مشاعره با اشعار دیوان حافظ شیرازی

[╬✿╬ سوگند ╬✿╬]

وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافریست رنجیدن

به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات
بخواست جام می و گفت عیب پوشیدن

[╬✿╬ سوگند ╬✿╬]

نه سر زلف خود اول تو به دستم دادی
بازم از پای درانداخته​ای یعنی چه

حافظا در دل تنگت چو فرود آمد یار
خانه از غیر نپرداخته​ای یعنی چه

[╬✿╬ سوگند ╬✿╬]

هان مشو نوميد چون واقف نه اي از سر غيب
باشد اندر پرده بازيهاي پنهان غم مخور

[╬✿╬ سوگند ╬✿╬]

راهیست راه عشـــق کـــه هیچش کـــــناره نیست

ان جـــا جــز ان کـــه جـان بسپارند چـاره نیست

[╬✿╬ سوگند ╬✿╬]

تا مگر جرعه فشاند لب جانان بر من
سالها شد كه منم بر در ميخانه مقيم

مگرش خدمت ديرين من از ياد برفت
اى نسيم سحرى ياد دهش عهد قديم

[فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*]

مـیر من خوش می‌روی کاندر سر و پا میرمت

خـوش خرامان شو که پیش قـد رعـنا میرمت

[╬✿╬ سوگند ╬✿╬]

ترسم که روز حشر عنان بر عنان رود

تسبیح شیخ و خرقه رند شرابخوار


ترسم این قوم که بر درد کشان می خندند

در سر کار خرابات کنند ایمان را

[╬✿╬ سوگند ╬✿╬]

از خم ابروی توام هیچ گشایشی نشد

وه که در این خیال کج عمر عزیز شد تلف

[فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*]

فغان کاین لولیان شوخ شیرین کار شهرآشوب

چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را

[╬✿╬ سوگند ╬✿╬]

اگر به زلف دراز تو دست ما نرسد

گناه بخت پريشان و دست كوته ماست