صفحه 2 از 7 نخستنخست 123456 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 70

موضوع: سر نینوا زینب کبری سلام الله علیها

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,747
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    زینب (علیها السلام) و خطبه دوم مادرش‌

    خطبه اول حضرت زهرا (علیها السلام) با افکار و معارف بلندی که دربرداشت در میان مردم مدینه منوره، تأثیر شگرفی گذاشت- همان‌گونه که گذشت- حضرت زینب در حفظ و روایت آن، نقش مهمی داشت. خطبه دوم حضرت زهرا (علیها السلام) برای بانوانی که پس از بیماری و بستری شدن اوبه عیادتش آمده بودند، ایراد شده است.
    متنی که نشان‌گر روایت این خطبه از جانب حضرت زینب (علیها السلام) باشد، به دست نیامده است اما می‌توانیم بگوییم که وقتی زینب (علیها السلام) خطبه اول و عمومی مادرش را از مسجد روایت می‌کند، یقیناً خطبه دوم را که در منزلش ایراد شده است روایت خواهد کرد؛ البته باز تأکید می‌شود که سندی که بیان‌گر روایت خطبه دوم از جانب حضرت زینب (علیها السلام) باشد، در دست نیست.
    شیخ ابوالفضل احمد بن ابی طاهر بن ابی طیفور خراسانی بغدادی (م 280 ه- ق) این خطبه را نیز در «بلاغات النساء» به نقل از تابعی عطیه عوفی کوفی، از اصحابصحابی جلیل، جابر بن عبدالله انصاری، این چنین نقل می‌کند:
    هنگامی که حضرت زهرا (علیها السلام) در بستر بیماری افتاد که همان بیماری منجر به شهادتش گردید، گروهی از زنان برای عیادت او به منزلش رفتند. از حضرتش پرسیدند: ای دختر رسول خدا! چگونه‌ای؟ با بیماری چه می‌کنی؟ فرمودند:
    أصبحت والله عائفة لدنیاکم، قالیة لرجالکم! لفظتُهُم بعد أن عجمتُهم، وشَنأتُهم بعد أن سبرتُهم (خبرتُهم)؛ فقُبحا لفلول الحدّ وخَوَرِ القنا وخطَل الرأی (بعد الجِدّ) «و لبئس ما قدمت لهم أنفسهم ان سخط الله علیهم و فی العذاب هم خالدون» (1) لا جَرَم لقد قلدتهم ربقتها، وشنت علیهم عارها، فجدعاً و عُقراً و بُعدا للقوم الظالمین! ویحهم! أنی زحزحوها (الخلافة) عن رواسی الرسالة و قواعد النبوة، و مهبط الروح الأمین، الطَبِن (الخبیر) بأمور الدنیا والدین؟! الا ذلک هو الخسران المبین ...». (1)به خدا دنیای شما را دوست نمی‌دارم و از مردان شما بیزارم! درون و برونشان را آزمودم و از آنچه کردند ناخشنودم! چون تیغ زنگار خورده نابرا، و گاه پیش روی واپس گرا، و خداوند اندیشه‌های تیره و نارسایند. خشم خدا را به خود خریدند و در آتش دوزخ جاویدند.
    ناچار کار را بدان‌ها واگذار، و ننگ عدالت کشی را بر ایشان بار کردم. نفرین بر این مکاران و دور بودند از رحمت‌حق، این ستمکاران.
    وای بر آنان! چرا نگذاشتند حق در مرکز خود قرار یابد؟ و خلافت بر پایه‌های نبوت استوار ماند؟
    آنجا که فرود آمد نگاه جبرئیل امین است، و بر عهده علی که عالم به امور دنیا و دین است. به یقین کاری که کردند خسرانی مبین است. (2)
    سپس به موضوع اصلی خطبه‌اش پرداخت و شگفتی خود را از برکناری شوهرش امام علی (ع) از خلافت اعلام کرد؛ چرا که با ویژگی‌ها وصفات والایی که خداوند به او اعطا فرموده است، به امر خلافت سزاوارترین است؛ او سبب برکناری آن حضرت را چنین بیان فرمود:
    «و لکنهم نقموا والله منه نکیر سیفه، وشدة وطأته، ونکال وقعته، وتنمره فی ذات الله ...».
    «علی را نپسندیدند، چون سوزش تیغ او را چشیدند و پایداری او را دیدند. دیدند که چگونه بر آنان می‌تازد و با دشمنان خدا نمی‌سازد.»
    و این کار آنان را زشت و قبیح شمرد و فرمود: اگر زمام امورشان را به دست علی (ع) سپرده بودند، آنان را در بهترین راه‌ها پیش می‌برد و از هیچ کوشش خالصانه‌ای [در اصلاح جامعه] دریغ نمی‌کرد؛ اما آنان از این کار سرباز زدند و در نتیجه دچار مصیبت‌ها و گرفتاری‌هایی شدند که حضرت زهرا (علیها السلام) به آنان هشدار داده بود.




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,747
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    حضرت زینب پس از وفات مادرش زهرا (علیها السلام)

    پس از وفات حضرت زهرا (علیها السلام) امیرالمؤمنین (ع) به انجام تمامی وصیت‌های آن حضرت همت گماشت که یکی از آن‌ها، ازدواج با «امامه» دختر زینب (خواهر حضرت زهرا (علیها السلام)) بود. هنگامی که بیماری حضرت زهرا (علیها السلام) شدت یافت، به امام علی (ع) فرمود:
    «وصیت می‌کنم که پس از من با دختر خواهرم زینب، امامه ازدواج کنی؛ چرا که برای فرزندانم همچون من خواهد بود.» (1)
    این وصیت، نشان‌گر عمق عواطف حضرت زهرا (علیها السلام) و علاقمندی ایشان به فرزندانش بود که پس از او، از آغوش گرم و دلسوزانه مادر محروم نباشند. ضمناً جایگاه والایی که «امامه» نزد حضرت زهرا (علیها السلام) داشت را نیز مشخص می‌کند.
    امام علی (ع)، نه روز پس از وفات حضرت زهرا (علیها السلام) «امامه» را از زبیر بن عوام اسدی خواستگاری کرد؛ او نیز امامه را به عقد نکاح حضرت درآورد. (1)
    همان‌گونه که حضرت زهرا (علیها السلام) فرموده بود، این بانوی بافضیلت، برای زینب و برادرانش همانند مادرشان بود؛ البته نقش خادم نیکوکارشان جناب فضه حبشیه نیز نباید از نظرها دور باشد.
    همچنین در کنار این زنانصالحه، باید از بانوی گران‌قدر «ام‌البنین» (فاطمه بنت حزام الکلابیه) نیز نام برد. همو که پسرانش در کربلا پشتوانه برادرشان حسین (ع) و خواهرشان زینب (علیها السلام) بودند. همین بانو بود که در هنگام ورود زینب به مدینه الرسول، پس از واقعه کربلا، به استقبال آن بانو آمد. مواضع روشن او بیانگر شدت اخلاصش به امام حسین (ع) می‌باشد.



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  4. Top | #13

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,747
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    ازدواج حضرت زینب (علیها السلام)


    همان‌گونه که از عبدالله بن عباس نقل شده است، زینب به همسری
    ________________________________________
    1- حلبی ساروی مازندانی، مناقب آل ابی طالب، ج 3،ص 351 به نقل از« قوت القلوب» مکی. برخی گفته‌اند که خواستگاری و ازدواج حضرت با امامه، پنجاه روز پس از شهادت حضرت زهرا س اتفاق افتاده است. ر. ک: موسوعه التاریخ الاسلامی، ج 3، پاورقیص 44
    ص: 43
    پسر عمویش «عبدالله بن جعفر» درآمده بود.(1)
    امام علی (ع) او را به عقد عبدالله بن جعفر درآورد که حاصل این ازدواج مبارک محمد، علی، عباس، عون، اکبر و ام‌کلثوم بود.(2)
    به احتمال زیاد، عباس در اواخر حکومت عثمان و پس از وفات عمویشان عباس بن عبدالمطلب به دنیا آمده است و برای زنده نگه داشتن نام و یاد او، هم‌نام او نام‌گذاری شده است. ام کلثوم نیز پس از وفات خاله‌اش «ام کلثوم» (دختر امام علی (ع)) به دنیا آمده است و به احترام و به یاد او، هم‌نام او شده است.





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  5. Top | #14

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,747
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    عبدالله بن جعفر با امام علی (ع) و امام حسن (ع)


    فرزندان جعفر طیار پس از وفات پیامبر اسلام (ص) همواره در راه راست و همراه امام علی (ع) ثابت قدم ماندند. از جمله آن‌ها، همسر حضرت زینب «عبدالله بن جعفر طیار» است که مادرش اسماء بنت عمیس می‌باشد. او در جنگ‌های جمل وصفین در رکاب امام علی (ع) جنگید. نقل شده است که در جنگصفین پیش روی عمویش حرکت می‌کرد و تن و جان خود را سپر بلای آن حضرت قرار داده بود. (3)
    ________________________________________
    1- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید معتزلی، ج 12،ص 50 به نقل از زبیر در« الموفقیات»
    2- سفینه البحار، ج 3،ص 497 به نقل از« اسد الغابه» جزری موصلی؛ و ابن قتیبه،« المعارف»،ص 207 و عُکاشه‌
    3- تاریخ طبری، ج 5،ص 148: به نقل از« وقعهصفین»
    ص: 44
    حضرت علی (ع) در موارد متعددی با او مشورت کرد که از جمله آن‌ها، گماشتن محمد بن ابی بکر به استانداری مصر بود. عبدالله بن جعفر در این مشورت نظر مثبت خود را اعلام کرد و امام (ع) نیز مطابق نظر او، محمد بن ابی بکر را والی آن سرزمین قرار داد.
    پس از شهادت امام علی (ع) و انتقال امامت و خلافت به فرزندش امام حسن (ع)، عبدالله بن جعفر همیشه همراه و در کنار آن حضرت بود؛ چه در زمان جنگ با معاویه و چه در زمانصلح، که این موضع نشانگر نهایت محبت او به امام حسن (ع) می‌باشد.





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  6. Top | #15

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,747
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض







    عبدالله بن جعفر با امام حسین (ع)


    هنگامی که امام حسین (ع) تصمیم گرفت به سوی کوفه حرکت کند، عبدالله بن جعفر به همسرش حضرت زینب (علیها السلام) اجازه داد در این مسافرت، همراه و همسفر برادرش حسین (ع) باشد و به فرزندانش محمد و عون نیز دستور داد برای یاری امام و دایی‌شان حسین (ع) در نهضت مقدسی که آغاز کرده بود، با او همراه شوند. آنان درصحنه کربلا در رکاب حضرت جنگیدند و شربت شهادت نوشیدند.
    اما مادرشان زینب (علیها السلام) پس از شهادت برادرش امام حسین (ع) نقش خود و وظیفه سنگینی که بر دوشش قرار گرفته بود را با خطبه بلیغ و موضع گیری‌هایش- که تاریخ آن‌ها را جاودانه کرده است- به انجام رساند؛ و به حق در نهضت مقدس کربلا، شریک امام حسین (ع) گردید.






    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  7. Top | #16

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,747
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    بانوی قهرمان کربلا، در شب عاشورا


    شب عاشورا از سخت‌ترین شب‌هایی بود که بر حضرت زینب (علیها السلام) گذشت؛ چون می‌دانست که در روز عاشورا چه اتفاقی برای برادرش امام حسین (ع) و یاران آن حضرت خواهد افتاد و در پی شهادت آن حضرت، برای او و دیگر بانوان قافله چه پیش خواهد آمد. امام سجاد (ع) اتفاقات آن شب و گفتگوی حضرت زینب (علیها السلام) با برادرش امام حسین (ع) را این‌چنین برای ما روایت می‌کند:
    شبی که فردای آن، پدرم به شهادت رسید، مریض بودم و عمه جانم زینب (علیها السلام) به پرستاری من مشغول بود. ناگاه شنیدم که پدرم می‌فرماید:
    یا دَهرُ افٍّ لکَ من خلیلِ کَمْ لکَ بالاشراقِ و الاصیلِ
    مِنْصاحبٍ او طالِبٍ قَتیلِ و الدهرُ لا یقنَعُ بالبَدیلِ
    و انّما الامرُ الی الجلیلِ و کلُّ حیٍ سالکٌ سبیلی «ای روزگار! اف بر تو و دوستی و رفاقتت! تا کی آرزومندان و یاران را به خون خود آغشته می‌نمایی؟ روزگار جایگزین نمی‌پذیرد و همانا کار به دست خداست و هر زنده‌ای راه مرا می‌پیماید!»
    با شنیدن این اشعار، مقصود پدرم را دریافتم و فهمیدم که بلا نازل شده است. اشک راه گلویم را بست؛ اما خودم را نگه داشتم و به جهت حضور عمه‌ام زینب (علیها السلام)، سکوت اختیار کردم؛ اما زینب (علیها السلام)- که شنیده‌های مرا شنیده بود- نتوانست خود را کنترل کند. از جای برخاست و در حالی که لباسش روی زمین کشیده می‌شد، خود را به آن حضرت رساند و عرض کرد:
    «وای بر من! کاش مرگ می‌آمد و به زندگانی من خاتمه می‌داد. امروز همانند روزی است که مادرم فاطمه و پدرم علی و برادرم حسن وفات یافتند! ای جانشین رفتگان و دلخوشی بازماندگان!»
    هنگامی که امام حسین (ع) او را دید و ناله‌اش را شنید، به وی فرمود: خواهرم! مبادا شیطان تحمل تو را برباید! زینب به او عرضه داشت: یا اباعبدالله! پدر و مادرم فدای تو باد! آیا دم از مرگ می‌زنی؟ جانم فدای تو باد!
    اشک در چشمان امام (ع) حلقه زد و به خواهرش فرمود:
    «لو تُرِکَ القَطا لیلًا لَنَام»؛
    اگر پرنده قطا را به حال خود وا می‌گذاشتند، در لانه خود می‌آرامید. (1)
    زینب (علیها السلام): عرض کرد: این که راه چاره‌ای برایت نمانده است و به ناچار شربت مرگ را خواهی نوشید برای من سخت است و قلبم را جریحه‌دار می‌کند؛ سپس ناله‌ای سرداد و بی‌هوش افتاد.
    امام حسین (ع) با دیدن اینصحنه برخاست و به وی فرمود:
    «خواهرم! از خدا پروا کن و آن‌گونه که او خواسته است، باصبر بر مصیبت، خود را تسکین ده، بدان که اهل زمین جملگی می‌میرند و از اهل آسمان نیز کسی باقی نمی‌ماند؛ همه چیز نابود می‌شود مگر خداوند متعال که جهان را با قدرت خود آفریده است و مردم را در روز قیامت زنده می‌کند تا به حضور وی برگردند و او یگانه و یکتا است. پدرم بهتر از من بود، مادرم بهتر از من بود و برادرم بهتر از من بود [همگی رحلت نمودند]. مرگ رسول الله (ص) برای من و آنان و همه مسلمانان، الگوی خوبی است.
    خواهر عزیزم! تو را قسم می‌دهم و از تو می‌خواهم به قسم من عمل کنی: لباست را برای من پاره نکن،صورتت را برای من مخراش و پس از مرگ من برای خودت آرزوی مرگ و نابودی نکن؛ سپس دستان زینب (علیها السلام) را گرفت و او را نزد من نشانید.» (2)
    ________________________________________
    1- ابن‌منظور در« لسان العرب» و زبیدی در« تاج العروس» آن را ضرب المثلی مشهور در زبان عربی دانسته‌اند، که در چنین مواقعی به کار می‌رود- مترجم‌
    2- وقعه الطف،ص 200 و 201 به نقل از تاریخ طبری، ج 5،ص 42؛ ارشاد مفید، ج 2،ص 93 و 94





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  8. Top | #17

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,747
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض







    زینب (علیها السلام) در روز عاشورا

    صبح روز دهم محرم الحرام، عمر بن سعد بن ابی وقاص زهری با لشکر خود بر امام حسین (ع) و اهل بیت و یاران گرامی آن حضرت یورش آورد. در این معرکه، ابتدا یاران باوفای آن حضرت به شهادت رسیدند و قبل از افراد بنی‌هاشم نیز «علی اکبر» فرزند امام حسین (ع) به میدان رفت و جنگ سختی کرد و مجروح بر زمین افتاد. امام حسین (ع) از خیمه‌ها به سوی او شتافت. زینب (علیها السلام) دریافت که بهتر است توجه حضرت را ازصحنه مرگ فرزندش جدا کند و به خود جلب کند؛ بنابراین راوی می‌گوید:
    «بانویی از خیمه‌ها خارج شد وصدا در داد: ای برادرم! و ای پسر برادرم! جلو آمد و خود را بر نعش علی اکبر انداخت. امام حسین (ع) خود را به او رساند، دست او را گرفت و به خیمه‌ها بازگرداند.» (1)
    امام حسین (ع) پس از شهادت یاران و همراهانش، بی‌یار و یاور و تنها باقی ماند؛ بنابراین تنها به جنگ و دفاع از خود پرداخت. شمر به همراه گروهی پیاده نظام، از چپ و راست به سوی او آمد و حضرت را از تمامی جهات محاصره کرد. عمر سعد نیز به او نزدیک شد. در این
    ________________________________________
    1- وقعه الطف،ص 243 به نقل از تاریخ طبری، ج 5،ص 446؛ ارشاد مفید، ج 2،ص 107.
    از دیگر وقایع روز عاشورا که با حضرت زینب س مرتبط است، شهادت دو پسر او یعنی« عون» و« محمد» است. زینب س که بر بالین علی اکبر حسین ع آن‌گونه گریه و ندبه سر می‌دهد، بر بالین فرزندان خود حاضر نشد تا اندوهی بر اندوه‌های برادر نیفزاید! مترجم‌
    ص: 49
    حال زینب (علیها السلام) از خیمه خارج شد و رو به عمر سعد کرد و فرمود: ای پسر سعد! آیا اباعبدالله کشته می‌شود و تو نظاره می‌کنی؟! اما عمرسعد روی خود را از او برگرداند! (1)



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  9. Top | #18

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,747
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    زینب و کاروان عازم کوفه‌


    پس از وقایع روز دهم محرم، عمر سعد تا روز یازدهم محرم درصحرای کربلا باقی ماند؛ سپس لشکر را به سوی کوفه حرکت داد. او دستور داد کاروان دختران، خواهران و کودکان حسین (ع) و همچنین امام سجاد (ع) را با لشکر همراه سازند.
    هنگامی که زینب (علیها السلام) پیکر بی‌جان برادرش امام حسین (ع) را مشاهده کرد که دفن نشده است، فریاد زد:
    «یا محمداه! یا محمداه!صلّی علیکَ ملائکةُ السمّاءِ، هذا الحسینُ بالعراء، مرمّلٌ بالدّماء، مقطعُ الأعضاء! یا محمداه! و بناتُکَ سبایا، و ذریّتُکَ مقَتَّلة تسفی علیها الصّبا!»؛
    «ای محمد! ای محمد! درود فرشتگان آسمان بر تو باد! این حسین توست که برصحرا افتاد است در حالی که به خون خود آغشته و اعضای بدنش قطعه قطعه شده است. ای محمد! دخترانت به اسارت گرفته شده‌اند و ذریه‌ات کشته شده‌اند و بادصبا بر بدن‌های برهنه و نازنین آنان می‌وزد.» (2)
    ________________________________________
    1- وقعه الطف،ص 252- 254 به نقل از تاریخ طبری و ارشاد مفید
    2- و چنین ادامه داد:
    این حسین تو است که سرش را از قفا بریدند، عمّامه و ردای او را از بدن شریفش بیرون کشیده و به غارت بردند؛ پدرم فدای آن کس که سپاه او را در روز دوشنبه با خیمه‌گاه و سرا پرده‌اش به غارت بردند؛ پدرم فدای آن شهیدی که طناب‌های خیمه‌اش را بریده و خیمه‌گاهش را سرنگون نمودند؛ پدرم فدای آن مسافری که امید بازگشتش نیست؛ پدرم فدای آن مجروحی که زخم‌های بدنش قابل مداوا نیست؛ پدرم به فدای آن که کاش جان من بلا گردان او می شد؛ پدرم به قربان آن عزیزی که با دلی پر اندوه به شهادت رسید، پدرم به فدای آن که با لب تشنه سر از بدنش جدا شد. پدرم به فدای آن که فرزند رسول هدایت و نور بود. پدرم به فدای آن که فرزند محمد مصطفیص بود. پدرم به قربان آنکه فرزند خدیجه کبری بود. پدرم به فدای فرزند علی مرتضی. پدرم به فدای فرزند فاطمه‌زهرا، بزرگِ زنان جهان. پدرم به فدای فرزند آن کسی که خورشید به احترامش بازگشت تا نماز گزارد!
    سپس حضرت زینب س دست‌ها را زیر بدن پاک و مقدس گذاشت و بدن را به سوی آسمان بلند کرد و عرض کرد:« الهی تَقَبَّلْ منّا هذا القربان»؛ پروردگارا! این قربانی را از ما[ آل محمد] قبول فرما!- مترجم‌
    ص: 50
    در این هنگام دوست و دشمن به گریه افتادند و بانوان فریاد زدند وصورت‌های خویش را خراشیدند. (1)





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  10. Top | #19

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,747
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    خطبه حضرت زینب (علیها السلام) در کوفه‌

    شیخ مفید در «امالی» به نقل از مرزبانی از جوهری، به سند خود از حذلم بن بشیر نقل کرده است: محرم سال 61 هجری به کوفه رفتم. هنگام ورود علی‌بن‌الحسین (ع) و اهل بیت و فرزندان امام حسین (علیهم السلام) از کربلا به آن شهر بود. در حالی که لشکریان آنان را احاطه کرده بودند، مردم برای تماشای آنان از منازل خود خارج شدند. ایشان را بر روی شتران بدون جهاز سوار و زنان اهل کوفه گریه و ناله می‌کردند.
    زینب (علیها السلام) خطبه‌ای ایراد فرمود، گویا که از زبان علی (ع) سخن می‌گوید:
    الحمد لله، والصلاة علی أبی رسول الله، أما بعد یا اهل الکوفة، یا أهل الختل و الغدر و الخذل، فلا رقأت العَبْرة و لا هدأت الرّنة، فما مثلکم الا «کَالَّتِی نَقَضَتْ غَزْلَهَا مِن بَعْدِ قُوَّةٍ أَنکَا ثًا تَتَّخِذُونَ أَیْمَانَکُمْ دَخَلًا بَیْنَکُمْ»،(1) هل فیکم إلا الصَّلِف النَّطِف و الصدر الشَّنِف، خوّارون فی اللقاء، عاجزون عن الأعداء، ناکثون للبیعة، مضیّعون للذمّة «لَبِئْسَ مَا قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنفُسُهُمْ أَن سَخِطَ اللّهُ عَلَیْهِمْ وَفِی الْعَذَابِ هُمْ خَالِدُونَ». (2) أتبکون؟! إی و الله، فابکوا کثیراً و اضحکوا قلیلًا، لقد فزتم بعارها و شنارها، و لن تغسلوا دنَسها عنکم، ابداً فسلیل خاتم النبوة و معدن الرسالة، و سید شباب اهل الجنة و ملاذ خیرتکم و مفزع نازلتکم و أمارة محکتکم و مدرة حجتکم خذلتم و له قتلتم، ألا ساء ما تزرون، فتعساً و نُکساً، فلقد خاب السعی و تربت الأیدی و خسرت الصفقة، و بؤتم بغضب من الله، و ضُربت علیکم الذلة و المسکنة. (3)

    ویلکم! أتدرون أی کبد لرسول الله (ص) فریتم؟! و أی دمٍ له سفکتم؟! «لَقَدْ جِئْتُمْ شَیْئًا إِدًّا- تَکَادُ السَّمَاوَاتُ یَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَتَنشَقُّ الْأَرْضُ وَتَخِرُّ الْجِبَالُ هَدًّا.»(1)لقد أتیتم بها خرقاء شوها ملأ الأرض و السماء، أفعجبتم أن قطرت السماء دما؟! و لعذاب الآخرة أخزی، فلا یستخفّنکم المَهَل، فانه لا یحفّزه البدار و لا یُخاف علیه فوت الثار، و (إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصَادِ.) (2) حمد و سپاس تنها مخصوص خداوند است و درود و رحمت خداوند، بر پدرم محمد (ص) باد و هم بر خاندان پاک و ممتاز او.
    اما بعد، ای اهل کوفه، ای مردم مکارِ خیانت‌کار! آیا بر ما می‌گریید و ناله سر می‌دهید؟ هرگز دیده‌هاتان از اشک تهی مباد! هرگز ناله‌هاتان از سینه بریده نگردد، مَثَل شما مَثَل آن زنی است که «رشته خود را محکم می‌تابید و باز می‌گشود؛ چرا که شما نیز رشته ایمان را بستید و سپس گسستید و به کفر برگشتید.»
    شما چه دارید جز لاف و غرور و دشمنی و دروغ؟ « و (3)
    » در دیدارها خوش‌زمامید؛ اما در مقابل دشمنان ناتوان؛ عهد خود را شکستید و پیمان را وانهادید. برای آخرت خود، چه بد توشه‌ای اندوخته و ازپیش فرستاده‌اید تا خدای را به خشم آورید و عذاب جاودانه او را به نام خود رقم زنید.
    آیا گریه می‌کنید؟ آری! بسیار بگریید و اندک بخندید که ننگ گریبان‌گیر شماست، و لکّه این ننگ بر دامان شما خواهد ماند، آن چنان لکّه ننگی که هرگز از دامان خود نتوانید شست.
    و چگونه می‌خواهید این لکّه ننگ را بشویید در حالی که جگر گوشه رسول خدا (ص) و سید جوانان بهشت را کشتید؟ همان کسی که در سختی‌ها و دشواری‌ها، امیدتان به او بود و در ناسازگاری‌ها و ستیزه‌ها، به او روی می‌آوردید. دلیل راهتان بود و وسیله هدایتتان؛ آگاه باشید که توشه راهی که از پیش برای سفر خود فرستادید، بد توشه‌ای بود. نابودی بر شما باد!
    تلاش بی‌ثمرتان جز ناامیدی ثمر نداد، دستان شما بریده شد و معامله شما خسران به بار آورد، خشم الهی را به جان خود خریدید و مذلت و سرافکندگی شما حتمی شد.
    وای بر شما! آیا می‌دانید که چه جگری از رسول خدا (ص) شکافتید؟ چه خونی از او ریخته و چه پرده حرمتی را دریدید؟ کاری بس شگفت کردید، آن‌چنان شگفت که نزدیک است آسمان از آن حادثه از هم شکافته شود، زمین پاره‌پاره گردد و کوه‌ها در هم فرو ریزد.
    کاری کردید که بی‌خردی و شومی آن، آسمان‌ها و زمین را فرا گرفته است. آیا در شگفت می‌شوید اگر چشم آسمان، خون ببارد؟ و بدانید کیفر آخرت برای شما خوارکننده‌تر خواهد بود.
    پس بدین مهلت که یافتید خوشدل و مغرور نباشید چه، خداوند به مکافات عجله نکند و بیم ندارد که هنگام انتقام بگذرد و طولانی
    ص: 54
    شود، و او در کمینگاه ما و شماست. (1)من دیدم مردم حیران شده‌اند و دست‌های خود را با دندان می‌گزند، پیرمردی را دیدم که اشک محاسنش را تر کرده بود و می‌گفت:
    کهولهم خیر الکهول و نسلهم إذا عُدَّ نسل لا یخیب و لا یخزی (2) ترجمه: پیرانشان بهترین پیرانند و نسلشان بهترین نسل‌ها و هیچ‌گاه خوار و هلاک نمی‌شوند.
    هنگامی که می‌خواستند حرم امام (ع) را وارد دارالاماره عبیدالله بن زیاد کنند، حضرت زینب (علیها السلام) لباس‌های کهنه و بی‌ارزش خود را پوشید تا ناشناس بماند و به کنیزان و خدمتکارانش دستور داد که دورتادور او بنشینند تا بهصورت گمنام میان ایشان بنشیند. ولی امیر اموی که پس چه خواهید گفت هنگامی که پیامبرص از شما بپرسد، چه کردید در حق اهل بیت من ای آخرین امت‌ها؟ عده‌ای از فرزندان مرا در خون خود غلتاندید و عده‌ای دیگر را اسیر کردید. این جزا و پاداش من نبود و سفارشات من این گونه نبود که با فرزندان من به بدی رفتار کنید.
    بیم آن دارم که عذابی بر شما فرود آید، همانند عذابی که قوم ارم را به هلاکت و نابودی کشید!
    می‌خواست او را رسوا و نامش را فاش کند، سه بار پرسید: این ناشناس کیست؟
    یکی از کنیزان زینب (علیها السلام) از جا برخاست و گفت: این زینب، دختر فاطمه (علیها السلام) است.
    وقتی ابن زیاد او را شناخت گفت:
    «الحمد لله الذی فضحکم وقتلکم وأکذب أحدوثتکم»؛
    «سپاس خدایی را که شما را کشت و رسوا کرد و نشان داد که حرف‌هایتان دروغی بیش نبوده است».
    حضرت زینب (علیها السلام) پاسخ داد:
    «الحمد لله الذی أکرمنا بنبیه محمد (ص) وطهرنا من الرجس تطهیراً، (1)وإنما یفتضح الفاسق ویکذب الفاجر، وهو غیرنا والحمد لله».
    «سپاس خدایی را که ما را به پیامبرش محمد (ص) کرامت داد و از پلیدی‌ها پاک گردانید؛ همانا فاسق رسوا گردید و فاجر دروغ می‌گوید و آن ما نیستیم!»
    ابن زیاد گفت: کار خدا را با برادر و اهل بیت خود چگونه دیدی؟
    زینب (علیها السلام) پاسخ داد:
    هؤلاء قوم کُتب علیهم القتل فبرزوا إلی مضاجعهم، وسیجمع الله بینک وبینهم فتحاجون إلیه وتُخاصمون عنده.
    «آنان گروهی بودند که خداوند شهادت را برایشان مقدر فرموده بود، پس به سوی آرامگاهشان شتافتند. به زودی خداوند میان تو و آنان جمع خواهد کرد و آنان با تو مخاصمه و احتجاج خواهند نمود».
    ابن زیاد عصبانی شد و گفت: خداوند دل مرا از جانب خاندان طغیان‌گر و سرکش تو شفا داد و آسود.
    زینب (علیها السلام) پاسخ فرمود:
    «لعمری! لقد قَتَلْتَ کَهلی، وأبَرْتَ أهلی، وقطعتَ فرعی، واجتَثَثْتَ أصلی، فإن یَشفک هذا فقد اشتفیت»؛
    «به جانم سوگند! بزرگ خاندانم را کشتی، شاخه‌هایم را بریدی و ریشه‌ام را بر کندی. اگر این شفای توست، پس شفا یافتی!»
    آن‌گاه ابن زیاد رو به امام سجاد (ع) کرد و گفت: نامت چیست؟ امام (ع) در پاسخ فرمود: «علی بن حسین» ابن زیاد گفت: مگر خداوند علی بن حسین را نکشت؟
    امام سکوت اختیار کرد. ابن زیاد گفت: چرا سخن نمی‌گویی؟ امام (ع) فرمود:
    «قد کانَ لِی أخٌ یُسمّی علیاً قتَلَهُ الناسُ»؛
    برادری داشتم به نام «علی» که مردم او را کشتند.
    ابن زیاد گفت: خیر! خدا او را کشت.

    امام (ع) ساکت شد. ابن زیاد گفت: چه شده است که سخن نمی‌گویی؟
    امام (ع) آیه مبارکه (اللَّهُ یَتَوَفَّی الْأَنفُسَ حِینَ مَوْتِهَا) « (1) را تلاوت کرد، یعنی «خداوند هنگام مرگ، همه را می‌میراند». ابن زیاد خشمگین شد و به او گفت: به خدا سوگند، تو هم از آنانانی. و دستور قتل امام (ع) راصادر کرد. در این هنگام زینب (علیها السلام) امام را در آغوش گرفت و گفت:
    ای ابن زیاد! هر چه از ما کشتی بس است، آیا از خون‌های ما سیراب نشده‌ای؟ آیا از ما کسی را باقی گذارده‌ای؟ اگر به خدا ایمان داری، تو را به او سوگند می‌دهم که اگر می‌خواهی او را به قتل برسانی، مرا نیز همراه او بکش. (2)
    ابن زیاد به زینب (علیها السلام) نگاه کرد و گفت: عجب رحمی دارد. به خدا قسم می‌خواهد اگر علی را بکشم، او را نیز همراه او بکشم. آن‌ها را رها کنید. (3)
    ابن زیاد دستور داد دست‌ها و پاهای امام سجاد (ع) را با زنجیر به گردنش ببندند و همراه زنان و کودکان امام حسین (ع) به نزد یزید بن معاویه، خلیفه اموی در دمشق- پایتخت شام- بفرستند.

    روایت کرده است که امام سجاد ع به عمه‌اش فرمود: عمه جان! خاموش باش تا من جواب او را بگویم. و به ابن زیاد فرمود: مرا از کشتن می ترسانی؟ مگر نمی‌دانی کشته‌شدن عادت ماست و شهادت کرامت و بزرگواری ماست- مترجم.




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  11. Top | #20

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,747
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    حضرت زینب (س) در شام

    حضرت زینب (علیها السلام) در شام‌

    زینب (علیها السلام) در مجلس یزید

    هنگامی که حضرت زینب (علیها السلام) و امام سجاد (ع) و خاندان نبوت به شام رسیدند، یزید بزرگان شام را دعوت کرد و با حضور آنان جلسه‌ای عمومی ترتیب داد؛ سپس دستور داد کاروان را وارد قصر کنند.
    اسیران کربلا وارد قصر شدند و آنان را- در حالی که مردم به آنان می‌نگریستند- به شکلی ناپسند، مقابل یزید نشاندند.
    دختر کوچکی به نام «فاطمه» بین دختران امام حسین (ع)، در میان اسرا بود. مردی از بزرگان شام گمان کرد آنان کنیز و خدمتکار هستند بنابراین می‌تواند از یزید درخواست کند که هر کدام را دوست دارد به او ببخشد. برخاست و خطاب به یزید گفت: ای امیرمؤمنان! این کنیز را به من ببخش! و فاطمه دختر حسین (ع) را نشان داد.
    ص: 59
    از این بانوی کوچک- فاطمه- نقل شده است: گمان کردم که این کار ممکن است، بنابراین ترسیدم و بر خود لرزیدم و لباس عمه‌ام زینب (علیها السلام) را گرفتم؛ ولی او می‌دانست که آنان حقّ این کار را ندارند و به مرد شامی گفت: «به خدا قسم دروغ گفتی، نه تو و نه یزید هیچ کدام چنین حقی ندارید.»
    هنگامی که یزید سخن زینب (علیها السلام) را شنید، خشمگین شد و گفت: به خدا قسم! تو دروغ گفتی! من چنین حقّی دارم و چنان‌چه بخواهم این کار را انجام می‌دهم.
    زینب (علیها السلام) فرمود:
    «کلّا والله، ما جَعَلَ الله ذلک لک، إلّا أن تَخرُجَ مِنْ مِلَّتِنا، و تَدینَ بغیرِ دینِنا»؛
    «به خدا قسم که این‌گونه نیست! خداوند چنین حقّی بر تو قرار نداده است، مگر آن‌که از دین ما خارج شوی و آیین دیگری به جز آن اختیار کنی.» (1)
    یزید به شدت خشمگین شد و گفت: آیا تو با من این‌گونه سخن
    ________________________________________
    1- تاریخ، نقل کرده است که مرد شامی پس از شنیدن این سخنان، رو به یزید کرد و از اصل و نسب این بانوان پرسید و هنگامی که آنان را شناخت، رو به یزید گفت: خدا تو را لعنت کند، آیا تو فرزندان پیامبر خود را می‌کشی و اهل و عیالش را اسیر می نمایی؟ به خدا قسم! من گمان می‌کردم که آن‌ها از اسیران روم هستند. یزید گفت: به خدا سوگند تو را هم به آن‌ها ملحق می‌کنم! و دستور داد مرد شامی را به قتل رساندند. ر. ک: اللهوف، سید بن طاوس،ص 109؛ امالیصدوق،ص 101؛ ارشاد مفید،ص 246- مترجم.
    ص: 60
    می‌رانی؟ پدر و برادر تو بودند که از دین خارج شدند!
    زینب (علیها السلام) پاسخ داد:
    «بدینِ اللهِ و دینِ أبی و أخی و جَدّی، اهْتَدَیْتَ أنتَ و أبوکَ و جَدُّکَ»؛
    «تو و پدر تو و جد تو، همگی با دین خدا و دین پدرم و برادرم و جدم هدایت یافته‌اید.»
    یزید گفت: ای دشمن خدا! دروغ گفتی!!
    حضرت زینب (علیها السلام) فرمود: «تو امیر هستی و بر ما چیره شده‌ای و ظالمانه ناسزا می‌گویی و به خاطر قدرتت زور می‌گویی.»
    در این هنگام، یزید ساکت شد.(1)




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




صفحه 2 از 7 نخستنخست 123456 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi