صفحه 7 از 14 نخستنخست ... 34567891011 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 61 تا 70 , از مجموع 140

موضوع: غذا و تغذيه انسان

  1. Top | #61

    عنوان کاربر
    مدیر بخش علوم پزشکی
    تاریخ عضویت
    December 2012
    شماره عضویت
    4618
    نوشته
    17,593
    صلوات
    114
    دلنوشته
    2
    سلامتی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف
    تشکر
    9,116
    مورد تشکر
    7,889 در 2,475
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    تقابل ذبح و عاطفه و فلسفه تجويز ذبح در قانون الهي

    چرا اسلام كشتن حيوان را تجويز كرده با اين كه رحم و عاطفه آن را جائز نمي‌داند؟
    چه بسا كه اين سؤال به ذهن بعضي وارد شود، كه حيوان نيز مانند انسان جان و شعور دارد، او نيز از عذاب ذبح رنج مي‌برد و نمي‌خواهد نابود شود و بميرد و غريزه حب ذات كه ما را وا مي‌دارد به اين كه از هر مكروهي حذر نموده و از ألم هر عذابي بگــريــزيم و از مــرگ فــرار كنيــم، همين غريزه ما را وا مي‌دارد به اين كه نسبت به افراد همنوع خود همين احساس را داشتــه باشيم، يعني آن‌چه براي ما دردآور است براي افراد همنوع خود نپسنديم و آن‌چــه بــراي خـودمان دشوار است براي همنوع
    (230) غذا و تغذيه انسان
    خـود نيز دشـوار بدانيم، چون نفوس همه يك جورند.
    و اين مقياس عينا در ساير انواع حيوان جريان دارد با اين حال چگونه به خود اجازه دهيم كه حيوانات را با شكنجه‌اي كه خود از آن متألم مي‌شويم متألم سازيم و شيريني زندگي آن‌ها را مبدل به تلخي مرگ كنيم و از نعمت بقاء كه شريف‌ترين نعمت است محروم سازيم؟ و با اين كه خداي سبحان ارحم الراحمين است، او چرا چنين اجازه‌اي داده؟ و رحمــت واسعــه‌اش چگــونــه بــا ايــن تبعيــض در مخلـوقـاتش مي‌ســازد؟ كه همـه جان‌داران را فــدائــي و قرباني انسان بسازد؟
    جواب از اين سؤال در يك جمله كوتاه اين است كه اساس شرايع دين و زيربناي آن حكمت و مصالح حقيقي است، نه عواطف وهمي، خداي تعالي در شرايعش حقائق و مصالح حقيقي را رعايت كرده، نه عواطف را كه منشأش وهم است.
    تقابل‌ذبح‌وعاطفه و فلسفه‌تجويز ذبح در قانون‌الهي (231)
    توضيح اين كه اگر خواننده محترم وضع زندگي موجوداتي را كه در دسترس او است به مقدار توانائيش مورد دقت قرار دهد، خواهد ديد كه هر موجودي در تكون و در بقايش تابع ناموس تحول است و مي‌فهمد كه هيچ موجودي نيست، مگر آن كه مي‌تواند به موجودي ديگر متحول شود و يا موجودي ديگر به صورت خود او متحول گردد، يا بدون واسطه و يا با واسطه و هيچ موجودي ممكن نيست به وجود آيد مگر با معدوم شدن موجودي ديگر و هيچ موجودي باقي نمي‌ماند مگر با فنا شدن موجودي ديگر، بنابراين عالم ماده عالم تبديل و تبدل است و اگر بخواهي مي‌تواني بگوئي عالم أكل و مأكول است (پيــوستــه مــوجــودي مــوجــوداتي ديگــر را مي‌خورد و جزء وجود خود مي‌سازد.)
    مي‌بينيــد كــه مــوجــودات مـركـب زمينــي از زميــن و مــواد آن مي‌خورند و
    (232) غذا و تغذيه انسان
    آن را جزء وجود خود مي‌نمايند و به آن صورت مناسب با صورت خود و يا مخصوص به خود مي‌دهند و دوباره زمين خود آن مــوجــود را مي‌خــورد و فــانــي مي‌سازد.
    گياهان از زمين سردر مي‌آورند و با مواد زميني تغذيه مي‌كنند و از هوا استنشاق مي‌نمايند تا به حد رشد برسند، دوباره زمين آن گياهان را مي‌خورد و ساختمان آن‌ها را كه مركب از اجزائي است تجزيه نموده، اجزاي اصلي آن‌ها را از يكديگر جدا و به صورت عناصر اوليه درمي‌آورد و مدام و پي در پي هر يك به ديگري برمي گردد زمين گياه مي‌شود و گياه زمين مي‌شود، قدمي فراتر مي‌گذاريم، مي‌بينيم حيوان از گياهان تغذيه مي‌كند آب و هوا را جزء بدن خود مي‌سازد و بعضي از انواع حيوانات چون درندگان زميني و هوائي حيوانات ديگر را مي‌خورند و از گوشت آن‌ها تغذيه مي‌كنند، چون از نظر جهاز گوارش مخصوص كه دارند چيز ديگري نمي‌توانند بخورند، ولي
    تقابل‌ذبح‌وعاطفه و فلسفه‌تجويز ذبح در قانون‌الهي (233)
    كبوتران و گنجشكان با دانه‌هاي گياهان تغذي مي‌كنند و حشراتي امثال مگس و پشه و كك از خون انسان و ساير جانداران مي‌مكند و هم‌چنين انواع حيواناتي ديگر كه غذاهائي ديگر دارند و سرانجام همه آن‌ها خوراك زمين مي‌شوند.
    پس نظام تكوين و ناموس خلقت كه حكومتي علي‌الاطلاق و به پهناي همه عالم دارد، تنها حاكمي است كه حكم تغذي را معين كرده، موجودي را محكوم به خوردن گياه و موجودي ديگر را محكوم به خوردن گوشت و يكي ديگر را به خوردن دانه و چهارمي را به خوردن خون كرده و آن‌گاه اجزاي وجود را به تبعيت از حكمش هدايت نموده است و نيز او تنها حاكمي است كه خلقت انسان را مجهز به جهاز گوارش گياهان و نباتات كرده، پيشاپيش همه جهازها كه به وي داده دندان‌هائي است كه در فضاي دهان او به رديف چيده، چند عدد آن براي بريدن، چند عدد براي شكستن و گاز گرفتن و آسياب
    (234) غذا و تغذيه انسان
    كردن كه اولي را ثنائيات، دندان جلو و دومي را رباعيات و سومي را انياب دندان نيش و چهارمي را طواحن دندان آسياب يا كرسي مي‌ناميم و همين خود دليل بر اين است كه انسان گوشت‌خوار تنها نيست، وگرنه مانند درندگان بي نياز از دندان‌هاي كرسي ـ طواحن - بود و علف‌خوار تنها نيز نيست، وگرنه مانند گاو و گوسفند بي‌نياز از ثنايا و انياب بود، پس چون هر دو نوع دندان را دارد مي‌فهميم كه انسان هم علف‌خوار است و هم گوشت‌خوار.
    قدمي به عقب‌تر از دندان‌ها به مرحله دوم از جهاز گوارش مي‌گذاريم، مي‌بينيم قوه چشائي - ذائقه انسان تنها از گياهان لذت و نفرت ندارد، بلكه طعم خوب و بد انواع گوشت‌ها را تشخيص مي‌دهد و از خوب آن‌ها لذت مي‌برد، در حالي كه گوسفند چنين تشخيص نسبت به گوشت و گرگ چنين تشخيص نسبت به گياهان ندارد، در مرحله
    تقابل‌ذبح‌وعاطفه و فلسفه‌تجويز ذبح در قانون‌الهي (235)
    سوم به جهاز هاضمه او مي‌پردازيم، مي‌بينيم جهاز هاضمه انسان نسبت به انواع گوشت‌ها اشتها دارد و به خوبي آن را هضم مي‌كند، همه اين‌ها هدايتي است تكويني و حكمي است كه در خلقت مي‌باشد، كه تو انسان حق داري گوسفند را مثلاً ذبح كني و از گوشت آن ارتزاق نمائي، آري ممكن نيست بين هدايت تكوين و حكم عملي آن فرق بگذاريم، هدايتش را بپذيريم و تسليم آن بشويم، ولي حكم اباحه‌اش را منكر شويم.
    اسلام هم - همان طور كه بارها گفته شد - دين فطري است - همّي به جز احياء آثار فطرت كه در پس پرده جهل بشر قرار گرفته ندارد و چون چنين است به جز اين نمي‌توانسته حكم كند، كه خوردن گوشت پاره‌اي حيوانات حلال است، زيرا اين حكم شرعي در اسلام مطابق است، با حكم اباحه‌اي تكويني.
    اسلام همان طور كه با تشريع خود اين حكم فطري را زنده كرده، احكام ديگري را كه
    (236) غذا و تغذيه انسان
    واضع تكوين وضع كرده نيز زنده كرده است و آن احكامي است كه قبلاً ذكر شد، گفتيم با موانعي از بي‌بندوباري در حكم تغذي منع كرده، يكي از آن موانع حكم عقل است كه اجتناب از خوردن هر گوشتي كه ضرر جسمي يا روحي دارد را واجب دانسته، مانع ديگر، حكم عواطف است، كه از خوردن هر گوشتي كه طبيعت بشر مستقيم الفطرة آن را پليد مي‌داند نهي كرده و ريشه‌هاي اين دو حكم نيز به تصرفي از تكوين برمي گردد. اسلام هم اين دو حكم را معتبر شمرده، هر گوشتي كه به نمو جسم ضرر برساند را حرام كرده، هم‌چنان‌كه هر گوشتي كه به مصالح مجتمع انساني لطمه بزند را تحريم نموده، مانند (گوشت گوسفند يا شتري كه براي غير خدا قرباني شود،) و يا از طريق قمار و استقسام به ازلام و مثل آن تصاحب شده باشد و نيز گوشت هر حيواني كه طبيعت بشــر آن را پليــد مي‌دانــد، را تحريم كرده است.
    تقابل‌ذبح‌وعاطفه و فلسفه‌تجويز ذبح در قانون‌الهي (237)
    و اما اين كه گفتند حس رأفت و رحمت با كشتن حيوانات و خوردن گوشت آنها نمي‌سازد، جوابش اين است كه آري هيچ شكي نيست كه رحمت خود موهبتي است لطيف و تكويني، كه خداي تعالي آن را در فطرت انسان و بسياري از حيوانات كه تاكنون به وضع آن‌ها آشنا شده‌ايم به وديعه نهاده، الا اين‌كه چنان هم نيست كه تكوين حس رحمت را حاكم علي الاطلاق بر امور قرار داده باشد و در هيچ صورتي مخالفت آن را جائز نداند و اطاعتش را به طور مطلق و در همه جا لازم بشمارد، خوب وقتي تكوين خودش رحمت را به طور مطلق و همه جا استعمال نمي‌كند ما چرا مجبور باشيم او را در همه امور حاكم قرار دهيم، دليل اين كه تكوين رحمت را به طور مطلق استعمال نمي‌كند وجود دردها و بيماري‌ها و مصائب و انواع عذاب‌ها است.
    از سوي ديگر اين صفت يعني صفت رحمت اگر در حيوانات به طور مطلق خوب و
    (238) غذا و تغذيه انسان
    نعمت باشد در خصوص انسان چنين نيست، يعني مانند عدالت بدون قيد و شرط و به طور علي الاطلاق فضيلت نيست، چون اگر اين طور بود مؤاخذه ظالم به جرم اين كه ظلم كرده و مجازات مجرم به خاطر اين كه مرتكب جرم شده درست نبود و حتي زدن يك سيلي به قاتل جنايتكار صحيح نبود، زيرا با ترحم منافات دارد - و هم‌چنين انتقام گرفتن از متجاوز و به مقدار تعدي او تعدي كردن درست نبود و حال اگر ظالم و مجرم و جاني و متجاوز را به حال خود واگذاريم دنيا و مردم دنيا تباه مي‌شوند.
    و با اين حال اسلام امر رحمت را بدان جهت كه يكي از مواهب خلقت است مهمل نگذاشته، بلكه دستور داده كه رحمت عمومي گسترش داده شود و از اين كه حيواني را بزنند نهي كرده و حتي زدن حيواني را كه مي‌خواهند ذبح كنند منع نموده و دستور اكيد داده مادام كه حيوان ذبح شده جانش بيرون نيامده اعضائش را قطع و پوستش را نكنند،
    تقابل‌ذبح‌وعاطفه و فلسفه‌تجويز ذبح در قانون‌الهي (239)
    - و تحريم منخنقه و موقوذه از همين باب است - و نيز نهي كرده از اين كه حيواني را پيش روي حيوان ديگري مثل آن ذبح كنند و براي ذبح كردن حيوان راحت‌ترين و ملايم‌ترين وضع را مقرر فرموده و آن بريدن چهار رگ گردن او است، (دو تا لوله خون و يك لوله تنفس و يك لوله غذا،) و نيز دستور فرموده حيواني را كه قرار است ذبح شود آب در اختيــارش بگــذاريــد و از اين قبيــل احكــام ديگــري كه تفصيل آن‌ها در كتب فقه آمده است.
    و با همه اين‌ها اسلام دين تعقل است، نه دين عاطفه و در هيچ يك از شرايعش عاطفه را بر احكام عقلي كه اصــلاح‌گــر نظــام مجتمــع بشــري است مقدم نداشته و از احكام عاطفه تنها آن احكامي را معتبــر شمــرده كــه عقــل آن را معتبر شمرده است، كه بــرگشـت آن نيـز بـه پيـروي حكـم عقل است. (1)
    (240) غذا و تغذيه انسان







    امضاء


  2. تشكر

    عهد آسمانى (23-12-2018)


  3. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  4. Top | #62

    عنوان کاربر
    مدیر بخش علوم پزشکی
    تاریخ عضویت
    December 2012
    شماره عضویت
    4618
    نوشته
    17,593
    صلوات
    114
    دلنوشته
    2
    سلامتی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف
    تشکر
    9,116
    مورد تشکر
    7,889 در 2,475
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    بحثـي در ذبـح اسـلامي و موضوع رحمـت الهـي

    برخي گفته‌اند: رحمت الهي چگونه با تشريع حكم تزكيه و ذبح حيوانات سازگار است؟ با اين كه خداي تعالي ارحم الراحمين است؟
    جوابش اين است كه اين شبهه از خلط ميان رحمت و رقت قلب ناشي شده است، آن‌چه در خداي تعالي است رحمت است نه رقت قلب، كه تأثر شعوري خاص است در انسان كه باعث مي‌شود، انسان رحم دل نسبت به فرد مرحوم تلطف و مهرباني كند و اين خود صفتي است جسماني و مادي كه خداي تعالي از داشتن آن متعالي است، ـ
    1- الميزان ج :5 ص: 296 .
    بحثي در ذبح اسلامي و موضوع رحمت الهي (241)
    «تَعالَي اللّهُ عَنْ ذلِكَ عُلُوا كَبيرا،» و اما رحمت در خداي تعالي معنايش افاضه خير بر مستحق خير است، آن هم به مقداري كه استحقاق آن را دارد و به همين جهت بسا مي‌شود كه عذاب را رحمت خدا و به عكس رحمت او را عذاب تشخيص مي‌دهيم - هم‌چنان‌كه تشريع حكم تذكيه حيوانات را براي حيوانات عذاب مي‌پنداريم - پس اين فكر را بايد از مغز بيرون كرد كه احكام الهي بايد بر طبق تشخيص ما كه ناشي از عواطف كــاذبــه بشــري است، بــوده باشــد و مصالح تدبير در عالم تشريع را به خاطر اين‌گونه امور باطل ساخته و يا در اين كه شرايعش را مطابق با واقعيات تشريع كرده باشد مسامحه كند.
    پس از همه مطالب گذشته اين معنا روشن گرديد كه اسلام در تجويز خوردن گوشت حيوانات و هم‌چنين در جزئيات و قيد و شرط‌هائي كه در اين تجويز رعايت
    (242) غذا و تغذيه انسان
    نموده امر فطرت را حكايت كرده، فطرتي كه خداي تعالي بشر را بر آن فطرت خلق كرده است: «فَاَقِمْ وَجْهَكَ لِلدّينِ حَنيفا فِطْرَتَ اللّهِ الَّتي فَطَرَ النّاسَ عَلَيْها لا تَبْـديلَ لِخَلْـقِ اللّهِ ذلِــكَ‌الـدّيـنُ الْقَيِّـــمُ!» (30 / روم) (1)







    امضاء


  5. تشكر

    عهد آسمانى (23-12-2018)

  6. Top | #63

    عنوان کاربر
    مدیر بخش علوم پزشکی
    تاریخ عضویت
    December 2012
    شماره عضویت
    4618
    نوشته
    17,593
    صلوات
    114
    دلنوشته
    2
    سلامتی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف
    تشکر
    9,116
    مورد تشکر
    7,889 در 2,475
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    روايات وارده در زمينه ذبح چهارپايان

    در تفسير عياشي در ذيل آيه: «فَكُلُوا مِمّا ذُكِرَ اسْمُ اللّهِ عَلَيْه!» از محمد بن مسلم روايت شده كه گفت: من از امام عليه‌السلام پرسيدم مردي ذبح مي‌كند و در هنگام ذبح «لا اِلهَ اِلاَّ
    1- الميزان ج :5 ص: 296 .
    روايات وارده در زمينه ذبح چهارپايان (243)
    اللّهُ» و يا «سُبْحانَ اللّهِ» و يا «الْحَمْدُ لِلّهِ» و يا «اللّهُ اَكْبَرُ» مي‌گويد آيا اين گونه ذكرها كفــايـت از «بِسْـمِ اللّه» مي‌كنـد؟ فـرمـود: آري همـه اين‌ها اسمـاي خـداي تعالي است.
    و نيز در تفسير عياشي از ابن سنان روايت شده كه گفت: از امام صادق عليه‌السلام پرسيدم آيا خوردن ذبيحه پسر بچه و زنان حلال است؟ فرمود: آري، در صورتي كه زن مسلمان باشد و در هنگام ذبح اسم خدا را ببرد ذبيحه‌اش حلال است و هم‌چنين پسر بچه در صورتي كه بازويش قدرت ذبح را داشته باشد و در هنگام ذبح اسم خدا را ببرد ذبيحه‌اش حلال است و اگر هم مرد مسلمان بردن اسم خدا را فراموش كند باز خوردن ذبيحه‌اش اشكال ندارد، مگر آن كه در دين متهم باشد. (يعني در اثر اتهام گمان بري كه گفتن «بِسْمِ اللّه» را عمدا ترك نموده است.)
    و نيز در همان كتاب از حمران روايت شده كه گفت: من از امام صادق عليه‌السلام شنيدم كه
    (244) غذا و تغذيه انسان
    در بــاره ذبيحه ناصبي و يهودي مي‌فرمود: ذبيحه آنان را مخور مگر آن كه بشنوي كه در هنگــام ذبــح اســم خــدا را برده‌اند، مگر نشنيده‌اي قول خــداي تعــالي را كه مي‌فرمايد: «وَ لا تَأْكُلُوا مِمّا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللّهِ عَلَيْهِ!» (1)






    امضاء


  7. تشكر

    عهد آسمانى (23-12-2018)

  8. Top | #64

    عنوان کاربر
    مدیر بخش علوم پزشکی
    تاریخ عضویت
    December 2012
    شماره عضویت
    4618
    نوشته
    17,593
    صلوات
    114
    دلنوشته
    2
    سلامتی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف
    تشکر
    9,116
    مورد تشکر
    7,889 در 2,475
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    طرز تذكيه حيوان نيمه جان

    «حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزيرِ وَ مآ اُهِلَّ لِغَيْرِاللّهِ بِه وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَــوْقُـوذَةُ وَ الْمُتَـرَدِّيَــةُ وَ النَّطيحَــةُ وَ مـآ اَكَـلَ السَّبُـعُ اِلاّ مـا ذَكَّيْتُمْ...،»
    1- الميــــــــزان ج :7 ص: 461 .
    طرز تذكيه حيوان نيمه جان (245)
    «اما آن گوشت‌ها و چيزهايي كه خوردنش بر شما حرام شده گوشت مردار و خون و گوشت خوك و گوشت حيواني است كه هنگام ذبح نام غير خدا بر آن برده شده و حيواني كه خفه شده و يا به وسيله كتك مرده، يا سقوط كرده و يا به وسيله ضــربـت شــاخ حيـواني ديگر مرده و يا درنده از آن خورده، مگر آن كه آن را زنده در يابيد و ذبح كنيد...!» (3 / مائده)
    «اِلاّ ما ذَكَّيْتُمْ،» اين جمله استثنائي است كه از نام‌برده‌ها آن‌چه قابل تذكيه است را خارج مي‌سازد و تذكيه عبارت است از بريدن چهار لوله گردن، دو تا رگ خون، كه در دو طرف گردن است و يكي لوله غذا و چهارمي لوله هوا و اين در جائي است كه اين حيوان نيمه جاني داشته باشد، دليل داشتن نيمه جان اين است كه وقتي چهار رگ او را مي‌زنند
    (246) غذا و تغذيه انسان
    حركتي بكند، يا دم خود را تكان دهد و يا صداي خرخر از گلو درآورد و اين استثناء همان طور كه قبلاً گفتيم متعلق است به همه عناوين شمرده شده در آيه، نه به خصوص عنـوان آخــري، يعنـي «نَّـطيحَةُ» چـون مقيد كردنش به آخري سخني است بي‌دليل. (1)
    1- الميزان ج :5 ص: 268 .
    طرز تذكيه حيوان نيمه جان (247)






    امضاء


  9. تشكر

    عهد آسمانى (23-12-2018)

  10. Top | #65

    عنوان کاربر
    مدیر بخش علوم پزشکی
    تاریخ عضویت
    December 2012
    شماره عضویت
    4618
    نوشته
    17,593
    صلوات
    114
    دلنوشته
    2
    سلامتی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف
    تشکر
    9,116
    مورد تشکر
    7,889 در 2,475
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    فلسفه حلال شدن گوشت ذبيحه با تذكيه

    خلقت بشر طوري است كه هم مجهز به جهاز گياه‌خواري است و هم جهاز گوشت‌خواري و فطرت و خلقت گوشت‌خواري را براي انسان جائز مي‌داند و به دنبال اين حكم فطرت، اسلام هم كه شرايعش مطابق با فطرت است خوردن گوشت را جائز دانسته، ليكن اين سؤال پيش مي‌آيد كه چرا اسلام به خوردن گوشت حيواناتي كه خودشان مي‌ميرند اكتفا نكرد، يا اين كه اگر اكتفا كرده بود مسلمين هم گوشت مي‌خوردند و هم كارد به دست نمي‌گرفتند و با كمال بي رحمي حيواني را سر نمي‌بريدند، در نتيجه عواطف و رحمتشان جريحه‌دار نمي‌شد؟ جواب اين سؤال از بياناتي كه در فصل دوم گذشت روشن گرديد، چون در آن جا گفتيم رحمت به معناي
    (248) غذا و تغذيه انسان
    رقت قلب واجب‌الاتباع نيست و عقل پيروي آن را لازم نمي‌داند، بلكه پيروي از آن را باعث ابطال بسياري از احكام حقوقي و جزائي مي‌داند و خواننده عزيز توجه فرمود كه اسلام در عين اين كه احكامش را تابع مصالح و مقاصد واقعي قرار داده، نه تابع عواطف، مع ذلك در به كار بردن رحمت به آن مقدار كه ممكن و معقول بوده از هيچ كوششي فروگذار نكرده، هم مصالح واقعي را احراز نموده و هم ملكه رحمت را در بين نوع بشر حفظ كرده است.
    علاوه بر اين كه (همه مي‌دانيم بيشتر گاو و گوسفند و شتراني كه مي‌ميرند علت مرگشان بيماري‌هائي است كه اگر گوشت آن‌ها خورده شود انسان‌ها هم به همان بيماري‌ها مبتلا مي‌گردند.) و مزاج آنان تباه و بدن‌ها متضرر مي‌شود و اين خود خلاف رحمت است و اگر بشر را محكوم مي‌كرد به اين كه تنها از گوشت حيواني بخورد كه
    فلسفه حلال شدن گوشت ذبيحه با تذكيه (249)
    مثلاً از كوه پرت شده، آن وقت مي‌بايستي همه افراد بشر دور دنيا بچرخند ببينند كجا حيواني از كوه پرت شده است و اين براي بشر حكمي حرجي و خلاف رحمت است. (1)






    امضاء


  11. تشكر

    عهد آسمانى (23-12-2018)

  12. Top | #66

    عنوان کاربر
    مدیر بخش علوم پزشکی
    تاریخ عضویت
    December 2012
    شماره عضویت
    4618
    نوشته
    17,593
    صلوات
    114
    دلنوشته
    2
    سلامتی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف
    تشکر
    9,116
    مورد تشکر
    7,889 در 2,475
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    تحريم ذبح‌هاي جاهلي

    «وَ ما ذُبِحَ عَلَي النُّصُبِ...،» (3 / مائده) رسم عرب چنين بوده كه سنگي را سر پا قرار داده آن را مي‌پرستيدند و حيـوانـات خـود را روي آن سر مي‌بريدند.
    و غرض از نهي از خوردن گوشت حيوان‌هائي كه بر روي نصب ذبح مي‌شود اين
    1- الميــزان ج :5 ص: 301 .
    (250) غذا و تغذيه انسان
    است كه جامعه مسلمين سنت جاهليت را در بين خود باب نكنند، آري مردم جاهليت در اطراف كعبه سنگ‌هائي نصب مي‌كردند و آن‌ها را مقدس شمرده و حيوانات خود را بر روي سنگ‌ها سر مي‌بريدند و اين يكي از سنت‌هاي وثنيت بوده است.
    «وَ اَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالاَْزْلامِ ذلِكُمْ فِسْقٌ!» (3 / مائده) كلمه ازلام به معناي تركه چوب‌هائي است كه در ايام جاهليت وسيله نوعي قمار بوده و عمل استقسام به وسيله قداح اين بوده كه شتري و يا حيواني ديگر را سهم‌بندي مي‌كردند، آن گاه تركه چوب‌ها را براي تشخيص اين كه چه كسي چند سهم مي‌برد و چه كسي اصلاً سهم نمي‌برد؟ يكي پس از ديگري بيرون مي‌كشيدند و اين خود نوعي قمار بوده است:
    «ذلِكُــمْ فِسْــقٌ! - تمـام اين اعمـال فســق و گنــاه اســت!» (1)
    1- الميزان ج :5 ص: 269 .
    تحريم ذبح‌هاي جاهلي (251)
    (252) غذا و تغذيه انسان





    امضاء


  13. تشكر

    عهد آسمانى (23-12-2018)

  14. Top | #67

    عنوان کاربر
    مدیر بخش علوم پزشکی
    تاریخ عضویت
    December 2012
    شماره عضویت
    4618
    نوشته
    17,593
    صلوات
    114
    دلنوشته
    2
    سلامتی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف
    تشکر
    9,116
    مورد تشکر
    7,889 در 2,475
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    فصل پنجم :تهيه غذا از شكار حيوانات و پرندگان

    شكار به وسيله سگ شكاري و ذبح شرعي آن

    «يَسْئَلُونَكَ ماذآا اُحِلَّ لَهُمْ قُلْ اُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّباتُ وَ ما عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوارِحِ مُكَلِّبيــنَ تُعَلِّمُــونَهُـنَّ مِمّــا عَلَّمَكُــمُ اللّــهُ فَكُلُـــوا مِمّــآ اَمْسَكْــنَ عَلَيْكُــمْ وَاذْكُــرُوا اسْــمَ اللّــهِ عَلَيْــهِ وَ اتَّقُــوا اللّـهَ اِنَّ اللّـهَ سَــريــعُ الْحِســابِ!»
    «از تو مي‌پرسند - به طور جامع - چه چيزهائي بر ايشان حلال است؟ بگو آن‌چه
    (254)
    پاكيزه است برايتان حلال است و نيز آن‌چه كه از ميان حيوانات شكاري كه تعليم داده‌ايد از قبيل سگ و باز و ببر تنها سگ، شكار كند به شرطي كه تعليم يافته باشد مي‌توانيد از نيم خورده آن‌ها بخوريد و به شرطي كه هنگام رها كردن سگ، جهت شكار نام خدا را برده باشيد و از خدا بترسيد و در شكار حيوانات زياده روي مكنيد، كه خدا در حساب‌گري سريع است!» (4 / مائده)
    جَوارِح جمع جارِحَه به معناي هر حيواني است كه به دنبال شكار باشد و غذاي خود را از اين راه فراهم كند (و ساختمان بدنيش مجهز به جهاز شكار است،) مانند مرغان شكــاري چــون بــاز و درنــدگاني چون انواع سگ‌ها و پلنگ‌ها.
    و كلمه «مُكَلِّبين» در اصل به معناي تعليم دادن و تربيت كردن سگ براي شكار است
    شكار به وسيله سگ شكاري و ذبح شرعي آن (255)
    و يا به معناي نگهداري سگ براي شكار و به كار زدن آن در شكار است و از اين كه جمله: «وَ ما عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوارِحِ،» را مقيد كرد به قيد «مُكَلِّبينَ» فهميده مي‌شود كه حكم حلال بودن نيم خورده جوارح مختص به سگ شكاري است و از سگ شكاري به ساير درندگان تجاوز نمي‌كند.
    و جمله: «مِمّآ اَمْسَكْنَ عَلَيْكُمْ،» قيد ديگري است كه حكم حلال بودن نيم خورده سگان را مقيد مي‌كند به صورتي كه سگ، شكار را براي صاحبش گرفته باشد نه براي خودش. (پس اگر بدون فرمان صاحبش شكاري را صيد كرد، در صورتي كه صاحبش آن را مــرده بيــابد حـلال نيسـت.)
    و جمله: «وَ اذْكُرُوا اسْمَ اللّهِ عَلَيْهِ،» آخرين شرط حلال بودن شكار سگ است و آن اين است كه صيد علاوه بر اين كه بايد به وسيله حيوان تعليم يافته شكار شده و
    (256) غذا و تغذيه انسان
    صاحبش آن را فرمان داده باشد، صاحب حيوان هنگام فرمان دادن و روانه كردن سـگ، نام خـدا را ذكر كرده باشد.
    و حاصل معناي آيه اين است كه درندگان تعليم يافته - كه همان سگ شكاري باشد ـ اگر براي شما چيزي از حيوانات وحشي حلال گوشت را كه جز با سر بريدن حلال نمي‌شود شكار كرد و شما هنگام فرمان دادن نام خدا را برده باشيد آن شكار براي شما حلال است، البته اين در صورتي است كه درنده آن حيوان را قبل از رسيدن شما كشته باشد، همين كشتن درنده حكم سربريدن را دارد و اما اگر زخمي كرده باشد، شما آن را زنده دريــابيــد، تــذكيــه آن تنهــا بــه اين است كه ذبحش كنيد و در اين صورت نيازي به حكم صيــد ســگ نيست زيــرا حكــم چنين شكــاري همان حكم ساير حيوانات حلال گوشت است.(1)
    شكار به وسيله سگ شكاري و ذبح شرعي آن (257)






    امضاء


  15. تشكر

    عهد آسمانى (23-12-2018)

  16. Top | #68

    عنوان کاربر
    مدیر بخش علوم پزشکی
    تاریخ عضویت
    December 2012
    شماره عضویت
    4618
    نوشته
    17,593
    صلوات
    114
    دلنوشته
    2
    سلامتی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف
    تشکر
    9,116
    مورد تشکر
    7,889 در 2,475
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    عـاقبت سـوء شكار بي‌حساب

    خداي تعالي دنبال بيان حكم شكار و در آخر آن فرموده: «وَ اتَّقُوا اللّهَ اِنَّ اللّهَ سَريعُ الْحِسابِ!» تا اشاره كرده باشد به اين كه در مسأله شكار كردن بايد از خدا ترسيد و بيهوده حيوانات وحشي را بي‌جان ننموده و در كشتن آن‌ها اسراف نورزيد و صرفا به منظور تفريح و سرگرمي و يا خودنمائي و زورمندي شكار نكرد و بايد دانست كه خداي تعالي در حساب‌گري سريع است و كيفر ظلم و تعدي را قبل از آخرت در همين دنيا مي‌دهد و اين ظلم‌ها و تجاوزها و دام‌اندازي‌ها و بي‌خبر كشتن حيوانات بي‌زبان
    1- الميـــــــــــــزان ج :5 ص: 323 .
    (258) غذا و تغذيه انسان
    همــان‌طــور كه بسيار به چشـم خود ديده‌ايم جز سوء عاقبت و نكبت ثمره‌اي ندارد. (1)







    امضاء


  17. تشكر

    عهد آسمانى (23-12-2018)

  18. Top | #69

    عنوان کاربر
    مدیر بخش علوم پزشکی
    تاریخ عضویت
    December 2012
    شماره عضویت
    4618
    نوشته
    17,593
    صلوات
    114
    دلنوشته
    2
    سلامتی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف
    تشکر
    9,116
    مورد تشکر
    7,889 در 2,475
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    روايتي درباره شكار با سگ و ساير شكاري‌ها


    در كافي به سند خود از ابي بكر حضرمي از امام صادق عليه‌السلام روايت كرده كه گفت: من از آن جناب از شكار بازها و عقاب‌ها و پلنگ‌ها و سگ‌ها پرسيدم فرمود: نخوريد مگر آن‌چه خودتان سر بريده‌ايد و يا سگ‌ها شكار كرده باشند، عرضه داشتم: حال اگر سگ‌ها شكار را كشته باشند چه‌طور؟ فرمود: مي‌تواني بخوري، براي اين كه
    1- الميزان ج :5 ص: 323 .
    روايتي درباره شكار با سگ و ساير شكاري‌ها (259)
    خداي‌تعالي فرموده: «...وَ ما عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوارِحِ مُكَلِّبينَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمّا عَلَّمَكُمُ اللّهُ فَكُلُوا مِمّآ اَمْسَكْنَ عَلَيْكُمْ!» (4 / مائده) و سخني از زنده بودن آن نگفته است.
    آن گاه امام فرمود: هر درنده‌اي شكار را براي خودش شكار مي‌كند مگر سگ تعليم يــافتــه كه شكــار را براي صاحبش نگه‌مي‌دارد، آن گاه فرمود: هر وقت سگ را براي شكــار رها مي‌كني نــام خــدا را ببـر، كه همين تذكيه شكار است. (1)





    امضاء


  19. تشكر

    عهد آسمانى (23-12-2018)

  20. Top | #70

    عنوان کاربر
    مدیر بخش علوم پزشکی
    تاریخ عضویت
    December 2012
    شماره عضویت
    4618
    نوشته
    17,593
    صلوات
    114
    دلنوشته
    2
    سلامتی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف
    تشکر
    9,116
    مورد تشکر
    7,889 در 2,475
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    گوشت شكارهاي دريائي و صحرائي

    1- الميـــــــــــــــــــزا ن ج :5 ص: 335 .
    (260) غذا و تغذيه انسان
    «يأَيُّهَا الَّذينَ ءَامَنُواْ لَيَبْلُوَنَّكُمُ اللّهُ بِشَيْ‌ءٍ مِنَ الصَّيْدِ تَنالُهُ اَيْديكُمْ وَ رِماحُكُمْ لِيَعْلَــمَ اللّــهُ مَـنْ يَخـافُـهُ بِـالْغَيْـبِ فَمَـنِ اعْتَـدي بَعْـدَ ذلِكَ فَلَهُ عَذابٌ اَليمٌ،»
    «اي كساني كه ايمان آورديد خداوند هر آينه و مسلما شما را با چيزي از شكار مي‌آزمايد به طوري كه شكار تا دسترس و تيررس شما به شما نزديك مي‌شود تا بداند كه كيست كه از او به غيب مي‌ترسد پس كسي كه از اين به بعد از حدود خـداونـد تجـاوز كند (و در حـال احـرام شكار كند) براي اوست عذابي دردناك!»
    (94 / مائده)
    اين آيه دربـاره حكـم شكارهاي دريـايي و صحرايي در حال احرام نازل شده است.
    جمله: «تَنالُهُ اَيْديكُمْ وَ رِماحُكُمْ،» مي‌خواهد حكم را به شكار از جهت آساني و
    گوشت شكارهاي دريائي و صحرائي (261)
    دشواري تعميم دهد، يعني چه آن شكار آسان به دست آيد مانند جوجه‌هاي مرغ و بره‌هاي وحشي و تخم مرغ‌هاي وحشي كه با دست و به آساني صيد مي‌شوند و چه به دشواري به دست آيد مانند حيوانات وحشي بزرگ كه عادتا جز به وسيله سلاح شكار نمي‌شود، مشمول اين حكم هستند:
    و ظاهر آيه و سياقش اين است كه مقدمه است براي حكم مشددي كه در آيه دومي است:
    «يأآَيُّهَا الَّذينَ ءَامَنُواْ لا تَقْتُلُوا الصَّيْدَ وَ اَنْتُمْ حُرُمٌ وَ مَنْ قَتَلَهُ مِنْكُمْ مُتَعَمِّدا فَجَزآءٌ مِثْلُ ما قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ يَحْكُمُ بِهِ ذَوَا عَدْلٍ مِنْكُمْ هَدْيا بلِغَ الْكَعْبَةِ اَوْ كَفّارَةٌ طَعامُ مَسكينَ اَوْ عَدْلُ ذلِكَ صِياما لِيَذُوقَ وَ بالَ أَمْرِهِ عَفَا اللّهُ عَمّا سَلَفَ وَ مَنْ عادَ فَيَنْتَقِمُ اللّهُ مِنْهُ وَ اللّهُ عَزيزٌ ذُوانْتِقـامٍ،»
    (262) غذا و تغذيه انسان
    «اي كساني كه ايمان آورديد شكار را نكشيد در حالي كه شما در احراميد و كسي كه از شما عمدا شكاري بكشد كفاره آن نظير همان شكار است از چهارپايان اهلي، دو نفر از شما كه صاحب عدالتند حكم به آن مي‌كنند، در حالي كه آن كفاره را هدي قرار داده و آن را بـه كعبـه مي‌رسـاند.
    يا اين كه كفاره‌اش طعام دادن به مسكينان و يا به جاي اطعام هر مسكين يك روز روزه است تا بچشد كيفـر نافـرماني خــود را!
    خداوند گناهان گذشته را عفو كرده است و اگر كسي دوباره چنين معصيتي كند پس خدا از او انتقام مي‌گيرد و خـداوند عزيز و انتقـام‌گير است.» (95 / مائده)
    اول آيه نهي است از كشتن شكار، ليكن جمله بعدي يعني «اُحِلَّ لَكُمْ صَيْدُ الْبَحْرِ،»
    گوشت شكارهاي دريائي و صحرائي (263)
    (96 / مائده) تا اندازه‌اي آن را از جهت صيد بودن تفسير مي‌كند و مي‌فهماند مراد از آن صيد، صيد خشكي و صحرايي است، چنان‌كه از جهت معناي قتل جمله: «وَ مَنْ قَتَلَهُ مِنْكُمْ مُتَعَمِّدا فَجَزآءٌ...،» با كلمه «مُتَعَمِّدا» آن را تفسير مي‌نمايد و ظاهر تعمد مقابل خطاست و معناي قتل خطايي اين است كه قتل را بدون قصد انجام دهد مثلاً به منظور تمرين در تيراندازي تير به هدفي مي‌اندازد، اتفاقا نيز به شكاري اصابت مي‌كند و آن را از پاي درمي‌آورد، بنابراين از آيه استفاده مي‌شود كه اگر تير و يا سلاح ديگر خود را به قصد شكار به كار برد و شكار را از پاي درآورد كفاره واجب مي‌شود، چه اين كه به ياد احرامش باشد يا آن را فراموش كرده باشد.
    «فَجَزآءٌ مِثْلُ ما قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ يَحْكُمُ بِهِ ذَوَا عَدْلٍ‌مِنْكُمْ هَدْيا بلِغَ الْكَعْبَةِ،» ظاهرا معنايش اين است كه اگر چنين كند به عهده اوست اين كه جزا و كفاره آن را حيواني اهلي
    (264) غذا و تغذيه انسان
    نظير حيواني كه كشته است بدهد و تشخيص اين كه اين حيوان نظير آن شكار هست يا نيست به عهده دو نفر از مردان عادل و دين‌دار شما است و در حالي اين جزا جزاي در راه خدا مي‌شود كه به صورت هدي درآيد، يعني به مكه فرستاده شود تا طبق دستور سنت در خود مكه يا در منا نحر و يا ذبح شود.
    «اَوْ كَفّارَةٌ طَعامُ مَسكينَ اَوْ عَدْلُ ذلِكَ صِياما،» دو خصلت ديگري است براي كفاره صيد در حرم و اما اين كه آيا بين اين سه خصلت ترتيب هست، يعني اگر ممكن است اول هدي كردن حيواني نظير آن شكار، اگر ممكن نشد اطعام مساكين و اگر اين نيز ميسور نشد به همان مقدار روزه واجب است، يا اين كه ترتيب در بين نيست حتي اگر دو كفاره اولي هم ممكن باشد مي‌تواند سومي را اختيار كند؟ اين سؤالي است كه جوابش را بايد از اخبار استفاده كرد، وگرنه صرف اين كه كلمه «اَو» در آيه به كار رفته دلالت بر عدم
    گوشت شكارهاي دريائي و صحرائي (265)
    ترتيب ندارد و بيش از ترديد را نمي‌رساند، چيزي كه هست اين كه فرمود: «اَوْ كَفّارَةٌ» از آن جا كه طعام مساكين را كفاره ناميد سپس معادل آن را از روزه معتبر دانست خالي از اشعار به ترتيب بين سه خصلت نيست. «لِيَذُوقَ وَ بالَ أَمْرِهِ،» از آيه شريفه اين معنا كه كفاره خود نوعي از مجازات است به خوبي استفاده مي‌شود.
    «عَفَا اللّهُ عَمّا سَلَفَ وَ مَنْ عادَ فَيَنْتَقِمُ اللّهُ مِنْهُ...،» اين كه عفو را متعلق به ما سلف - كارهاي گذشته - فرموده قرينه است بر اين كه مراد از ما سلف شكارهائي است كه قبل از نزول اين آيه در حال احرام كرده‌اند، نه شكارهايي كه در حين نزول اين آيه و يا بعد از آن صيد شده‌اند، بنابراين جمله «عَفَا اللّهُ...» براي اين است كه كسي خيال نكند آيه كفاره شامل شكارهاي سابق بر نزول حكم هم هست، بنابراين خود يكي از ادله‌اي است كه مي‌توان به آن استدلال كرد بر اين كه صحيح است عفو خداوند شامل عملي شود كه
    (266) غذا و تغذيه انسان
    گـرچه گنــاه نيست ليكـن در طبعــش مفســده‌اي است كه اقتضاي نهي مولوي را دارد.
    اما اين‌كه فرمود: «وَ مَنْ عادَ فَيَنْتَقِمُ اللّهُ مِنْهُ وَ اللّهُ عَزيزٌ ذُوانْتِقامٍ،» ظاهر جمله «فَيَنْتَقِمُ اللّهُ مِنْهُ،» اين است كه مي‌خواهد از يك امر آينده خبر دهد، نه از حكمي فعلي و اين خود شاهد است بر اين كه مراد از عود تكرار عملي است كه كفاره به آن متعلق شده است و در نتيجه مراد از انتقام، عذاب الهي خواهد بود، نه همان كفاره.
    بنابراين، آيه شريفه با صدر و ذيلش در صدد بيان جهات مسأله قتل صيد است، كه خدا از آن‌چه قبل از نزول آيه ارتكاب شده عفو فرموده و هم اين كه از اين به بعد هر كس مرتكب شود كفاره‌اي شبيه به آن‌چه صيد كرده به گردنش مي‌آيد و هم اين كه اگر بار دوم آن را مرتكب شود كفاره نداشته و خداوند عذابش مي‌كند. بيشتر اخباري كه از ائمه اهل بيت عليه‌السلام در تفسير اين آيه وارد شده به همين معنا دلالت دارد. (1)
    گوشت شكارهاي دريائي و صحرائي (267)






    امضاء


  21. تشكر

    عهد آسمانى (23-12-2018)

صفحه 7 از 14 نخستنخست ... 34567891011 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi