شـرابي كه در بهشت مينوشند
(شــــراب بـيغـــش آميختــــــه بــــا آب چشمــــه تسنيـــم!)
«يُسْقَوْنَ مِنْ رَحيقٍ مَخْتُومٍ،»
«از شراب صافي مهر خورده به ايشان مينوشانند.» (25 / مطففين)
«خِتــامُــهُ مِسْــكٌ وَ في ذلِــكَ فَلْيَتَنـافَسِ الْمُتَنافِسُونَ،»
«شرابي كه مهر و مومش مشك است و شايسته است كه مردم نسبت به چنين زندگي مسابقه بگذارند.» (26 / مطففين)
(410) غذا و تغذيه انسان
«وَ مِــزاجُـهُ مِــنْ تَسْنيــمٍ،»
«شرابي كه ممزوج با چشمه تسنيم است.» (27 / مطففين)
«عَيْنا يَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ،»
«منظــور چشمــهاي است خــاص مقــربين كه جــز از آن نمينـوشنـد.» (28 / مطففين)
كلمه «رَحيـق» به معناي شراب صاف و خالص از غش است و به همين مناسبت آن را به وصف مختوم توصيف كرده، چون همواره چيزي را مهر و موم ميكنند كه نفيس و خالص از غــش و خلــط بــاشــد، تا چيزي در آن نريزند و دچار ناخالصيش نكنند.
«خِتامُهُ مِسْك» كلمه ختام به معناي وسيله مهر زدن است، ميفرمايد وسيله مهر زدن بــر آن رحيــق بــه جــاي گــل و لاك و امثال آن - كه در دنيا به وسيله آنها مهر
شرابي كه در بهشت مينوشند ! (411)
و مــوم ميكننـد - مشـك است.
«وَ مِزاجُـهُ مِنْ تَسْنيـمٍ ـ شرابي كه ممزوج با چشمه تسنيم است،» كلمه «مِزاجُ» به معناي وسيله مخلوط كردن است و كلمه «تَسْنيمٍ» به معناي چشمهاي است در بهشت، كــه خــداي تعــالي نــامــش را تسنيــم نهــاده اســت.
«عَيْنا يَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ،»
«چشمهاي است خاص مقربين، كه جز از آن نمينوشند.»
مفــاد آيه اين اســت كه مقربين صرفا تسنيم را مينوشند، همچنان كه مفاد جمله «وَ مِــزاجُــهُ مِــنْ تَسْنيــمٍ،» اين است كــه: آنچه در قــدح ابــرار از رحيــق مختــوم هست با تسنيم مخلوط ميشود.
و ايــــن معنــــا بــــه دو نكتــــه دلالــت ميكنـــد:
(412) غذا و تغذيه انسان
اول اين كه تسنيم از رحيق مختوم گرانقدرتر است، چــون رحيــق مختوم با آميخته شدن با تسنيم لذت بخشتر ميشود.
دوم ايـن كه مقربين در درجه بالاتري از ابرار قرار دارند. (1)
از چشمهاي كه بندگان خاص خدا مينوشند!
«اِنَّ الاَْبْرارَ يَشْـرَبُـونَ مِنْ كَأْسٍ كانَ مِزاجُها كافُورا،»
«و نيكــوكــاران عــالــم در بهشت از شرابــي نوشند كه طبعش در لطف و رنگ و بــوي كافـور است.» (5 / دهر)
1- الميزان ج :20 ص: 394 .
از چشمهاي كه بندگان خاص خدا مينوشند! (413)
«عَيْنــا يَشْـرَبُ بِهـا عِبـادُ اللّهِ يُفَجِّـروُنَهـا تَفْجيرا!»
«از سرچشمه گوارايي آن بندگان خاص خدا مينوشند كه به اختيارشان هر كجا خواهند جاري ميشود.» (6 / دهر)
«تَفْجيرِ عَيْن» عبارت است از شكافتن زمين براي جاري ساختن آبهاي زيرزميني و ما ناگزيريم در اين جا «تَفْجيرِ عَيْن» را حمل كنيم بر صرف خواستن آن، چون اين معنا مسلم است كه جاري ساختن چشمههاي بهشتي نيازمند بيل و كلنگ نيست. نعمتهاي بهشتي به جز خواست و اراده اهل بهشت هيچ هزينه ديگري لازم ندارد، همچنــان كـه فـرمـود: «لَهُمْ ما يَشاؤُنَ فيها!»
«عَيْنا يَشْرَبُ بِها عِبادُ اللّهِ يُفَجِّروُنَها تَفْجيرا!» يعني نوشيدن از كَأْس را كه گفتيم از
(414) غذا و تغذيه انسان
هــر كَــأْســي نيســت، بلكــه آن كاس را اختصاص ميدهد به چشمهاي كه چنين و چنان است. و اگــر از نــوشنــدگــان آن كَأْس تعبير به عِبادُ اللّهِ كرد، براي اين بود كه اشاره كند به اين كه اگر از آن كَــأْس مينوشنــد به خاطر اين است كه به زيور عبوديت آراستــه شــدنــد و به لوازم آن عمل كردند.
ظاهر جمله يَشْرَبُونَ و جمله يَشْرَبُ بِها ميفهماند همين حالا مشغول نوشيدنند، نه اين كه در قيامت مينوشند، وگرنه ميفرمود سيشربون و يَشْرَبُ بِها، علاوه بر اين، نوشيدن، وفا كردن، اطعام نمودن و ترسيدن، همه را در يك سياق آورده و فرموده «يَشْرَبُونَ، يُوفُونَ، يَخافُونَ، يَطْعِمُونَ» و نيز ذكر تَفْجيرِ در جمله «يُفَجِّروُنَها تَفْجيرا!» مــؤيــد ديگـري است، بــراي اين كه ظهــور دارد در ايــن كه شكــافتن چشمه و جــاري ســاختــن آب آن را با اسبــاب ايــن كــار انجــام ميدهنــد، كه همان وفا و
از چشمهاي كه بندگان خاص خدا مينوشند! (415)
اطعــام و خــوف است، پــس حقيقــت اين اعمــال همــان تَفْجيــرِ عَيْــن است. (1)
1- الميزان ج :20 ص: 199 .
(416) غذا و تغذيه انسان