صفحه 3 از 12 نخستنخست 1234567 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 113

موضوع: عرفان سرخ : تاثیر فرهنگ شهادت طلبی در حفظ ارزشهای دینی

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    ب) دنیا از دیدگاه معصومین علیهم السلام

    در کلمات اهل بیت نیز این دو نگرش بیان شده است. در بیان حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام آمده است:
    مَنْ اَبْصَرَ بِها بَصَّرَتْهُ وَ مَنْ اَبْصَرَ إلیها اَعْمَتْهُ.(1)
    کسی که در دنیا نگاه کند، دنیا او را بینا می سازد و کسی که به دنیا نگاه کند، دنیا کورش می گرداند.
    در این سخن، حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام، نگاه آلی به دنیا را نجات دهنده و مفید و نگاه استقلالی به آن را مضر و کورکننده چشم دل می داند. آن بزرگوار در توصیف نگاه آلی به دنیا می فرماید:
    دنیا برای کسی که می خواهد برای آخرتش توشه بردارد، خانه ثروت است و جای پند و موعظه است، برای کسی که بخواهد پند گیرد (زیرا تمام اجزای دنیا به انسان معرفت خدا و زوال دنیا را تعلیم می دهند). دنیا سجده گاه دوستداران خداست و محل نماز ملایکه الهی و جایگاه نزول وحی الهی است. محل تجارت دوستان خداست؛ تجارتی که در آن رحمت خدا را کسب می کنند و بهشت را سود می برند.(2)
    نگرش دنیا با نگاه استقلالی نیز در کلام آن حضرت چنین معرفی شده است:
    اَلدُّنیا مَعدنُ الشَّرِ وَ مَحَلُّ الغُرورِ.(3) اَلدُّنیا سُوقُ الْخُسرانٍ.(4) اَلدُّنیا مَزْرَعهُ الشَّر.(5) اَلدُّنیا سَمٌّ اَکَلَه مَنْ لایَعرِف.(6) اَلدُّنیا رَأْسُ کُلِّ خَطیئهٍ.(7)
    ص:43
    ________________________________________
    1- نهج البلاغه، قم، انتشارات مشهور، 1379، چ 2، خطبه 82، ص 128.
    2- نهج البلاغه، حکمت 131.
    3- میزان الحکمه، ج 2، ص 895، ح 5803 به نقل از غررالحکم، ش 1473.
    4- همان، ح 5798، به نقل از غررالحکم، ح 396.
    5- همان، ح 5805، به نقل از غررالحکم، ح 401.
    6- همان، به نقل از غررالحکم، ح 1411.
    7- همان، ص 896 ؛ ح 5815، به نقل از کافی، ج 2، ص 315.
    دنیا معدن شر و جای گول خوردن است. دنیا، بازار خسارت است. دنیا، مزرعه و کشتگاه بدی و شر است. دنیا، سمی است که آن کس که آن را نمی شناسد، از آن می خورد. دنیا، رأس تمام گناهان است.
    بنابراین، دنیا به خودی خود بد نیست، بلکه مخلوق الهی به شمار می رود و این دو نوع رابطه انسان، چهره خوب یا بد آن را مشخص می کند.

    ب) دنیا از دیدگاه معصومین علیهم السلام
    ص:42
    ________________________________________
    1- تفسیر المیزان، ج 2، ص 503.
    در کلمات اهل بیت نیز این دو نگرش بیان شده است. در بیان حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام آمده است:
    مَنْ اَبْصَرَ بِها بَصَّرَتْهُ وَ مَنْ اَبْصَرَ إلیها اَعْمَتْهُ.(1)
    کسی که در دنیا نگاه کند، دنیا او را بینا می سازد و کسی که به دنیا نگاه کند، دنیا کورش می گرداند.
    در این سخن، حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام، نگاه آلی به دنیا را نجات دهنده و مفید و نگاه استقلالی به آن را مضر و کورکننده چشم دل می داند. آن بزرگوار در توصیف نگاه آلی به دنیا می فرماید:
    دنیا برای کسی که می خواهد برای آخرتش توشه بردارد، خانه ثروت است و جای پند و موعظه است، برای کسی که بخواهد پند گیرد (زیرا تمام اجزای دنیا به انسان معرفت خدا و زوال دنیا را تعلیم می دهند). دنیا سجده گاه دوستداران خداست و محل نماز ملایکه الهی و جایگاه نزول وحی الهی است. محل تجارت دوستان خداست؛ تجارتی که در آن رحمت خدا را کسب می کنند و بهشت را سود می برند.(2)
    نگرش دنیا با نگاه استقلالی نیز در کلام آن حضرت چنین معرفی شده است:
    اَلدُّنیا مَعدنُ الشَّرِ وَ مَحَلُّ الغُرورِ.(3) اَلدُّنیا سُوقُ الْخُسرانٍ.(4) اَلدُّنیا مَزْرَعهُ الشَّر.(5) اَلدُّنیا سَمٌّ اَکَلَه مَنْ لایَعرِف.(6) اَلدُّنیا رَأْسُ کُلِّ خَطیئهٍ.(7)
    ص:43
    ________________________________________
    1- نهج البلاغه، قم، انتشارات مشهور، 1379، چ 2، خطبه 82، ص 128.
    2- نهج البلاغه، حکمت 131.
    3- میزان الحکمه، ج 2، ص 895، ح 5803 به نقل از غررالحکم، ش 1473.
    4- همان، ح 5798، به نقل از غررالحکم، ح 396.
    5- همان، ح 5805، به نقل از غررالحکم، ح 401.
    6- همان، به نقل از غررالحکم، ح 1411.
    7- همان، ص 896 ؛ ح 5815، به نقل از کافی، ج 2، ص 315.
    دنیا معدن شر و جای گول خوردن است. دنیا، بازار خسارت است. دنیا، مزرعه و کشتگاه بدی و شر است. دنیا، سمی است که آن کس که آن را نمی شناسد، از آن می خورد. دنیا، رأس تمام گناهان است.
    بنابراین، دنیا به خودی خود بد نیست، بلکه مخلوق الهی به شمار می رود و این دو نوع رابطه انسان، چهره خوب یا بد آن را مشخص می کند.







    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند






  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #22

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    7. رابطه انسان با اعمال خود

    اشاره

    با توجه به اهمیت و نقش عمل در سعادت و شقاوت انسان، باید این موضوع را ارزیابی کرد تا ببینیم از دیدگاه قرآن و روایت های معصومین علیهم السلام، حقیقت اعمال انسان چیست و چه تأثیری بر نفس و روح او دارد؟
    با مطالعه آیه های گوناگون قرآن کریم، به این حقیقت دست می یابیم که هر عمل انسان _ خواه نیک یا بد _ پس از اجرای آن، صورتی ملکوتی دارد و آن صورت ملکوتی است که سبب تقرب به خدا و نزول برکات الهی یا دوری از خدا و عذاب انسان خواهد شد. به تعبیر دیگر، آن صورت ملکوتی است که در حقیقت، نعمت بهشتی یا عذاب دوزخ برای او خواهد شد.
    این بدان سبب است که بهشت و دوزخ انسان، عمل اوست و این حقیقت عمل است که آدمی به آن متنعم یا معذب خواهد شد. اگر کسی چشم دلش را به نور الهی روشن کند، در همین عالم که بسیاری از دیدن این حقایق ناتوانند، می تواند آنها را ببیند. پس دیگر به جز عمل نیکو از او سر نمی زند و گناه نمی کند؛ چون حقیقت آن را می بیند. منشأ عصمت پیامبران و اولیایالهی، همین واقعیت است.
    دلیل ما برای اثبات این ادعا، آیه هایی است که این معنا از آنها برمی آید که به چند نمونه از آنها اشاره می کنیم:








    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  4. Top | #23

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    1. آیه های 5 تا 7 سوره تکاثر:

    کَلاّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقینِ لَتَرَوُنَّ الْجَحیمَ ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَیْنَ الْیَقینِ.
    باز تأکید می کنم که اگر به علم الیقین برسید، همانا حتما دوزخ را خواهید دید، سپس (در قیامت) به عین الیقین مشاهده اش خواهید کرد.
    از ظاهر این آیه ها درمی یابیم که مراد از دیدن جحیم (دوزخ)، دیدن آن در دنیا و پیش از قیامت و با چشم بصیرت است و منظور، دیدن با قلب است. این دیدن قلبی پیش از قیامت رخ می دهد.(1) البته این گونه دیدن برای کسانی که قلب آنها را گناه پوشانده، هرگز به دست نمی آید؛ چون با وجود این گناهان، محال است که علم الیقین پیدا کنند. علم الیقین، رسیدن به علمی است که شک و تردید در آن راه نداشته باشد.(2) رسیدن به این یقین، وظیفه هر انسانی در این دنیاست و پاداش دنیوی آن، همان گونه که بیان شد باز شدن چشم دل و رسیدن به مقام عصمت اختیاری است.
    آیه 185 اعراف بر این وظیفه تأکید دارد:
    أَ وَ لَمْ یَنْظُرُوا فی مَلَکُوتِ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ وَ ما خَلَقَ اللّهُ مِنْ شَیْءٍ ... .
    آیا به ملکوت آسمان ها و زمین و آنچه خدا آفریده است نظر نمی افکنند؟ ... .
    گویا این آیه شریفه، همه انسان ها را به نگریستن به حقیقت و ملکوت
    ص:45
    ________________________________________
    1- تفسیر المیزان، ج 20، ص 602؛ تفسیر المیزان عربی، ج 2، ص 405.
    2- همان، ج 20، ص 601.
    آسمان ها و زمین و مخلوقات الهی، جهت عبرت گرفتن و ترک نافرمانی و گناه، تکلیف می کند. البته روشن است همچنان که رسیدن به قرب الهی جز از راه تزکیه نفس و طاعت الهی، امکان ندارد، راه رسیدن به این کمال نیز تنها همان است.







    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  5. Top | #24

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    2. آیه 75 سوره انعام:


    وَ کَذلِکَ نُری إِبْراهیمَ مَلَکُوتَ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ وَ لِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنینَ.
    و این چنین ملکوت آسمان ها و زمین را به ابراهیم نشان دادیم تا اهل یقین گردد.
    این آیه شریفه این حقیقت را بیان می کند که آسمان ها و زمین و آنچه در آنهاست _ که از جمله آنها افعال انسان است _ ملکوتی دارد که خدای سبحان آن را به حضرت ابراهیم علیه السلام، نشان داده است تا اهل یقین شود.
    آنچه گفته شد، چند نمونه از آیه های بسیاری(1) بود که اثبات کننده مدعاست. روایت هایی نیز در این زمینه از معصومین علیهم السلامرسیده است. برای نمونه، روایتی از رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره نماز آمده است، بدین مضمون که در اوقات نماز، فرشته ای در زمین صدا می زند و می گوید:
    اَیُّها النّاسُ قُومُوا إلی نِیرانِکُم الَّتی اَوْقَدْتُموها عَلی ظُهُورِکم فَاطْفَئُوها بِصَلاتِکم.(2)
    ای مردم برخیزید و آن آتش هایی را که (با گناهان خود) بر پشت خود افروخته اید، با نمازتان خاموش سازید.
    ص:46
    ________________________________________
    1- آیاتی مانند 7 سوره روم نیز بر این معنا دلالتی روشن دارند: «یَعْلَمُونَ ظاهِرًا مِنَ الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ هُمْ عَنِ اْلآخِرَهِ هُمْ غافِلُونَ؛ از زندگی دنیا، ظاهری را می شناسند، و حال آنکه از آخرت غافلند».
    2- من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 208، ح 624 ؛ و نیز میزان الحکمه آن را در ج 2، ص 1629 ح 10561 به نقل از بحارالانوار، ج 82 ، ص 224، با اندک اختلاف لفظی ذکر کرده است.
    از این روایت استفاده می شود که انسان به محض گناه برای خودش آتش به وجود می آورد، ولی از آن غافل است و آن را درک نکرده و نمی بیند. نکته مهم دیگر، اثر خاموش کنندگی اعمال عبادی است؛ یعنی طاعات و عبادت ها، آتش فروزانی را که گنه کاران بر خود می افروزند، خاموش می کنند.
    در این زمینه، به همین مقدار بسنده می کنیم و بحث را درباره اثر اعمال بر صعود انسان، قرب الی اللّه، سقوط و دوری از خدا، پی می گیریم.
    روایت های اسلامی نشان دهنده این معناست که انسان مؤمن با انجام کارهای صالح، از درجه های وجود به سوی خدای سبحان صعود می کند که روایت های زیر، این معنا را به اثبات می رسانند:
    1. رسول اللّه صلی الله علیه و آله فرمود:
    إذا زَالَتْ الشَّمسُ فُتِحَتْ أبوابُ السَّماءِ وَ أبْوابُ الْجَنانِ وَ اسْتُجیبَ الدُّعاء فَطُوبی لِمَنْ رُفِع لَه فِی ذلک عَملٌ صَالحٌ.(1)
    هنگام زوال خورشید، درهای آسمانی و درهای بهشت باز می شود و دعاها هم مستجاب می شود. پس خوشا به حال کسی که هنگام زوال، عمل صالحی از او به آسمان بالا رود.
    این روایت نشان می دهد که اعمال صالح به سوی خدای سبحان بالا برده می شوند و این در حالی است که عمل نمی تواند از عامل آن جدا باشد؛ زیرا جان و حقیقت عمل که نیت است، از انسان جداشدنی نیست. پس عمل از آدمی جدا نمی شود؛ زیرا عمل _ خواه خوب باشد یا بد _ همراه و محیط به انسان است و جز با اعمالی متضاد با آن از سوی صاحب عمل، جداشدنی
    ص:47
    ________________________________________
    1- من لا یحضره الفقیه، تهران، مکتبه الصدوق، بی تا، ج 1، ص 209، ح 633 .
    نیست. بنابراین، اگر عمل به سوی خدا بالا رود، عامل هم بالا می رود.
    2. این حقیقت را حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام چنین بیان می کند:
    فاعِلُ الْخَیرِ خَیرٌ مِنْهُ و فاعِلٌ الشَّرِّ شَرٌّ مِنهُ.(1)
    بهتر از عمل خیر، کسی است که آن را انجام داده است و بدتر از عمل بد، انجام دهنده آن عمل بد است.
    بنابراین، از آنجا که همیشه مؤثر، تأثیرگذارتر از اثر خویش است، اگر اعمال خیر به سوی خدای سبحان بالا رود، بی شک آن روح نیز که عامل این اعمال خیر است، بالا خواهد رفت.
    افزون بر این، روایت های معروفی همچون «الصلوه معراج المؤمن»(2) و «الصلوه قربان کل تقیٍ»(3) این حقیقت را به خوبی به اثبات می رسانند؛ زیرا معراج، اسم آلت است و به معنی وسیله عروج و صعود. قربان نیز چیزی است که به وسیله آن، انسان به خدا نزدیک شود.(4)
    آیه 10 سوره فاطر نیز می تواند مورد استشهاد قرار گیرد:
    ... إلیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِبُ وَ الْعَمَلُ الصّالِحُ یَرْفَعَهُ.
    کلمه پاک به سوی او صعود می کند و عمل نیکو آن را بالا می برد.
    البته در صورتی که «کلمه پاک» را به روح مؤمن معنا کنیم و این بعید نیست؛ زیرا در قرآن در چندین مورد، از جمله آیه 171 نساء، بر حضرت
    ص:48
    ________________________________________
    1- نهج البلاغه، حکمت 32.
    2- بحارالانوار، چ 2، ج 2، ص 303، روایت 2.
    3- نهج البلاغه، حکمت 136؛ میزان الحکمه، ج 2، ح 10537 به نقل از خصال.
    4- مفردات راغب، ص 664.
    عیسی علیه السلامکه از پیامبران بزرگ الهی است، کلمه الهی اطلاق شده است.(1)
    نتیجه اینکه اعمال انسان، او را به اوج تعالی، عزت، کمال، معرفت، قرب الی اللّه و سعادت و رستگاری ابدی می رساند یا او را از هر جنبنده ای پست تر می کند و به خسران و عذاب ابدی دچار می سازد.

    ص:49
    ________________________________________
    1- «... انما المسیحُ عیسی بن مریمَ رسولُ اللّه و کلمتُهُ القاها الی مریم و روح منه... مسیح، عیسی بن مریم، فقط پیامبر خدا و کلمه اوست که آن را به سوی مریم افکنده و روحی از جانب اوست» نساء / 17 و نیز در آیات 45 و 39 آل عمران این تعبیر ذکر شده است.






    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  6. Top | #25

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    فصل سوم: دین و انسان

    1. دین چیست؟

    تعریف های متفاوتی از دین ارائه شده است، ولی به نظر می رسد برای ارائه تعریفی متقن، باید به منابع دینی رجوع کنیم و ببینیم که اسلام چه حدودی را برای دین بیان کرده است.
    با توجه به دلایل عقلی و نقلی که بر ضرورت وجود دین و وحی اقامه می شود، می توان گفت دین، مجموعه معارفی است که از سوی خداوند برای سعادت دنیوی و اخروی انسان نازل شده و اصول و فروعی را دربرمی گیرد. اصول دین شامل اعتقاداتی است که هر انسانی باید با بینش و استدلال به آنها دست یابد. ایمان به خدا، نبوت و معاد از این گونه اند. فروع دین نیز تمام جنبه های روابط انسانی را دربرمی گیرد که عبارتند از: رابطه فردی انسان با خدا که عبادات نام دارد؛ روابط اجتماعی انسان که شامل اخلاقیات، معاملات، اصول حاکم بر نظام اجتماعی و نظام بین المللی است که تمام مسائل سیاسی، حقوقی و حکومتی نیز در این بخش جای می گیرند.
    بنابراین، تدین عبارت است از تسلیم شدن انسان در برابر بیانی که از سوی خدای سبحان در مورد عقاید، اعمال، معارف و احکام، اعم از فردی و
    ص:50
    اجتماعی _ به معنای حقیقی آن _ صادر می شود.(1)
    از آنچه گفته شد، چنین نتیجه می گیریم:
    1. دین، راه، شیوه، دستور و وسیله ای برای رسیدن به هدف است.
    2. این دستور برای زندگی دنیوی انسان است و البته با زندگی اخروی او تناسب کامل دارد.
    3. انسان برای رسیدن به کمال نهایی و سعادت حقیقی خود، چاره ای جز پیمودن این راه را ندارد.









    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  7. Top | #26

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    ارکان دین

    از دیدگاه قرآن کریم، دین خدا، حقیقتِ ثابتی دارد که در همه ادیان الهی ثابت و تغییرناپذیر است و آن حقیقت ثابت نزد خدا عبارت است از تسلیم بودن بی چون و چرا در برابر ذات اقدس الهی و اوامر و نواهی او که قرآن کریم از آن به اسلام تعبیر کرده است:
    إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللّهِ اْلإِسْلامُ وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ إِلاّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ وَ مَنْ یَکْفُرْ بِآیاتِ اللّهِ فَإِنَّ اللّهَ سَریعُ الْحِسابِ. (آل عمران: 19)
    دین در نزد خدا اسلام (و تسلیم بودن در برابر حق) است و کسانی که کتاب آسمانی به آنان داده شد اختلافی (در آن) ایجاد نکردند، مگر پس از آگاهی و علم، آن هم به خاطر ستم در میان خود و هر کس به آیات خدا کفر ورزد (خدا به حساب او می رسد؛ زیرا) خداوند سریع الحساب است.
    این آیه شریفه، دین خدا را فقط یکی می داند که اختلافی در آن نیست و
    ص:51
    ________________________________________
    1- تفسیر المیزان، چ 7، ج 3، ص 189.
    اصل دین را تسلیم شدن در برابر حق بیان می کند. بنابراین، هیچ گاه در قرآن واژه دین در شکل جمع «ادیان» نیامده است. آنچه متفاوت است، شرایع است.
    ارکان این دین واحد الهی که در همه شرایع، ثابت و تغییرناپذیرند، عبارتند از: توحید و اصولی مانند: وحی، نبوت و رسالت، عصمت، عدالت، برزخ، قیامت و اموری از این قبیل که همگی به توحید برمی گردند و اعتبار خود را از آن می گیرند.
    بنابراین، نتیجه ثبات و وحدت دین الهی، تفاوت در مذاهب و شرایع امت است؛ چون اصل دین، همان خطوط کلی یاد شده است که انسان بر اساس فطرت و سرشت الهی خویش، مسیر هدف و حرکت خود را بر آنها استوار می سازد؛ زیرا همان گونه که از آیه 30 سوره روم برداشت می شود، همه انسان ها با سرمایه ثابت فطرت آفریده شده اند(1) و این فطرت واحد، تربیتی واحد و یگانه را می طلبد.
    باید گفت اختلاف های شرایع الهی در دستورهای جزئی و فروع عملی است که متناسب با جنبه های طبیعی و مادی انسان و ویژگی های فردی و قومی افراد به مقتضای زمان ها و مکان های گوناگون تغییر می یابند.(2) بنابراین،
    ص:52
    ________________________________________
    1- «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنیفًا فِطْرَتَ اللّهِ الَّتی فَطَرَ النّاسَ عَلَیْها لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النّاسِ لا یَعْلَمُونَ؛ پس روی خود را با گرایش تمام به حق، به سوی این دین کن، با همان سرشتی که خدا مردم را بر آن سرشته است، آفرینش خدای تغییرپذیر نیست، این است همان دین پایدار، ولی بیشتر مردم نمی دانند». روم: 30.
    2- نک: شریعت در آینه معرفت، صص 99 و 100.
    تمام فرستادگان الهی به توحید و دیگر اصول دین که ارکان ثابت دین خدا هستند، مأمور بوده اند و قرآن در آیات بسیاری به این حقیقت اشاره دارد، مانند آیه 13 سوره شورا:
    شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ ما وَصّی بِهِ نُوحًا وَ الَّذی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ وَ ما وَصَّیْنا بِهِ إِبْراهیمَ وَ مُوسی وَ عیسی أَنْ أَقیمُوا الدِّینَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فیهِ کَبُرَ عَلَی الْمُشْرِکینَ ما تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ ... .
    خداوند، دینی را برای شما تشریع کرد که نوح علیه السلام را به آن سفارش کرده بود و آنچه را بر تو وحی فرستادیم و به ابراهیم و موسی و عیسی علیهم السلام سفارش کردیم، این بود که دین را برپا دارید و در آن تفرقه ایجاد نکنید. بر مشرکان، گران است آنچه شما آنان را به سویش دعوت می کنید.
    چیزی را هم که از آن نهی می کند، همان زندگی آلوده و ناپاک است که آدمی را تا ابد دچارِ عذاب می کند. قرآن در توصیف آن می فرماید: «ثُمَّ لا یَمُوتُ فیها وَ لا یَحْیی؛ سپس در آن آتش نه می میرد و نه زنده می شود». (اعلی: 13)






    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  8. Top | #27

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    3. وظایف متقابل انسان و دین
    الف) وظایف دین در قبال انسان
    پس از رنسانس در غرب، گروهی برای شناخت قلمروی دین، این پرسش را مطرح کردند که انتظار بشر از دین چیست؟ به عبارت دیگر، آیا دین در پی تأمین سعادت دنیا و آخرت است یا فقط قلمرو آن، آخرت انسان را در بر می گیرد؟ اینان برای کنار نهادن دین از صحنه جامعه، تعریفی که از دین ارائه می کنند، بر انتظارشان از دین استوار است؛ بر این اساس، آنان قلمروی دین را به گونه ای تعریف می کنند که دچار تنگنا نشوند و نتیجه ای را بگیرند که مایلند.

    از نگاه این گروه، دین فقط در پی تنظیم رابطه معنوی انسان با خداست و قلمروی حداقلی دارد؛ یعنی آنان، برای انسان در رهگذر زندگی دنیوی، چهار نوع رابطه در نظر می گیرند که عبارتند از: رابطه با خود، با خدا، با طبیعت و با انسان های دیگر. ایشان قلمروی دین را تنها در ارتباط انسان با خدا منحصر می دانند. دینی هم که تعریف می کنند، رسالت پیامبران را محدود به جهان آخرت و بی ارتباط با دنیای بشر معرفی می کند. همچنین دین مورد نظرشان تنظیم روابط اجتماعی بشر را به خود انسان ها واگذارده است.
    طرح مسئله انتظار از دین که حاکی از نگرش برون دینی به دین است، لازمه نگاهی شی ءانگارانه و انسان مدارانه به دین است. در این نگرش، انسان به جای خدا می نشیند و از خداوند، ترسیمی انسان وار ارائه می شود و بر مبنای خواسته های نفسانی تحلیل و ارزیابی می گردد. در این نگرش، به جای آنکه خداوند از انسان ها بخواهد که چگونه باشند، انسان در پی آن است که او چه ارتباطی می تواند با خدا داشته باشد که خواسته های خود را از او دریافت کند و چگونه حق خود را از او بگیرد. بنابراین، دیگر نگاه دین باورانه، رخت برمی بندد و به دین، مانند امری که تنها برآورنده یکی از نیازهای بشری است، نگریسته می شود.(1)
    روشن است که این بینش، ره آورد نگرشی متضاد با مبانیِ تفکر دینی و جهان بینی الهی است؛ زیرا این تفکر زاییده مکتب سکولاریسم است که از ویژگی های آن، انسان محوری _ اومانیسم _ است که هویت فرهنگی عصر
    جدید غرب را می سازد. باید گفت که از لوازم آن، محق بودن انسان از خدا و دین زدایی است که بر عقل گرایی استوار است. بدین معنا که عقل، مستقل از وحی و آموزش های الهی، می تواند زندگی بشر را به شکلی درست اداره کند.
    با توجه به مباحث قبل، پاسخ به این پرسش و اینکه دین چه وظایفی در قبال انسان بر عهده دارد، بحثی درون دینی است و باید با نگرشی درون دینی به آن پرداخته شود؛ افزون بر این، در مباحث گذشته با ادله عقلی و نقلی ثابت شد که محور عالم، خدای سبحان است و انسان نه تنها از خدا طلبکار نیست، بلکه در پیشگاهِ او بنده ای است که هیچ حقی ندارد، مگر حقی که خدا، خود، بر خویشتن واجب کرده است. پس الحادی بودن این تفکر و ضدیت آن با دین الهی و جهان بینی توحیدی، از سوی هر گروه یا فردی که باشد، هر چند ادعای مسلمانی کنند، ثابت است؛ زیرا ثابت شد که از دیدگاه جهان بینی توحیدی، زندگی دنیوی انسان، مانند راهی برای رسیدن به آخرت است و هیچ گاه اصالت ندارد؛ یعنی در عرض آخرت نیست و نمی توان تصور کرد که میان آن دو تعارض و دوگانگی وجود دارد، بلکه دنیا و آخرت، جدایی ناپذیرند و به تعبیر قرآن، آخرت، باطن دنیا و زندگی دنیوی، ظاهر آخرت است:
    یَعْلَمُونَ ظاهِرًا مِنَ الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ هُمْ عَنِ اْلآخِرَهِ هُمْ غافِلُونَ. (روم: 7)
    آنها فقط ظاهر زندگی دنیا را می دانند و از آخرت (که باطن آن است) غافلند.
    بنابراین، همه کارهای آدمی در دنیا، در زندگی اخروی او اثرگذار است. پس دین باید راهنمای آنان باشد؛ زیرا پیامبران الهی، به شئون مادی و معنوی زندگی انسان توجه کرده اند. افزون بر این، در فرهنگ غنی اسلام، پرداختنبه اصلاح دنیا، شرط لازم اصلاح آخرت انسان ها شمرده شده است و اینکه همه اعمال دنیوی انسان صبغه آخرتی دارد.
    بنابراین در پاسخ به این پرسش، یعنی وظیفه دین در قبالِ انسان، باید گفت: دین باید انسان را در تمامِ جنبه ها و شئونِ زندگی اش، یعنی در ارتباط با خود، خدا، طبیعت، جامعه و انسان های دیگر راهبری و راهنمایی کند و برای هر یک چنان دستورالعمل هایی داشته باشد که افزون بر تأمینِ سعادتِ دنیوی انسان به حد کمال، سعادت و مصالحِ اخروی او را نیز تأمین کند. در غیر این صورت، باید در کمال آن شک کرد.







    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  9. Top | #28

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    ب) وظایف انسان در قبال دین

    ثابت شد که دین، کامل ترین نسخه هدایت الهی برای سعادتِ آدمی است. پس انسان در برابر آن وظایفی دارد که به بیان مهم ترین آنها می پردازیم:
    یک _ عمل به دستورها و احکام دین و ترک منهیات آن در همه شئون زندگی: انسان به اقتضای عبودیت و مملوکیتش، نسبت به خدای سبحان مکلف است و تکلیف او به مکان یا زمان یا شرایط ویژه ای اختصاص ندارد، بلکه باید در همه لحظات زندگی اش، تکالیف دین را اجرا کند و این در کلمه «عبادت» خلاصه می شود. در آیه 56 سوره ذاریات به این وظیفه اشاره شده است.
    وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ اْلإِنْسَ إِلاّ لِیَعْبُدُونِ.
    من جن و انس را نیافریدم جز برای اینکه عبادتم کنند.
    دو _ فهم و شناخت درست دین: وقتی ثابت شد که عمل به دین، تکلیف اصلی انسان در دنیاست، وظیفه ای دیگر پیش روی انسان قرار می گیرد که مقدمه عمل به دین است و آن اینکه این دینی که مکلف به آن است،
    ص:56
    چیست؟ دستورات و منهیات آن چیست؟ زیرا علم به تکلیف مقدم بر عمل به آن است؛ یعنی تا آدمی نداند که چه چیزی از او خواسته شده است، نمی تواند عملی بر اساس آن انجام دهد.
    به همین دلیل است که فهم و پذیرش استدلالی اصول دین و نیز فراگیری مسائلی از فروع دین که معمولاً مورد نیاز انسان است، از وظایف و تکالیف اولیه آدمی نسبت به دین شمرده شده است.
    افزون بر این، یکی از اصلی ترین وظایفی که دین بر عهده مؤمنان و دین داران گذاشته است و آن را علت مُبقیه دین می نامند، اصل امر به معروف و نهی از منکر است که عمل به آن، منوط به شناسایی معروف ها و منکراتی است که دین آنها را معروف یا منکر دانسته است. پس عمل به این وظیفه مهم، نیاز مقدمی به شناخت دین دارد.
    سه _ دفاع و پاسداری از دین و ارزش های دینی: ثابت شد که دین تنها راه رسیدن به سعادت دنیوی و اخروی انسان است. پس شریف ترین و بهترین موهبت الهی به آدمی است و این مسئله، هر انسان متدینی را به دفاع و پاسداری از مرزهای دین و شعایر دینی وامی دارد و چون انسان را به محبوب ترین و والاترین اهدافش می رساند، پس خود آن نیز محبوب اوست. بنابراین، جا دارد که آدمی با جان و مال و هستی خویش از آن دفاع و محافظت کند.
    بر اساس همین وظیفه مهم است که قرآن مؤمنان را به جهاد با مال و جان در راه خدا فرمان می دهد:
    ... وَ جاهِدُوا بِأَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ فی سَبیلِ اللّهِ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ. (توبه: 41)
    ص:57
    با اموال و جان های خود در راه خدا جهاد کنید و این برای شما بهتر است؛ اگر بدانید.
    روشن است که در این آیه شریفه، دفاع از حریم دین خدا و جامعه اسلامی، «سبیل اللّه» عنوان گرفته است که مؤمنان را مکلف به جهاد با جان و مال در این راه کرده است.
    در قرآن، از وظیفه مؤمنان به «نصرت خدا» و یاری دادن او تعبیر شده است:
    یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ. (محمد: 7)
    ای کسانی که ایمان آورده اید! اگر (آیین و دین) خدا را یاری کنید، شما را یاری می کند و گام هایتان را استوار می دارد.
    این آیه شریفه و آیات بسیار دیگری،(1) یاری دین خدا را «یاری خدا» نامیده است و این، تکلیف سنگین و مهم مؤمنان را به آنها گوشزد می کند.
    دفاع از دین الهی و شعایر آن به حدی اهمیت دارد که والاترین حجت های الهی و جانشینان خدا بر روی زمین، جان باارزش خویش را در راه این هدف مقدس نثار کرده اند. همان گونه که سر مبارک حضرت یحیی در دفاع از حکمی از احکام دین از بدن جدا گردید و به یکی از فواحش بنی اسرائیل هدیه گردید(2) و سر مقدس عزیزترین عزیزان خدا، حضرت حسین بن علی علیه السلامو یاران و خاندانش، برای این مهم، به وسیله طاغیان امت
    ص:58
    ________________________________________
    1- نک: آیه های 72 انفال، 25 حدید، 14 صف و... .
    2- عن الامام الحسین علیه السلام: «انّ منْ هَوانِ الدُّنیا عَلی اللّهِ تعالی اَنّ رأسَ یَحیی بن زکریّا اُهدِیَ الی بَغیًّ مِنْ بَغایا بَنی اسرائیل؛ از بی ارزشی و خواری دنیا نزد خدای متعال است که سر یحیی بن ذکریا به فاحشه ای بنی اسرائیلی هدیه شد». میزان الحکمه، ج 2، ص 910، ح 5958
    جدش از تن جدا و در شهرها و بلاد بر سر نیزه ها گردانده شد و بدن مطهر آنها زیر سم ستوران، پایمال گردید و دختران رسول خدا با لباس های نامناسب و بدن های رنجور و مجروح، به خاطر آن، به اسارت برده شده و در شهرها گردانده شدند.
    دینی که نورهای پاک الهی، چراغ های هدایت انسان ها، آن کامل ترین و شایسته ترین جانشینان خدا بر روی زمین، یکی پس از دیگری در راه صیانت از مرزهای آن و ترویج و تبیین حقانیتش، باید جان گران قدر خویش را فدا کنند و گل وجود آنها، به وسیله دشمنان خدا و دین او پرپر شود؛ یکی با فرق شکافته، یکی با پیکر مسموم تیرباران شده، دیگری با بدن بی سر زیر سم اسب ها مانده و بقیه با جگرهای پاره پاره از سم جفا.
    حال با این همه، چه جای این پرسش است که گروهی مطرح می کنند: انسان باید فدای دین شود یا دین فدای انسان؟
    این وظیفه، گاهی در مقابل هجوم نظامی دشمن و گاهی در برابر هجوم فکری و فرهنگی بیگانه است. در نوع دوم، گاهی خود دین مورد خطر تحریف و تفسیرهای غلط و باطل قرار می گیرد و گاهی نیز با تبلیغات مسموم علیه دین، فکر، اندیشه و اعتقاد و ایمان متدینان مورد هجوم و در معرض آسیب پذیری قرار می گیرد. در تمام این زمینه ها، دولت اسلامی، علمای دین و تمام مؤمنان موظفند با سلاح اندیشه، قلم، بیان، با استفاده از تکنولوژی جدید و فعالیت های منظم و حساب شده فرهنگی به مستحکم ساختن سنگرهای دینی و عقیدتی مسلمانان بپردازند. آنان باید در مقابل این هجوم های ناجوان مردانه، از دین و جامعه دینی محافظت کنند. همه اهل بیت
    ص:59
    معصومین علیهم السلامبه جز امام منتظر، همگی در این راه به شهادت رسیده اند. حتی حضرت امام حسین علیه السلام نیز در جبهه فرهنگی به شهادت رسید.
    نکته مهمی که در دفاع از دین نهفته است، برکات و خیراتی است که از ناحیه این دفاع، به مؤمنان می رسد و آن، نقش این انجام وظیفه در سازندگی، تربیت و تزکیه آنان است؛ زیرا دفاع آنان از حق، در راه حق و عمل بر اساس حق خواهد بود و از بهترین و مهم ترین کارهایی است که انسان را لایق رحمت و هدایت ویژه الهی می سازد. سرّ مطلب همان است که قرآن کریم در تبیین آن می فرماید:
    وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا. (عنکبوت: 69)
    آنان را که در راه ما جهاد کنند، به راه های خود هدایتشان خواهیم کرد.
    مجاهدت در دفاع از دین حق، هدایت ویژه الهی را در پی دارد و این وعده بی تخلف الهی است. پس دفاع از دین، تنها از این جهت که خدمت به دین و بشریت است، ارزشمند نیست، بلکه قبل از آنکه خدمت به انسانیت و دین باشد، خدمت به خود و تربیت و اصلاح نفس برای رسیدن به کمال و کسب سعادت و رستگاری آخرت است.
    چهار _ امر به معروف و نهی از منکر و سعی در تبلیغ و ترویج دین: یکی از وظایفی که قرآن بر عهده مؤمنان گذاشته است، ترویج دین الهی و شناساندن آن به مردم و تلاش برای فراگیر ساختن آن در جوامع انسانی است. می دانیم که پیامبران از سوی خداوند به عنوان الگو و اسوه برای بشریت معرفی شده اند؛ چنان که رسول خدا صلی الله علیه و آله در آیه 21 سوره احزاب برای مؤمنان،
    ص:60
    یک اسوه معرفی می شود.(1) یکی از صفات برجسته او و دیگر پیامبران، حریص بودن آنها بر هدایت مردم است.(2) پس مؤمنان نیز باید در حد توانشان در تبلیغ دین بکوشند. قرآن کریم در آیه های زیادی این حقیقت را بیان می کند:
    1. آیه 110 سوره آل عمران:
    کنتم خیر امّه اخرجت للنّاس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر و تؤمنون باللّه... .
    شما بهترین امتی بودید که به سود انسان ها آفریده شده اند (چه اینکه) امر به معروف و نهی از منکر می کنید و به خدا ایمان دارید.
    در این آیه شریفه، خدای سبحان، مسلمانان را به سبب ایمان به خدا و اجرای امر به معروف و نهی از منکر می ستاید که این خود روشن ترین دلیل بر وظیفه بودن این فریضه برای هر مؤمنی است.
    2. آیه 104 سوره آل عمران:
    وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّهٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ.
    باید از میان شما جمعی دعوت به نیکی و امر به معروف و نهی از منکر کنند و آنها همان رستگارانند.
    از این آیه شریفه نیز می توان دریافت که دعوت به خوبی ها و نهی از
    ص:61
    ________________________________________
    1- «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی رَسُولِ اللّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللّهَ وَ الْیَوْمَ اْلآخِرَ وَ ذَکَرَ اللّهَ کَثیرًا؛ قطعا برای شما در [ اقتدا به ] رسول خدا سرمشقی نیکوست، برای آن کس که به خدا و روز بازپسین امید دارد و خدا را فراوان یاد می کند».
    2- لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُو ٔ مِنینَ رَو ٔ فٌ رَحیمٌ؛ قطعا، برای شما پیامبری از خودتان آمد که بر او دشوار است شما در رنج بیفتید به [ هدایت ] شما حریص، و نسبت به مؤمنان، دل سوز و مهربان است». توبه: 128
    بدی هایی که در دین آمده، واجب است. هرچند این آیه شریفه، این وظیفه مهم را برای گروهی از مردم واجب کرده، ولی با توجه به آیه قبلی و آیه های دیگر، فراگیر بودن و واجب بودن این وظیفه ثابت می شود.
    3. آیه 71 سوره توبه:
    وَ الْمُؤمِنُونَ وَ الْمُؤمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ ... .
    مردان و زنان باایمان ولی یکدیگرند، امر به معروف می کنند و نهی از منکر... .
    این آیه شریفه، آشکارا امر به معروف و نهی از منکر را وظیفه تمام مردان و زنان مؤمن نسبت به همدیگر می داند و برای اجرای آن، برخی را بر بعضی دیگر، دارای ولایت معرفی می کند؛ زیرا امر به معروف و نهی از منکر از اصلی ترین وظیفه پیامبران است که اِعمال آن، از موضع ولایت و سرپرستی خدای سبحان بر انسان ها نشئت می گیرد.
    این ولایت، از سوی خدای سبحان به پیامبران و معصومین داده شده و از سوی آنان به مؤمنانی که شرایط آن را دارند، سپرده شده است. در این زمینه، آیه های بسیاری وجود دارد که بیان کننده این وظیفه و تکلیف انسان ها برای حفظِ دین و ارزش های دینی است و ترک آن را سبب عذاب و هلاکت می داند که در اینجا به چند نمونه از این آیه ها اشاره می کنیم:
    1. آیه های 116 و 117 سوره هود_:_
    فَلَوْ لا کانَ مِنَ الْقُرُونِ مِنْ قَبْلِکُمْ أُولُوا بَقِیَّهٍ یَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسادِ فِی اْلأَرْضِ إِلاّ قَلیلاً مِمَّنْ أَنْجَیْنا مِنْهُمْ وَ اتَّبَعَ الَّذینَ ظَلَمُوا ما أُتْرِفُوا فیهِ وَ کانُوا مُجْرِمینَ وَ ما کانَ رَبُّکَ لِیُهْلِکَ الْقُری بِظُلْمٍ وَ أَهْلُها مُصْلِحُونَ.
    چرا در اقوام قبل از شما، دانشمندان صاحب خردی نبودند که از فساد در زمین جلوگیری کنند، مگر اندکی از آنها که نجاتشان دادیم و کسانی که ستم کردند، مطیع لذت های خود
    ص:62
    شدند و گنه کار بودند (و نابود شدند) و چنین نبود که پروردگارت، آبادی ها را به ستم نابود کند، در حالی که مردمشان درصدد اصلاح بوده باشند.
    از این آیه ها چند نکته را می توان دریافت:
    الف) نهی از فساد در جامعه، وظیفه مؤمنان و خردمندان است.
    ب) ترک آن، ظلم به خود و جامعه است و سبب فراگیر شدن عذاب می شود.
    ج) در جوامع، مصلحانی که نهی از فساد می کنند، در صورت نزول عذاب، نجات می یابند.
    د) اگر اهل شهرها به این وظیفه الهی (نهی از منکرات و فساد) عمل کنند، خدای سبحان بر آن بلاد غضب نمی کند و بر آنان عذاب نمی فرستد.
    2. آیه های 78 و 79 سوره مائده:
    لُعِنَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ بَنی إِسْرائیلَ عَلی لِسانِ داوُودَ وَ عیسَی ابْنِ مَرْیَمَ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُونَ کانُوا لا یَتَناهَوْنَ عَنْ مُنکَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ ما کانُوا یَفْعَلُونَ.
    کافران بنی اسرائیل بر زبان داود و عیسی بن مریم نفرین شدند. این به خاطر آن بود که گناه و تجاوز می کردند. آنها از اعمال زشتی که انجام می دادند، یکدیگر را نهی نمی کردند؛ چه بد کاری انجام می دادند.
    از این آیه ها نیز چنین برمی آید که ترک نهی از منکر و فساد، گناه و تجاوز و دشمنی با خود، جامعه و خداست و سبب دوری تارکان آن از رحمت الهی و سبب لعنت و نفرین پیامبران بزرگ الهی می گردد که نفرین آنها نفرین خداست.
    3. آیه های 164 و 165 سوره اعراف:
    بر اساس این آیات امر به معروف و نهی از منکر، خود از مهم ترین
    ص:63
    واجبات الهی است که ترک آن موجب هلاکت و عذاب و انجام آن موجب نجات و رستگاری می شود:
    و (به یادآر) هنگامی را که گروهی از آنها (به گروه دیگر) گفتند: چرا جمعی (گنه کار) را اندرز می دهید که سرانجام، خداوند آنها را هلاک خواهد کرد یا به عذابِ شدیدی گرفتار خواهد ساخت (آنها را به حال خود واگذارید تا نابود شوند). گفتند: این اندرزها برای اعتذار (و رفع مسئولیت) در پیشگاه پروردگار شماست. به علاوه شاید آنها (بپذیرند و از گناه باز ایستند و) تقوا پیشه کنند، ولی هنگامی که تذکراتی را که به آنها داده شده بود، فراموش کردند، (لحظه عذاب فرا رسید و) نهی کنندگان از بدی را نجات بخشیدیم و کسانی را که ستم کردند، به خاطر نافرمانی شان، به عذاب شدیدی گرفتار ساختیم.(1)
    بنابراین، امر به معروف و نهی از منکر به عنوان بزرگ ترین عامل دفاع از دین، شعایر دینی، اصلاح افراد، جامعه اسلامی و تبلیغ و گسترش معارف دینی است. این موضوع، مهم ترین وظیفه انسان در قبال دین است و تک تک افراد در جامعه اسلامی موظفند آن را اجرا کنند و ترک آن گناه و فسق و سبب نزول عذاب الهی است، اگرچه ترک کنندگان آن در انجام دیگر وظایف دینی موفق باشند.
    در حقیقت، این مهم، با مراتب گوناگونش، اصلی ترین علت مبقیه دین و مؤثرترین عامل دفاع و پاسداری از مرزها و ارزش های آن است. نمونه کامل آن کاری است که حسین بن علی علیه السلام و یاران و اهل بیت باوفایش در واقعه کربلا به ظهور رساندند و زیباترین تابلو آفرینش را با خون خود ترسیمکردند.(1)










    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  10. Top | #29

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    فصل چهارم: شهادت و دین

    شهادت چیست و شهید کیست؟

    اشاره


    با بررسی روایت های معصومین علیهم السلام در باب شهادت، این نتیجه به دست می آید که شهادت بر دو نوع است: شهادت حقیقی و شهادت حُکْمی. بنابراین جداگانه به توضیح هر یک می پردازیم:
    الف) شهادت حقیقی
    در تعریف این نوع شهادت می توان گفت مرگی از نوع کشته شدن است که شهید آگاهانه و با اختیار و به خاطر اهدافی که از منظر دین الهی مقدس شمرده شده است، آن را برمی گزیند که قرآن کریم، حرکت به طرف آن اهداف مقدس را «فی سبیل اللّه» نامیده است.(2)
    از تعریف یادشده نتیجه می گیریم که هر مرگی شهادت نیست، بلکه باید
    ص:65
    ________________________________________
    1- امام حسین علیه السلام می فرمایند: « [ مردم ] آیا نمی بینید که به حق عمل نمی شود و کسی از باطل روی گردان نیست، در چنین شرایطی، مؤمن باید لقاء پروردگارش را بر چنین زندگی ای ترجیح دهد، من مرگ [ در راه خدا ] را جز سعادت نمی دانم». سیدبن طاووس، اللهوف فی قتلی الطفوف، بی جا، دارالاسوه، 1414 ه . ق، چ 1، ص 138.
    2- مرتضی مطهری، قیام و انقلاب مهدی، تهران، انتشارات اسلامی، 1361، ص 84 .
    مرگ، از نوع کشته شدن باشد و به جز آن، این کشته شدن باید دو شرط اساسی داشته باشد:
    یک _ آگاهانه و با اختیار و انتخاب باشد؛ یعنی انسان، با بصیرت، این نوع مرگ را برگزیند و شرط آگاهانه بودن، آن است که شهید، حق را از باطل بشناسد و زیر لوای دین حق و اعتلای ارزش های آن، علیه باطل بجنگد و فدا شود.
    دو _ فی سبیل اللّه باشد؛ یعنی هدف و جهت حرکت شهید، حرکت به سوی خدا و طاعت او و انجام فرمان هایش باشد؛ زیرا در پیشگاه الهی، کشته شدنی دارای ارزش است که هدف از آن، تنها انجام فرمان خدا و تقرب به او است و هیچ هدف و انگیزه ای جز خدا و رضای او در آن دخیل نباشد. پس کسی که برای هدفی جز اللّه کشته شود، شهید به شمار نمی آید.
    تمام درجاتی که برای شهید ذکر شد، از آنِ کشته شدگانی است که دو ویژگی یادشده در آنها وجود داشته باشد. چنین مرگی در بیان معصومین علیهم السلام، شریف ترین و بالاترین مرگ ها نامیده شده است.(1)
    بنابراین، شهادت حقیقی، فدا شدن انسان در راه اعتلای «کلمه اللّه» برای رسیدن به سرچشمه نور و نزدیک شدن به هستی مطلق است. انسان نیز با حسن اختیار خود می تواند با انتخاب شریف ترین مرگ ها، به زیباترین شکل، در کنار محبوب قرار گیرد.
    ص:66
    ________________________________________
    1- میزان الحکمه، ج 2، ص 1512، ح شماره 9750.






    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  11. Top | #30

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    ب) شهادت حکمی

    در روایات اسلامی، بزرگان دین به برخی دیگر از مرگ ها نیز شهادت اطلاق کرده اند و آن بدین معناست که اگرچه شهادت حقیقی، کشته شدن در راه خداست و اصل در شهادت، قتل فی سبیل اللّه است، ولی مرگ های دیگری نیز با شرایطی می توانند در حکم شهادت باشند؛ یعنی افراد می توانند در برخی ویژگی های عالی شهید، مانند روزی داشتن نزد خدا، زنده بودن او و ناظر بودنش بر اعمال انسان ها با وی شریک باشند. برای مثال، بیان چند نمونه از این روایت ها ضروری است:
    یک _ از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت شده که فرمود:
    مَنْ قُتِلَ دُونَ أهلِهِ ظُلْما فَهُوَ شَهیدٌ وَ مَنْ قُتِلَ دُونَ مالِهِ ظُلما فَهُوَ شَهیدُ و مَنْ قُتِلَ دُون جارِهِ ظُلما فَهُو شَهیدٌ ... وَ مَنْ قَاتَلَ دُونَ نَفْسِهِ حَتّی یُقتلَ فَهُو شَهیدٌ.(1)
    کسی که برای دفاع از خانواده اش مظلومانه کشته شود، شهید است و کسی که برای حفظ مال خود مظلومانه کشته شود، شهید است و کسی که برای دفاع از همسایه اش مظلومانه کشته شود، شهید است... و کسی که برای دفاع از خود (با مهاجم) پیکار کند تا کشته شود، شهید است.
    دو _ مَنْ ماتَ علی حُبِّ آلِ محمد صلی الله علیه و آله مَاتَ شهیدا.(2)
    کسی که بر محبت اهل بیت علیهم السلام بمیرد، با شهادت مرده است.
    سه _ اَلْمُومِنُ عَلی اَیّ حالٍ ماتَ وَ فِی أیِّ سَاعَهٍ قُبِضَ، فَهُو شَهیدٌ.(3)
    مؤمن در هر حالی که بمیرد و در هر ساعتی که قبض روح شود، شهید است.
    ص:67
    ________________________________________
    1- همان، ص 1516، ح 9792 و 9793.
    2- همان، ص 1517، ح 9804.
    3- همان، ص 1517، ح 9803.
    چهار _ مَنْ عَشِقَ فَکَتَمَ وَ عَفَّ فَماتَ، فَهُوَ شَهیدٌ.(1)
    کسی که عاشق شود و کتمان کند (عشق خود را) و عفت پیشه کند و (در این حال) بمیرد، شهید است.
    پنج _ مَنْ سَأَلَ اللّهَ الشَّهادَهَ بِصِدْقٍ بَلَّغَه اللّهُ مَنازِلَ الشُّهداءِ وَ إنْ مَاتَ عَلی فَراشِه.(2)
    کسی که صادقانه از خدا شهادت را طلب کند؛ خدا او را به مقامات شهدا می رساند، اگرچه در رختخواب مرده باشد.
    از این روایت ها و مانند آنها _ که در متون روایی شیعه و اهل سنت بسیار است _ برداشت می شود که افراد بسیاری در مقام شهدا _ با اختلاف درجات _ با آنها شریکند؛ زیرا تنها راه رسیدن به آن درجه ها، کشته شدن در راه خدا نیست، بلکه مجاهدت در جهاد اکبر _ یعنی جهاد با نفس اماره _ نیز درجه هایی والا دارد که ممکن است به مراتب از درجه های مجاهدت در جهاد اصغر بالاتر باشند. خود شهیدان در راه خدا نیز از نظر مقام و درجه باهم متفاوتند و در یک درجه نیستند. این تنها به جهت اختلاف آنها در تزکیه نفس و طهارت باطن در جهاد اکبر است.
    افزون بر این، در فرهنگ اسلامی، نیت، تعیین کننده ارزش اعمال عبادی انسان است؛ چنان که از معصومین علیهم السلام روایت شده است که:
    إنَّما الْأعْمالُ بِالنِّیّاتِ وَ لِکُلِّ امْرِی ءٍ ما نوی.(3)
    (ارزش) اعمال تنها با نیت های (خالصانه) آنهاست و بهره هر کسی (به اندازه) نیت اوست.
    ص:68
    ________________________________________
    1- همان، ص 1516، ح 9798.
    2- همان، ح 9788.
    3- همان، ج 4، ص 3414، ح 20963.
    بنابراین، در حقیقت، مغز و روح عمل، نیت انجام دهنده آن است و این سنت خدای سبحان است که اگر بنده او قصد انجام دادن عمل خیری را داشته باشد و خالصانه و با اشتیاق، خواستار آن عمل نیکو باشد، آن عمل صالح در پرونده اعمالش، ثبت و در آخرت از ثواب آن بهره مند می شود، هرچند موفق به انجام دادن آن نشود. این مطلب، لطف بسیار خدای سبحان به بندگانش را نشان می دهد.
    نتیجه اینکه، افراد دیگری غیر از کشته شدگان راه خدا نیز در حکم شهید با وی شریکند. با این حال، توجه به این نکته ضروری است که جهاد فی سبیل اللّه، بر اساس فرموده حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام، دری از درهای بهشت است که خداوند آن را برای گروه ویژه ای از اولیایش باز می کند:
    اِنّ الْجَهادَ بابٌ مِنْ أبوابِ الْجَنَّهِ فَتَحَهُ اللّهُ لِخاصَّهِ أولیائِهِ.(1)
    جهاد دری از درهای بهشت است که خداوند آن را برای دوستان خاص خویش گشوده است.
    آنچه از این فرمایش امیرالمؤمنین علی علیه السلام به دست می آید، این است که هر کسی لیاقت ندارد «باب الجهاد» به رویش گشوده شود؛ یعنی هر فردی شایسته مجاهد بودن نیست و خداوند این در را تنها به روی دوستان خاص خودش گشوده است. پس شهدای فی سبیل اللّه بالاتر از آنند که بگوییم مساوی با اولیاء اللّه هستند، بلکه آنان با اولیای خاص الهی برابرند، چنان که قرآن می فرماید:
    ص:69
    ________________________________________
    1- نهج البلاغه، خطبه 27، ص 74.
    وَ مَنْ یُطِعِ اللّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدّیقینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصّالِحینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفیقًا . (نساء: 69)
    و کسی که خدا و پیامبر را اطاعت کند، (روز قیامت) هم نشین کسانی خواهد بود که خدا نعمت خود را بر آنان تمام کرده است از پیامبران و صدیقان و شهدا و صالحان و آنها رفیق های خوبی هستند.
    توجه به این نکته ضروری است که شهیدان راه خدا نزد او ویژگی های منحصر به فردی دارند که هیچ کس از اولیای خدا در آن ویژگی ها با آنها شریک نیستند؛ ویژگی هایی مانند: آمرزش تمام گناهان با ریخته شدن اولین قطره خون آنها،(1) متروح بودن بدن آنها (بدین معنا که بدن آنها در حکمِ روح است و غسل و کفن ندارد)،(2) خاصیت گریه بر آنها که هم زنده نگه دارنده هدف و راه آنهاست و هم سبب آمرزش گناهان و صفای باطن افراد است و هم شرکت در حماسه آفرینی آنهاست(3) و مانند این موارد که انحصار در این ویژگی ها، فقط به سبب جان فشانی، سوختن، فدا شدن و پرپر شدن گل وجودشان در پیشگاهِ محبوب آنهاست.(4) رسول اللّه صلی الله علیه و آله خطاب به حضرت سیدالشهدا علیه السلام می فرماید:
    یا حُسینُ! إنَّ لَکَ فِی الْجَنانِ دَرَجاتٍ لَنْ تَنالَها إلاّ بِالشَّهادَهِ.(5)
    ای حسین! برای تو در بهشت درجاتی است که به آن جز با شهادت در راه
    ص:70
    ________________________________________
    1- میزان الحکمه، ج 2، ص 1514، ح 9778.
    2- قیام و انقلاب مهدی، ص 81 .
    3- همان، ص 108.
    4- آیات 16 و 20 سوره توبه مؤید این معناست.
    5- بحارالانوار، ج 44، ص 328، روایت 2، باب 37 و نیز همان، ص 313، روایت 1، باب 37.
    خدا، نخواهی رسید.
    بنابراین، شهادت برای امام حسین علیه السلام نیز که امام معصوم و از کامل ترین خلفای الهی در زمین است، ارتقا و سیر صعودی و تکامل است؛ چه رسد به شهدای دیگر.
    نکته آخر اینکه در این تحقیق، شهادت حقیقی مورد نظر ماست، نه شهادت حکمی.








    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





صفحه 3 از 12 نخستنخست 1234567 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi