صفحه 6 از 7 نخستنخست ... 234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 51 تا 60 , از مجموع 70

موضوع: سر نینوا زینب کبری سلام الله علیها

  1. Top | #51

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    مصائب حضرت زینب (علیها السلام) در کربلا «1»


    مؤلفِ «الدمعه» از شخصی به نام «ابن ریاح» چنین نقل می‌کند که: من در کربلا حاضربودم. وقتی سرورم حسین (ع) به شهادت رسید، بانویی دامن کشان بر زمین افتاد و برخاست و آنگاه به سویش حرکت کرد؛ چهره آن زن مانند پاره خورشید می‌درخشید و فریاد می‌زد: «وا حسیناه وا اماماه، وا قتیلاه، وا أخاه»، آنگاه آمد کنار جسد بی‌سر برادر و آن را در آغوش گرفت، به طوری ناله‌های پی در پی سر می‌داد تا همه کسانی که در آن جا حضور داشتند گریستند؛ پرسیدم این زن چه نام دارد و چه کسی است؟ در جوابم گفتند: وی زینب دختر امیرالمؤمنین (ع) است. (2)
    ________________________________________
    1- برگرفته از: مظفری، محمد- جمشیدی، سعید،« اسیران و جانبازان کربلا»، انتشارات پژوهشکده تحقیقات اسلامی سپاه، با اندکی تصرف‌
    2- الدمعة الساکبه، ج 4،ص 375؛ نقدی، زینب الکبری س،ص 108
    ص: 154
    از تل زینبیه، زینبصدا می‌زد حسین با قامتی خمیده، زینبصدا می‌زد حسین
    هر جا به هر بهانه، زینبصدا می‌زد حسین در زیر تازیانه، زینبصدا می‌زد حسین
    آخرین سخنان زینب با حسین (ع) در قتلگاه‌
    هنگامی که دشمنان تصمیم گرفتند اهل بیت (علیهم السلام) را حرکت دهند، زینب (علیها السلام) بادلی شکسته، برادرش حسین (ع) راصدا زد و گفت: برادرم تو را به خدای شنوای دانا می‌سپارم. سوگند به خدا اگر مرا مخیر کنند بین ماندن در کنار تو و رفتن از بر تو من ماندن را انتخاب خواهم نمود، اگر چه طعمه گرگان بیابان شوم. لکن اکنون از کنار تو می‌روم نه با میل و رضا بلکه با زور و اجبار. (1)
    ابتکار حضرت زینب (علیها السلام) قبل از یورش دشمن به خیمه‌ها
    از مقتل محدّث کبیر شیخ حرّ عاملی (رحمه الله) چنین نقل شده که فرمود: چون لشکر به قصد غارت رو به خیام آوردند حضرت زینب برای ابن سعد پیام فرستاد که اگر مقصود شما اسباب، اثاثیه و زیور و لباس ما است به لشکریانت بگو شتاب نکنند ما خودمان این‌ها را تحویل می‌دهیم پیش از آن که دست نامحرم به جانب حرم برادرم دراز شود. پس آن بانوی
    ________________________________________
    1- حدیث الأربعین،ص 110
    ص: 155
    بزرگوار دستور داد تمام اسباب و وسایل حتّی چادر و لباس و همچنین زیور، خلخال و گوشواره را از خود جدا کردند؛ خود علیا مخدره زینب (علیها السلام) یک لباس کهنه پاره پاره که در واقع ارذل‌الثّیاب بود در بر کرد و دستور داد سایر بانوان لباس‌های نو و زیورآلات را درآورند و لباس کهنه به تن کنند. حتّی فاطمه نو عروس گوشواره‌ای در گوش داشت که یادگار پدرش بود. عرض کرد عمّه این یادگار پدر است بیرون نیاورم؛ فرمود: بیرون بیاور، زنان همگی لباس‌های خود را روی هم ریختند و خود رفتند در کناری و به دور هم حلقه زدند، پس علیا مخدره زینب فرمود: این اثاثیه و وسایل دختران علی و فاطمه است. لشکر بی‌رحم و گرسنه ریختند، یکی چادر، دیگری گوشواره، یکی خلخال و دیگری معجر برد، آن بانوان از برای پدر و برادر می‌گریستند.(1)




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #52

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض







    غم‌انگیزترین غروب کربلا


    شترها را نگه داشتند تا زینب، بانوان حرم را سوار کند. زینب کمک می‌کرد و بانوان بر محمل می‌نشستند. مردان دشمن، دورتر ایستاده بودند و نگاه می‌کردند. وقتی عمر سعد فریاد زده بود: «اسرا را بر شتران سوار کنید» اول آن‌ها دویده بودند تا بانوان حرم را بر شتران بنشانند؛ اما فریاد زینب نگذاشته بود. بانوان حرم، حرمت داشتند. دست‌های بیگانه، روسیاه بودند و نباید حریم بانوان حرم را می‌آلودند. با فریاد زینب،
    ________________________________________
    1- قاضی طباطبایی، محمد علی، تحقیقی برای اولین اربعین حضرت سید الشهداء،ص 69
    ص: 156
    دست‌ها عقب رفتند.
    بانوان حرم که سوار شدند، زینب به اطرافش نگاه کرد؛ کسی نبود به او کمک کند. پیشانی بر محمل شتر گذاشت؛ چشم‌هایش را بست و به روزهای خوش مدینه فکر می‌کرد. روزهایی که تنها نبود. روزهایی که وقتی می‌خواست سوار شتر شود، علی اکبر طناب شتر را می‌گرفت و عباس و حسین با گرفتن دست‌ها و کمر خواهر، کمک می‌کردند تا او بر محمل بنشیند.
    مردان دشمن ساکت ایستاده بودند و زینب را نگاه می‌کردند. از هوا، غم و تنهایی می‌بارید. زینب سر از محمل برداشت؛ برگشت و رو به مقتل کرد و یک مرتبه فریاد زد:
    «برادر جان عباس! عمه جان، علی اکبر! بیایید؛ می‌خواهم سوار محمل شوم؛ تنها هستم؛ بیایید کمکم کنید. حسینم! موقع اسیری رسیده است؛ برخیز! تنهایی‌ام را ببین ...»
    تنهایی بیداد می‌کرد. مردان دشمن سر به زیر داشتند. بچه‌ها بی‌تاب بودند. تنها بر شتر سوار شدن، سخت بود؛ ولی زینب، اهل سختی‌ها بود و سوار شد.
    آن روز غروب، دل‌گیرترین غروب تاریخ بود. دل‌ها ساز غم را کوک کرده بودند و حتی مردان دشمن ساکت بودند. نیزه‌های بی رحم در جلو کاروان، سرها را بر نوک خود حمل می‌کردند.
    ماه، شرمش می‌آمد که نگاه کند.
    ص: 157
    شتری که زینب سوارش بود، کوه غم را حمل می‌کرد. زینبی که شب دهم محرم، همه چیز و همه کس داشت، برادر و برادرزاده و فرزند و طائفه داشت، اکنون هیچ ندارد.
    سرش را از کجاوه بیرون آورد و ابتدای کاروان را نگاه‌کرد. سرِ حسین بر نیزه بود وآن دورها را می‌نگریست. سرِ خود را محکم به ستون کجاوه زد. خون مثل جویی روان از پیشانی‌اش راه کشید. زینب آهی از دل کشید و تکه‌ای پارچه کند و بر زخم سرش گذاشت. مانده بود زخم دلش را چه کند. اشک ازگوشه چشمش جوشید و مرهمی بر زخم‌هایش شد. شعرها و دردها باهم آمیخته بودند. هلال ماه، وقتی کامل وزیبا شد، خسوف روی تو را گرفت و غروب از راه آمد.
    ای پاره دل من! فکر نمی‌کردم این حادثه‌ها برای ما پیش بیاید؛ ولی اینها در تقدیر ما بود. برادر جان! با دختر کوچکت فاطمه حرف بزن. دل او از نبودنت شکسته است. برادر جان! تو که دلت آن قدر با ما مهربان بود، چه شده که از ما روی‌گردان شدی؟ برادر جان! کاش علی را موقع اسیری و یتیمی می‌دیدی که حتی نمی‌توانست جواب دهد. هر وقت او را تازیانه می‌زدند، با اشک و آه تو راصدا می‌زد. برادرم! بیا کنار علی و دلش را آرام کن. آه، چه بسیارند فرزندان یتیمی که وقتی پدرشان راصدا می‌زنند، کسی پاسخشان را نمی‌دهد.




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  4. Top | #53

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    عبادت زینب‌


    یکی از ویژگی‌های این بانوی بزرگوار اسلام حالت معنوی و ارتباط قوی او باآفریدگار جهان بود. به طوری که نقل کرده‌اند حتّی در شب یازدهم محرم که شب شام غریبان بود نماز شبش ترک نشد؛ منتهی به خاطر ضعفی که بر وی مستولی شده بود نماز شب خویش را در آن شب نشسته خواند.
    مرحوم نقدی در کتابش آورده که: حضرت زینب (علیها السلام) در عبادت، ثانی حضرت زهرا (علیها السلام) بود، تمام شب‌ها را به عبادت، تهجّد و تلاوت قرآن سپری می‌کرد. وی هم چنین از برخی از بزرگان نقل می‌کند که در طول عمر تهجّد و شب زنده‌داری‌اش ترک نشده است حتّی در شب یازدهم محرّم امام زین‌العابدین می‌فرماید: در شب یازدهم محرم دیدم نشسته نماز می‌خواند. نیز آن بزرگوار می‌فرماید: با این همه مصیبت و اندوهی که به ما روی آورده اما در مسیری که به شام می‌رفتیم نافله‌های شب عمه‌ام اصلًا ترک نشد.
    امام حسین (ع) در آخرین وداع با خواهرش زینب به او فرمود: یا اختا لاتنسینی فی نافلة اللّیل، خواهرم مرا در نماز شب فراموش نکن. هم چنین از فاطمه دختر امام حسین (ع) چنین نقل شده که عمه‌ام زینب در شب دهم محرم در محراب عبادت مشغول مناجات بود و با خدا راز و نیاز می‌کرد در حالی که چشمی از ما به خواب نرفته و ضجّه‌هایمان آرام نشده بود.
    ص: 159
    نیز از امام سجاد نقل شده: هنگامی که ما را از کوفه به سوی شام حرکت می‌دادند عمه‌ام زینب مرتب نمازهای واجب و مستحب خویش را انجام می‌داد و در بعضی از منازل نمازش را نشسته می‌خواند، وقتی سبب را پرسیدم، گفت: به خاطر گرسنگی و ضعف؛ زیرا سه شبانه روز غذا نخورده بود و سهم غذایش را در میان کودکان تقسیم کرده بود. (1)
    درخواست از دشمن جهت عبور کاروان از قتلگاه‌
    بعد از شهادت امام و یارانش در روز یازدهم، قرار شد اهل بیت آن حضرت را به طرف کوفه ببرند. زینب (علیها السلام) به عمر سعد خطاب کرد که ما را از قتلگاه عبور بدهید تا قبل از اسارت و مسافرت، با حسین (ع) وداع کنیم؟ ابن سعد هم پذیرفت زمانی که وارد قتلگاه شدند، حسین (ع) را بی‌سر دیدند،صدای ضجّه و گریه‌شان بلند شد. (2)
    راوی می‌گوید: به خدا سوگند، هرگز فراموش نمی‌کنم که زینب دختر علی (ع) با دلی سوزان و جگری آتشین وصدایی اندوهگین بر حسین (ع) می‌گریستصدا می‌زد: ای محمّد ای کسی که آفریننده و اختیاردار آسمان بر تو درود می‌فرستد، این حسین است که پیکر برهنه‌اش به خون آغشته و اعضایش از هم جدا شده است. اینها دختران اسیر تو هستند که شکایت خود را به درگاه الهی می‌نمایند و استغاثه
    ________________________________________
    1- نقدی، زینب الکبری،ص 61
    2- نور العین فی مشهد الحسین،ص 59
    ص: 160
    آن‌ها به محمّد مصطفی (ص) و علی مرتضی و فاطمه زهرا (علیها السلام) و حمزه سیدالشهدا بلند است، ای محمد این است حسین که باید برهنه به روی ریگ‌های گرم کربلا افتاده و کشته زنازادگان بی پروا است. ای آه و افسوس و اندوه بر تو ای ابا عبداللّه، امروز جدّم رسول خدا (ص) از دنیا رفت، ای اصحاب محمّد اینان فرزندان مصطفی هستند که اسیرشان نموده و می‌برند.
    در روایت دیگری وارده شده است که فرمود: «ای محمد! اینها دختران تواند که اسیر دست دشمنان شده‌اند و اینان فرزندان تواند که کشته شده‌اند و بادصبا بر بدن‌های نازنین برهنه شان می‌وزد. این حسین تو است که سرش را از قفا بریدند، عمّامه و ردای او را از بدن شریفش بیرون کشیده و به غارت بردند؛ پدرم فدای آن کس که سپاه او را در روز دوشنبه با خیمه‌گاه و سرا پرده‌اش به غارت بردند؛ پدرم فدای آن شهیدی که طناب‌های خیمه‌اش را بریده و خرگاهش را سرنگون نمودند؛ پدرم فدای آن مسافری که امید بازگشت نیست؛ پدرم فدای آن مجروحی که زخم‌های بدنش قابل مداوا نیست؛ پدرم به فدای آن که کاش جان من بلا گردان او می‌شد؛ پدرم به قربان آن عزیزی که با دلی پر اندوه به شهادت رسید، پدرم به فدای آن که با لب تشنه سر از بدنش جدا شد. پدرم به فدای آن که فرزند رسول هدایت و نور بود. پدرم به فدای آن که فرزند محمد مصطفی (ص) بود. پدرم به قربان آنکه فرزند خدیجه کبری بود. پدرم به فدای فرزند علی مرتضی. پدرم به فدای
    ص: 161
    فرزند فاطمه زهرا، بزرگِ زنان جهان. پدرم به فدای فرزند آن کسی که خورشید به احترامش بازگشت تا نماز گزارد! راوی می‌گوید: به خدا سوگند نوحه سرایی زینب کبری بر برادرش حسین، دوست و دشمن را به گریه انداخت. (1)
    سپس حضرت زینب (علیها السلام) دست‌ها را زیر بدن پاک و مقدس گذاشت و بدن را به سوی آسمان بلند کرد و عرض کرد: «الهی تقبَّلْ منا هذا القربان؛(2)پروردگارا این قربانی را از ما [آل محمد] قبول فرما!



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  5. Top | #54

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    نقل اخبار غیبی برای امام سجّاد (ع) در قتلگاه‌

    هنگام ورود اهل بیت (علیهم السلام) به قتلگاه وقتی چشم امام سجّاد (ع) به اجساد پاره پاره شهیدان افتاد که در بین آنها جگر گوشه حضرت زهرا (علیها السلام) به حالتی افتاده بود که جا داشت از آن مصیبت آسمان‌ها واژگون، زمین دگرگون و کوه‌ها متلاشی شوند، حضرت منقلب شد. به طوری که نزدیک بود روح از بدن مبارکش پرواز کند، عمّه‌اش زینب متوجّه شد. فهمید فرزند برادر در چه حالت خطرناکی به سر می‌برد نزدیک است که از غم پدرش جان بسپارد، بی درنگ او را دلداری داد، از او کهصبرش سنگین‌تر از کوه‌ها و بزرگ‌تر از همه چیز بود درخواستصبر نمود، از آن جمله چنین گفت: ای یادگار جد، پدر و برادرانم! چرا
    ________________________________________
    1- اللهوف،ص 180؛ تاریخ طبری، ج 4،ص 456
    2- مقتل الحسین مقرم،ص 307؛ کبریت احمر، ج 2،ص 13
    ص: 162
    ناراحت هستی و جان خود را در معرض نابودی قرار داده‌ای؟ سوگند به خدا این مصیبت‌ها را جد و پدرت به ما خبر داده‌اند و ما در انتظار چنین روزی بودیم؛ خداوند از افرادی عهد و پیمان گرفته است که فرعون‌های زمان آنان را نمی‌شناسند، لکن اهل آسمان‌ها آن‌ها را به خوبی می‌شناسند، افرادی خواهند آمد و این بدن‌های پاره پاره شده را جمع خواهند کرد و به خاک خواهند سپرد. در این سرزمین برای پدرت نشانه‌ای نصب خواهد شد که گذشت قرن‌ها آن‌ها را محو نخواهد کرد، آن نشانه، همچنان پایدار خواهد بود. جبّاران روزگار و ستمگران خواهند کوشید که این نشانه را از بین ببرند، لکن روز به روز در ترقی و تعالی خواهد بود و از گزند بدخواهان و حوادث مصون و محفوظ خواهد ماند. (1)



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  6. Top | #55

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    اشعار زینب در مصائب وارده بر خاندان وحی‌

    اشعار زیر را حضرت زینب (علیها السلام) ایراد فرمودند، زمان سرودن، آن‌ها را دوگونه گفته اند: موقع وداع و یا بعد از غارت خیمه‌ها:
    قِفُوا وَدَّعُونا قَبْلَ بُعْدِکُمْ عَنّا وَداعا فَانَّ الْجِسْمَ مِنْ اجْلِکُمْ مُضْنی
    فَقَدْ نُقِّضَتْ مِنِّی الْحَیاة وَاصْبَحَتْ عَلَی فُجاجُ اْلأَرْضِ مِنْ بَعْدِکُمْ سِجْنا
    ________________________________________
    1- متقل الحسین مقرم،ص 308
    ص: 163
    سَلامٌ عَلَیْکُمْ ما امَرَّ فِراقَکُمْ فَیا وَیْلَتا مِنْ قَبْلِ ذا الْیَوْمِ قَدْ مِتْنا
    وَ انّی لَأرْثی لِلْغَریبِ وَإِنَّنی غَریبٌ بَعیدُ الدّارِ وَ اْلأَهْلِ وَ الْمَغْنی
    إذا طَلَعَتْ شَمْسُ النَّهارِ ذَکَرْتُکُمْ وَ انْ غَرَبَتْ جَدَّدْتُ مِنْ اجْلِکُمْ حُزْنا
    لَقَدْ کانَ عَیْشی بالْاحِبَّةِصافِیا وَما کُنْتُ ادْری انَّصُحْبَتَنا تُضْنی
    زَمانٌ نَعِمْنا فیهِ حَتّی إذا انْقَضی بَکَیْنا عَلی أیّامِنا بِدَمٍ أقْنی
    فَوَ اللّهِ قَدْ زادَ اشْتِیاقی إلَیْکُمْ وَلَمْ یَدَعِ التَّغْمیضُ لی بَعْدَکُمْ جَفْنا
    وَ قَدْ بارَحَتْنی لَوْعَةُ الْبَیْنِ وَ الْأسی وَقَدْصِرْتُ دوُنَ الْخَلْقِ لی مَفْزَعا سَنا
    وَقَدْ رَحَلُوا عَنّی أحِبَّةُ خاطِری فَما احَدٌ مِنْهُمْ عَلی غُرْبَتی حَنّا
    عَسی وَ لَعَلَّ الدَّهْرَ یَجْمَعُ بَیْنَنا وَ تَرْجِعُ أیّامُ الْهَنا مِثْلَ ما کُنّا «دائره المعارف الحسینیه، ج 6،ص 196»
    ص: 164
    ترجم ه اشعار:
    پیش از این که از ما دور شوید بایستید تا با ما وداع کنید. زیرا جسم ما به خاطر شما ناتوان گردید؛
    به‌درستی که زندگی‌ام به باد فنا رفت و الان پهنه زمین برای من مثل زندان است؛
    سلام و درود بر شما! چقدر ناگواراست دوری شما! پس ای کاش من پیش از این مرده بودم؛
    همانا سوگواری می‌کنم برای غریب دور از وطن، در حالی که خودم غریبم و دور از سرزمین و خاندان و خانه‌ام؛
    زمانی که خورشید طلوع می‌کند یاد شما می‌کنم، و هنگامی که غروب می‌کند به خاطر شما اندوهم تازه می‌گردد؛
    به‌درستی خوشی و سرورم با دوستان چقدر گوارا بود، ولی نمی‌دانستم که این همراهی ما پایان می‌پذیرد؛
    زمانی بود که ما حال خوشی داشتیم تا اینکه آن مدت سپری شد و ما برای این مصائب خون گریستیم؛
    سوگند به خدا که علاقه‌ام به شما فراوان است، آنقدر چشم انتظاری کشیدم که دیگر پلکی برایم نمانده؛
    سوز و گداز من به دلیل جدایی شما بلند شد؛
    به‌درستی آنانی که مایه آرامش خاطرم بودند رفتند، پس هیچ یک ازآنان نیست تا بر غربتم ناله سر دهد؛
    ص: 165
    شاید روزگار دوباره ما را به هم برساند و ما به آن دوران خوش‌گوار برگردیم؛



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  7. Top | #56

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    پسران زینب (علیها السلام) در کربلا


    1- عون بن عبدالله بن جعفر: فرزند زینب کبری عقیله بنی‌هاشم دختر علی بن ابی طالب است. (1)
    عبدالله بن جعفر دو فرزند خود به نام عون و محمد را نزد امام حسین (ع) فرستاد و آن دو در وادی عقیق به امام (ع) ملحق شدند.
    عون بن عبدالله در روز عاشورا به میدان آمد و این رجز را می‌خواند:
    إن تنکرونی فأنا بن جعفر شهیدصدق فی الجنان أزهر
    یطیر فیها بجناح أخضر کفی بهذا شرفاً فی المحشر ترجمه: «اگر مرا نمی‌شناسید، من پسر جعفر طیارم، شهید درست‌کاری که در بهشت است؛
    او با بال‌های سبز رنگش در بهشت پرواز می‌کند، و این شرف در روز محشر کفایت می‌کند.»
    امام سجاد (ع) فرمود: خدا عمویم عباس را رحمت کند! او خود را
    ________________________________________
    1- مقاتل الطالبیین،ص 91
    ص: 166
    فدای برادرش حسین (ع) نمود و ایثار کرد تا این که هر دو دست او قطع شد و خداوند به او همانند جعفر طیار دو بال عطا فرمود که در بهشت با فرشتگان پرواز کند. و فرمود: برای عباس نزد خدای متعال منزلت و درجه‌ای است که تمام شهدا در قیامت به آن درجه و منزلت غبطه می‌خورند.
    و سه نفر از سواران سپاه دشمن و هجده نفر از پیادگان آن‌ها را به قتل رساند، آنگاه «عبدالله بن قطنه» بر او حمله کرد و او را با شمشیر به شهادت رسانید. (1)
    2- محمد بن عبدالله بن جعفر: بعضی گفته‌اند او قبل از برادرش عون به میدان آمد و این رجز را می‌خواند:
    أشکو إلی الله من العُدوانِ قِتالَ قَوم فی الردی عُمیانِ
    قد بَدَّلُوا مَعالِمَ القرآنِ و مُحکمَ التنزیلِ و التبیانِ یعنی: «به خدا شکایت می‌کنم از تجاوز و افعال گروهی که در پستی همانند کورانند؛
    همان‌ها که معالم قرآن را دگرگون ساخته و محکمات تنزیل را جابجا کردند.»(2)
    ________________________________________
    1- أبصار العین،ص 39
    2- وسیله الدارین، 246
    ص: 167
    و ده نفر از آن گروه را کشت، سپس دشمن بر او حمله‌ور شد و سرانجام او را شخصی به نام عامر بن نهشل تمیمی به شهادت رسانید. (1)




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  8. Top | #57

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    اشعار حضرت زینب (علیها السلام) در کوفه‌


    حضرت زینب (علیها السلام) پس از خواندن خطبه، اشعار زیر را انشا فرمودند:
    ماذا تَقُولوُنَ اذْ قالَ النَّبِی لَکُمْ ماذاصَنَعْتُمْ وَانْتُمْ آخِرُ الْامَمِ
    بِأهْلِ بَیْتی وَ اوْلادی وَتَکْرمَتی مِنْهُمْ اساری وَ مِنْهُمْ ضُرِّجُوا بِدَم
    ما کانَ ذاکَ جَزائی اذْ نَصَحْتُ لَکُمْ انْ تَخْلِفُونی بِسُوءِ فی ذَوی رَحِمٍ
    انّی لَأخْشی عَلَیْکُمْ أنْ یَحِلَّ بِکُمْ مِثْلُ الْعَذابِ الَّذی اوْدی عَلی ارَمٍ (2) چه خواهید گفت: هنگامی که پیامبر (ص) به شما گوید: شما که آخرین امّت هستید،
    با خانواده و فرزندان و عزیزان من چه کردید؟ برخی را اسیر کردید و برخی دیگر را آغشته به خون نمودید!
    پاداش من که نیک‌خواه شما بودم این نبود که با اهل بیت و
    ________________________________________
    1- أبصار العین، 40؛ انصار الحسین،ص 115
    2- الاحتجاج، ج 2،ص 305
    ص: 168
    خویشان من پس از من بدی کنید.
    من می‌ترسم عذابی بر شما نازل شود مانند آن عذابی که قوم ارم را هلاک کرد.
    سپس امام زین العابدین (ع) به عمه‌اش زینب خطاب کرد و چنین فرمود:
    «یا عمَّتی اسکتی ففِی الْباقی مِنَ الْماضی اعْتبار، وَ انْتِ بِحَمْدِ اللّهِ عالِمَة غَیْرُ مُعَلَّمَةٌ، فَهِمَةٌ غَیْر مُفَهّمة، انَّ الْبُکاءُ وَ الْحَنینَ لایَرِدانِ مَنْ قَدْ ابادَهُ الدَّهْر فَسَکَتَتْ». « الاحتجاج، ج 2،ص 305» «ای عمه! خاموش باش، باقی ماندگان باید از گذشتگان عبرت گیرند، تو بحمداللّه ناخوانده دانایی و نیاموخته خردمند. گریه و ناله، رفتگان را باز نمی‌گرداند، آنگاه حضرت زینب ساکت شد.»
    به نظر حقیر چنین می‌رسد: شدت جنایات واقعه کربلا به حدی تکان دهنده بوده است که یادآوری آن داغی سنگین همچون کوه بر دل و قلب کاروان اسرا، به ویژه امام سجاد (ع) و حضرت زینب (علیها السلام) بوده است؛ بنابراین گاه می‌بینیم که زینب (علیها السلام) از شدت ناراحتی و غم، ناله سر می‌دهد و امام سجاد (ع) او را تسلی می‌بخشد و- همان طور که درصفحات قبل گذشت- گاه شاهد ناراحتی و غمگساری امام سجاد (ع) هستیم و زینب (علیها السلام) را تسلی بخش او می‌بینیم؛ گرچه هر دوی این عزیزان دارای روحی بزرگ و بینشی عمیق بوده‌اند. به ویژه امام سجاد (ع) که
    ص: 169
    دارای علم امامت و عصمت بوده است و به یقین، انتساب بی‌تابی و از خودبی‌خود شدن به آن حضرت،صحیح نیست. چه رسد به آن‌که او بی‌تاب شود و زینب (علیها السلام) به او رازهایی را آموزش دهد. آن‌چه نقل شده است، تنها ناراحتی و غم‌گساری از یک سو، و تذکر و دلداری از سوی دیگر است.



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  9. Top | #58

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض







    داستان مسلم جصّاص (گچ کار)

    مرحوم مجلسی از برخی کتب معتبره بدون ذکر سند از مسلم جصّاص چنین نقل می‌کند: ابن زیاد مرا برای تعمیر دارالاماره کوفه خواسته بود، من در آنجا مشغول گچ کاری بودم ناگهانصدای شیون از شهر کوفه شنیده شد، از خدمت‌کاری که ما را پذیرایی می‌کرد پرسیدم چه خبر است که در کوفه جنجال به پا است؟ گفت: سر یک خارجی را وارد کردند که بر یزید شوریده بود. گفتم: این شورشگر چه کسی است؟ گفت: حسین بن علی (علیهما السلام)صبر کردم تا آن خدمت‌کار رفت، چنان مشت برصورتم کوبیدم که ترسیدم چشمم از کار بیفتد! دستانم را شستم، از پشت قصر بیرون رفتم تا این که خود را به میدان کوفه رساندم، در آنجا ایستادم، مردم در انتظار اسیران و سرها بودند که نزدیک چهل هودج بر چهل شتر بود، در میان آن‌ها زنان و فرزندان فاطمه (علیها السلام) بودند، امام چهارم (ع) بر شتر بی جهاز سوار بود و خون از پاهایش فوّاره می‌زد و با این حال می‌گریست و سخنانی بیان می‌فرمود.
    ص: 170
    در این میان شیون برخاست دیدم سرها را آوردند، سر حسین (ع) جلوی آن‌ها بود و آن سر، نورانی و مانند ماه بود، از همه مردم به پیامبر (ص) شبیه‌تر بود، ریشش خضاب شده، چهره‌اش چون قرص ماه تابنده بود، باد محاسنش را به چپ و راست می‌برد. چشم زینب (علیها السلام) چون به سر برادر افتاد، پیشانی به چوبه محمل زد و ما به چشم خود دیدیم که خون از زیر روپوشش بیرون ریخت و با سوز دل به آن سر بریده خطاب کرد و گفت:
    یا هِلالًا لَمَّا اسْتَتَمِّ کَمالًا غالَهُ خَسْفُهُ فَأَبْدا غُرُوبا
    ما تَوَهَّمتُ یا شَقیقَ فُؤادی کانَ هذا مُقَدَّرا مَکْتُوبا
    یا أخی فاطِمَ الصَّغیرَةِ کَلِّمْها فَقَدْ کادَ قَلْبُها انْ یَذُوبا
    یا أخی قَلْبُکَ الشَّفیقُ عَلَیْنا ما لَهُ قَدْ قَسی وَصارَصَلیبا
    یا أخی لَوْ تَری عَلِیّاً لَدَی الْأسْرِ مَعَ الْیُتْمِ لا یُطیقُ وُجُوبا
    کُلَّما اوْجَعُوهُ بِالضَّرْبِ نادا کَ بِذُلٍّ یَغیضُ دَمْعا سَکُوبا
    یا أخی ضَمِّهِ الَیْکَ وَ قرِّبْهُ وَسَکِّنْ فُؤادَهُ الْمَرْعُوبا
    ما أذَلَّ الْیَتیمِ حینَ یُنَادی بِأبیهِ وَ لا یَراهُ مُجیبا « (1)ای ماهی که چون به سر حد کمال رسید ناگهان خسوفش او را در ربود و غروب کرد؛
    ای پاره دلم! گمان نمی‌کردم سرنوشت و تقدیر ما این گونه باشد؛
    ________________________________________
    1- بحارالأنوار، ج 45،ص 114
    ص: 171
    ای برادر! با فاطمه خردسال سخن گوی، زیرا نزدیک است دلش آب شود؛
    برادرم! دل تو بر ما مهربان بود، چرا سخت شده است؛
    برادرم! ای کاش می‌دیدی علی (زین العابدین) را که هنگام اسیری و بی‌پدری توانایی نشست و برخاست نداشت؛
    هرگاه او را ضربتی می‌زدند با ناتوانی تو راصدا می‌زد و اشکش جاری بود؛
    برادرم! او را پیش طلب و در برگیر و دل ترسانش را آرامش بده؛
    چقدر ذلیل و خوار شده است یتیمی که پدر خود را بخواند و جواب دهنده‌ای نبیند.
    ورود علیا مخدره زینب (علیها السلام) به مدینه‌
    به گفته مؤلفِ طراز المذهب، چون اهل بیت (علیهم السلام) در بازگشت از شام، به مدینه نزدیک شدند و سواد شهر نمایان گردید، علیا مخدره زینب (علیها السلام) فرمود: ای خواهران، از محمل‌ها پیاده گردید که اینک، روضه منوره جدم رسول خدا (ص) نمایان گردید. سپس فرمود: ای یاران، این محمل‌ها را دور، و این شتران را به یک سوی برید که ما را تاب دیدن نمانده است. در آن وقت، چنان آهی برکشید که می‌خواست روح مبارکش از قالب تن بیرون تازد. پس همگی فرود آمدند و لوای غم و مصیبت بر افراشته و خروش محشر نمایان ساختند و اسبابی که از شهدای
    ص: 172
    کربلا با خود داشتند بگستردند و خیمه حضرت سید الشهدا (ع) را که در هیچ منزلی بر سر پا نکرده بودند در بیرون مدینه بر پا کردند و مسند آن حضرت را گستردند. چون علیا مخدره این بدید، چنان ناله برکشید که بیهوش به روی زمین افتاد. چون به هوش آمد با ناله‌ای که جگر را می‌شکافت، فریاد برکشید: وافرقتاه أین الکماه؟ أین الحماه؟ و الهفتاه
    فما لی لا اواری الحمام المهجتة و کنت یحی نور عین و عزتی یا أخی یا حسین، هولاء جدک و أمک و أخوک الحسن و هولاء أقربائک و موالیک ینتظرون قدومک یا نور عینی قد قضیت نحبک و أورثتنی حزناً طویلًا مطولًا لیتنی مت و کنت نسیا منسیاً.
    پس از آن روی به مدینه آورد و آن شهر را مخاطب ساخته فرمود: ای مدینه جدّ من؛ فأین یومنا الذی قد خرجنا منک بالفرح و مسره و الجمع و الجماعة و لکن رجعنا إلیک بالاحزان و الالام من حوادث الزمان فقدنا الرجال و البنین و تفرقت شملنا، آنگاه به سوی روضه منوره جدش روان گردید. چون به روضه رسید هر دو طرف درب مسجد را گرفت و چنان ناله از جگر بر آورد که مسجد را متزلزل گردانید. سپس رسول خدا را سلام داد و گفت: السلام علیک یا جداه، یا رسول الله، این ناعیه الیک اخی الحسین؛ ابو مخنف گوید: در این وقت، ناله‌ای بلند از قبر مطهر برخاست و مردمان از شدت گریه به لرزه در آمدند، و آن مخدره فرمود: کاش مرا
    ص: 173
    به خویش وامی‌گذاشتید تا سر بهصحرا گذاشته خاک بیابان‌ها را با سرشگ دیده، تر می‌کردم، چگونه داخل مدینه شوم و سؤال و جواب نمایم؟ در آن وقت، زنان مدینه و هاشمیات به استقبال زینب شتافته و آن مخدره را ابتدا نشناختند، چون حوادث روزگار چهره آن مخدره را دگرگون کرده بود. زنان مهاجر و انصار و قریشیان چون آن حالت بدیدند، خود را بر خاک و خاره بینداختند، گریبان‌ها چاک کردند،صورت‌ها بخراشیدند و چون دیوانگان گریستند، به گونه‌ای که سنگ را آب و آب را کباب می‌ساختند، و تماماً مبهوت و متحیر بودند، چون شخصصاعقه‌زده یا امواتی که در عرصه عرصات از قبور بیرون آیند. پس زنان اطراف آن مخدره را فرا گرفتند تا او را به خانه برند و پیوسته او را تسلیت می‌دادند.
    فرمود: چگونه به خانه روم و به کدام خانه داخل شوم کهصاحب ندارد و مردان آن، همه کشته و در خون آغشته می‌باشند؟ و کلماتی فرمود که دل‌های حاضران را از تن آواره ساخت.(1)
    باید دانست که ریشه این مصیبت‌ها، نه یزید و عمرسعد و شمر است، که رزایای کعبه الرزایا، ریشه در انحراف آغازین و آغاز انحراف دارد. شکایت زینب، از همه ستم‌گران است نه از یک فرد. زینب از جریانی به بزرگی مصیبت سقیفه، به پیامبر (ص) پناه آورده است که فاجعه کربلا شاخه‌ای از شاخه‌های آن بزرگ فاجعه تاریخ اسلام است.
    ________________________________________
    1- چهره درخشان قمر بنی هاشم 7، ج 1،ص 99- 100
    ص: 174
    چه زیبا سروده است مرحوم آیت الله محمد حسین غروی اصفهانی مشهور به کمپانی:
    فَما رَماهُ اذْ رَماهُ حَرمَلَه وَانَّما رَماهُ مَنْ مَهَّدَ لَه
    سَهمٌ اتی مِن جانِبِ السَّقیفَةِ وَقَوسُهُ عَلی یَدِ الخَلیفَة
    وَ ما أصابَ سَهْمُهُ نَحْرَ الصَّبِی بَل کَبِدَ الدّینِ وَ مُهجَةَ النَّبی (1)- حرمله نبود که تیرانداخت، بلکه کسی تیر انداخت که زمینه ساز آن بود؛
    - تیری از سوی سقیفه آمد که کمان آن به دست خلیفه بود؛
    - آن تیر او نه بر گلوی کودک، که بر دل دین و قلب پیامبر نشست!
    و به قول شیوای نیر تبریزی:
    کانکه طرح بیعتِ شورا فکند خود همانجا طرح عاشورا فکند
    چرخ در یثرب رها کرد از کمان تیر کاندر نینوا شد بر نشان (2)
    ________________________________________
    1- الأنوار القدسیه،ص 99
    2- - دیوان« آتشکده»،ص 59
    ص: 175
    شیعه نیز چنین است! او روزیصد بار دشمنان را لعن می‌کند اما نه فقط مباشران را! آغاز کلام از مسببان و ممهّدان است، از اولْ ظالم و ثانی ظالم است، آنان که اساس ستم و ظلم را بر ائمه بنا نهادند و اهل بیت را از مقامی که خداوند برایشان معین ساخته بود، جدا ساختند و از مرتبه خود منع کردند؛ مباشران و قاتلان در نیمه کلام‌اند؛ و کلام به لعن آنانی ختم می‌شود که به قتل حسین راضی می‌شوند و از دشمنان حسین تبعیت می‌کنند، گرچه در عصر حاضر زندگی کنند. (1)
    ملاقات ام البنین با زینب کبری (علیها السلام)
    آورده‌اند: وقتی که اهل بیت (علیهم السلام) وارد مدینه شدند، ام‌البنین (علیها السلام) کنار قبر پیامبر (ص) با زینب کبری (علیها السلام) ملاقات کرد و به وی گفت: ای دختر امیرالمؤمنین، از پسرانم چه خبر؟
    زینب (علیها السلام) فرمود: همگی کشته شدند. ام البنین عرض کرد: جان همه به فدای حسین (ع)، بگو از حسین (ع) چه خبر؟ زینب فرمود: حسین (ع) را با لب تشنه کشتند. ام‌البنین (ع) تا این سخن را شنید، دست‌های خود را بر سر کوفت و باصدای بلند و حال گریان گفت: واحسیناه! و بیهوش بر زمین افتاد. « (2)
    ________________________________________
    1- ر. ک: زیارت عاشورا، زیارت وارث و زیارت مطلقه امام حسین ع
    2- الدمعه الساکبه، ج 5،ص 162؛ تذکره الشهداء، ملا حبیب الله کاشانی،ص 443
    ص: 176
    زینب (علیها السلام) کنار قبر رسول خدا (ص)
    بانوی بانوان زینب را در مجالس عزا و سوگواری- که عبدالله جعفر برای دو فرزندش بر پا کرده- نمی‌بینیم. به گمان می‌رسد که بیداری زیاد و رنج مصیبت و فرسودگی بر او فشار آورده و در اثر ناتوانی به خواب رفته است. ولی چیزی نمی‌گذرد که او را می‌بینیم از اشک خودداری کرده و چیزی را جست و جو می‌کند.
    امروز زینب غیر از گریه و زاری، وظیفه دیگری دارد.
    این خون پاک، نباید به هدر رود و سزاوار نیست که نام این شهیدان بزرگوار ازصفحه گیتی محو شود. « بانوی کربلا،ص 163»
    مردم دسته دسته به خارج شهر، آن جا که جاده خاکی به کربلا منتهی می‌شد پیش می‌رفتند، از خبر ورود اهل بیت رسول خدا (ص) بین مردم همهمه‌ای شد، مدینه یک پارچه عزا و ماتم بود، شیعیان علی مرتضی (ع) چون مردان جوان‌مرده، اشک می‌ریختند و زنان ضجه و شیون می‌کردند، مقابل مسجد رسول خدا (ص) جمعیت بیش‌تری ضجه و شیون می‌کردند. زینب وارد مدینه می‌شود. با دیدن زینبصدای ضجه و شیون بلند شد. شتر آن بانوی شجاع که از مبارزه بیدارگرانه مردم خواب رفته شام و کوفه باز می‌گشت، در مقابل مسجد توقف نمود، بانوان بر گرد وجودش حلقه زدند. ولی ناگهان به جای ضجه و شیون، سکوت همه جا را فراگرفت.
    ص: 177
    حضرت زینب (علیها السلام) به کمک آنان که افتخار خدمتگزاری‌اش را داشتند، از کجاوه پیاده شد و به در مسجد تکیه داده و به سکوت مردم خیره خیره نگاه می‌کرد. ناگهان دختر علی مرتضی سکوت را در هم شکست، خطاب به تربت مطهر جّد بزرگوارش چنین فرمود:
    ای جد بزرگوار! من خبر شهادت برادر عزیزم حسین را برایت آورده‌ام. (1)
    به دنبال این سخن کوتاه چنان ضجه کشید که مردم با او هم‌صدا شدند. کمی سکوت کرد، ولی مردم همچنان ضجه می‌زدند و بر قاتلان زاده رسول خدا (ص) لعن ونفرین می‌فرستادند. ولی باز زینب به اطراف نگاهی افکنده با ناله سوزان و ملایمی که از اعماق قلب می‌کشید، همهمه‌ای دیگر به وجود آورد و آنگاه دوباره چنین آغاز سخن فرمود: ای حسین! ای برادرم! این قبر جد و مادر و برادر تو است؛ این‌ها همه قوم و خویشان و دوستان تو هستند که منتظر قدوم تو هستند!
    ای برادر! ای نور چشم من! آیا تو رفتی و مرا به غم و اندوه همیشگی مبتلا ساختی؟ ای کاش من مرده بودم و چنین روز تلخی را به خود نمی‌دیدم!
    و آنگاه خطاب به مردم مدینه چنین فرمود: ای شهر رسول خدا (ص)! چه شد آن روز، که ما دسته جمعی با شادی و خوشحالی خارج می‌شدیم، ولی امروز در اثر حوادث زمان، مردان و فرزندان خود را از دست داده‌ایم و با غم و اندوه وارد می‌شویم؟







    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  10. Top | #59

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    احادیث و روایات حضرت زینب (س)

    پیش‌درآمد


    بی‌گمان گستردگی و بالندگی فقه شیعه مرهون کمّیت تعداد ائمه هدی (علیهم السلام) و فعالیت شبانه‌روزی آنان در حفظ دین اسلام و تبیین ابعاد گوناگون این آیین آسمانی است. در این میان نقش روات حدیث و سلسله مردان و زنانی که با استماع حدیث، حفظ آن و نقل دقیق آن، زمینه نشر آن را فراهم کرده‌اند برجسته و قابل تقدیر است. محمد بن ابی عمیر به نقل از جمیل بن درّاج از وجود مبارک امامصادق (ع) روایت کرده است که:
    «بَشِّرِ الْمُخْبِتِینَ بِالْجَنَّةِ بُرَیْدُ بْنُ مُعَاوِیَةَ الْعِجْلِیُّ وَ أَبُو بَصِیرٍ لَیْثُ بْنُ الْبَخْتَرِیِّ الْمُرَادِیُّ وَ مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ وَ زُرَارَةُ أَرْبَعَةٌ نُجَبَاءُ أُمَنَاءُ اللَّهِ عَلَی حَلَالِهِ وَ حَرَامِهِ لَوْ لَا هَؤُلَاءِ انْقَطَعَتْ آثَارُ النُّبُوَّةِ وَ انْدَرَسَتْ»؛ (1)
    ________________________________________
    1- وسائل الشیعه، ج 27،ص 142
    ص: 180
    «آیة بَشِّرِ الْمُخْبِتِینَ بِالْجَنَّةِ شامل برید بن معاویه عجلی، ابوبصیر لیث بن البختری مرادی، محمد بن مسلم و زراره می‌باشد؛ چهار مرد نیک‌کردار که امینان حلال و حرام خداوند هستند و اگر آنان نبودند، آثار پیامبر و شریعت از بین می‌رفت.»
    آن امام همام در فرمایش دیگری چنین فرموده است:
    «اعْرَفُوا مَنازِلَ النّاسِ عَلَی قدْرِ رِوایَتِهِم عَنّا»؛
    «مقام و منزلت افراد را، بر اساس تعداد احادیثی که از ما روایت می‌کنند، بشناسید.»
    در این میان، نقش منسوبین به پیامبر اسلام (ص) و ائمه هدی (علیهم السلام) و امام‌زادگان را نباید از نظر دور داشت، چرا که؛ اهل البیت أعلم و أدری بما هو فی البیت و بما نزل علیهم من غیرهم.
    حضرت زینب (علیها السلام) به جهت مصاحبتی که با مادرش فاطمه زهرا (علیها السلام) داشته است، روایات متعددی را از آن حضرت و نیز از امام علی (ع) نقل کرده است که از طریق سلسله روات در کتب مضبوط شده و به ما رسیده است.
    باید به این مطلب توجه داشت که حضرت زینب (علیها السلام) در کلام امام سجاد (ع) به شهادت «أنتِ بحمدالله عالمةٌ بلا مُعلّمه فَهِمَةٌ غیرَ مُفَهّمَهُ» به علم لدنی رسیده است. او در خانه‌ای پرورش یافته است که تک تک اعضای آن از سرچشمه وحی سیراب شده‌اند و هم‌زیستی با آنان روح او را نیز آن‌چنان رقیق و زیبا کرده است که به مقام والای یُؤتِی الْحِکْمَةَ
    ص: 181
    مَن یَشَاء وَمَن یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْرًا کَثِیرًا (1)
    رسیده باشد و در طفولیت به پدر بگوید: «چگونه با زبانی که به وحدانیت و یگانگی خداوند شهادت داده‌ام «دو» بگویم». (2)
    اردبیلی در کتاب خود «جامع الرواة» نام حضرت زینب (علیها السلام) را در پایان کتاب «فصل فی ذکر نساء لهن روایة غیر مقفیات» آورده است. (3)
    مرحوم آیت الله العظمی خویی نیز در «معجم رجال الحدیث» حضرت زینب (علیها السلام) را جزو راویات شمرده است و گفته است که «جابر بن عبدالله انصاری» و «عباد العامری» از او نقل حدیث کرده‌اند.(4)
    آقای دکتر فضلی در کتاب خود «اصول الحدیث» به بحث روایت زن پرداخته است و ضمنصحّه گذاشتن بر آن، فهرست زنان راویه را نگاشته است که در بخش «صحابیات» نام 25 زن، در بخش «تابعیات» نام 25 زن و در بخش «امامیات» نام 36 زن و در بخش «متفرقه» نیز نام 10 زن را آورده است. ایشان در «امامیات» اولین جایگاه را به حضرت زهرای مرضیه (علیها السلام) و دومین جایگاه را به سرّ نینوا و قافله سالار کربلا، حضرت زینب کبری (علیها السلام) اختصاص داده است. (5)
    در ادامه به تعدادی از روایاتی که عقیله بنی هاشم، حضرت زینب کبری (علیها السلام) راوی آن می‌باشد، خواهیم پرداخت:
    ________________________________________
    1- بقره: 269
    2- اسْتَحِی أَنْ أُقُولَ بِاللِّسَانِ الَّذِی قُلْتُ وَاحِدٌ اثْنَانِ- مستدرک الوسائل، ج 15،ص 215
    3- اردبیلی، جامع الرواه، ج 2،ص 455
    4- معجم رجال الحدیث، ج 24،ص 219 و ج 4،ص 443
    5- عبدالهادی فضلی، اصول الحدیث،ص 194
    137





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  11. Top | #60

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    1- خطبه حضرت زهرا (علیها السلام) (خطبه فدک)

    در فرهنگ اسلامی، مشهورترین خطبه‌ای که توسط یک «زن» ایراد شده است، خطبه حضرت زهرا (علیها السلام) می‌باشد. این خطبه که در حمایت از ولایت و اثبات حقّ امام علی (ع) توسط اولین شهیده ولایت، فاطمه زهرا (علیها السلام) ایراد شده است، در کتب متعددی نقل شده است که از جمله کتب روایی شیعی می‌توان به «الأمالی»، از کتب اهل سنت به «شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید» (1) و از کتب تاریخی به «بلاغات النساء» (2) اشاره داشت.
    محقق معاصر، جناب آقای محمد روحانی علی‌آبادی، در کتاب خود «سیری در مصادر و اسناد خطبه حضرت فاطمه (علیها السلام)» مصادر خطبه فدکیه (خطبه حضرت زهرا) را تحقیق و ذکر کرده است که بالغ بر شصت مصدر می‌باشد. ایشان ضمناً در بخش کتاب‌شناسی این خطبه، نام 120 کتاب را ذکر کرده است که مشتمل بر این خطبه می‌باشند. این خطبه را 24 نفر در قرن اول هجری، 65 نفر در قرن دوم هجری، 99 نفر در قرن سوم هجری، و 46 نفر در قرن چهارم هجری نقل کرده‌اند. برای اطلاعات دقیق‌تر و بیش‌تر به آن کتاب مراجعه شود.
    این خطبه از جنبه‌های مختلف ادبی، تاریخی، روایی، سیاسی و
    ________________________________________
    1- شرح نهج البلاغه، ج 16،ص 211
    2- بلاغات النساء،ص 12
    ص: 183
    اجتماعی قابل تحلیل و بررسی است و محتوای مضامین بلندی است. همان‌گونه که در فصل‌های پیشین کتاب اشاره رفت، ائمه هدی (علیهم السلام) فرزندان خود را به حفظ و نقل این خطبه تشویق می‌کردند. بنابراین به فضل وعنایت اهل‌بیت و سادات بنی‌الزهرا (علیها السلام) این خطبه، از نسلی به نسل دیگر منتقل شده و در کتب علمای شیعی نیز ثبت و ضبط و ده‌ها شرح بر آن نگاشته شده است.
    مرحوم شرف‌الدین در کتابش می‌نویسد: این خطبه با سه سند روایت شده است:
    1- از طریق حضرت زینب کبری (علیها السلام).
    2- از طریق امام محمد باقر (ع).
    3- از طریق عبدالله بن حسن بن حسن.
    که همگی، آن را از حضرت زهرا (علیها السلام) نقل کرده‌اند. (1)
    شیخصدوق خطبه را این چنین نقل می‌کند:
    «وَ رُوِیَ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ زَیْنَبَ بِنْتِ عَلِیٍّ (ع) قَالَتْ: قَالَتْ فَاطِمَةُ (علیها السلام): ...»(2)طبری شیعی در کتاب خود دلائل الإمامه نیز خطبه حضرت زهرا (علیها السلام) را با سلسله روات آن نقل می‌کند که در میان روات، نام حضرت زینب (علیها السلام) به چشم می‌خورد:
    ________________________________________
    1- علامه شرف الدین، النص و الاجتهاد،ص 60، پاورقی‌
    2- من‌لایحضره‌الفقیه، ج 3،ص 567، ح 4940
    ص: 184
    «وحدثنی القاضی أبو إسحاق إبراهیم بن مخلد بن جعفر [بن مخلد] بن سهل ابن حمران الدقاق، قال: حدثتنی أم الفضل خدیجة بنت محمد بن أحمد بن أبی الثلج، قالت: حدثنا أبو عبد الله محمد بن أحمد الصفوانی، قال: حدثنا أبو أحمد عبد العزیز ابن یحیی الجلودی البصری، قال: حدثنا محمد بن زکریا، قال: حدثنا جعفر [بن محمد] بن عمارة الکندی، قال: حدثنی أبی، عن الحسن بنصالح بن حی- قال: وما رأت عینای مثله- قال: حدثنی رجلان من بنی هاشم، عن زینب بنت علی (ع)، قالت: لما بلغ فاطمة إجماع أبی بکر علی منع فدک، وانصراف وکیلها عنها، لاثت خمارها ... وذکر الحدیث». (1)همان طور که مشخص است، سند روایت به نام حضرت زینب (علیها السلام) منتهی می‌شود.





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




صفحه 6 از 7 نخستنخست ... 234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi