صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 30

موضوع: دستور العملهای عرفانی از علمای بزرگ اخلاق

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    منهیات اخلاقی

    رویه دیگر تقوا؛ آنچه را که باید از او دوری گزید ، بر حسب موضوع متفاوت است ، بخشی از آنها از وضایف قلبیه اند و بخشی ، مربوط به عضوهای ظاهر بدن . اعضائی که از آنها گناه سر می زند ، هفت تاست ؛ به تعداد درهای جهنم . هرکس این اعضای هفت گانه را از گناه بازدارد ، درهای جهنم بر او بسته خواهد شد؛ انشاءالله . این اعضاء ، عبارتنداز: چشم ، گوش ، زبان ، شکم ، زیرشکم ، دست و پا . فلسفه وجود چشم ، اهتداء به او در تاریکی ها ، یاری گرفتن بر رفع نیازها ، نگریستن به ملکوت زمین و آسمانها ، عبرت از آیات ، حوادث و پدیده ها و نظر در کتاب خدا و سنت رسول الله و مطالعه کتابهای اخلاق و عرفان برای بیداری دل و جان است و مبادا که با آن به روی نامحرم و یا به مسلمانی به دیده تحقیر بنگری و یا بر عیب مسلمانی چشم بدوزی . باید از همه زوائدی که مورد نیاز نیست چشم برگیزی ؛ زیرا خداوند برزگ از نگاههای بیهوده ، پرسش کند به همانگونه که کلام بیهوده را مورد سؤ ال قرار خواهد داد .
    گوش را باید از شنیدن ، بدعت ، دشنام ، غیبت ، اباطیل و بدگویی مردمان حفظ کرد ، زیرا فلسفه و همچنین گوش فرا دادن به دانشهائی که به وسیله آنها می توان به نعمت جاودانی بهشت دست یافت . فلسفه وجودی زبان ، گفتن ذکر خدا ، تلاوت قرآن ، ارشاد بندگان خدا و ابراز خواسته های انسان ، اعم از نیازهای دینی و دنیایی است . اگر در غیر مواردی که برای آن آفریده شده است بکارگیری ، نعمت خدای سبحان را کفران و ناسپاسی کرده ای .
    زبان ، بر سایر اعضاء آفرینش در انسان ، غلبه دارد؛ زیرا او را مهاری نیست و بکارگیری آن مؤ نه ای نمی طلبد ، ولی از سوی دیگر جنایات بزرگی همچون : غیبت ، دروغ ، ستایش خود ، بدگویی مردم ، ستیره جوئی و آفتهای بسیاری دیگر ، از آن سر می زند؛ زیرا هیچ چیزی همانند نشخوارهای زبان ، انسان را به ((روی )) به جهنم نمی افکند .
    پس تمام تلاشها و توان خود را برای غلبه بر او بکارگیر ، تا تو را به ((روی )) به جهنم نیفکند .
    در حدیثی آمده است :
    ((ان الرجل لیتکلم بالکلمه فیهوی بها فی جهنم سبعین خیریفا))
    گاهی انسان سخنی می گوید که به خاطر آن ، بمدت هغتاد سال در جهنم سقوط می کند .
    و نیز روایت شده است مردی در میدان مبارزه به شهادت رسید؛ یکی گفت : بهشت گوارایش باد . پیامبر ((ص )) فرمود: چه می دانی ، شاید او سخنان بیهوده گفته باشد و بیجا بخل ورزیده باشد . (46)
    اما شکم ، آن را همواره از پرخوری بازدار و مواظب باش حتی از حلال سیر نخورد؛ زیراسیری ، قساوت قلب می آورد ، ذهن را فاسد ، حافظه را کور و حفظیات را باطل کند ، شهوات را در انسان قوی نماید ، لشکریان شیطان را یاری رساند و اعضاء بدن را از عبادت باز دارد . بطور خلاصه ، آگاه باش ، پرخوری ، سرچشمه هر بدی است .
    این چنین ، بقیه اعضاء را خود ، بازرسی و وظیفه شناسی کن ؛ زیرا فرمانبری و نافرمانیهای آنها پوشیده نیست .







    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند






  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    وظایف قلب


    وظایف قلب بسیار است و راه پالایش آن از پستیها و رساندن آن به رستگاری بسیار طولانی و مشکل است . دریغا! که در این دوران ، دانش پاکسازی قلب و تکامل دهی به آن ، نه تنها کهنه و مندرس شده است ، بلکه آثار آن هم محور گردیده است .
    با تقوا و پارسا ، در این زمان ، به کسانی می گویند که از محرمات ظاهری ، نوشته شده در کتابهای فقهی ، اجتناب کنند؛ ولی بازرسی قلب و پاکسازی آن از صفتهای ناپسند ، نزد خدای متعال ، همچون : حسد ، تکبر ، کینه ورزی و دشمنی ، ریا ، ریاست طلبی ، برتری جوئی ، بداخلاقی ، بدخواهی نسبت به همنشینها و دوستان را وانهاده اند ، حتی بسیاری از مردم ، این امور را گناه نمی شمارند؛ با این که خصایص ، ریشه و سر چشمه همه گناهان است .
    پیامبر اکرم ((ص )) درباره ((ریا)) ، که یکی از مرضهای قلب است ، می فرماید:
    ((اءدنی الریاءالشرک )) . (47)
    کمترین مرحله ریا شرک محسوب می شود .
    درباره کبر ، پیامبر ((ص )) می فرماید:
    ((لا یدخل الجنه من فی قلبه مثقال ذرة من کبر)) . (48)
    کسی که در قلب او ذره ای کبر و خود بزرگ بینی باشد وارد بهشت نخواهد شد .
    درباه حسد ، پیامبر ((ص )) می فرماید:
    ((الحسد ، یاءکل الحسنات کما تاءکل النار الحطب )) . (49)
    حسد ، کارهای خوب را می خورد ، همچون آتش هیزم را .
    درباره حب مال ، پیامبر((ص )) می فرماید:
    ((حب المال و الشرف ینبتان النفاق کما ینبت الماء البقل )) . (50)
    دوستی مال و ریاست ، نفاق را در وجود انسان می رویاند ، همانگونه که آب سبزی را .
    در این باب ، روایات بسیاری در کتب روائی آمده است .
    پیامبر ((ص )) می فرماید: ((ان الله لا ینظر الی صورکم و لا الی اموالکم و انما ینظرالی قلوبکم و اعمالکم . ))
    خدا به مال و ظاهر شما نظر نمی کند ، بلکه او به کارهای شما نظر می کند .
    این پرتوی از ابعاد تقواست که خداوند متعال به ما سفارش کرده است . تفصیل و بست آن را فرصتی فراخ باید . چه زیبا و شایسته است که در پایان شرح وصیت پروردگار متعال ، منظور آیه کریمه ((ولقد وصینا الذین . . . )) است که در آغاز دستورالعمل آمد . وصیت حضرت رسالت را به مولی الموحدین علی (ع ) بیاوریم :
    ((یا علی ، من تو را درباره خویش به چند چیز سفارش میکنم که یادداشت کن . (راوی می گوید پس از این سخن ، پیامبر (ص ) فرمود: ((اللهم اءعنه )) خدایا یاریش کن . )
    1 . راستگویی . مبادا هرگز دروغی از دهانت بیرون آید .
    2 . ورع و پارسایی . مبادا برخیانتی دلیر گردی .
    3 . ترس از خدای عزوجل ، بد انسان که گویا او را ببینی .
    4 . گریستن بسیار از ترس خدا که به هر اشک ریختنی هزار خانه در بهشت برایت ساخته شود .
    5 . نثار کردن مال و جان خود را برای خدا و دینت .
    6 . پیروی از سنت و روش من در نماز و روزه و صدقه ؛ اما نماز پنجاه رکعت و اما روزه در هر ماه سه روز: پنجشنبه اول ماه و چهارشنبه وسط ماه و پنجشنبه آخر ماه و اما صدقه تا حدی که به تو بگویند: اسراف و زیاده روی کردی و با این که اسراف نمی کنی .
    بر تو باد به نماز شب و بر تو باد به نماز زوال (ظهر) و بر تو باد به نماز زوال و بر تو باد به نماز زوال . (پیامبر (ص ) این جمله را (بر تو باد به نماز زوال ) را سه بار تکرار می فرمایند . ) و بر تو باد به خواندن قرآن در حالی . و بر تو باد به این که دستهای خود را در نمازت بلند کنی و بگردانی (یعنی در حال تکبیر گفتن و بر گرداندن آن . ) و بر تو باد به مسواک کردن با هر وضو . و بر تو باد به اخلاق خوب . با مردم با اخلاق خوب رفتار کنی و از اخلاق بد دوری جوئی و اگر نکردی جز خویشتن را نباید ملامت و سرزنش کنی . ))(51)
    امیر مومنان ، صلوات الله و سلامه علیه ، وصیت ارزشمندی به فرزندانش ، امام حسن مجتبی (ع ) کرده است که در نهج البلاغه (52) و جز آن (53) ، نقل شده است . مطالعه و ، تاءمل در آن ، که شامل پندها و حکمتهای فراوانی است ، لازم و ضروری است . ((روایت شده است که شخصی از پیامبر ، صلی الله علیه و آله ، طلب کرد که : یا رسول خدا ، مرا پندی ده .
    حضرت فرمود: هرگز غضبناک مشو و در هیچ واقعه و حادثه غضب به خود را مده ؛ زیرا که هیجان غضب ، عنان اختیار از دست آدمی می رباید و گاه باشد که در حین استیلای غضب ، حرف چند بگوید که موجب خسران دنیاو آخرت باشد .
    آن شخص گفت : یا حضرت ، زیاد کن . حضرت فرمود: کاری مکن که محتاج عذری شوی ؛ یعنی باید کار تو در ظاهر و پنهان یکسان باشد و کاری نباشد که هرگاه ظاهر شود محتاج بعذر شوی ؛ چه ، هر چه محتاج بعذر است ، البته خالص نیست ، شرک خفی است و شرک خفی ، مانند شرک جلی ، اجتناب از او لازم است . و فرق میان شرک جلی و خفی آن است که شرک جلی ، العیاذ بالله ، اعتقاد به شریک برای ذات اقدس الهی ، است ، مانند نصاری که به الوهیت عیسی ومریم ، علیهما السلام ، قائلند ، و شرک خفی ، غیر خدا را در عمل خیر داخل کردن است و بمضون : ((و جعل اله هوا)) عمل نمودن و از مضمون بلاغت مشحون : ((ولا یشرک بعبادة ربه احدا)) انحراف ورزیدن .
    آن شخص گفت : یا حضرت ، زیاد کن . حضرت فرمود: در نماز ، بسیار با خضوع و خشوع باش . در هر نماز که می گذاری ، بنا را بر این بگذار که آخرین نماز است که می گذاری و به نماز دیگری نخواهی رسید . آن شخص گفت : یا حضرت ، زیاد کن . حضرت فرمود از خداوند عالم شرم کن ، چنانکه از همسایه ملاحضه می کنی و از ارتکاب بعضی از قبایح اجتاب می نمایی . حضرت باری ، جمع کرده است کل وصیتها را در یک خصلت : ((تقوی )) . خداوند در قرآن کریم می فرماید: ((لقد وصینا الذین اوتوا الکتاب من قبلکم وایاکم اءن اتقوا الله )) . (54)
    تقوی ، جمع کرده است تمام عبادت را . به سبب تقوی ، انسان ، به درجات عالیه و مرتبه های بلند ، می رسد . به سبب تقوا ، زندگی خود را با خداوند می گذراند ، زندگی پاک و پاکیزه . یار و مونس متقی نیست ، مگر حضرت باری عزاسمه . ))(55)
    قال الله تعالی : ((ان المتقین فی جنات و نهر فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر . )) (56)
    آنچه تا اینجا ذکر شد ، در فرصتی اندک و خاطری پریشان ، فراهم آمد . و افزون بر آنچه آمد توفیق دست نداد . شاید ، انشاءالله ، همین مقدار هم که گفته آمد اگر به دقت مراعات شود ، سالک طریق حق را کافی باشد . خداوند ما و شما را در گفتار و کردار ، به آنچه می پسندد ، توفیق دهد و این چند روز باقیمانده عمر را وقف طاعت خود کند و از آنچه مایه دوری از آن ذات اقدس است باز دارد . تنها او ، ولی این امر است و اعتقاد ما در هر جا بر اوست .







    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  4. Top | #13

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    علامه حلی زندگی نامه

    بسم الله الرحمن الرحیم
    در شب 29 رمضان 648 ق . در این شهر فرزندی از خاندانی پاک سرشت ولادت یافت که از مقربان درگاه باری تعالی قرار گرفت . نامش ((حسن )) و معروف به آیة الله علامه حلی است . مادرش بانویی نیکوکار و عفیف ، دختر حسن بن یحیی بن حسن حلی (57) خواهر محقق حلی است و پدرش شیخ یوسف سدیدالدین از دانشمندان و فقهای عصر خویش در شهر فقاهت حله است .
    علامه حلی از سال 507 قمری در پی دعوت سلطان محمد اولجایتو حاکم ایران ، به ایران آمد و تا سال 716 در ایران تلاش و خدمات ارزنده ای را انجام داد و پرچم ولایت و عشق و محبت خاندان طهارت (ع ) را در سراسر قلمرو مغولان به اهتزاز در آورد . و پس از مرگ محمد خدابنده به وطن خویش حله بازگشت و تا آخر عمر شریفش منصب مرجعیت و فتوا و زعامت شیعیان را به عهده داشت .
    آثار بسیار زیادی از وی در فقه ، اصول ، احکام ، حدیث ، رجال ، تفسیر ، منطق و . . . بجای مانده است که باعث عظمت و سرافرازی شیعه شد .
    ابن حجر عسقلانی - دانشمند سنی - چنین اعتراف می کند: ((علامه نامش مشهور و اخلاقی نیک دارد . وقتی کتاب ابن تیمیه منحاج السند ((کتابی است بر رد شیعه و در جواب کتاب منحاج الکرامه علامه حلی )) - به او رسید گفت : اگر ابن تیمیه آنچه را که من گفتم می دانست ، جوابش را می دادم .
    سرانجام علامه در محرم 726 هجری در سن 78 سالگی دار فانی را وداع گفت و در جوار بارگاه ملکوتی علی علیه السلام به خاک سپرده شد .






