صفحه 14 از 14 نخستنخست ... 41011121314
نمایش نتایج: از شماره 131 تا 135 , از مجموع 135

موضوع: حکیمانه: مجموعه لطایف و حکایات ...

  1. Top | #131

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    6. قناعت


    به حکیمی گفتند: «چیزی برتر از طلا دیده ای؟» گفت: «بله! قناعت».(4)


    1- . منوچهر دانش پژوه، حکایت های دل نشین، تهران، انتشارات اهل قلم، 1380، چ 1، ص 77.
    2- . طبرسی، تفسیر مجمع البیان، ترجمه: علی کرمی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1380، چ 1، ج 27 - 28، ص 381 و 382، به نقل از: داستان ها و پندها، ج 7، ص 112.
    3- . کشکول، ص 239.
    4- . کشکول، ص 337.
    جمعی از یاران عیسی علیه السلام که ایشان آب و غذای آنها را تأمین می کرد، پرسیدند: «یا عیسی! وقتی تشنه و گرسنه می شویم، تو به ما آب و غذا می دهی و در سفرها نیز همراه توییم و عجایب فراوان می بینیم. در جهان چه کسی بهتر از ماست؟» فرمود: «کسی که از دست رنج خودش بخورد.» آنان از آن پس، شغل گازری(1) برگزیدند و از مزد آن با قناعت زندگی کردند.(2)



    ویرایش توسط نصرالله عاشق خداومولا : 06-10-2022 در ساعت 17:58
    امضاء


  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #132

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    مردی بر عارفی گذشت که نان و سبزی و نمک می خورد. به او گفت: «ای بنده خدا! از دنیا، به همین خرسندی؟» گفت: «می خواهی کسی را به تو نشان دهم که به بدتر از این خرسند است؟» گفت: «آری.» گفت: «آن که به عوض آخرت، به دنیا خرسند است».(3)



    امضاء

  4. Top | #133

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    از سقراط پرسیدند: «علت خوشحالی فراوان و اندوه کم تو چیست؟» گفت: «زیرا به غم خوردن، آنچه را از دست داده ام، نمی یابم».(4)



    ویرایش توسط نصرالله عاشق خداومولا : 13-10-2022 در ساعت 17:58
    امضاء

  5. Top | #134

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    مردی، حکیمی را دید که کنار جویباری نشسته است و برگ هایی را که از درخت می افتد، می خورد. گفت: «ای حکیم! اگر پادشاه را خدمت می کردی، نیازمند نمی شدی.» حکیم گفت: «نه، بلکه اگر تو قناعت می کردی، به خدمت پادشاه نیاز نداشتی و بنده کسی همچون خودت نمی شدی».(5)

    به رنجوری(6) گفتند: «دلت چه می خواهد؟» گفت: «آن که دلم چیزی نخواهد».(7)

    ص: 31

    1- . رخت شویی.
    2- . گزینه روض الجنان و روح الجنان، ص 178.
    3- . کشکول، ص 319.
    4- . همان، ص 449، اشاره به آیه 23 سوره حدید.
    5- . گلستان سعدی، باب قناعت ص 110 با دخل و تصرف.
    6- . بیمار.
    7- . گلستان سعدی، باب قناعت، ص 113.







    حکیمی گفته است: «انسان قانع در دنیا، عزیز است و در آخرت، ثواب کار».(1)

    پادشاهی برای شخصی انعامی معین کرده بود که هر روز می گرفت و خرج می کرد. آن شخص روزی به پادشاه نوشت که این انعام بسیار اندک است و به خرج او نمی رسد. پادشاه نوشت: «انعام اندک که هر روز باقی است، بهتر از انعام بسیار است که یک باره برسد و قطع شود».(2)











    7. تقوا


    گویند بزرگی شب ها را به عبادت می گذراند. دخترش به او گفت: «همه مردم، در شب می خوابند، تو چرا نمی خوابی؟» گفت: «دخترم! من از سخن پروردگار می ترسم آن گاه که گفت: أَنْ یَأْتِیَهُمْ بَأْسُنا بَیاتًا وَ هُمْ نائِمُونَ؛ آنان که شبانگاه در خوابند، عذاب ما آنها را فرا گیرد». (اعراف: 97)(3)

    از عیسی علیه السلام پرسیدند: «کدام یک از مردم شریف ترند؟» حضرت دو مشت خاک از زمین برداشت و گفت: «کدام یک شریف تر است؟» آن گاه خاک ها را به زمین ریخت و فرمود: «همه مردم از خاکند و امتیاز و برتری آنها تنها به تقواست».(4)

    مردی به زاهدی گفت: «تقوا را توصیف کن.» او گفت: «پرهیز می کنم.» زاهد گفت: «در دنیا نیز چنین کن که تقوا همین است».(5)

    عارفی، پارچه ای بافت و در بافت آن دقت به کار داشت. وقتی آن را فروخت،

    ص: 32

    1- . کشکول، ص 587.
    2- . گنجینه لطایف، ص 52.
    3- . کشکول، ص 426.
    4- . حکایات برگزیده، ص 243؛ حکایت و حکمت، ص 63.
    5- . کشکول، ص 447.
    به علت عیب هایی که داشت، به او برگرداندند. او گریه کرد. مشتری متأثر شد و گفت: «گریه نکن، آن را می پذیرم.» او گفت: «گریه من از این نیست، بلکه به این دلیل گریه می کنم که در بافت آن، کوشش بسیار کردم و به سبب عیب های پنهانی، به من بازگردانده شد. از آن می ترسم تا عملی را که چهل سال در آن کوشیده ام، نپذیرند».(1)

    یکی از عارفان چهل سال جز به حالت دو زانو ننشست. از او پرسیدند: «چرا خودت را به زحمت می اندازی؟» گفت: «شرم دارم که در حضور حضرت حق، بنده وار ننشینم».(2)

    عارفی به مراد خود گفت: «مرا وصیتی بزرگ کن!» گفت: «سفارش پروردگار را به همه پیشینیان و واپسینیان به تو گویم که فرمود: وَ لَقَدْ وَصَّیْنَا الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ إِیّاکُمْ أَنِ اتَّقُوا اللّهَ؛ بی شک، پروردگار به صلاح بنده آگاه تر است و بخشایش و مهربانی او، به بنده بیش از دیگران است».(3)

    مردی، عارفی را گفت: «مرا پندی ده!» گفت: «از خدا چنان شرم دار که از یکی از خویشانت».(4)

    شخصی را گفتند: «چرا به درون خانه کعبه نروی؟» گفت: «به خدا سوگند، مرا جرئت آن نیست که پیرامونش گام نهم؛ چه رسد که درون روم».(5)

    مردی از عارفی وصیت خواست. عارف او را گفت: «بر آسمان نگاه کن. می دانی

    ص: 33

    1- . همان، ص 306.
    2- . عبدالرحمان جامی، نفحات الانس، تصحیح: محمود عابدی، تهران، اطلاعات، 1373، چ 2، ص 48.
    3- . کشکول، ص 333.
    4- . همان، ص 441.
    5- . همان، ص 552.
    این را چه کسی آفریده است؟» مرد گفت: «بله، می دانم.» عارف گفت: «آن کس که آفریده است، هرجا که باشی، بر تو آگاه است. از او بترس».(1)

    شخصی با بزرگی درباره ازدواج دخترش مشورت کرد. بزرگ به او گفت: «او را به مردی پرهیزگار بده که اگر او را دوست دارد، گرامی بدارد و اگر دوست ندارد، نیازارد».(2)

    امام صادق علیه السلام از یکی از شیعیان به نام سلیمان پرسید: «جوان مرد کیست؟» عرض کرد: «فدایت شوم، جوان مرد به نظر ما همان جوان است.» حضرت فرمود: «مگر نمی دانی اصحاب کهف همه افرادشان پیر بودند، ولی خداوند به خاطر ایمانشان، آنان را جوان مرد نامید؟» (کهف: 10) سپس فرمود: «ای سلیمان! کسی که به خدا ایمان آورد و تقوا پیشه کند، جوان مرد است».(3)


    8 . عفو و گذشت


    به بزرگی گفتند: «فلان شخص از تو به زشتی یاد کرد.» طبقی رطب برایش فرستاد و گفت: «شنیدم که اعمال نیک خود را برای من فرستاده ای. خواستم کار تو را تلافی کرده باشم».(4)

    بزرگی گفت: «لذت عفو بیشتر از انتقام است؛ زیرا عفو، لذت سپاس را در پی دارد و انتقام، پشیمانی را».(5)

    ص: 34

    1- . در کوچه باغ های حکایات، ص 145؛ فریدالدین عطار نیشابوری، تذکرة الاولیاء، به کوشش: رینولد نیکلسون، تهران، انتشارات منوچهری، 1375، چ 3، ص 168.
    2- . کشکول، ص 437.
    3- . میزان الحکمه، دوره 15 جلدی، ج 6، ص 2653.
    4- . کشکول، ص 331؛ لطیفه های آموزنده تاریخ، ص 148؛ حکایت و حکمت، ص 104.
    5- . کشکول، ص 343.
    از افلاطون پرسیدند: «انسان چگونه می تواند از دشمنش انتقام بگیرد؟» گفت: «با بخشش و کرم».(1)

    روزی یکی از غلامان امام حسین علیه السلام مرتکب گناهی شد که سزاوار مجازات گردید. امام حسین علیه السلام دستور داد تا او را با چند ضربه ادب کنند. غلام صدا زد: «ای آقای من «والکاظمین الغیظ؛ [از صفات پرهیزکاران این است که] خشم خود را کنترل می کنند.» (آل عمران: 134) امام حسین علیه السلام فرمود: «رهایش کنید.» غلام ادامه آیه را خواند: «والعافینَ عَنِ النّاس؛ [از ویژگی های پرهیزکاران این است که] دیگران را عفو می کنند.» (آل عمران: 134) امام حسین علیه السلام فرمود: «تو را بخشیدم.» غلام گفت: «ای آقای من «وَاللّه ُ یحبُّ المحسنین؛ خداوند، نیکوکاران را دوست می دارد.» (آل عمران: 134) امام حسین علیه السلام فرمود: «تو را در راه خدا آزاد کردم و یک برابر آنچه به تو داده ام، برای تو باشد».(2)

    یکی از یاران بزرگی از او پرسید: «آیا به گناه کار این امت سلام کنیم؟» فرمود: «پروردگار او را شایسته توحید دیده است و شما شایسته سلام نمی بینید».(3)

    دو دوست بر بزرگی گذشتند. یکی از آن دو بر او سلام کرد و آن دیگری نکرد. بزرگ گفت: «آن را که بر ما سلام کرد، بر دیگری برتری می نهیم و از آن که سلام نکرد، در می گذریم».(4)

    ص: 35

    1- . علی مشکینی اردبیلی، المواعظ العددیه، قم، نشر الهادی، 1364، چ 3، ص 33، به نقل از: حکایت و حکمت، ص 20.
    2- . محسن الامین، اعیان الشیعه، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، 1361، ج 1، ص 580؛ محمد محمدی اشتهاردی، داستان های شنیدنی، تهران، انتشارات نبوی، 1377، چ 9، ص 81.
    3- . کشکول، ص 200.
    4- . همان، ص 470.
    9. خاموشی




    امضاء

  6. Top | #135

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    حکیمی گفته است: «انسان قانع در دنیا، عزیز است و در آخرت، ثواب کار».(1)

    پادشاهی برای شخصی انعامی معین کرده بود که هر روز می گرفت و خرج می کرد. آن شخص روزی به پادشاه نوشت که این انعام بسیار اندک است و به خرج او نمی رسد. پادشاه نوشت: «انعام اندک که هر روز باقی است، بهتر از انعام بسیار است که یک باره برسد و قطع شود».(2)











    7. تقوا


    گویند بزرگی شب ها را به عبادت می گذراند. دخترش به او گفت: «همه مردم، در شب می خوابند، تو چرا نمی خوابی؟» گفت: «دخترم! من از سخن پروردگار می ترسم آن گاه که گفت: أَنْ یَأْتِیَهُمْ بَأْسُنا بَیاتًا وَ هُمْ نائِمُونَ؛ آنان که شبانگاه در خوابند، عذاب ما آنها را فرا گیرد». (اعراف: 97)(3)

    از عیسی علیه السلام پرسیدند: «کدام یک از مردم شریف ترند؟» حضرت دو مشت خاک از زمین برداشت و گفت: «کدام یک شریف تر است؟» آن گاه خاک ها را به زمین ریخت و فرمود: «همه مردم از خاکند و امتیاز و برتری آنها تنها به تقواست».(4)

    مردی به زاهدی گفت: «تقوا را توصیف کن.» او گفت: «پرهیز می کنم.» زاهد گفت: «در دنیا نیز چنین کن که تقوا همین است».(5)

    عارفی، پارچه ای بافت و در بافت آن دقت به کار داشت. وقتی آن را فروخت،

    ص: 32

    1- . کشکول، ص 587.
    2- . گنجینه لطایف، ص 52.
    3- . کشکول، ص 426.
    4- . حکایات برگزیده، ص 243؛ حکایت و حکمت، ص 63.
    5- . کشکول، ص 447.
    به علت عیب هایی که داشت، به او برگرداندند. او گریه کرد. مشتری متأثر شد و گفت: «گریه نکن، آن را می پذیرم.» او گفت: «گریه من از این نیست، بلکه به این دلیل گریه می کنم که در بافت آن، کوشش بسیار کردم و به سبب عیب های پنهانی، به من بازگردانده شد. از آن می ترسم تا عملی را که چهل سال در آن کوشیده ام، نپذیرند».(1)

    یکی از عارفان چهل سال جز به حالت دو زانو ننشست. از او پرسیدند: «چرا خودت را به زحمت می اندازی؟» گفت: «شرم دارم که در حضور حضرت حق، بنده وار ننشینم».(2)

    عارفی به مراد خود گفت: «مرا وصیتی بزرگ کن!» گفت: «سفارش پروردگار را به همه پیشینیان و واپسینیان به تو گویم که فرمود: وَ لَقَدْ وَصَّیْنَا الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ إِیّاکُمْ أَنِ اتَّقُوا اللّهَ؛ بی شک، پروردگار به صلاح بنده آگاه تر است و بخشایش و مهربانی او، به بنده بیش از دیگران است».(3)

    مردی، عارفی را گفت: «مرا پندی ده!» گفت: «از خدا چنان شرم دار که از یکی از خویشانت».(4)

    شخصی را گفتند: «چرا به درون خانه کعبه نروی؟» گفت: «به خدا سوگند، مرا جرئت آن نیست که پیرامونش گام نهم؛ چه رسد که درون روم».(5)

    مردی از عارفی وصیت خواست. عارف او را گفت: «بر آسمان نگاه کن. می دانی

    ص: 33

    1- . همان، ص 306.
    2- . عبدالرحمان جامی، نفحات الانس، تصحیح: محمود عابدی، تهران، اطلاعات، 1373، چ 2، ص 48.
    3- . کشکول، ص 333.
    4- . همان، ص 441.
    5- . همان، ص 552.
    این را چه کسی آفریده است؟» مرد گفت: «بله، می دانم.» عارف گفت: «آن کس که آفریده است، هرجا که باشی، بر تو آگاه است. از او بترس».(1)

    شخصی با بزرگی درباره ازدواج دخترش مشورت کرد. بزرگ به او گفت: «او را به مردی پرهیزگار بده که اگر او را دوست دارد، گرامی بدارد و اگر دوست ندارد، نیازارد».(2)

    امام صادق علیه السلام از یکی از شیعیان به نام سلیمان پرسید: «جوان مرد کیست؟» عرض کرد: «فدایت شوم، جوان مرد به نظر ما همان جوان است.» حضرت فرمود: «مگر نمی دانی اصحاب کهف همه افرادشان پیر بودند، ولی خداوند به خاطر ایمانشان، آنان را جوان مرد نامید؟» (کهف: 10) سپس فرمود: «ای سلیمان! کسی که به خدا ایمان آورد و تقوا پیشه کند، جوان مرد است».(3)


    8 . عفو و گذشت


    به بزرگی گفتند: «فلان شخص از تو به زشتی یاد کرد.» طبقی رطب برایش فرستاد و گفت: «شنیدم که اعمال نیک خود را برای من فرستاده ای. خواستم کار تو را تلافی کرده باشم».(4)

    بزرگی گفت: «لذت عفو بیشتر از انتقام است؛ زیرا عفو، لذت سپاس را در پی دارد و انتقام، پشیمانی را».(5)

    ص: 34

    1- . در کوچه باغ های حکایات، ص 145؛ فریدالدین عطار نیشابوری، تذکرة الاولیاء، به کوشش: رینولد نیکلسون، تهران، انتشارات منوچهری، 1375، چ 3، ص 168.
    2- . کشکول، ص 437.
    3- . میزان الحکمه، دوره 15 جلدی، ج 6، ص 2653.
    4- . کشکول، ص 331؛ لطیفه های آموزنده تاریخ، ص 148؛ حکایت و حکمت، ص 104.
    5- . کشکول، ص 343.
    از افلاطون پرسیدند: «انسان چگونه می تواند از دشمنش انتقام بگیرد؟» گفت: «با بخشش و کرم».(1)

    روزی یکی از غلامان امام حسین علیه السلام مرتکب گناهی شد که سزاوار مجازات گردید. امام حسین علیه السلام دستور داد تا او را با چند ضربه ادب کنند. غلام صدا زد: «ای آقای من «والکاظمین الغیظ؛ [از صفات پرهیزکاران این است که] خشم خود را کنترل می کنند.» (آل عمران: 134) امام حسین علیه السلام فرمود: «رهایش کنید.» غلام ادامه آیه را خواند: «والعافینَ عَنِ النّاس؛ [از ویژگی های پرهیزکاران این است که] دیگران را عفو می کنند.» (آل عمران: 134) امام حسین علیه السلام فرمود: «تو را بخشیدم.» غلام گفت: «ای آقای من «وَاللّه ُ یحبُّ المحسنین؛ خداوند، نیکوکاران را دوست می دارد.» (آل عمران: 134) امام حسین علیه السلام فرمود: «تو را در راه خدا آزاد کردم و یک برابر آنچه به تو داده ام، برای تو باشد».(2)

    یکی از یاران بزرگی از او پرسید: «آیا به گناه کار این امت سلام کنیم؟» فرمود: «پروردگار او را شایسته توحید دیده است و شما شایسته سلام نمی بینید».(3)

    دو دوست بر بزرگی گذشتند. یکی از آن دو بر او سلام کرد و آن دیگری نکرد. بزرگ گفت: «آن را که بر ما سلام کرد، بر دیگری برتری می نهیم و از آن که سلام نکرد، در می گذریم».(4)

    ص: 35

    1- . علی مشکینی اردبیلی، المواعظ العددیه، قم، نشر الهادی، 1364، چ 3، ص 33، به نقل از: حکایت و حکمت، ص 20.
    2- . محسن الامین، اعیان الشیعه، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، 1361، ج 1، ص 580؛ محمد محمدی اشتهاردی، داستان های شنیدنی، تهران، انتشارات نبوی، 1377، چ 9، ص 81.
    3- . کشکول، ص 200.
    4- . همان، ص 470.
    9. خاموشی




    امضاء


صفحه 14 از 14 نخستنخست ... 41011121314

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi