حکیمانه: مجموعه لطایف و حکایات ...

[نصرالله عاشق خداومولا]

بزرگی گفته است: «همه محبتت را یک باره بر دوستت ظاهر مکن؛ زیرا اگر دگرگونی در آن بیند، با تو دشمنی کند».(2)

[نصرالله عاشق خداومولا]

بزرگی گفته است: «شایسته آن است که از جهت لغزش دوستت، هفتاد عذر بیاوری و اگر دلت به آن آرام نگرفت، به دل بگو: چه سخت هستی! برادرت هفتاد عذر آورد و عذرش را نپذیرفتی؟ پس تو شایسته نکوهشی، نه او».(3)

[نصرالله عاشق خداومولا]

حضرت مسیح علیه السلام از او پرسیدند: «با چه کسی هم نشین شویم؟» فرمود: «کسی که دیدن او، شما را به یاد خدا می اندازد و سخنش، دانش شما را فزونی می بخشد و عملش، شما را مشتاق آخرت می سازد

».(4)

[نصرالله عاشق خداومولا]

بزرگی گفته است: «چون در دوستی دچار شک شدی و خواهی که تلخی اش را ازشیرینی اش بازشناسی، پنهانی دل او را از دل خویش پُرس! ضمیر تو از ضمیر او آگاهت می کند».(1)

[نصرالله عاشق خداومولا]

ارسطو گوید: «باید از دوست نادان دوری کرد؛ زیرا دیو دانا از دوست نادان بهتر است.(2

[نصرالله عاشق خداومولا]

بزرگی فرموده است: «تنهایی بهتر از هم نشین بد است و هرگز شایسته نیست که با نادان دوستی کرد و گفته اند که طبع از طبع می دزدد؛ زیرا خداوند، انسان را چنان آفریده است که توانایی پذیرش خلق و خوی های گوناگون را دارد».(3)

[نصرالله عاشق خداومولا]

مردی گرد کعبه طواف می کرد و می گفت: «اللهمَّ اصلَح اِخوانی؛ الهی! تو برادران مرا نیک گردان و اصلاح فرما». به او گفتند: «به این مکان شریف رسیده ای، چرا خود را دعایی نکنی؟» گفت: «مرا یارانی است. اگر ایشان اصلاح شوند، من هم اصلاح می شوم و اگر فاسد شوند، من هم فاسد می شوم».(4)

[نصرالله عاشق خداومولا]

بزرگی گفت: «زاهد آن نیست که چیزی را در اختیار ندارد، بلکه زاهد آن است که چیزی، او را در اختیار ندارد».(5)

[نصرالله عاشق خداومولا]

اُمّ حسان، بانوی زاهدی بود که در خانه اش جز یک پاره حصیر کهنه چیز دیگری یافت نمی شد. به او گفتند: «اگر از بستگانت درخواست کنی، کمک خواهند کرد.» گفت: «من دنیا را از مالک آن درخواست نمی کنم، چگونه از دیگران که قدرتی ندارند،چیزی بخواهم».(1)

[نصرالله عاشق خداومولا]

حضرت عیسی علیه السلام دنیا را در مکاشفات خود به صورت پیرزنی دید. گفت: «چند شوهر داشته ای؟» گفت: «در عدد نیاید از بسیاری!» حضرت گفت: «مردند یا طلاقت دادند؟» گفت: «من همه را کشتم.» عیسی گفت: «عجب از این احمقان دیگر که می بینند که با دیگران چه می کنی، ولی باز در تو رغبت می کنند و عبرت نمی گیرند».(2)