صفحه 3 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 70

موضوع: سر نینوا زینب کبری سلام الله علیها

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,202
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    خطبه حضرت زینب (علیها السلام) در مجلس یزید

    خوارزمی به سند خود از مردی از بنی تمیم کوفی روایت کرده است:
    سر مطهر امام حسین (ع) مقابل یزید، داخل تشتی گذارده شده بود. یزید چوبی به دست داشت و با آن به دندان‌های سر مطهر می‌زد و می‌گفت:
    لیت أشیاخی ببدر شهدوا جزع الخزرج من وقع الأسل
    لأهلوا و استهلوا فرحا ثم قالوا یا یزید لا تشل
    قد قتلنا القرم من ساداتهم و عدلناه ببدر فاعتدل
    لعبت هاشم بالملک فلا خبر جاء و لا وحی نزل
    لست من خندف إن لم أنتقم من بنی أحمد ما کان فعل (1)
    کاش بزرگان بنی‌امیه- که در جنگ بدر کشته شدند- حاضر بودند و می‌دیدند که من چگونه انتقام ایشان را از فرزندان قاتلانشان گرفتم.
    خوشحال می‌شدند و با شادمانی به من می‌گفتند: ای یزید، دست مریزاد که نیک انتقام گرفتی!!
    و ما آنان را همچون بدر- که ما را کشتند- جزا دادیم و همانند بدر با ایشان رفتار کردیم، اینک اعتدال رعایت شده است.
    بنی‌هاشم حکومت را به بازیچه گرفتند! هیچ گونه خبری و وحی‌ای نازل نگردیده است، آن چه گفته‌اند، همه‌اش لهو و لعب می‌باشد.
    و اگر من از فرزندان احمد انتقام نمی‌گرفتم، از فرزندان خندف نبودم.»

    در این هنگام زینب (علیها السلام) برخاست و گفت: « (1) «الحمد لله رب العالَمینَ وَصَلَّی اللهُ عَلی رَسُولِهِ وَ آلِهِ اجْمَعِینَ،صَدَقَ اللهُ (سبحانه) حیثُ یَقوُلُ: (ثُمَّ کَانَ عَاقِبَةَ الَّذِینَ أَسَاؤُوا السُّوأَی أَن کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَکَانُوا بِهَا یَسْتَهْزِؤُون). « (2)أظَنَنْتَ یا یزیدُ حَیْثُ اخَذتَ عَلَیْنا اقْطارَ الأرض و آفاقَ السماءِ، فَاصْبَحْنا نُساقُ کَما تُساقُ الأساری. أنّ بِنا عَلَی اللهِ هَواناً وَ بِکَ عَلَیهِ کَرامَةً؟! وَ أنَّ ذلِکَ لِعَظمِ خَطَرِکَ عِنْدَهُ؟ فَشَمخْتَ بِانْفِکَ وَ نَظَرْتَ فِی عطْفِکَ، جَذْلانَ مَسْرُورا، حینَ رَایْتَ الدنیا لَکَ مُسْتَوْثَقَةً والامُورَ متسقةً وَ حِینَصَفاً لَکَ مُلْکُنا وَ سُلْطانُنا، فَمَهْلًا مَهْلًا، لا تطشْ جهلًا، انَسِیتَ قَوْلَ اللهِ عَز وجل: (وَلَا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِّأَنفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدَادُواْ إِثْمًا وَ لَهْمُ عَذَابٌ مُّهِینٌ). (3) أمِن العدل یابن الطُلَقا تَخْدیرُکَ حَرائِرَکَ و أماءک و سَوقُکَ بَناتِ رسول اللهِ (ص) سبایا قد هَتکتَ سُتُورَهنَّ و ابْدَیْتَ وُجوهَهن، یَحْدوُ بهن الاعْداءُ من بَلَدٍ الی بَلَدٍ، و یستشرفهن اهْلُ المناهل وَالمَناقِلِ، وَ یتصفَّحُ وجوهَهُنَّ القریبُ وَالْبَعِیدُ والدنی وَالشریفُ، لیس معهن مِنْ رجالهنّ ولی؟
    وَ کَیْفَ یُرْتَجی مُراقَبَةُ مَنْ لَفِظَ فُوهُ اکباد الازکیاءِ وَ نَبَتَ لَحْمُهُ من دماءِ الشهداءِ؟
    وَ کَیْفَ یستبطی‌ء فی بُغْضِنا اهلَ البَیْتِ مَنْ نَظَرَ الینا بِالشَنَفِ وَالشَنَآنِ والإحنِ والاضغان؟ ثم تَقولُ غَیْرَ مستأثمٍ وَ لا مستعظمٍ:
    لَاهَلّوا وَ اسْتَهَلُّوا فَرَحاً ثمَّ قالُوا یا یَزیدُ لا تُشَلْ مُنْتَحِیاً عَلی ثَنایا ابِی عَبْدِاللهِ سَیدِ شَبابِ اهْلِ الجنة، تَنْکُتُها بِمِخْصَرَتِکَ، وَکَیْفَ لا تَقولُ ذلِکَ؟ وَ قَدْ نَکَأتِ القُرْحةُ وَاسْتَأصَلَتِ الشّأفَةُ بِاراقَتِکَ دِماءَ ذُرِّیَّةِ مُحَمَّدٍ (ص) وَ نُجوُمَ الارْضِ مِنْ آلِ عَبْدِالمُطَلّبِ، او تَهْتِفُ بِاشْیاخِکَ؟ زَعَمْتَ انَّکَ تُنادِیهِمْ، فَلَتَرِدَنَّ وَشِیکاً مَوْرِدَهُمْ، وَلَتَوَدَّنَّ انَّکَ شَللْتَ وَ بَکَمْتَ، وَ لَمْ تَکُنْ قُلْتَ ما قُلْتَ وَ فَعَلْتَ.
    اللهُمَّ خُذْ لَنا بِحَقِّنا وَانْتَقِمْ مِمَّنْ ظَلَمَنا، وَاحْلُلْ غَضَبَکَ بِمَنْ سَفَکَ دِماءنَا وَ قَتَلَ حُماتَنا.
    فَوَاللهِ ما فَرَیتَ إ لّا جِلْدَکَ، وَ لا حَزَزْتَ إ لّا لَحْمَکَ، وَ لَتَرِدَنَّ عَلی رَسولِ اللهِ بِما تَحَمَّلْتَ منْ سِفْکِ دِماءِ ذُرّیَّتِهِ، وَانْتَهَکْتَ مِنْ حُرْمَتِهِ فِی عِتْرَتِهِ و لُحْمَتِهِ، حَیْثُ یَجْمَعُ اللهُ شَمْلَهُمْ وَیَلُمَّ شَعْثَهُمْ وَ یَأخُذَ بِحَقِّهمْ (وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءعِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ). (1) وَ حَسْبکَ بِاللهِ حاکِماً وَبِمُحَمّدٍ (ص) خَصِیماً وَ بِجَبْرئیلَ ظَهیراً.
    وَ سَیَعْلَمُ مَنْ سَوّلَ لَکَ وَ مَکَّنَکَ مِنْ رِقابِ المُسْلِمِینَ (بِئْسَ لِلظَّالِمِینَ بَدَلًا) (2) ایُّکُمْ (شَرٌّ مَّکَانًا وَأَضْعَفُ جُندًا)؟ (3) ولَئِنْ جَرَّتْ عَلَیَّ الدَّواهِی مُخاطَبَتَکَ، انّی لَاسْتَصْغِرُ قَدْرَکَ، وَ اسْتَعْظِمُ تَقْرِیعَکَ، و اسْتَکْثِرُ تَوْبِیخَکَ، لکِنَّ العُیُونَ عَبْری وَالصُّدُورَ حَرّی، الا فَالْعَجَبُ کُلُّ العجَبِ لِقتْلِ حِزْبِ اللهِ النُّجَباءِ بِحِزْبِ الشّیْطانِ الطُّلَقاءِ، فَهذِهِ الأیْدِی تَنْطِفُ مِنْ دِمائِنا، وَالافْواهُ تَتَحلَّبُ مِنْ لُحومِنا، وَ تِلکَ الجُثَثُ الطَّواهِرُ الزَّواکِی تَنْتابُها العَواسِلُ، وَ تُعفِّرُها امَّهاتُ الفَراعِلُ.
    وَ لَئِنِ اتَّخَذْتَنا مَغْنَماً لَتَجِدَ بِنا وَشِیکاً مَغرَماً، حِیْنَ لا تَجِدُ الّا ما قَدَّمَتْ یَداکَ (وَمَا رَبُّکَ بِظَلَّامٍ لِّلْعَبِیدِ)، (4) وَ إ لَی اللهِ الْمُشْتَکی وَ عَلَیْهِ الْمُعَوَّلُ.
    فَکِدْ کَیْدَکَ، وَاسْعَ سَعْیَکَ، وَ ناصِبْ جُهْدَکَ، فَوَاللهِ لا تَمْحُو ذِکْرَنا، وَ لا تُمِیتُ وَحْیَنا، وَلا یرْحَضُ عَنْکَ عارها. وَ هَلْ رَأیُکَ إلّافَنَدٌ؟ وَ ایّامُکَ إ لّا عَدَدٌ؟ وَ جَمْعُکَ إ لّا بَدَدٌ؟ یَوْمَ یُنادِی المُنادی: (أَلَا لَعْنَةُاللّهِ عَلَی الظَّالِمِینَ).
    وَالْحَمْدُ للهِ رَبِّ العالَمینَ، الّذی خَتَمَ لِأوَّلنا بالسّعادة وَالْمَغْفرة وَلِآخِرِنا بِالشَّهادَهِ وَالرَّحْمَةِ، وَ نسْألُ اللهَ انْ یُکْمِلَ لَهُمُ الثَّوابَ، وَ یوجِبَ لَهُمُ الْمَزیدَ، وَ یُحْسِنَ عَلَیْنا الخِلافةَ انَّهُ رَحِیمٌ وَدوُدٌ، حَسْبُنَا اللهُ وَ نِعْمَ الوَکِیلُ».(1)ترجمه:
    سپاس خدایی را سزد که پروردگار جهانیان است و درود خدا بر پیامبر و خاندان او باد. خدای تعالی راست گفت آن‌جا که فرمود: عاقبت آنان که کار زشت کردند، این بود که آیات خدا را تکذیب نموده و آن را به سخره گرفتند.
    ای یزید، اکنون که به گمان خویش بر ما سخت گرفته‌ای و راه اقطار زمین و آفاق آسمان و راه چاره را به روی ما بسته‌ای، و ما را همانند اسیران به گردش در آوردی، می‌پنداری که خدای تو را عزیز و ما را خوار و ذلیل ساخته است؟ و این پیروزی به خاطر آبروی تو در نزد خداست؟ پس از روی کبر می‌خرامی و با نظر عجب و تکبر می‌نگری و خرم و شادان به خود می‌بالی که دنیا به تو روی آورده، و کارهای تو را آراسته و حکومت ما را به تو اختصاص داده است.
    اندکی آهسته‌تر! آیا کلام خدای تعالی را فراموش کرده‌ای که فرمود: «گمان نکنند آنان که به راه کفر رفتند مهلتی که به آنان دهیم، به حال آنان بهتر خواهد بود؟ بلکه مهلت برای امتحان می‌دهیم تا بر سرکشی بیفزایند و آنان را عذابی است خوار و ذلیل کننده»
    ای پسر آزاد شده جد بزرگ ما! آیا از عدل است که تو زنان و کنیزان خود را در پرده بنشانی و اهل حرمِ رسول خدا (ص) را اسیر کرده و از شهری به شهر دیگر ببری؟ پرده آبروی آن‌ها را بدری وصورت آنان را بگشایی که مردم چشم بدان‌ها دوزند، و نزدیک و دور، و فرومایه و شریف، چهره آن‌ها را بنگرند در حالی که نه از مردان آنان و نه یاور و نه نگهدارنده و نه مددکاری، کسی به همراهشان نیست.
    چگونه می‌توان به دلسوزی کسی امید بست که مادرش، جگر پاکان را جویده و گوشتش از خون شهیدان روییده؟
    و چگونه در کینه و دشمنی خود با اهل بیت کوتاهی کند، آن کسی که همیشه به ما از روی بغض و نفرت می‌نگرد و خاطره‌های دور زندگی‌اش، او را به انتقام و کینه وا می‌دارد؟! بدون این که احساس گناه کنی و جنایت خود را بزرگ شماری، می‌گویی:
    «ای کاش پدران ما بودند و از خوشحالی بانگ برمی‌داشتند و می‌گفتند: ای یزید! دست مریزاد! در حالی که با چوب بر لب و دندان ابی عبدالله سید جوانان بهشت می‌زنی!»
    آری! تو چرا این کار را نکنی و این سخنان را نگویی، در حالی که این قدرت را یافتی که دل ما را خون کرده، و قلب ما را جریحه‌دار کنی، و با ریختن خون ذرّیه‌ی محمد (ص) که ستارگان درخشان از خاندان عبدالمطلب بودند دل خویش را شفا بخشی و اکنون گذشتگان خویش را می‌خوانی.

    دیری نگذرد که تو هم به آنان ملحق شوی و آرزو کنی که ای کاش دستت خشک شده بود و زبانت لال، و آن سخنان را بر زبان نمی‌آوردی و آن کار زشت را انجام نمی‌دادی!
    بارالها! حق ما را بستان و انتقام ما را از اینان بگیر و بر این ستمکاران که خون ما ریخته‌اند خشم و عذاب خود را فرو فرست.
    به خدا سوگند! ای یزید! پوست خود را شکافتی و گوشت بدن خود را پاره پاره کردی؛ رسول خدا را ملاقات خواهی کرد با آن بار سنگینی که بر دوش داری، که خون دودمان آن حضرت را ریختی و پرده حرمت او را دریدی و فرزندان او را به اسیری بردی. وآن روزی است که خداوند پریشانی آنان را به جمعیت مبدّل کرده و داد آنان را بستاند، «و مپندار آنان که در راه خدا کشته شده‌اند مرده‌اند؛ بلکه زنده و نزد خداوند روزی می‌خورند.»
    برای تو همین بس است که خداوند حاکم، و محمد (ص) خصم توست و جبرئیل پشتیبان آن حضرت است. و آن کسی که راه را برای تو هموار ساخت و تو را بر مسلمین مسلط کرد، به‌زودی خواهد یافت که پاداش ستمکاران چه بد پاداشی است، و خواهد دانست که کدام یک از شما، بدتر و سپاه کدام یک، ناتوان‌تر است.
    اگرچه مصائب روزگار با من چنین کرد که با تو سخن گویم؛ اما من ارزش تو را ناچیز می‌دانم و می‌خواهم که این سرزنش‌ها بر تو بکوبم و تو را بسیار توبیخ کنم، اما چه کنم؟ دیده‌های ما گریان است و دل‌هایمان سوزان.
    جای بسی شگفتی است که حزب خدا به دست حزب شیطان کشته شوند، و خون ما از پنجه‌های شما بچکد، پاره‌های گوشت
    ص: 68
    بدن ما از دهان شما بیرون بیفتد و آن بدن‌های پاک و مطهر را گرگ‌های وحشی بیابان دریابند و گذرگاه دام و ددان قرار گیرند!
    آنچه امروز غنیمت می‌دانی، برای فردای تو غرامت سنگینی است، و آنچه را از پیش فرستاده‌ای، خواهی یافت، «و خداوند بر بندگان ستم روا ندارد»، به او شکوه می‌کنم و بر او اعتماد می‌جویم.
    پس هر نیرنگی که داری بکن، و هر تلاشی که می‌توانی بنما، و هر کوششی که داری به کار گیر. به خدا سوگند نخواهی توانست یاد ما را از دل‌ها و وحی ما را محو کنی، و به جلال ما هرگز نخواهی رسید و لکه ننگ این ستم را از دامن خود نتوانی شست، رأی و نظر تو بی‌اعتبار و ناپایدار است و زمان دولت تو اندک؛ جمعیت تو به پریشانی خواهد کشید، در روزی که منادی ندا سردهد: «لعنت خداوند بر ستمکاران باد».
    و سپاس خدای را که آغاز زندگی ما را به سعادت و آمرزش، و آخر آن را با شهادت و رحمت رقم زد. از خدا می‌خواهم که آنان را اجر جزیل عنایت کند و بر پاداش آنان بیفزاید، و خلافت را که حقّ مسلّم ماست، بر ما شایسته گرداند؛ او خدای مهربانی است که تنها بر او پناه می‌جوییم.» (1)





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #22

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,202
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    1- این خطبه غرّا، در کتب بسیاری نقل شده است و تأثیر شگرفی بر مجلس یزید و جامعه خفقان زده شام گذاشت و در ظلمت جهالت شامیانِ دور نگه‌داشته شده از اسلام، آن‌چنان درخشید که شناعت عمل یزید را آشکار ساخت و او را نه تنها در بزمی که آراسته بود، بلکه در برابر نمایندگان دیگر کشورها، و مردم شام و حتی زنان حرم‌سرای خودش شرم‌سار کرد. بدان سان که ناچار شد مسؤولیت این فاجعه خون‌بار را بر دوش ابن زیاد اندازد و او را نفرین کند و شگفت آن‌که گروهی کوردل این ادعای یزید را پذیرفته‌اند؛ اما همان‌گونه که قاضی نعمان مغربی به نقل از غزالی گفته است: تاریخ حوادث پیش از عاشورا و روز عاشورا را چنان دقیق ذکر می‌کند که جای بهانه برای کسی باقی نیست. ر. ک: شرح الاخبار، ج 3،ص 252 و به بانوان حرم حسینی اجازه نوحه و غمگساری داده شد و مجالس حسینی در مقر خلافت قاتل حسین آغاز گردید و خطبه‌های آتشین اهل حرم از جمله ام‌کلثوم، فاطمه و امام سجاد ع بیش از پیش، پرده از سیاه‌کاری‌های یزید و یزیدیان برداشت. تا بدان‌جا که حتی زنان خاندان ابوسفیان نیز بر کشته‌های نهضت حسینی گریستند و یزید مصلحت را در آن دید که ایشان را با احترام به مدینه رهسپار کند تا بیش از آن شاهد شعله‌ور شدن آتش‌های زیر خاکستر جامعه نگردد- مترجم‌
    ص: 69
    یزید [چند روز بعد] کاروان را به همراه نعمان بن بشیر انصاری (1)به مدینه فرستاد. «(2)»
    ________________________________________
    1- مطابق گفتار شیخ مفید/ در« الارشاد»، نعمان بن بشیر در طول راه، مؤدبانه خدمت‌گزار حرم حسینی بود، حضرت فاطمه بنت الحسین در مدینه، از زینب س خواست که جایزه‌ای به نعمان بدهد اما نعمان آن را نپذیرفت و خدمت به اسرای کربلا را وظیفه خود و از باب خویشاوندی اهل کاروان با پیامبر گرامی اسلامص شمرد- مترجم‌
    2- مقتل خوارزمی، ج 3،ص 71- 74؛ بلاغات النساء،ص 31- 33
    ص: 70





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  4. Top | #23

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,202
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    حضرت زینب (علیها السلام) پس از واقعه عاشورا


    اشاره

    در ادامه به شرح حال حضرت زینب (علیها السلام) پس از بازگشت از شام و زندگی او در مدینه خواهیم پرداخت.
    هنگامی که حضرت زینب (علیها السلام) به همراه امام سجاد (ع) و کاروان اسرای کربلا به شهر مدینه بازگشتند، عبدالله بن جعفر، همسر حضرت زینب (علیها السلام) از شهادت دو فرزندش «محمد» و «عون» در رکاب امام حسین (ع) آگاه گردید و برای آنان مجلس سوگواری برپا کرد. مردم از هر سو برای تسلیت نزد او گرد آمدند و او چنین گفت:
    خداوند را بر [فیض] شهادت امام حسین (ع) شکر می‌گویم. اگر خود نتوانستم در رکاب آن حضرت باشم، دو فرزندم در خدمتش بودند. به خدا سوگند که اگرمحضر او را درک می‌کردم از حضرتش جدا نمی‌شدم تا این که با او شهید شوم. آن‌چه مرا در شهادت فرزندانم آرام می‌کند و تحمل این مصیبت را بر من ممکن می‌سازد، این است که در
    ص: 71
    رکاب برادرم و پسرعمویم شهید شده‌اند، او را یاری کرده‌اند و در مصیبت‌ها همراه و همدرد او بوده‌اند. « (1)
    عبیدلی اعرجی در کتاب «انساب آل أبی طالب» «- (2)از طریق مصعب ابن عبدالله نقل کرده است:
    عبدالله بن زبیر در مکه قیام کرد و مردم را به انتقام و خون‌خواهی امام حسین (ع) فرا خواند و یزید را برکنارشده از خلافت اعلام کرد. این خبر به شهر مدینه رسید و حضرت زینب خطبه‌ای ایراد فرمود و در آن مردم را به قیام برای خون‌خواهی دعوت کرد.
    عمرو بن سعید اشدق- که از سوی بنی‌امیه به عنوان حاکم مدینه منصوب شده بود- مطلع شد و نامه‌ای به یزید نگاشت و مطلب را به اطلاع او رساند. (3)
    ________________________________________
    1- وقعه الطف،ص 272- 274 به نقل از تاریخ طبری، ج 5،ص 466 و ارشاد مفید، ج 2،ص 124
    2- قدیمی‌ترین منبع معتبر درباره زندگی حضرت زینب س، کتابی است که به دست سید علی ابن حسن عُبیدلی اعرجی از فرزندان عُبیدالله اعرج بن حسین بن علی بن الحسین السجاد ع نگارش یافته است. او امامت امام رضا ع را درک کرده است و از آن حضرت روایت نقل کرده است. از جمله کتاب‌های تألیف یافته به دست او، کتاب« انساب آل ابی طالب» است. به همین دلیل او را« عُبیدلی نسّابه» گفته‌اند. او کتاب دیگری به نام« اخبار الزینبات» دارد که در آن زندگی کسانی که نام آن‌ها« زینب» بوده است- اعم از بانوان قبیله بنی‌هاشم و دیگران- را آورده است. زندگی حضرت زینب کبری س نیز در این کتاب ذکر شده است. کتاب مزبور چاپ و منتشر شده است‌
    3- در نامه او به یزید چنین آمده بود:« همانا که وجود او زینب س در میان مردم مدینه اذهان را می‌آشوبد. او زنی سخنور و عاقل و خردمند است و عزم کرده تا با هوادارانش انتقام خون حسین ع را بگیرد.»
    ص: 72
    یزید به او دستور داد که میان حضرت زینب (علیها السلام) و مردم مدینه جدایی اندازد. او نیز به آن حضرت اعلام کرد که از مدینه خارج شود و در هر جای دیگری که مایل است، زندگی کند. (1)
    حضرت زینب (علیها السلام) به ناچار مدینه را در روزهای پایانی ذی‌الحجة سال 61 هجری- در حالی که هنوز سالگرد برادرش نرسیده بود- به همراه دو دختر خود «فاطمه» و «سکینه» ترک کرد و بر طبق اختلاف نظر مورخان، به سوی شام یا مصر روانه شد.
    او پس از یک سال، در شام‌گاه روز شنبه پانزدهم ماه رجب سال 62 هجری به جوار حق شتافت. اختلافی که بر سر محل زندگی ایشان وجود دارد، در محل دفنش نیز، میان «مدینه»، «مصر» و «شام» وجود دارد که در ادامه به اختصار به آن می‌پردازیم.
    آرامگاه دختران علی (ع) که به نام زینب بودند
    سید عُبیدلی نسّابه (م: 277 ه- ق) در کتاب «اخبار الزینبات» برای امام علی (ع) دختر دیگری به نام «زینب» ذکر کرده است که او را «زینبصغری» ملقب ساخته است و معتقد است که مادرش ام ولد بوده است و عقیل برادر امام علی (ع) او را برای پسرش محمد خواستگاری کرده است و امام نیز، او را به ازدواج محمد بن عقیل درآورده است. این زوج
    ________________________________________
    1- السیدة زینب و أخبار الزینبات،ص 19- 22
    ص: 73
    فرزندانی به نام‌های قاسم، عبدالله و عبدالرحمان داشتند. این زینب در مدینه وفات کرده است.
    عبیدلی، زینب دیگری با لقب «زینب وُسطی» را نام برده است (1) که همانند زینبصغری در مدینه دفن شده است.
    اما در مورد محل دفن قهرمان کربلا، حضرت زینب کبری (علیها السلام) سه نظر وجود دارد:
    نظر اول: ایشان در قبرستان بقیع- شهر مدینه- دفن شده است. این نظر، غیر مشهور است.
    نظر دوم: او در مصر دفن شده است.
    نظر سوم: او در دمشق شام مدفون گردیده است.




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  5. Top | #24

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,202
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض







    شیخ محمد جواد مغنیه در کتاب خود «مع بطلة کربلاء السیدة زینب (علیها السلام) بنت امیرالمؤمنین (ع)» چنین نوشته است:
    از آن‌جا که علمای بزرگ و مورد اعتماد شیعه از قبیل کلینی،صدوق، مفید، طوسی، و حلی به محل قبر آن بانوی گرامی اشاره‌ای نکرده‌اند، نمی‌توان برخی از نظریات فوق را به طور نسبی یا کامل تأیید کرد؛ بنابراین تنها مرجع، شهرت میان مردم است.
    با تأمل در نظریات سه‌گانه در می‌یابیم که زیارت مقبره مشهور آن حضرت در شام، یا در مسجد جامع مصر با قصد قربت به درگاه خداوند و به منظور گرامی‌داشت و احترام به اهل بیت پیامبر که از سوی خداوند متعال برگزیده شده‌اند و ارج و مقامشان مورد تأکید
    ________________________________________
    1- السیدة زینب و أخبار الزینبات»،ص 23
    ص: 74
    واقع شده است مصداق کار نیکو و دارای ثواب خواهد بود؛ چرا که هدف، اعلام فضیلت‌های آنان و بزرگ‌داشت شعائر الهی است و مکان، وسیله‌ای بیش نیست که هدف نمی‌باشد. در روایات نیز تأکید شده است که «نیة المرء خیر من عمله» (1) نیت انسان از عمل او برتر است! «(2)
    به همین منظور باید به زیارت آن بانوی گرامی در هر کدام از محل‌های فوق که میسر باشد، اهتمام داشت. به دلیل آن‌که علما متن خاصی به عنوان زیارت‌نامه ایشان ذکر نکرده‌اند، متن زیارت‌نامه‌های عمومی امام‌زادگان در زیارت آن مخدره استفاده می‌شود.
    البته بهتر است که زیارت‌نامه حضرت فاطمه معصومه (علیها السلام) با تغییر برخی اسم‌ها و کلمات، برای ایشان استفاده شود.
    از خداوند منان توفیق زیارت ایشان در دنیا، و نیل به شفاعتش در آخرت را برای همگان خواستاریم.
    آخِرُ دَعوانا أنِ الحمدُ للهِ ربِّ العالمینَ
    ________________________________________
    1- این نبوی مشهور، در مصادر متعددی نقل شده است از جمله: الکافی، ج 2،ص 84؛ التهذیب، ج 4،ص 141 و: وسائل الشیعه، ج 1،ص 50 و 53
    در کتاب« فقه الرضا» که تألیف امام علی بن موسی الرضا ع است و نسخه‌ای از آن با خط شریف آن حضرت در کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی در قم موجود است، یک باب مستقل به این مفهوم اختصاص داده شده است. شیخصدوق نیز در« علل الشرائع» بابی مستقل با همین عنوان دارد- مترجم‌
    2- « مع بطلة کربلاء السیدة زینب بنت أمیر المؤمنین ع،ص 91 و 251




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  6. Top | #25

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,202
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض







    سخنی درباره اهل‌بیت:

    اشاره

    خدای تعالی را به جهت نعمت‌های بیکرانش سپاس می‌گوییم گرچه سپاس، خود نعمتی از جانب حضرت اوست؛ و او را آن‌چنان که شایسته است به جهت عزتی که با اسلام به ما بخشیده است، شکر می‌گوییم گرچه شکر، خود از بخشش‌های اوست.
    از بارگاهش موفقیت در وظایف‌مان و توفیق در آموزش آن‌چه دانستن آن بر مردم لازم است، خواهانیم و از حضرتش مسألت می‌کنیم که اعمال ما را از باقیاتصالحات و مورد پاداش قرار دهد که در درگاهش نیکو و زیبا باشد.
    شهادت می‌دهیم که خدایی جز الله نیست، یگانه است و بی‌انباز؛ و محمد (ص) برترینِ رسولان است که خدای تعالی آنان را فرستاد و از همه انسان‌ها والاتر قرار داد و او را از میان خلق خود برگزید و بر دگرانش برتری داد؛ درود بی‌پایان بر او و بر امامان دوازده‌گانه از خاندانش باد که راه او را پاسداری کردند و شریعت را که او از خداوند آموخته بود از او آموختند. آنان که عِدل قرآن کریم شدند و تا روز جزا الگوی مردم با ایمان گردیدند.






    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  7. Top | #26

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,202
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    بخشی از متن روایت ثقلین‌

    پیامبر گرامی اسلام (ص) در روز عرفه حجة الوداع، در خطبه‌ای عمومی باصدای بلند و خطاب به همه حاضران- که مسلمانان کشورهای مختلف بودند- چنین فرمودند:
    «أیها الناس ... ألا لاترجعوا بعدی کفاراً یضرب بعضکم رقاب بعض ... ألا و إنی قد ترکت فیکم ما إن أخذتم به لن تضلوا، کتاب الله و عترتی أهل بیتی، وإنهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض.
    ثم قال للناس: ألا هل بلغت؟ فقالوا: نعم. قال: اللهم فاشهد ...» (1)
    «ای مردم! مبادا پس از من کافر شوید و با یکدیگر جنگ و قتال کنید. من در میان شما چیزی به امانت می‌گذارم که اگر به آن پناه آورید، هیچ‌گاه گمراه نخواهید شد. امانت من عبارت است از کتاب خداوند و اهل بیتم. بدانید که این دو، تا روز قیامت از هم جدا نخواهند شد.
    سپس رو به مردم فرمود: آیا مطلب را به شما رساندم؟ پاسخ دادند: آری! فرمود: خدایا شاهد باش».
    سپس حضرت با همراهی گروه مسلمین از حجة الوداع به سمت مدینه بازگشتند و در محلی که راه حجاج از هم جدا می‌شد، در تالابی که به آن خم گفته می‌شد، اسباب سفر را بر زمین گذاشتند و اطراق کردند. گروهی از حجاج که پیش رفته بودند را بازگرداندند و منتظر شدند تا کاروان‌هایی که عقب‌تر بودند به آن‌ها رسیدند.
    هنگامی که همه حجاج گرد آمدند، پس از اقامه نماز جماعت، خطبه‌ای را با نام و یاد خداوند عزّ و جلّ آغاز فرمود و طی یک اعلان عمومی نام علی (ع) را بهصراحت و ائمه پس از وی را بهصورت اجمالی به عنوان زمام‌داران مسلمین پس از خودش اعلام فرمود.
    حضرت در جایگاهی بلندتر از محل ایستادن مردم قرار گرفت؛ امام علی (ع) اندکی پایین‌تر از او ایستاد. آن‌گاه پیامبر (ص) چینن فرمود:
    «أیها الناس! یوشک أن أدعی فأجیب و إنی مسئول و إنکم مسؤولون فماذا أنتم قائلون؟
    قالوا: نشهد أنک قد بلغت و جهدت و نصحت فجزاک الله خیراً.
    فقال: ألیس تشهدون أن لا إله إلا الله و أن محمداً عبده و رسوله و أن جنته حق و أن ناره حق و أن الموت حق و أن البعث حق بعد الموت و أن الساعة آتیة لا ریب فیها و أن الله یبعث من فی القبور.
    قالوا: بلی نشهد. قال: اللهم اشهد.
    ثم قال: یا أیها الناس ... إن الله مولای و أنا مولی المؤمنین و أنا أولی بهم من أنفسهم. ثم أخذ بید علی فرفعها قائلًا: فمن کنت مولاه فهذا علی مولاه؛ اللهم وال من والاه و عاد من عاداه.
    ثم قال: یا أیها الناس ... إنی فرطکم و إنکم واردون علی الحوض، حوضاً أعرض مما بین بصری إلیصنعاء فیه عدد النجوم قد حان من فضة و إنی سائلکم حین تردون علی عن الثقلین کیف تخلفونی فیهما؛ الثقل الأکبر کتاب الله عزّ و جلّ سبب طرفه بید الله عزّ و جلّ و طرفه بأیدیکم فاستمسکوا به لا تضلّوا و لا تبدلوا؛ و عترتی أهل بیتی فإنه قد نبأنی اللطیف الخبیر أنهما لن ینقضیا حتی یردا علیّ الحوض». (1) «ای مردم! نزدیک است که از میان شما رخت بربندم و دعوت خداوند را [برای مرگ] لبیک گویم. من مورد بازخواست خواهم بود، شما نیز همین‌طور. در این باره چه می‌گویید؟
    گفتند: شهادت می‌دهیم که تو پیام خداوند را رساندی و در راه خدا با خلوص نیت تلاش کردی؛ خداوند به تو جزای خیر عنایت فرماید.

    فرمود: آیا شهادت می‌دهید که خدایی به جز الله نیست و محمد بنده و فرستاده اوست و بهشت حقیقت دارد و جهنم حقیقت دارد و مرگ حق است و برانگیخته شدن مردم پس از مرگ حق است، و قیامت یقیناً فرا خواهد رسید و خداوند تمامی مردگان را از قبرهایشان برمی‌انگیزاند؟
    گفتند: آری! شهادت می‌دهیم.
    فرمود: خدایا شاهد باش.
    سپس فرمود: ای مردم! ... خداوند سرپرست من است و من زمامدار مسلمین هستم و بر آنان از خودشان سزاوارترم. آن‌گاه دست امام علی (ع) را گرفت و بالا برد و فرمود: هر که من مولای اویم، این علی مولای اوست. خدایا با هر که او را دوست دارد، دوست باش؛ و با هر که دشمن او باشد، دشمنی کن.
    سپس افزود: ای مردم! ... من از میان شما می‌روم، اما شما در روز قیامت کنار حوض بر من وارد می‌شوید. حوضی که پهنای آن از بصری (1) تاصنعاء «- (2)
    » می‌باشد و ستاره‌هایی در آن غرق شده‌اند. در آن هنگام کیفیت رفتارتان با دو امانت گران‌بها را از شما جویاخواهم شد. یکی از آن دو ثقل اکبر است که کتاب خداوند است. این ثقل، ریسمانی است که میان شما و خداوند قرار گرفته است. بدان چنگ زنید تا دگرگون نشوید. دیگری اهل بیت من است. بدانید که خداوند مهربان و دانا به من خبر داده است که این دو تا روز قیامت- که بر من وارد خواهند شد- از هم جدا نمی‌شوند.»
    تمامی فرقه‌های مسلمانان با تمامی اختلاف مذهب‌ها و خط فکری‌هایی که دارند، بدون استثنا، روایت تاریخی مزبور را دقیقاً با همین الفاظ و کلمات از پیامبر اسلام (ص) نقل کرده‌اند و بهصحت آن اعتراف دارند. توضیحات دقیق این مطلب، در کتاب المراجعات ما آمده است که علاقمندان می‌توانند برای روشن شدن مطلب، به آن کتاب و دیگر کتب مربوط مراجعه نمایند.
    البته پیامبر اسلام (ص) پیش از آن، بارها این مطلب را به اطلاع عموم رسانده بود اما در آن دفعات، دایره حضار و شنوندگان محدودتر بوده است. از جمله آن موارد، می‌توان به بازگشت حضرت از طائف، در بقیع، دفعات مختلفی بر روی منبر شریفش در مدینه اشاره کرد.
    آن حضرت در واپسین لحظات حیاتش و در اتاق خودش که پر از جمعیت بود، این چنین فرمود:
    «أیها الناس ... یوشک أن أقبض قبضاً سریعاً فینطلق بی و قد قدمت إلیکم القول معذرة إلیکم ألا إنی مخلف فیکم کتاب الله عزّ و جلّ و عترتی أهل بیتی. ثم أخذ بید علی (ع) فرفعها فقال: هذاعلی مع القرآن و القرآن مع علی حتی یردا علیّ الحوض». (1)«ای مردم ... چیزی نمانده است که به نزد خدای متعال بشتابم. پیش‌تر پیام خداوند را به شما رسانده‌ام و حجت را بر شما تمام کرده‌ام. آگاه باشید که من در میان شما کتاب خداوند عزوجل و اهل‌بیتم را به امانت می‌گذارم.
    سپس دست علی (ع) را گرفت و بالا آورد و فرمود: تا قیام قیامت، علی همواره با قرآن خواهد بود و قرآن با اوست.»
    آری! إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَرِیمٍ* ذِی قُوَّةٍ عِندَ ذِی الْعَرْشِ مَکِینٍ* مُطَاعٍ ثَمَّ أَمِینٍ؛ (2)«همانا آن کلام فرستاده بزرگوار حق است، که فرشته‌ای با قوت و قدرت است و نزد خدای مقتدرِ عرش، با جاه و منزلت است، و در آن‌جا فرمانده فرشتگان و امین وحی خداست.»
    إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَرِیمٍ* وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَاعِرٍ قَلِیلًا مَا تُؤْمِنُونَ* وَلَا بِقَوْلِ کَاهِنٍ قَلِیلًا مَا تَذَکَّرُونَ* تَنزِیلٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِینَ؛ (3)

    «آن به حقیقت کلام رسول بزرگواری است، و نه آن سخن شاعری است، اندکی از شما مردم به آن ایمان می‌آورید، بلکه تنزیل خدای عالمیان است.»
    وَمَا ینطِقُ عَنِ الْهَوَی* إِنْ هُوَ إِلّا وَحْی یوحَی* عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوَی؛ (1)
    «و هرگز به هوای نفس سخن نمی‌گوید، سخن او غیر وحی خدا نیست، او را (جبرئیل) همان (فرشته) بسیار توانا علم آموخته است.»
    از پیامبر اسلام احادیثصحیح متعددی درباره اهل بیت طاهرینش نقل شده است؛ به عنوان مثال در حدیث ابوذر غفاری آمده است:
    «إنما مثل أهل بیتی فیکم کمثل سفینة نوح من رکبها نجا و من تخلف عنها غرق»؛ (2)
    » «مَثَل اهل بیت من در میان شما، مَثَل کشتی نوح است در میان قومش، هر که سوار آن شود، نجات می‌یابد و هر که سرپیچی کند، غرق خواهد شد.»
    ابن عباس نیز از آن حضرت چنین روایت کرده است:

    «النجوم أمان لأهل الأرض من الغرق و أهل بیتی أمان لأمتی من الاختلاف»؛ (1)
    » «ستارگان مایه امنیت زمینیان در برابر غرق شدن هستند و اهل بیت من مایه امنیت امتم در برابر اختلافات و گمراهی هستند.»
    روایات این باب بسیار زیاد است و راهی به جز قبول کردن آن‌ها و تن‌دادن به آن‌ها نیست. این روایات جایگاهی گران‌قدر از سوی خداوند متعال و پیامبرش به اهل بیت طاهرین می‌بخشد که هیچ فردی بدان پایه نخواهد رسید و منزلتی غیرقابل دستیابی برای آنان قائل شده است که انسان‌های هر چند موفق بدان پایه نخواهند رسید. و خداوند متعال عظمت جایگاه آنان و شرافت و منزلت آنان را به همه انسان‌ها از اولین و آخرین، نیک و بد، مسلمان و کافر، اعلان کرده است.
    اختصاص این جایگاه عالی به آن حضرات تعجبی ندارد، چرا که آنان در نهان و آشکار، آیین خداوند و رسولش را تبلیغ کردند و مردم را با حکمت و موعظه نیکو بدان راه دعوت کردند و در راه خداوند فداکاری کردند و بر اذیت‌ها، قتل، تکه‌تکه شدن و آوارگی در این راهصبر کردند، اما نماز را در جامعه اقامه کردند و زکات را پرداختند و امر به معروف کردند و خود، کار معروف (نیک) انجام دادند، نهی از منکرکردند و خود از منکر دست کشیدند.
    لضلالة»-
    آن حضرات، در راه خداوند آن‌چنان که شایسته حضرت حق است جهاد کردند تا توانستند عموم را به راه الهی دعوت کنند و واجبات الهی را بر مردم بیان کنند و حدود الهی را در جامعه اجرا کنند و آیین او را نشر دهند و سنت‌هایش را مرسوم سازند و در نتیجه، رضایت خداوند را کسب کردند و خود تسلیم قضای حضرت حق شدند و پیمان خود را با پیامبران قبلی به درستی انجام دادند.





    ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 13-10-2018 در ساعت 01:46
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  8. Top | #27

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,202
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    حرم‌های آن حضرات‌

    از همین روی خدای متعال، مقام آنان را پس از مرگشان، همچون مقام آنان در روزهای حیاتشان قرار داده است:
    فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَالآصَالِ* رِجَالٌ لاتُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَن ذِکْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلاةِ وَإِیتَاء الزَّکَاةِ یَخَافُونَ یَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَالأَبْصَارُ؛ (1) «در خانه‌هایی که خدا رخصت داده که آن‌جا رفعت یابد و در آن‌ها ذکر او شود وصبح و شام تسبیح و تنزیه ذات پاک او کنند؛ پاک‌مردانی که هیچ کسب و تجارتی آنان را از یاد خدا و بپاداشتن نماز و دادن زکات غافل نگرداند و از روزی که دل و دیده‌ها در آن روز حیران و مضطرب است ترسان و هراسانند.»

    و درودهای ما را نثار آنان ساخته است و ولایت آنان را برای ما مایه پاکی، طهارت، تزکیه و کفاره گناهان قرار داده است.
    پس ما از لطف و برکت آنان مسلمان هستیم و با پیروی از راه آنان است که اعتبار یافته‌ایم. (1)
    بارگاه حضرت زینب (علیها السلام)
    حضرت زینب، ام المصائب، عقیله خاندان وحی و نبوت، و تربیت‌یافته خانه علی و فاطمه است. در عنایت خداوند متعال و کرامت او به این بانوی باشرافت، همین بس که بارگاه آن حضرت، از زمان دفنش تا به امروز، هر ساله گرامی‌تر و گران‌قدرتر از گذشته بوده است و امروزه به اوج عظمت و رفعت رسیده است.
    مسلمانان گرد این مرقد شریف طواف می‌کنند و به آن توسل می‌جویند و همواره خانه امید آرزومندان و گناهکاران امیدوار به عفو و بخشش الهی بوده است. این بارگاه مأمن توبه‌کنندگانی است که ازخشیت خداوند بدان‌جا پناه آورده‌اند و خواهان پوشیده ماندن عیب‌هایشان می‌شوند و در حالی که توبه کرده‌اند و به درگاه خداوند متعال روی آورده‌اند، دست توسل به حضرت زینب (علیها السلام) می‌زنند و با واسطه قرار دادن آن بانوی گرامی، حوائج خود را از باری متعال طلب می‌کنند و از حضرتش می‌خواهند که گناهان آن‌ها را ببخشد و عیب‌هایشان را بپوشاند و حوائج‌شان را برآورده سازد.
    این وظیفه همه مسلمانان است که برای خشنودی خداوند، عظمت جایگاه و بارگاه رسول خدا و در رتبه بعدی، عظمت بارگاه‌های اهل بیت مطهرش را حفظ کنند و مناسک و آداب آن‌ها را گرامی دارند؛ چرا که گرامی داشت مناسک و آداب الهی است و عملی است مطابق فرموده قرآن کریم:
    وَمَن یُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَی الْقُلُوبِ؛ (1)«و هر کس شعائر (دین) خدا را بزرگ و محترم دارد، این ازصفت دل‌های باتقوا است.»
    احساس مسؤولیت مؤمنان نسبت به آن بارگاه باشکوه‌
    برخی از مؤمنین در تعظیم و زنده‌نگه‌داشتن شعائر الهی، با ساختن و آباد کردن محل‌های عبادت، بارگاه‌ها و مدارس، توفیقات خوبی دارند که باید حمد و سپاس آن را بجای آورند.

    بحمدالله ایران در این زمینه جلودار است، و ملت وفادار این کشور در اطاعت از خداوند و قبول ولایت رسول‌خدا و اهل‌بیت معصومش (علیهم السلام) و اطاعت فرامین‌شان و پیروی از راه‌شان ثابت قدم‌اند و در تعظیم شعائر الهی و بارگاه‌های حضرات معصومین (علیهم السلام) و دیگر جایگاه‌های مرتبط با اهل بیت پیامبر (ص) به ویژه در عراق و خراسان، از همه ملل جهان پیشروترند.
    امروز نیز، ایرانیان این ضریح نفیس گران‌بهاتر از طلا و جواهر و گران‌بهاتر و بالاتر از مافوق آن را ساخته‌اند و برای این مرقد مطهر آماده کرده‌اند. آنان با این کارشان به قلّه شرف و بزرگی نائل آمده و گران‌بهاترین خانه‌های بهشتی را به دست آورده‌اند و موهبت‌های قبلی خداوند در آباد کردن بارگاه‌های دیگر را یادآوری و توفیقات مستمرّ خداوندی را بر خود مضاعف کرده و نعمت‌های پی‌درپی خداوندی را نثار خود ساخته‌اند.





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  9. Top | #28

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,202
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض







    بشارت‌های قرآنی به ایرانیان‌


    بی‌گمان ایرانیان در اسلام، رتبه والایی دارند که مرتفع و دست‌نیافتنی است. برای اثبات این مدعا، توجه به ثنای قرآن کریم و بشارت آن کتاب به این قوم در آیات متعدد کافی است.
    یکی از این آیات، آیه مبارکه زیر است:
    ص: 94
    فَسَوْفَ یَأْتِی اللّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ؛ (1)«به زودی خدا قومی را که بسیار دوست دارد و آن‌ها نیز خدا را دوست دارند (به نصرت اسلام) برانگیزد.»
    در تفسیر مجمع البیان و برخی تفاسیر دیگر، آمده است که تفسیر این آیه شریفه را از پیامبر اسلام (ص) پرسیدند. پیامبر دستش را بر دوش «سلمان فارسی» زد و فرمود:
    «هذا و ذووه»؛
    «مراد، این مرد و هم‌میهنانش هستند.»
    سپس فرمود:
    «لو کان الدین معلقاً بالثریا لتناوله رجال من أبناء فارس»؛ (2) «اگر دین از ستاره ثریا آویزان شده باشد، مردانی از اهل فارس به آن دست می‌یابند.»
    آیه دیگر، کلام خداوند در سوره محمد (ص) خطاب به برخی مسلمانان عرب است که پیامبر را آزار داده بودند:
    وَإِن تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَیْرَکُمْ ثُمَّ لَا یَکُونُوا أَمْثَالَکُمْ؛ (3) «و اگر شما روی بگردانید، خدا قومی غیر شما- که مانند شما (بخیل) نیستند- به جای شما پدید آرد.»
    ________________________________________
    1- مائده: 54
    2- بحارالأنوار، ج 52،ص 22
    3- محمد: 38
    ص: 95
    در تفسیر این آیه همان‌گونه کهصاحب مجمع البیان آورده است نقل شده است که گروهی از اصحاب، از پیامبر گرامی اسلام (ص) پرسیدند: ای رسول خدا! اینان چه کسانی هستند که خداوند در کتابش از آنان یاد کرده است؟
    پیامبر اسلام (ص) دست به ران سلمان فارسی- که نزد حضرت نشسته بود- گذاشتند و فرمودند:
    «هذا و قومه، والذی نفسی بیده لو کان الإیمان منوطاً بالثریا لتناوله رجال من فارس»؛ (1) «منظور، این مرد و قوم او هستند. قسم به خدای متعال! اگر ایمان منوط به رفتن و رسیدن به ثریا باشد، مردانی از جنس فارس به آن خواهند رسید.»
    آیه سوم، فرمایش خداوند در سوره جمعه است:
    آخَرِینَ مِنْهُمْ لَمَّا یَلْحَقُوا بِهِمْ؛ (2)«و نیز قوم دیگری از آنان را که هنوز به عرب ملحق نشده‌اند هدایت فرماید.»
    در تفسیر این آیه در مجمع البیان و غیر آن آورده‌اند که پیامبر اسلام (ص) این آیه را تلاوت کردند. از حضرتش پرسیده شد: آنان کیستند؟ حضرت دستش را بر کتف سلمان فارسی نهاد و فرمود:
    ________________________________________
    1- بحارالأنوار، ج 52،ص 22
    2- جمعه: 3
    ص: 96
    «لو کان الإیمان فی الثریا لنالته رجال من هؤلاء»؛(1)«اگر ایمان از ثریا آویخته شده باشد، مردانی از این قوم بدان دست می‌یابند.»
    آری! ذَلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشَاء وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ؛ (2) «این فضل و کرامت خداوند است که به هر که بخواهد، می‌بخشد.»
    در فضیلت مؤمنان ایران، سخن کوتاه این که در ایمان، کسی به پای آنان نمی‌رسد و هیچ انسانی در عقیده با آنان برابری نمی‌کند. بهشت خداوند و حسن عاقبت نصیبشان باد.
    ________________________________________
    1- بحارالأنوار، ج 52،ص 22
    2- حدید: 21
    ص: 97





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  10. Top | #29

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,202
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    عقیله وحی‌

    سخن درباره عقیله خاندان وحی و نبوت است. پدر آن بانوی باکرامت، امیرمؤمنان علی بی ابی طالب است که برادر ایمانی پیامبر، و جانشین و وزیر و منتخب آن حضرت و وارث علم آن جناب است. در ایمان به خداوند بالاترینِ مردم است و آگاه‌ترین انسان‌ها به احکام الهی است. در شجاعت و تقوا، علم و عمل، زهد در دنیا و در رغبت به خداوند و نعمت‌هایش برترین مسلمان، و الگوی دیگران است.
    مادرش فاطمه زهرا (علیها السلام) به حکم نصّصریح روایات و اجماع مسلمین، سیده زنان دو عالم و بهترین زنان اهل بهشت است. خداوند متعال ذریه پیامبر را از نسل او قرار داد و این افتخاری از جانب خداوند برای آن بانوست؛ چرا که خاندان هر پیامبری ازصلب خود آن پیامبر است؛ مگر پیامبر اسلام (ص) که خاندانش ازصلب علی و فاطمه (علیهما السلام) هستند.

    جد مادری‌اش سرور انبیا، خاتم پیامبران، بشیر نذیر و سراج منیر، محمد مصطفی (ص) است که همین نسبت برای افتخار فرد کافی است.
    مادر بزرگ مادری‌اش خدیجه بنت خویلد، ام المؤمنین،صدیقه امت پیامبر و اولین فردی است که از امت پیامبر (ص) ایمان آورده است و کتاب خداوند را تصدیق کرده است و خود را وقف پیامبر (ص) نموده است.
    پیامبر اسلام به او فرموده است:
    «یا خَدیجَه! هذا جِبریل یقرئک السَّلام عَن الله عَزَّ وَ جَلَّ، وَ یُبَشِّرُکَ بِبَیتٍ فی الجنَّة مِن قَصَب لاصَخِب فیه وَ لا نَصَب»؛ (1) «ای خدیجه! جبرئیل درود خداوند را بر تو می‌رساند و تو را به خانه‌ای در بهشت بشارت می‌دهد که از مروارید تازه ساخته شده است و در آن رنج و ناراحتی نخواهی دید.»
    خدیجه نیز در جواب گفت:
    «اللهُ عَزَّ وَجَلَّ هُوَ السَّلام، وَمنهُ السَّلام، وَالیه یَعُودُ السَّلام، وَعَلی رَسُول الله وَعَلی جبرائیلَ السَّلام، وَرَحمةُ اللهِ وَبَرکاتُه»؛ (2)«خداوند عزّ و جلّ، خود درود و سلام است. سلام از اوست و به او بازمی‌گردد. درود خدا بر رسول خدا (ص) و بر جبرئیل باد.»
    او بیست و پنج سال به تنهایی همسر پیامبر بود و زن دیگری در این مقام شریک او نبود؛ اگر او زنده می‌ماند هیچ بانویی در این افتخار شریک او نمی‌شد. در این مدت، خدیجه شریک سختی‌های پیامبر اسلام (ص) بود و با اموالش او را یاری کرد.
    او با هر آن‌چه از سخن و عمل می‌توانست، از پیامبر دفاع کرد و تسلّی بخش قلب مقدس پیامبر خدا (ص) در برابر آزارهای کفار در راه ادای رسالتش بود.
    زمانی که برای اولین بار در غار حرا، وحی بر پیامبر (ص) فرود آمد، خدیجه و علی (ع) همراه پیامبر بودند و سالی که او و ابوطالب وفات یافتند، پیامبر (ص) بسیار اندوهگین شد و آن سال را «عام الحزن» (سال غم- سال سوگواری) نام گذاری کرد. خداوند متعال در آن سال بدو چنین وحی فرمود:
    «اخرج فقد مات ناصرک»؛ (1)
    » «از این مکان بیرون شو که یاری کننده است وفات یافته است.»
    ________________________________________
    1- قابل توجه است که خدیجه یک‌سال قبل از هجرت وفات یافته است و ابوطالب یک سال پس از او؛ یعنی در سالی که هجرت اتفاق افتاد. ابوطالب در مراحل مختلفصدر اسلام، با قدرت و وجاهت خود یاری‌گر و حامی پیامبر اسلام بود و وقتی وفات یافت، پیامبر از فضای غیرقابل تحمل مکه و اندوه خود، به جبرئیل گله کرد. جبرئیل نیز آن حضرت را به هجرت دستور داد:« فَشَکَا إِلی جَبْرَئِیلَ ع ذَلِکَ فَأَوْحَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیهِ اخْرُجْ مِنَ الْقَرْیه الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَ هَاجِرْ إِلَی الْمَدِینَة فَلَیسَ لَکَ الْیوْمَ بِمَکَّة نَاصِرٌ وَ انْصِبْ لِلْمُشْرِکِینَ حَرْباً»، کافی، ج 8،ص 341.
    در میان کتب قدما، عیاشی در تفسیر خود ج 1،ص 257، این دستور را ناظر به وفات خدیجه و ابوطالب می‌داند، اما بقیه مؤلفین، آن را در شأن ابوطالب/ می‌دانند، مذکر بودن فعل و فاعل جمله نیز مؤید همین معنی است- مترجم.
    و در پی آن هجرت پیامبر (ص) اتفاق افتاد
    پیامبر در حالی هجرت کرد که همراهی‌های یار و یاورش همواره، در نظرش بود. حضرت از خدیجه و نیکی‌های او بسیار یاد می‌کرد و به یاد اوصدقه می‌داد (1) تا آن‌جا که عایشه گفت: «چقدر از پیرزنی که سرخ‌روی و دهان‌گشاد بوده است، یاد می‌کنی؟ او از دنیا رفت و خداوند بهتر از او را بهره تو ساخت!»
    با شنیدن این سخنان واهی، چهره پیامبر (ص) متغیر گشت و فرمود:
    «والله ما أبدلنی خیراً منها، آمنت بی حین کفر بی الناس، وصدقتنی حین کذبنی الناس، و واستنی بمالها حین حرمنی الناس، و رزقنی منها ولداً إذ حرمنی من غیرها». (2)
    ________________________________________
    1- روایات تاریخی معتبر زیادی در کتب متعددی در این باره وجود دارد برای اطلاعات بیشتر ر. ک:صالحی شامی، سبل الهدی والرشاد، ج 11،ص 159؛ از کتب اهل سنت نیز به عنوان نمونه به مورد زیر مراجعه کنید: طبرانی، المعجم الکبیر، ج 23،ص 15 باب مناقب خدیجه- مترجم.
    2- فتال نیشابوری، روضه الواعظین، ج 2،ص 219، پاورقی مؤلف
    این روایت در نسخه‌های موجود کتاب« روضة الواعظین»، درصفحه 269 آمده است و به نظر می‌رسد« 219» غلط تایپی باشد.
    شیخ مفید نیز درصفحه 219 کتاب« الإفصاح فی الإمامه» روایت را نقل کرده است و از آن‌جا که شیخ مفید متوفای قرن چهارم می‌باشد و فتال نیشابوری در ابتدای قرن ششم هجری به دستور عبدالرزاق شهاب الاسلام وزیر سلطان سنجر سلجوقی به شهادت رسیده است، به نظر می‌رسد که قدیمی‌ترین منبع شیعی برای این روایت« الإفصاح» مفید باشد.
    این روایت را علامه شرف الدین در کتاب« المراجعات» خود آورده و به آن استناد کرده است و شیخ حسین راضی در« سبیل النجاة فی تکملة المراجعات» نیز مدارک آن را از کتب اهل سنت، به تفصیل تحقیق کرده و آورده است. مرحوم علامه عسکری نیز در« الصحیح من سیره النبی الأعظم» بابی به غیر از عایشه به دیگر زنان پیامبر اختصاص داده است و این روایت را در آن جا با مدارک متعدد نقل کرده است. جزاهم الله خیر الجزاء؛ فهرست برخی از کتب اهل سنت که روایت فوق را با الفاظی مشابه نقل کرده‌اند در زیر می‌آید:
    مسند أحمد، ج 6،ص 58 و 102 و 117 و 150 و 154 و 202 و 279؛ ابن حجر عسقلانی، الإصابه، ج 4،ص 283؛ ابن عبد البر، الاستیعاب، ج 4،ص 1824؛ ذهبی، تاریخ الإسلام،ص 237- 238؛ سنن ترمذی،ص 247، سنن ابن ماجه، ج 1،ص 315؛ بخاری، ج 2،ص 177 و ج 4،ص 36 و 195؛ ابن اثیر، أسد الغابه، ج 5،ص 439؛ ابن کثیر، السیره النبویه، ج 3،ص 128؛ هندی، کنز العمال، ج 6،ص 224؛ ابن مغازلی شافعی، مناقب علی بن ابی طالب،ص 339- مترجم.


    «به خدا سوگند! خداوند بهتر از او زنی به من نداده است! زمانی که مردم به آیین من کفر ورزیدند، او به من ایمان آورد؛ هنگامی که مردم مرا تکذیب کردند، او مرا تصدیق کرد؛ هنگامی که مردم اموالشان را از من دریغ داشتند، او با اموالش مرا یاری کرد و مرا بر خود مقدم داشت؛ خداوند از او اولادی به من بخشید و از زنان دیگر، مرا از اولاد محروم ساخت.» (1)
    ________________________________________
    1- به نقل مشهور، پیامبرص از همسرانش، تنها از خدیجه شش فرزند داشت و یک فرزند هم از ماریه قبطیه کنیز مصری آن حضرت که مقوقس حاکم مصر برایش فرستاده بود به نام« ابراهیم» داشت. ابراهیم یک سال و دوماه و هشت روز، و یا یک سال و شش ماه و چند روز بیشتر عمر نکرد.
    اما فرزندان خدیجه، چهار دختر و دو پسر به ترتیب عبارت بودند از:
    1- قاسم 2- زینب 3- رقیه 4- ام کلثوم 5- فاطمه زهرا س 6- عبدالله طاهر- طیب.
    برخی از نویسندگان سیره، و از جمله ابن هشام فرزندان ذکور رسول خدا را از خدیجه: قاسم، طاهر و طیب نوشته‌اند سیره، ج 1،ص 206 و در عقد الفرید قاسم و طیب ج 5،ص 5 آمده است لیکن مصعب زبیری درصفحه 21 کتاب نسب قریش می‌گوید: پسران او قاسم و عبد الله بودند. ابن سعد در طبقات، ج 8،ص 9 و بلاذری در انساب الأشراف،ص 405 می‌نویسد: طیب و طاهر لقب عبد الله است، او چون در اسلام به دنیا آمد، بدین لقب خوانده شد. بنابراین می‌توان حدس زد که این تخلیط از آنجاست که لقب را، اسم گرفته‌اند.
    ذکر این نکته لازم است که عرب« فرزند خوانده» را نیز« فرزند» می‌نامد با توجه به این مطلب است که علمای اندیشمند و بزرگی همچون مرحوم علامه عسکری/ در الصحیح من سیره النبی الأعظم بر این عقیده‌اند که« رقیه» و« ام کلثوم» دختران« هاله»، خواهر خدیجه بوده‌اند که« ربیبه» پیامبر اسلامص و دخترخوانده او بودند؛ بنابراین حکایت« ذوالنورین» بودن عثمان بن عفان نیز سخنی باطل خواهد بود. به کلام ابن شهر آشوب در مناقب توجه فرمایید:« انّ النبیص تزوّج بها و کانت عذراء ... یؤکد ذلک ما ذکر فی کتابی الأنوار و البدع: إنّ رقیه و زینب، کانتا ابنتی هاله اخت خدیجه»- مترجم.

    جد پدری زینب، شیخ الأباطح و بیضة البلد، حضرت ابوطالب بن عبد المطلب (علیهما السلام) می‌باشد. او عموی پیامبر است. پیامبر هنوز در رحم مادر بود که پدرش عبدالله درگذشت. حضرت هفت سال داشت که پدربزرگش عبدالمطلب را از دست داد و در این هنگام تربیت او را عمویش ابوطالب بر عهده گرفت و همچون پدری مهربان او را در تکفل خود قرار داد و لحظه‌ای از او غافل نشد. (1)





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  11. Top | #30

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,202
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض








    1- در زیارت حضرت فاطمه بنت اسد، همسر ابوطالب و مادر امام علی ع چنین می‌خوانیم:
    « اشْهَدُ انَّکِ احْسَنْتِ الْکَفالَة، وَادَّیتِ الْأَمانَة، وَاجْتَهَدْتِ فی مَرْضاتِ اللَّهِ، وَبالَغْتِ فی حِفْظِ رَسُولِ اللَّهِ، عارِفَة بِحَقِّهِ مُؤْمِنَه بِصِدْقِهِ، مُعْتَرِفَة بِنُبُوَّتِهِ، مُسْتَبْصِرَة بِنِعْمَتِهِ، کافِلَة بِتَرْبِیتِهِ مُشْفِقَة عَلی نَفْسِهِ، واقِفَة عَلی خِدْمَتِهِ، مُخْتارَة رِضاهُ»؛
    گواهی می‌دهم که براستی تو به‌خوبی کفالت کردی و امانت را پرداختی و در بدست آوردن موجبات خوشنودی خدا کوشش کردی و در نگهداری رسول خدا حدّ اعلای سعی خود را مبذول داشتی در حالی که به‌حقّ او آشنا و به‌راستگویی‌اش ایمان داشتی و به نبوتش معترف و به نعمتش بینا و آشنا بودی و تربیتش را به عهده گرفتی و نسبت بدان حضرت مهر ورزیدی و برای خدمتکاری‌اش خود را مهیا کردی و خوشنودی‌اش را اختیار کردی.
    فقرات فوق اشاره به حضور پیامبر گرامی اسلامص در خانه ابوطالب و پذیرش سرپرستی و کفالت آن حضرت از سوی ابوطالب و همسرش فاطمه بنت اسد س دارد- مترجم.
    ص: 103
    در آن هنگام که گردن‌کشان قریش غرق در عصیان و سرکشی بودند، از پیامبر شنیدند که:
    «و الله لو وضعوا الشمس فی یمینی و القمر فی یساری علی أن أترک هذا الأمر ما ترکته أو أموت دونه»؛ (1)«به خدا سوگند اگر خورشید را در دست راستم و ماه را در دست چپم قرار دهند و بخواهند از این کار (دعوت به آیین خداوند و رسالت) دست بردارم، هرگز چنین نخواهم کرد تا آن که به مقصود برسم یا در این راه کشته شوم.»
    نزد ابوطالب آمدند و از وی خواستند پیامبر را تحویل آنان دهد. ابوطالب همچون مادری که مراقب شیرخوارش باشد، از او حمایت و مراقبت کرد و خطاب به حضرت چنین عرض کرد: «کاری را که موظّفی، به انجام برسان و بدان که همواره یاری‌کننده و پشت و پناهت خواهم بود.» (2)
    او در قصیده‌ای خطاب به بزرگان قریش می‌گوید:
    ألم تعلموا أن ابننا لا مکذب لدینا و لا نعبأ بقول الأباطل
    ________________________________________
    1- بحارالأنوار، ج 18،ص 182
    2- ر. ک: ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 14،ص 54؛ تفسیر قمی، تفسیر سوره محمّدص- مترجم‌
    ص: 104
    یلوذ به الهلاک من آل هاشم فهم عنده فی نعمة و فواضل
    و ابیض یستسقی الغمام بوجهه ثمال الیتامی عصمة للارامل
    و میزانصدق لا یخیس شعیرة و وزان حق وزنه غیر غائل (1) 1- بدانید که فرزند ما راست‌گو است و مورد تکذیب واقع نمی‌شود و ما در این خصوص به سخنان یاوه توجهی نمی‌کنیم؛






    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




صفحه 3 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi