6. قناعت
به حکیمی گفتند: «چیزی برتر از طلا دیده ای؟» گفت: «بله! قناعت».(4)
1- . منوچهر دانش پژوه، حکایت های دل نشین، تهران، انتشارات اهل قلم، 1380، چ 1، ص 77.
2- . طبرسی، تفسیر مجمع البیان، ترجمه: علی کرمی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1380، چ 1، ج 27 - 28، ص 381 و 382، به نقل از: داستان ها و پندها، ج 7، ص 112.
3- . کشکول، ص 239.
4- . کشکول، ص 337.
جمعی از یاران عیسی علیه السلام که ایشان آب و غذای آنها را تأمین می کرد، پرسیدند: «یا عیسی! وقتی تشنه و گرسنه می شویم، تو به ما آب و غذا می دهی و در سفرها نیز همراه توییم و عجایب فراوان می بینیم. در جهان چه کسی بهتر از ماست؟» فرمود: «کسی که از دست رنج خودش بخورد.» آنان از آن پس، شغل گازری(1) برگزیدند و از مزد آن با قناعت زندگی کردند.(2)