غم عباس تویی داغدار، اشکبار
محنت عالم شده بر ما دچار، این دیار
کودک زارم سوی هامون شده، ساربان
***
شب شده عالم همه خوف از سپاه، دین تباه
طفلک نالان به دل پر زآه، بیپناه
رو سوی هامون شده با سوز و آه،بیگناه
درد یتیمیش فراوان شده، ساربان
***
گر کُند از من شهِ بیکس سؤال، زین مقال
خواهر محزونه ام ای خوشخصال، باکمال
خوش شده ای حافظ طفلان به حال، در مآل
طفلکم از هجر پریشان شده،ساربان