    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  5. Top | #14

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    دستورالعملها

    بسم الله الرحمن الرحیم

    بدان ای فرزندم : که خداوند بر فرمانبرداری اش یاری ات کناد ، و بر انجام نیکیها و ملازمت خوبی ها توفیقت دهاد . بر آنچه رضای او در آن است رهنمونت سازد . و به هر آنچه از خوبی ها آرزو داری تو را برساند . در دنیا و آخرت تو را با ((راحت دلی )) و ((چشم روشنی )) همراه سازد . عمرت را با سعادت و آسایش دراز دارد . و بدی ها را از تو ، به دور کند .
    من در این کتاب ، (قواعد الاحکام )(58) اساره فتاوای احکام را برایت خلاصه کردم ، و قواعد شریعت را با عباراتی کوتاه و قلمی روان ، روشن ساختم . ((سمت رشد)) و راه حق را بر تو واضح کردم . این در حالی است که پنج دهه از عمرم را پشت سر نهاده ، وارد ششمین دهه عمرم می شوم . . .
    چون خدا وصیت را بر من واجب کرده ، بویژه به هنگام احساس مرگ ، امر بدان کرده است : تو را سفارش می کنیم : تقوا را از دست مده ، زیرا ، تقوا راه و روشنی است که از پیامبر((ص )) باقی مانده ، و فریضه ای الهی است که مواظبت بر آن بر همه واجب است . تقوا زرهی است نگهدار انسان از بدیها . و توشه ای است جاویدان ، آن سودمندترین زاد است برای روزی که انسان بیکس و چشم ها نگران است .
    دستورهای الهی را بجان بنوش ، رضای او را ملازم باش ، مکروهات را دوری گزین ، و از محرمات منزجر باش ، عمرت را در تحصیل کمالات سپری کن ، و لحظه های زندگی ات را در گردآوری فضیلت های علمی ، و عروج از پستی نقصان به قله کمال ، و از فرودگاه جهل به اوج عرفان بکار گیر . نیکی ها را گسترش ده ، و برادرانت را در رسیدن به کمالات یاری کن . بدی را از برادران مؤ منت به نیکی سزا ده ، نیکوکاران را با منت و آغوش باز بپذیر . با پست همتان رفاقت مکن ، و از معاشرت نادانان دوری کن ؛ چه رفاقت آنان اخلاق تو را پست کرده ، و سبب جایگزینی خصایص ناپسند در وجود تو می گردد .
    بر تو باد به ملازمت علماء و همنشینی با صاحبان فضیلت ؛ چه این مصاحبت وجودت را آماده تحصیل کمالات کرده ، و مهارت در استنباط مجهولات را به دنبال دارد . سعی کن امروز تو از دیروزت بهتر باشد ، و در هر لحظه ای از کمالی نو بر خوردار گردی .
    بر تو باد به صبر و بردباری ، و توکل بر خداوند ، و خوشنودی بر آنچه از دنیا به تو می رسد . در هر شب و روز از خود حساب رسی کن . بسیار از پروردگات آمرزش خواه . (زیرا در هیچ لحظه ای سپاس او را چنانچه بایسته است نتوانی ) . از نفرین مظلوم بویژه یتیمان و بیوه زنان بترس ، چه خداوند نسبت به شکستن دل های شکسته ، گذشت نمی کند .
    بر تو باد به نماز شب ، که رسول خدا((ص )) بر آن اصرار داشته ، و خواسته او ، بوده است : فرموده است .
    ((من ختم له بقیام اللیل ثم مات فله الجنة )) . (59) (کسیکه عمرش به ((شب زنده داری )) به پایان رسد ، بهشت از آن او است ) .
    بر تو باد به ((صله رحم )) این عمل عمر را افزون سازد . بر تو باد به ((حسن خلق )) و برخورد نیک که رسول الله فرموده است :
    ((انکم لن تسعوا الناس باموالکم ، فسعوهم باخلاقکم )) . (60)
    (شما توان آن ندارید که مردم را با اموال خود یاری کنید ، پس با برخورد خوب تان آنان را خوشنود سازید) .
    بر تو باد به نیکی با اولاد پیامبر و پیوند با آنان ، خدا درباره آنان سفارش مؤ کد کرده ، و دوستی آنان را مزد رسالت قرار داده است .
    ((قل لا اءسلکم اجرا الا المودة فی القربی )) . (61)
    پیامبر در این زمینه فرموده است :
    ((انی شافع یوم القیامة لاربعة اصناف ، ولو جاؤ ا بذنوب اءهل الدنیا:(رجل ) نصر ذریتی و (رجل ) بذن ماله لذریتی عند المضیق (ورجل ) احب ذریتی باللسان والقلب (ورجل ) سعی فی حوائج ذریتی اذا طردوا او تشردوا)) . (62)
    (چهار دسته را روز قیامت شفاعت کنم ، هر چند با گناه اهل دنیا به صحرای محشر حاضر شوند: آنکه اولاد مرا یاری کند . آنکه از اموالش به اولاد تنگدست کمک کند . کسی که با زبان و قلب ، آنان را دوست بدارد . آنکه تلاش کند در انجام حوایج و نیازهای اولاد تبعید شده و رانده شده من ) .
    صادق ((ع )) فرمود:
    اذا کان یوم القیامة نادی مناد: ایها الخلائق انصتوا فان محمد ((ص )) یکلمکم فینصب الخلائق فیقوم النبی ((ص )) واله فیقول : یامعشر الخلائق :من کانت له عندی یدا اومنه او معروف فلیقم حتی اءکافیه ، فیقولون بابائنا و امهاتنا واءی بد او ای منه وای معروف لنا ، بل الید و المنه و المعروف لله و لرسوله علی جمیع الخلائق فیقول : بل من آوی احدا من اهل بیتی او برهم او کساهم من عترتی او اشبع جایعهم فلیقم حتی اءکافیه ، فیقوم اءناس قد فعلوا ذلک فیاءتی النداء من عندالله : یا محمد؟ یا حبیبی ؟ قد جعلت مکافاتهم الیک فاسکنهم من الجنة حیث شئت فیسکنهم فی الوسیلة حیث لایحجبون عن محمد ((ص )) واهل بیته صلوات الله علیهم اجمعین )) . (63)
    (هنگامی قیامت فرا رسد ، منادی فریاد زند: هان ای مردم ، پیامبر با شما سخن می گوید . سکوت بر فضا حاکم می شود و همه دم فرو بندند ، سپس پیامبر و آل او بلند شده ، و پیامبر چنین فرماید: ای مردم ! هر آنکه برای من کاری کرده یا خوبی نموده ، و یا منتی بر من دارد بلند شود تا من او را امروز کفایت کنم (و از هول قیامت نجاتش دهم ) آنان عرض کنند: به فدای شما پدران و مادران ما ، چه کسی برای شما کاری انجام داده یا خوبی کرده یا بر شما منتی دارد ، بلکه این خدا و رسول اند که بر همه انسانها منت دارند ، و به آنها خوبی کرده اند .
    رسول خدا فرماید: هر آن کسانی که فردی از اهل بیت مرا پناه داده ، یا به آنان خوبی کرده ، یا برهنگان آنانرا پوشانیده ، و یا گرسنگان شان را سیر کرده است ، برخیزند تا آنان را با (شفاعت ) کفایت کنم . گروهی از مردم بلند شوند ، سپس از جانب پروردگار ندا رسد: ای محمد حبیبم ! من پاداش دادن آنان را به تو واگذاشتم ، هر جای بهشت خواهند جایشان ده ، پس از آن در ((وسیله )) آنان را جای دهند و آن مکانی است که حجابی بین آنان و چهارده معصوم نیست . بر تو باد به بزرگ داشتن فقهاء و احترام علماء در این باره رسول خدا فرمود:
    ((من اکرم فقیها مسلما لقی الله یوم القیامة و هو عنه راض و من اهان فقیها مسلما لقی الله یوم القیامة و هو علیه غضبان )) . (64)
    (آنکه فقیهان و دین شناسان ژرف نگر را گرامی دارد ، خدا را در روز قیامت ملاقات کند در حالی که از او راضی و خرسند است ؛ و آنکه فقیه مسلمانی را توهین کند ، و قدرش را سبک دارد ، خدا را در حالی که از او خشمگین است ملاقات کند) . نگاه به چهره عالم و در خانه آن و نشست و برخاست با آن عبادت شمرده شده است . و بر تو باد به ژرف اندیشی و تفقه در دین ، و تلاش در جهت فزودن چه امیر مومنان ((ع )) به فرزندش فرمود: ((تفقه فی الدین فان الفقها ورثه الانبیا وان طالب العلم یستغفر لهم من فی السموات و من فی الارض حتی الطیر فی الهوا والحوت فی البحر و ان الملائکه لتضع اجنحتها لطالب العلم رضابه . )) (65)
    (در دین ژرف بیندیش و فقیه شو! چون فقها جانشین پیامبرانند . برای طالب علم ، هر آنچه در آسمان و زمین است استغفار می کنند؛ حتی مرغ ها در هوا و ماهی ها در دریا! فرشتگان باخرسندی بالهای خود را برای دانشجو پهن می کنند . )
    مبادا که دانش خویش را کتمان کنی ، و بر روی نیازداران نگشایی ، که خدای تعالی می فرماید:
    ((ان الذین یکتمون ما انزلنا من البینات و المهدی من بعد ما بیناه للناس فی الکتاب اولئک یلعنهم الله و یلعنهم الاعنون )) . (66)
    (آنانکه پیام های وحی ما را که برای انسانها تعیین کرده ایم ، و در کتاب بروشنی بازگو نموده ایم می پوشانند؛ بر این گروه نفرین خدا و نفرین نفرین شدگان باد) .
    و رسول خدا فرمود: ((اذا ظهرت البدع فی امتی فلیظهر العالم علمه فمن لم یفعل فعلیه لعنة الله تعالی . )) (67)
    (هنگامی که بدعت (نوآوریهای بر خاسته از رسوبات ملی ، قومی ، توارثی ، فرهنگی به دور از دین ) پیدا شد ، بر دانشمندان است که دانش خود را آشکار سازند ، آنان که چنین نکنند ، نفرین خدا بر آنها باد!)
    ونیز فرمود:
    ((لا تمنحوا الجهال الحکمة فتظلموها ، ولا تمنعوها اءهلها فتظلموهم )) . (68)
    (حکمت را به نااهلان ندهید که اگر دادید بر حکمت ستم کردید و از اهلش دریغ مدارید ، که به اهل حکمت ستم روا داشته اید) .
    ((والحمد لله علی حسن التوفیق و هدایة الطریق )) .




    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  6. Top | #15

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    فیض کاشانی زندگی نامه


    بسم الله الرحمن الرحیم

    ((محمد)) مشهور به ((ملامحسن )) و ملقب به فیض در چهاردهم صفر سال 1007 قمری در کاشان بدنیا آمد پدرش رضی الدین شاه مرتضی (950 - 1009 ق ) بوده است و مادر او زهرا خاتون (متوفی 1071 ق ) بانویی عالم و شاعر بوده است .
    شاگردان این بزرگ عبارتند از:
    1 - محمد مشهور به علم الهدی 2 - احمد مشهور به معین الدین 3 - محمد مؤ من فرزند عبدالغفور 4 - شاه مرتضی دوم 5 - ضیاءالدین محمد 6 - ملاشاه فضل الله و ملا علامی 7 - ملا محمد باقر مجلسی 8 - سید نعمت الله جزایری 9 - قاضی سعید قمی 10 - ملا محمد صادق خضری و . . .

    علامه فیض آثار بسیار زیادی در تفسیر ، کلام ، عرفان و اخلاق دارند که مهمترین آنها عبارتند از: تفسیر صافی ، تفسیر اصفی ، تفسیر مصفی ، الوافی ، الشافی ، النوادر ، المحجة البیضاء و مفاتیح الشرایع ، اصول المعارف ، اصول العقائد ، علم الیقین ، الحق الیقین ، عین الیقین و الحق المبین ، الجبر و الاختیار و . . . بوده است .
    علامه دست توانایی نیز در نظم و نثر داشته و اشعار وی حاوی نکات دقیق اخلاقی می باشد .
    شیخ در 84 سالگی در کاشان بدرود حیات گفت و روح ملکوتش به دیار باقی شتافت .




    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  7. Top | #16

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض








    قسمت یکم

    بسم الله الرحمن الرحیم


    الحمدلله و سلام علی عباده الذین اصطفی .
    امابعد ، این رساله ایست موسوم به ((زادالسالک )) ، در جواب سئوال یکی از برادارن روحانی نوشته شده که از کیفیت سلوک راه حق پرسیده بود .
    بدان ((ایدک الله بروح منه ))(70) ، همچنانکه سفر صوری را مبدئی و منتهائی و مسافتی و مسیری و زادی و راحله و رفیقی و راهنمایی می باشد ، همچنین سفر معنوی را که سفر روح است ، بجانب حق سبحانه و تعالی ، همه هست .
    مبداءش جهل و نقصان طبیعی است ، که با خود آورده از شکم مادر: ((والله اخرجکم من بطون امهاتکم لا تعلمون شیئا)) . (71)
    و منتهایش کمال حقیقی است ، که فوق همه کمالات است ، و آن وصول است به حق سبحانه و تعالی : ((وان الی ربک المنتهی )) ، ((یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه )) . (72)
    و مسافت راه درین سفر ، مراتب کمالات علمیه و عملیه است که روح ، طی آنها می کند ((شیئا فشیئا)) ، هر گاه بر صراط مستقیم شرع ، که مسلوک اولیا واصفیا است سایر باشد: ((وان هذا صراطی مستقیما فاتبعوه ، و لا تتبعوا السبل فتقرق بکم عن سبیله )) . (73) و این کمالات مترتب است بعضی بر بعضی ، تاکمال متقدم طی نشود به متاخر منتقل نتوان شد ، چنانکه در سفر صوری تا قطعه مسافت متقدمه طی نشود ، به متاخر ، نتوان رفت . (74)
    و منازل این سفر ، صفات حمیده و اخلاق پسندیده است ، که احوال و مقامات روح است از هر یک به دیگری ، که فوق آنست منتقل می شود به تدریج ، منزل اول یقظه است که آگاهی است و منزل آخر توحید است که مقصد اقصی است ازاین سفر(75) ، و تفاصیل این منازل و درجات آن در کتاب ((منازل السائرین ))(76) مذکور است .
    و مسیر این سفر جد تمام و جهد بلیغ نمودن و همت گماشتن است ، در قطع این منازل به مجاهده و ریاضت نفس به حمل اعباء(77) تکالیف شرعیه از فرائض و سنن و آداب و مراقبه و محاسبه نفس آنا فآنا و لحظه فلحظة و هموم را واحد گردانیدن (78) ، و منقطع شدن به حق سبحانه و تعالی : ((و تبتل الیه تبتیلا ، والدین جاهدوا فینا لنهدینهم سلبنا)) (79) و زاد راه این سفر تقوی است : ((و نزودوا فان خیر الزاد التقوی )) (80) و تقوی عبارتست از قیام نمودن به آنچه شارع امر به آن فرموده است ، و پرهیز کردن از آنچه نهی از آن کرده از روی بصیرت (81)؛ تا دل به نور شرع و صیقل تکالیف آن ، مستعد فیضان معرفت شود از حق عزوجل : ((واتقوا الله و یعلمکم الله )) (82) ، و همچنانکه مسافر صوری تا قوت بدن از زاد حاصل نکند قطع راه نتواند کرد ، همچنین مسافر معنوی تا به تقوی و طهارت شرعیه ، ظاهرا و باطنا قیام ننماید و روح را تقویت به آن نکند ، علوم و معارف و اخلاق حمیده که بر تقوی مترتب می شود و تقوی از آن حاصل می شود ، (نه بر سبیل دور) بر او فائض نمی گردد(83) و مثل این ، مثل کسی است که در شب تار ، چراغی در دست داشته باشد و به نور آن ، راهی را می بیند و می رود؛ هر یک گام که بر می دارد قطعه از آن راه روشن می شود و بر آن می رود ، و هکذا ، . . . و تا گام بر ندارد و نرود ، روشن نشود و تا روشن نشود نتواد رفت ، آن دیدن به منزله معرفت است و آن رفتن به منزله عمل و تقوی : ((من عمل بما علم ، اورثه الله علم ما لم یعلم (84) ، العلم یهنف بالعمل ، فان اجابه والا ارتحل (85) ، لا یقبل الله عملا الا بمعرفة و لا معرفة الا بعمل فمن عرف ، دلته المعرفة علی العمل و من لم یعمل ، فلا معرفة له ، الا آن الایمان بعضه من بعض )) (86) و کذا عن الصادق علیه السلام . . . و همچنانکه در سفر صوری ، کسی که راه نداند به مقصد نمی رسد ، هم چنین در سفر معنوی کسی که بصیرت در عمل ندارد به مقصد نمی رسد: ((العامل علی غیر بصیرة کالسائر علی غیر الطریق لایزیده ، کثرة السیر الا بعدا)) . (87)
    و راحله این سفر ، بدن است و قوای آن ، و همچنانکه در سفر صوری ، اگر راحله ضعیف و معلول باشد ، راه را طی نتواند کرد ، همچنین در این سفر صحت بدن و قوت قوی نباشد ، کاری نتوان ساخت . پس تحصیل معش از این جهت ضروری است و آنچه از برای ضرورتست به قدر ضرورت یابد ، پس طلب فضول در معاش ، مانع است از سلوک ، و دنیای مذموم که تحذیر از آن فرموده اند ، عبارت از آن فضول است که بر صاحبش و بال است ، و اما قدر ضروری از آن ، داخل امور آخرتست و تحصلیش عبادت ، و همچنانه اگر کسی راحله را در سفر صوری در اثنای راه سر دهد ، تا خود سر می چرد ، راه او طی نمی شود؛ همچنین در این سفر معنوی اگر بدن و قوی را بگذارند تا هر چه مشتهای آنها است به فعل آورند و به آداب و سنن شرعیه مقید نگرداند و و لجام آنرا در دست نداشته باشد ، راه حق طی نمی شود .
    و رفیقان ای راه ، علماء و صلحاء ، و عباد سالکانند ، که یکدیگیر را ممد و معاونند ، چه هر کسی بر عیب خود زود مطلع نشود ، اما بر عیب دیگری زود واقف می شود ، پس اگر چند کس با هم بسازنند ، و یکدیگر را از عیوب و آفات با خبر سازند ، زود راه برایشان طی می شود و از دزد و حرامی دین ایمن می گردند ، چه ((الشیطان الی المنفرد اقرب منه الی الجماعة ، و یدالله علی الجماعة )) (88) . اگر یکی از راه بیرون می رود ، دیگری او را خبردار می گرداند ، و اگر تنها باشد تا واقف می شود ، هیهات است . و راهنمایی این راه پیغمبر است ، (صلی الله و علیه و آله و سلم ) و سائر ائمه معصومین (صلوات الله علیهم ) ، که راه نموده اند و سنن و آداب وضع کرده و از مصالح و مفاسد راه خبر داده اند و خود به این راه رفته اند ، و امت را به تاسی و اقتفای خود فرموده اند: ((لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنه . (89) قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله )) . (90)
    و محصل آنچه ایشان می کرده اند و امر به آن می فرموده اند چنانکه از روایات معتبره به طریق اهل بیت ، علیهم السلام ، مستفاد می شود از اموری که سالک را لابد است ، از آن ، و اخلال به آن به هیچ وجه جائز نیست ، بعد از تحصیل عقائد حقه بیست و پنج و چیز است :






    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  8. Top | #17

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    قسمت دوم


    نامه ای از عالم متبحر فیض کاشانی
    و محصل آنچه ایشان (پیامبر و ائمه معصومین ) می کرده اند و امر بآن می فرموده اند چنا که از روایات معتبره بطریق اهل البیت (علیهم السلام ) مستفاد می شود از اموری که سالک را لابد است از آن و اخلال بآن بهیچ وجه جایز نیست بعد از تحصیل عقاید حقه بیست و پنج چیز است .
    اول . محافظت بر صلوات خمس ؛ اعنی گزاردن آن در اول وقت بجماعت و سنن و آداب ؛ پس اگر بی علتی و عذری از اول وقت تاخیر کند ، یا بجماعت حاضر نشود ، یا سنتی از سنن یا ادبی از آداب آنرا فرو گذارد الا نادرا از سلوک راه بیرون رفته و با سایر عوام که در بیدای جهالت و ضلالت سر گردان می چرند و از راه و مقصد بیخبرند و ایشان را هرگز ترقئی نیست مساوی است .
    دوم : محافظت بر نماز جمعه و عیدین و آیات با اجتماع شرائط الا مع العذر المسقط(91) که اگر سه جمعه متوالی ترک نمار کند بی علتی دل اوزنگ گیرد بحیثیتی که قابل اصلاح نباشد .
    سوم : محافظت بر نماز معهوده رواتب یومیه ؛ که ترک آنرا معصیت شمرده اند الا چهار رکعت از نافله عصر و دو رکعت از نافله مغرب و وتیره که ترک آن بی عذری نیز جایز است .
    چهارم : محافظت بر صوم ماه رمضان و تکمیل آن چناچنه زبان را از لغو و غیبت و دورغ و دشنام و نحو آن و سایر اعضا را از نظم و خیانت و فطور را از حرام و شبهه بیشتر ضبط کند که در سایر ایام می کرد .
    پنجم : محافظت بر صوم سنت که سه روز معهود است از هر ماهی که معادل صوم دهر است چنانچه بی عذری ترک نکند و اگر ترک کند قضا کند و یا بمدی از طعام تصدق نماید .
    ششم : محافظت بر زکوة بر وجهی که تاخیر و توانی جایز ندارد مگر عذری باشد مثل فقد مستحق یا انتظار افضل مستحقین و نحو آن .
    هفتم : محافظت بر انفاق حق معلوم از مال ؛ اعنی مقرر سازد که هر روز یا هر هفته یا هر ماه بسائل یا محروم می داده باشد بقدر مناسب مال چنانچه اخلال بآن نکند و اگر کسی را نیز بر آن مطلع نسازد بهتر است ((والذین فی اموالهم حق معلوم ؛ للسائل والمحروم )) ففی الحدیث انه غیر الزکوة )) .
    هشتم : محافظت بر حجة الاسلام چنانچه در سال وجوب بفعل آورد و بی عذری تاخیر روا ندارد .
    نهم : محافظت بر زیارت قبور مقدسه پیغمبر و ائمه معصومین (صلوات الله علیهم ) خصوصا امام حسین (علیه السلام ) چه در حدیث آمده که زیارت حسین (علیه السلام ) فرض است بر هر مومن که هر که ترک کند حقی از خدا و رسول ترک کرده باشد ، و در حدیث دیگر وارد است که هر امامی را عهدیست بر گردن اولیاء و شیعه خود را از جمله تمامی وفای بعهد؛ زیارت قبور ایشان است .
    دهم : محافظت بر حقوق اخوان و قضای حوائج ایشان چه تاکید بلیغه در آن شده بلکه بر اکثر فرائض مقدم داشته اند .
    یازدهم : تدارک نمودن هر چه از مذکورات فوت شده باشد وقتی که متنبه شده باشد مهما امکن .
    دوازدهم : اخلاق مذمومه مثل کبر و بخل و حسد و نحو آنرا از خو سلب کردن بریاضت و مضادت ، و اخلاق پسندیده مثل حسن خلق و سخا و صبر و غیر آن بر خود بستن تا ملکه شود .
    سیزدهم : ترک منهیات جملة : و اگر بر سبیل ندرت معصیتی واقع شود زود باستغفار و توبه و انابت تدارک نماید تا محبوب حق باشد ((ان الله یحب التوابین و ان الله یحب کل مفتتن ثواب )) .
    چهاردهم : ترک شبهات که موجب وقوع در محرماتست ؛ و گفته اند: ((هر که ادبی را ترک کند از سنتی محروم می شود؛ و هر که سنتی را ترک کند از فریضه ای محروم می شود)) .
    پانزدهم : در مالا یعنی خوض نکردن که موجب قسوت خسران است و فی الحدیث ((من طلب مالا یعنیه فاته ما یعنیه )) و اگر از روی غفلت صادر شود ، بعد از تنبه تدارک نماید باستغفار و انابت ان الذین اتقوا ادا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فاذا هم مبصرون ، و اخوانهم یمدونهم فی الغی ثم لا یقصرون و تا ترک مجالست بطالین و مغتابین و آنهائی که سخنان پراکنده گویند و روز می گذرانند نکند از مالا یعنی خلاص نشود چه هیچ مثل این نیست در ایجاب قسوت و غفلت و تضییع وقت .
    شانزدهم : کم خوردن و کم خفتن و کم گفتن را شعار خود ساختن که دخل تما در تنویر قلب دارد .
    هفدهم : هر روز قدری از قرآن تلاوت کردن و اقلش پنجاه آیه است بتدبر و تامل و خضوع و اگر بعضی از آن در نماز واقع شود بهتر است .
    هیجدهم : قدری از اذکار و دعوات ورد خود ساختن در اوقات معینه خصوصا بعد از نمازهای فریضه ؛ و اگر تواند که اکثر اوقات زبان را مشغول ذکر حق دارد و اگر چه جوارح در کارهای دیگر مصروف باشد زهی سعادت ؛ از حضرت امام محمد باقر علیه السلام منقولست که زبان مبارک ایشان اکثر اوقات تر بوده است بکلمه طیبه لااله الا الله اگر چیزی می خورده اند و اگر سخن می گفته اند و اگر راه می فته اند ، الی غیر ذلک ؛ چه این ممد و معاونی قوی است مرسالک را ، و اگر ذکر قلبی را نیز مقارن ذکر لسانی سازد باندک زمانی فتوح بسیار روی می دهد؛ تا می تواند سعی نماید که دم بدم متذکر حق می بوده باشد تا غافل نشود که هیچ امری باین نمی رسد در سلوک و این مددی است قوی در ترک مخالفت حق سبحانه و تعالی بمعاصی .
    نوزدهم : صحبتن عالم و سوال از او و استفاده علوم دینیه بقدر حوصله خود تا می تواند که علمی بر علم خود بیافزاید ((اکیس الناس من جمع علم الناس الی علمه )) صحبت اعلم از خود را فوزی عظیم شمرد ، و اگر عالمی یابد که بعلم خود عمل کند متابعت او را لازم شمرد و از حکم او بیرون نرود و پیری که صوفیه می گویند عبارت از چنین کسی است ، و مراد از علم ، علم آخرت است نه علم دنیا ، و اگر چنین کسی نیابد و اعلم از خود نیز نیابد با کتاب صحبت دارد و با مردم نیکو سیرت که از ایشان کسب اخلاق حمیده کند ، و هر صحبتی که او ار خوشوقت و متذکر حق و نشاه آخرت می سازد از دست ندهد .
    بیستم : با مردم بحسن خلق و مباسطت معاشرت کردن تا بر کسی گران نباشد و افعال ایشان را محملی نیکو اندیشیدن و گمان بد به کسی نداشتن .
    بیستم و یکم : صدق در اقوال و افعال را شعار خود ساختن .
    بیست و دوم : توکل بر حق سبحانه و تعالی کردن در همه امور؛ و نظر بر اسباب نداشتن ، و در تحصیل رزق اجمال کردن و بسیار بجد نگرفتن در آن ، و فکرهای دور بجهت آن نکردن ؛ تا می توان بکم قناعت کردن و ترک فضول نمودن .
    بیست و سوم : بر جفای اهل متعلقان صبر کردن ، و زود از جا در نیامدن و بدخوئی نکردن ، که هر چند جفا بیشتر می کشد و تلقی بلا بیشتر می کند زودتر بمطلب می رسد .
    بیست و چهارم : امر بمعروف و نهی از منکر بقدر وسع و طاقت کردن و دیگران را نیز بر خیر داشتن و غمخواری نمودن و با خود در سلوک شریک ساختن اگر قوت نفسی داشته باشد؛ والا اجتناب از صحبت ایشان نمودن با مدارا و تقیه ؛ تا موجب وحشت نباشد .
    بیست و پنجم : اوقات خود را ضبط کردن و در هر وقتی از شبانه روزی وردی قرار دادن که بآن مشغول می شده باشد تا اوقاتش ضایع نشود ((چه هر وقتی تابع موقوت له است )) و این عمده است در سلوک .
    اینست آنچه از ائمه معصومین (صلوات الله علیهم ) بما رسیده که خود می کرده اند و دیگرانرا می فرموده اند .
    اما چله داشتن و حیوانی نحوردن و ذکر چهار ضرب کردن و غیر آن که از صوفیه منقولست از ایشان (ع ) وارد نشده و ظاهرا بعضی از مشایخ امثال اینها را بجهت نفوس بعضی مناسب می دیده اند در سهولت سلوک بنا بر آن امر بآن می فرموده اند و ماخذ چله شاید حدیث من اخلص لله اربعین صاحبا ینابیع الحکمة من قلبه علی لسانه باشد ، و ماخذ ترک حیوانی ((لا تجعلوا بطونکم مقابر الحیوانات )) و نحو آن ؛ و شکی در این نیست که گوشت کم خوردن و در خلوت نشستن و بفراغ بال و توجه تام مشغول ذکر بودن دخلی تمام در تنویر قلب دارد و لیکن بشرط آنکه مانع جمعه و جماعت نباشد .
    و از جمله اموری که عمده است در سلوک جریت است اعنی آزاد بودن از شوائب طبیعت و وساوس عادت و نوامیس عامه ؛ چه سالک را هیچ سدی عظیم تر از این سه امر نیست و بعضی از حکماء اینها را روسای شیاطین نامیده اند و هر قبیحی که از هر کسی سر می زند چون نیکو می نگری بیکی از این سه منتهی می شود .
    و اما شوائب طبیعت مثل شهوت و غضب و توابع آن را از حب مال و جاه و غیر آن ((تلک الدار الاخرة نجعلها للدین لا یریدون علوا فی الارض ولا فسادا)) .
    و اما وساوس عادت مانند تسویلات نفس اماره و تزیینات او و اعمال غیر صالحه بسبب خیالات فاسده و اوهام کاذبه و لوازم آن از اخلاق رذیله و ملکات ذمیمه ((قل هل ننبئکم بالاخسرین اعمالا ، الدین سعیهم فی الحیواة الدنیا و هم یحسبون انهم یحسبون صنعا)) .
    اما نوامیس عامه مانند متابعت غولان آدمی پیکر و تقلید جاهلان عالم آسا و اجابت استغوا و استهوای شیاطین جن و انس و مغرور شدن بخدع و تلبیسات ایشان ((ربنا رانا الدین اضلانا من الجن والانس نجعلهما تحت اقدامنا لیکونا من الاسفلین )) .
    اما بعضی رسوم و اوضاع و در مانند لباس و معاشرت با ناس که در عرف زمان مقرر شده باشد متابعت جمهور در آن باید کرد بحسب ظاهر تا در پوستین این کس نیفتند ، چه امتیاز باعث وحشت و غیبت می شود ، مگر آنکه متابعت ایشان در آن مخالفت با امر مهم دینی که ترکش ضرر بسلوک داشته باشد که در آن هنگام متابعت لازم نیست مگر از باب تقیه ، و امثال این امور را برای بصیر زمان منوط باید داشت و هر که این بیست و پنج چیز مذکور را بر خود لازم گرداند و بجد می کرده باشد از روی اخلاص اعنی ((ابتغاء لوجه الله لالغرض دنیوی عاجل )) روز بروز حالش در ترقی باشد؛ حسناتش متزاید و سیئاتش مغفور و درجاتش مرفوع ، پس اگر از اهل علم باشد اعنی مسائل علمیه الهیه از احوال مبداء و معاد و معرفت نفس و امثال آنها بر گوشش خورده و دانستن آن را کما هو مقصد اقصی داند و کمال اهتمام بمعرفت آن دارد و از اهل آن هست که بفهمد روز بروز معرفتش متزاید می گردد بالهام حق بقدر کسب استعدادی که از عبادت و صحبت علماء و سخنان ایشان او را حاصل می شود ، والا صفای باطنی و دعای متسجابی و نحو آن از کمالات در خور سعی و توجه خود می یابد و بر هر تقدیر او را قربی بحق سبحانه حاصل می شود و محبت و نوری ؛ و محبت کامل و نور وافر ثمره و معرفت است ، و معرفت گاه بحدی می رسد که اکثر امور آخرت او را مشاهده می شود و در این نشاه ، چنانکه از حارثة بن نعمان منقول است و حدیث او در کافی مذکور است ، و محبت هر گاه که اشتداد یافت و بحد عشق رسید و بذکر حق ، مستهتر گشت تعبیر از ن بلقاء ، و وصول ، و فناء فی الله و بقاء بالله ، و نحو آن می کنند .
    و اینست غایت و غرض از ایجاد خلق چنانکه در حدیث قدسی وارد است ((کنت کنزا مخفیا فاحببت ان اعرف فخلقت الخلق لکی اعرف ، و فی التنزیل و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون قیل : ای لیعرفون و انما عبر عن المعرفة بالعبادة لانها لا تنفک عنها و انما عبر عن اللازم بالملزوم ، لئلایتوهم ان المقصود ایه معرفة کانت بل المعرفه الخاصه التی لا تحصل الا من جهة العبادة )) چه معرفت را انواع متعدده و طرق متکثره است و هر معرفتی موجب قرب و وصول نمی شود چه اکثر عامه را نیز معرفتی از راه تقلید حاصل است و متکلمین را نیز معرفی از راه دلائل جدلیه که مقدمات آن از مسلمات و مقبولات و مظنونات ترکیب یافته هست و فلاسفه را نیز معرفتی از راه براهین عقلیه که مقدمات آن از یقینیات مرکب شده هست و هیچ یک از اینها موجب وصول و محبت نمی گردد پس هر که معرفت از راه عبادت او را حاصل شده او ثمره شجره آفرینش است و مقصود از ایجاد عالم و دیگران همه بطفیل او موجود شده اند و از برای خدمت او؛
    طفیل هستی عشقند آدمی و پری ارادتی بنما تا سعادتی ببری
    و لهذا در حدیث قدسی وارد است ((خطابا للنبی صلی الله و علیه و آله وسلم که لولاک لما خلقت الافلاک )) .
    پس هر که همتی عالی دارد و در خود جوهری می یابد باید که بکوشد تا از راه عبودیت و تقوی و طهارت خود را باین مرتبه نزدیک سازد .
    گرچه وصالش نه بکوشش دهند آنقدر ای دل که توانی بکوش
    هاتفی از گوشه میخانه دوش گفت ببخشید گنه می بنوش
    اگر بمقصد رسیدی زهی سعادت و اگر در این راه مردی زهی شهادت
    اگر در راه او مردی شهیدی و گر بردی سبق زین العبیدی
    و من یخرج من بیته مهاجرا الی الله و رسوله ثم یدرکه الموت فقد وقع اجره علی
    در غرور این هوس گر جان دهم به که دل در خانه و دکان دهم
    و التوفیق من الله العزیز الحکیم والحمدلله رب العالمین و الصلوة علی محمد وآله اجمعین .









    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  9. Top | #18

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    علامه مجلسی زندگی نامه

    بسم الله الرحمن الرحیم

    علامه مجلسی به سال 1037 هجری قمری جشم به جهان گشود . پدرش مولا محمد تقی مجلسی از شاگردان بزرگ و شیخ بهائی است . وی دارای تالیفات بسیاری است از جمله ((احیاء الاحادیث فی شرح تهذیب الحدیث )) مادرش دختر صدرالدین محمد عاشوری است که خود از پرورش یافتگان خاندان علم و فضیلت بود .
    مهمترین اثر علامه مجلسی کتاب عظیم بحارالانوار است که بعلت فرصت کم و مشاغل زیاد علامه فرصت تصحیح روایات را پیدا ننمود بهمین دلیل در مقدمه چنین آورد: ((در نظر دارم که اگر مرگ مهلت دهد و فضل الهی مساعدت نماید شرح کاملی متضمن بر بسیاری از مقاصدی که در مصنفات سایر علما باشد بر آن بنویسم و برای استفاده خردمندان ، قلم را به قدر کافی پیرامون آن به گردش درآورم . ))
    حضرت امام خمینی (ره ) نیز درباره بحارالانوار چنین می فرمایند: ((بحار خزانه همه اخباری است که به پیشوایان اسلام نسبت داده شده است ، چه درست باشد یا نادرست ، در آن کتابهایی است که خود صاحب بحار آنها را درست نمی داند و او نخواسته کتاب علمی بنویسد تا کسی اشکال کند که چرا این کتابها را فراهم کردی !))
    علامه بجز بحار کتابها در مسائل بسیاری دارد که از آن جمله اند:
    1 - مراءة العقول فی شرح اخبارالرسول (در شرح اصول کافی )
    2 - ملاذالاخبار فی شرح التهذیب
    3 - شرح اربعین
    4 - حق الیقین
    5 - عین الحیاة
    6 - حلیة المتقین و . . .
    علامه پس از درگذشت مرحوم ملامحمد باقر سبزواری در 1090 هجری به منصب شیخ الاسلامی دست یافت . که در این مسند خدماتی بسیار به ایران و تشیع نمود .
    سرانجام این بیرق تلاش در 27 رمضان 1111 قمری چشم از جهان فرو بست و پیکر پاکش در کنار مسجد جامع اصفهان و جنب مدفن پدر پاکش بخاک سپرده شد .
    دستورالعملها
    بسم الله الرحمن الرحیم
    ((والذی وجد هذا الضعیف فی ازمنة الریاضات انی کنت فی مطالعه التفاسیر الی ان رایت فی لیلة فیما بنی النوم و الیقظ سیدالمرسلین (ص ) فقلت فی نفسی تدبر فی کمالاته و اخلاقه فکما کنت تدبره یظهر لی عظمته صلی الله و علیه وآله وسلم و انواره بحیث ملا الجو و استیقظت فالهمت بان القرآن خلق سیدالانبیاء صلی الله و علیه و آله وسلم فینبغی ان اتدبر فیه لکما ازداد تدبری فی آیة واحدة کان یزداد الحقائق الی ان ورد علی من معلوم مالا تتناهی دفعة واحدة فقی کل آیة کنت اتدبر فیها کان یظهر مثل ذلک ولایمکن التصدیث بهذا المعنی قبل الوقوع فانه کالممتنع العادی ، لکن غرضی من ذکره الارشاد للاخوان فی الله .
    و قانون الریاضة ، الصمت عما لا یعنی ، بل عن غیر ذکر الله تعالی ، و ترک سمستلذات من المطاعم و المشارب والملابس ، والمناکح ، والمنازل وامثالها ، والعزلة عن غیر اولیائه تعالی ، و ترک النوم الکثیرة ، ودوام الذکر مع لمراقبة و قد جرب القوم المدوامة علی ذکر (یا حی یا قیوم با من لا اله الا انت ) و جربته ایضا ، لکن کان اکثر ذکری (یاالله ) مع اخراج غیر تعالی عن القلب بالتوجه الی جنابه تعالی والعمدة هو الذکر مع المراقبة والبوقی لیست الذکر .
    والمداوامة علی ما ذکر اربعین یوما تصیر سبباا لان یفتح الله تعالی علی به انوار حکمته و معرفته و محبته ، ثم یترقی الی مقام الفناء فی الله والبقاء بالله کما تقدم الاخبار المتواترة فی ذلک .
    و لما کان هذا الطریق اقرب الطریق الی الله تعالی کان معارضة النفس والشیاطین الظاهرة والباطنة فیه اشد فانه لواشتغل الناس جمیعا بطلب العلوم یعارضونهم غالبا لان الغالب فی طلب العلوم حب المال والجاه والعزة هند الخلائق وحینئذ یمدهم الشیاطین ، اما لو کان الغرض من طلب العلم رضاه ، الی یحصل المعارضات فمالم تحصل ینبغی ان یتدبر فی ان للشیطان فی له غرضا . . .
    و انا فی اربعین سنه متشغل بهدایة الناس ولم یتفق ان یجلس احدهم بهذا القانون و لیس ذلک الالعزته و نفاسته ، و فی الهدایات العامة و نشر العلوم الدینیة اهتدی اکثر من ماة الف .
    و اتفق لی فی هذه الایام ان رایت سید المصطفتین وسالته صلی الله و علیه وآله وسلم عن اقرب الطرق الی الله سبحانه فقال صی الله و علیه وآله وسلم هو ما تعلم ، والانسان بمجرد قول کاذب یقول : انی اعرف الکیمیا یصرف امواله واوقاته فیه مع انه یعلم انه لو کان صادقا لا یحتاج الی الاظهار ، بل لا یظهره و ان قتل باشد العذاب و مع هذا یصرف امواله باحتمال الصدق .
    والذی اقوله هو عین آیات الله و اخبار سید المرسیلن والائمة المهتدین الهادین ((علیهم صلوات الله اجمعین ) و صدقه حکماء الظاهر کابی علی فی اشاراته فی المنط التاسع فلاباس بان تصرف اوقاتک اربعین یوما فی العبادات ، مع انک مکلف فی جمیع عمرک بذلک ، لکن مع التضرع والابتهال الیه تعالی فی حصول هذا المطلب لا بقصد الامتحان ، بل بقصد العبادة لله تعالی کما قله صلی الله و علیه وآله وسلم ، من اخلص لله اربعین صباحا فتح الله تعالی ینابیع الحکمة من قلبه علی لسانه و تقدم قریبا - والحمد لله الذی هدانا لهذا وما کنا لنهتدی لولا ان و هدانا الله . (92)
    ترجمه :
    دریافته هایی را که این بنده ، از دوران ریاضت و خودسازی بدست آوده ام ، مربوط به زمانی است که به مطالعه و تحقیق تفاسیر پرداخته بودم ، و شبی بین خواب و بیداری حضرت محمد((ص )) را زیارت کردم . با خود گفتم که : شایسته است تا در کمالات و اخلاق وی دقیق شوم ، هر چه ندبر من فزونتر می گشت ، عظمت و نورانیت آن حضرت گسترده تر و روشنتر می نمود . از این روی ، دریافتم که خلق و سرشت او ، قرآن است ، و باید در قرآن بیندیشم . هر چه دقت من در آیه ای بیشتر می شد ، دریافت فزونتری از حقایق نصیبم می گردید . بگونه ای که یک باره حقایق بیکرانی به جانم سرازیر می شد . و چنین موهبتی ، در پی هر تدبر من در آیه ای پدید می آمد .
    البته ، برای کسی که به چنین توفیقی دست نیافته ، باور این سخن ، غیر ممکن می نماید ، چرا که غیر عادی به نظر می رسد ، اما - در نام ویاد این مطالب - راهنمائی و برادران ایمانی ام را قصد نموده ام . آن دستور ((خودسازی و ریاضت )) عبارت است از:
    از هر کلامی که سود ندارد ، و بلکه از غیر یاد حق تعالی ؛ زبان به کام کشیدن . از لذتها و خوشیهای (غیر ضروری و باز دارنده ) ، خوردنیها ، پوشیدنیها ، زناشوییها ، مسکنها و . . . ، دست کشیدن .
    از مراوده با غیر اولیاءالله دوری جستن .
    خواب فراوان را ترک نمودن .
    یاد خداوند متعال را ، همراه با مراقبت ، پیشه خود ساختن .
    دیگران ، مداومت بر ذکر ((یا حی یا قیوم لااله الا انت )) را پی می گرفتند ، و من نیز آن ذکر را آزموده ام . اما بیشترین ذکر من ((یالله )) است ، با دور افکندن غیر حق از قلب ، و با توجه به ذات باری تعالی . البته ، مهم و اساسی ، همان ذکر حق تعالی ، با مراقبت است ، که دیگر چیزها به پایه ذکر نمی رسد . (93)
    پایداری - به مدت چهل روز(94)- بر آنچه که (از قانون تمرین و ریاضیت ) بر شمردیم ؛ باعث می شود ، که در بهایی از انوار: حکمت ، معرفت و محبت الهی گشوده گردد ، و سپس ، آدمی به مقام فناء و بقاء باالله ترقی کند و راه یابد . (چنانکه روایات فراوانی در این باب گذشت ) و از آن روی که اینم شیوه خودسازی و سیر الی الله ؛ نزدیک ترین راهها به سوی خداست ؛ تعارض نفس و شیاطین ظاهر و باطن ، با آن شدیدتر است . زیرا اگر همه مردم به نمی شوند ، چرا که بیشتر غرضها ، در روی آوری به این گونه دانشها؛ دوستی مال ، مقام و برتری نزد مردم است . که اگر چنین شد ، شیاطین نیز مدد کار می شوند .
    اما اگر ، غرض از آموختن دانش ، خشنودی خداوند متعال بود ، (به گونه طبیعی ) دشواریهایی را پیش روی دارد . که اگر دشواری پدیدار نشد ، سزاوار است است که در این کوتاه آمدن شیطان - که شاید غرضی در آن داشته باشد - درنگ کنیم .
    در این چهل سالی که به راهنمایی و ارشاد مردم پرداخته ام ، کسی را که بر اساس این دستورالعمل ، به خود سازی به پردازد ، نیافتم ، و این خود دلیل شکوهمندی و گرانمایگی این دستور است ، در صورتیکه ، با راهنمایئهای همگانی و گسترش دانشهای دینی ؛ بیش از صد هزار نفر را ، هدایت کرده ام .
    در این ایام ، دیدار حضرت رسول ((ص )) را توفیق یافتم ، از ایشان پرسیدم نزدیک ترین راه ، برای سیر الی الله چیست ؟ حضرت فرمودند ، همان است که می دانی (و بدان عمل کرده و دستور می دهی ) .
    چگونه است ، آدمی که در برابر ادعای دروغین کسی که می گوید: من کیمیاگرم ، دارایی و فرصتهای خود را صرف می کند ، در صورتی که می داند ، اگر این ادعا راست باشد ، نیازی به اظهار آن نیست ، بلکه باید در کتمان آن بکوشد ، اگر چه به بدترین شکنجه ها کشته شود . اما به احتمال اینکه راست می گوید ، راضی است که مال خود را برای او پرداخت کند .
    و آنچه که من می گویم ، بر گرفته از خود آیات الهی ، روایات پیغمبر((ص )) و امامان معصوم ((ع )) است . چیزی اس که حکمای ظاهر ، مانند ، بوعلی سینا ، - در نمط نهم از اشارات - نیز بدان گواهی داده است . (95)
    پس ایرادی ندارد ، که تو چهل روزت را (به این گونه که گفتم ) به عبادت پردازی - با اینکه باید تمام عرمت را چنین کنی - با تضرع وزاری به درگاه خداوند روی آوری ، با انگیزه بندگی و عبادت ، و نه برای آزمایش .
    چنانکه ، خاتم انبیاء((ص )) فرمودند: ((کسی که چهل روز خود را برای خداوند خالص کند ، سرچشمه های معرفت را ، از جانش بر زبانش جاری می سازد)) . (96)
    ((والحمد لله هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لولا ان هدانا لله ))
    ابن ابی جمهور احسائی






    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  10. Top | #19

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    دستورالعملها

    بسم الله الرحمن الرحیم

    بر تو باد به ارج نهادن علم و مدام در خدمت او بودن . مباد زلال علم و را با طمع و سهل انگاری ، آلوده سازی ؛ زیرا این حالات ، گستاخی و بی حرمتی بر دانش است .
    برخی عارفان گفته اند:
    ((العلم من شرطه لمن خدمه ان یجعل الناس کلهم خدمه و اوجب صونه علیه کمایصون من عاش ، عرضه و دمه ))
    ار شرایط فراگیری و خدمت به دانش ، آن را است که همه مردم را به نوکری علم بدارد . صیانت علم را بر خویش فرض شمارد همان طور که خون و آبروی معاشران و خانواده خویش را پاس می دارد .
    پس از برادر! با تمام توان علم را پاس دار و مکانتش را با به کارگیری آن در فهم دین ، حفظ کن . بر تو باد به تلاتش بی امان در فراگیری آن . در تجهت تکمیل علم ، از پرسش ، هیچ گاه ، ملول مشو .
    از پیامبر(ص ) ، روایت شده است :
    ((لو علم الناس بما فی العلم ، لطلبوه و لو بسفک المهج )) . (97)
    اگر مردم به بهره و فایده علم واقف شوند ، با تن دادن به خون ریزی آن را به دست آرند .
    یا: ((طلب العلم فریضة علی کل مسلم و مسلمة )) . (98)
    دانش آموزی ، بر هر زن و مردم مسلمان ، واجب است .
    یا:
    ((اطلبوا العلم و لو بالصین )) . (99)
    طلب کندی دانش را ، هر چند در چین (دور دستترین مناطق ) باشد .
    یا:
    ((یا علی من لا یعلم خرج اذا سال عما لا یعلم )) . (100)
    هان ای علی (ع )! نادان وقتی در مقام پرسش بر آید ، از نادانی بیرون آید .
    از کتمان علم و نگفتن آن به دانش پژوهان بپرهیز ، چه خداوند متعال فرمود:
    ((واذ اخذ الله میثاق الذین اوتوالکتاب لتبیننه للناس و لا تکتمونه )) . (101)
    پیامبر(ص ) فرمود:
    ((اذا ظهرت البدع فی امتی فلیظهر العالم علمه ، فمن لم یفعل ، فعلیه لعنة الله )) . (102)
    وقتی بدعتها هویدا شد ، بر دانشی مرد است که علمش را آشکار سازد . کسی که چنین نکند لعنت خدا بر او باد .
    یا:
    ((من کتم علما نافعا الجمه الله بلجام من نار)) . (103)
    هر که علم سودمندی را کتمان کند ، خدا بر او دهانه ای از آتش زند .
    امام علی (ص ) در بایستگی نشر علم و تعلیم جاهلان فرمود:
    ((ما خذا لله علی الجهال ان یتعلموا ، حتی اخذ علی العماء ان یعملوا . )) (104)
    مباد علم را به هر کسی بیاموزی و بی ضابطه نشر کنی . این عمل نزد همه مردم ناپسند است سید بشر ، صلی الله و علیه وآله ، فرمود .
    ((لا تو توا الحکمة غیر اهلها فتظلموها)) . (105)
    حکمت و دانش را به نا اهل میاموز؛ چه این کار ستم بر او است .
    یا:
    ((لا تلفوا الدر بافواه الکلاب )) . (106)
    گوهر را در دهان میفکن
    برخی پژوهشیان و متتبعان ، در قالب شعر چنین گفته اند:
    و من منح الجهال علما اضاعه و من منع المستوجبین فقد ظلم
    آن که دانش را بر نا اهلان ارزانی باز دارد ، آن را ضایع کرده و کسی که علم را از تعلیم به شایستگان باز دارد ، بر آنان ستم کرده است .
    بسیار بیاموز و مباحثه کن ، زیرا علم مرده است که آموختن آن را زنده کند . اندوخته های علمی نیز ، مرده اند که با بحث و بررسی شکوفایی و حیات پیدا می کنند .
    امام جعفر صادق (ع ) فرمود:
    ((تلاقوا و تحادثوا و تذاکر و افان فی المذاکرة احیاء امرنا . رحم الله امرءا احیا امرنا)) . (107)
    همدیگر را دیدار کنید . بر یکدیگر احادیث ما را قرائت کنید و درباره مطالب آن مذاکره نمایید؛ زیرا بررسی و گفتگوی علمی ، ((امر)) ما را زنده کند . درود و رحمت خدا بر کسی که ((امر)) ما را احیاء کند .
    بر تو باد به از بر کردن مطالب علمی و مرور کردن و یاد آوری آنها ، زیرا بهترین علم آن است که در سینه جای گیرد .
    برخی چنین گفته اند:
    انی لاکره علما لایکون معی اذا خلوت به فی جوف حمام
    من دانش را که به هنگام تنهایی در حمام (و در اختیار نداشتن نوشته ها) با من نمی باشد ، ناپسند ، دارم .
    پس در همه حال ، پاسش بدار و با او دمخور باش ؛ زیرا آفت علم ، فراموشی است . تنها بر ثبت علوم در کتابها اطمینان مکن ؛ زیرا کتاب پاسبانی تباه کننده است ، چنانکه گفته اند:
    لا تفر حن بجمع العلم فی کتب فان للکتب آفات تفرقها
    النار تحرقها و الماء یغرقها واللبث (108) یمزقها واللص یسرقها
    به گردآوری دانش در کتابها ، شادمان مباش ؛ زیرا کتاب را آفاتی است دانش بر باد ده . آتش آن را می سوزاند ، آب غرقش می کند ، گذشت زمان فرسوده و پاره اش می کند و دزد آن را می برد .
    وقتی خداوند ، به تو این نعمت را عنایت کرد و به دست یابی این فضیلت و برتری ، انعام نمود ، همراه این دانش تقوای او بدار و از حرامهای او ، دروی کن . زیرا آلوده شدن به گناهان ، نعمت را زایل سازد . چه نیکو سروده است :
    اذا کنت فی نعمة فارعها فان المعاصی تزیل النعم
    ودوام علیها بشکر الاله فان الاله شدید النقم
    هنگامی که نعمتی به تو روی آورد ، پاسش دار . همانا گناهان و نافرمانیها آن را زایل می کند . آن نعمت را با شکر معبود جاودان کن . البته خداوند تلافی کننده سختی است .
    پیامبر (ص ) فرمود:
    ((ادم الطارة یدم علیک الرزق )) . (109)
    بر تهذیب و طهارت نفست مداومت کن ، تا روزیهای مادی و معنوی ات پایدار ماند .
    سفارش می کنم تو ار بر پاس داشتن حقوق استاد و معلمت . نخست باید بدانی ، او ، راهنما ، هادی ، مرشد و فراخواننده تو ، به علم و دانش است . بلکه او ، هداتی و سازندی تو را هم خویش کرد . او ، کسی که رنجهای تن فرسایی را برای راهنمایی تو به جان خرید تا تو از روی تحقیق و بصیرت ، به راه حق رهنمون شدی و اهل هدایت و صاحب توفیق گشتی پس او ، پدر حقیقی ، استاد معنوی و نعمت بخش تو پس از خداست .
    بنابراین ، با تمام توان حق او را پاس بدار و از او به بزرگی بین مردم یاد کن .
    در احترام و ستایش ان بکوش ، تا از جرم عظیم عاق پدر معنوی و ناسپاسی اش در امان مانی .
    دستورات او را فرمان بر ، زیرا سید عالمیان پیامبر کرام ، صلی الله و علیه وآله ، فرمود:
    ((من علم شخصا مسالة ، ملک رقه . فقیل له : ایبیعه ؟ قال لا ، و لکن یامره و ینهاه )) . (110)
    هر که شخصی را یک مطلب بیاموزد ، در حقیقت مالک او شود . پرسیدم : یعنی می تواند او را بفروشد؟ پاسخ داد: نه . حق امر و نهی نسبت به او پیدا می کند .
    باید از او حکم و دستور بخواهد ، چون شاگرد ، مامور به فرمان برداری استاد خویش است .
    درباره مواظبت بر حقوق استاد و چگونگی آن ، آمده است : وقتی وارد مجلسی که او حضور دارد ، شدی ، سلام کن و از او احترام خاصی به عمل آور . در پایین پای مجلس او بنشین و حضور او را بزرگ شمار . در حضور او با دیگری مشورت کن . صدایت بلندتر از صدای او نباشد . مواظب باش در حضور تو ، هیچ کس غیبت او نکند . وقتی پرسش مطرح می شود ، پیش از استاد ، پاسخ مگو . با تمام رو به او توجه کن . به حرفهایش نیک گوش بدار و به درستی گفته های او معتقد باش .
    در حضور مردم ، سخنش را رد مکن و هنگام خستگی و بی حوصلگی زیاد سوال مکن .
    با دشمنان او ، همراه مشو و دوستان او را دشمن مدار . وقتی پرسش می کنی و او پاسخ نمی دهد ، تکرار مکن . (111) چون مریض شد به عیادتش ، شتاب کن . هنگامی که غایب می شود از حال او پرس و جو کن .
    هنگامی که به دیدار یار شتافت ، بر جنازه او حاضر شو .
    چون چنین کردی ، خداوند قصد تو را ، از استفاده از محضر او ، برای تقرب به خدا و جلب خوشنودی حق ، می داند . ولی اگر رفتارت با استاد چنین نبود ، سزاوار آنی که خداوند دانش و شرف را از او بگیرد .
    این وصیت من به توست . به خدا می سپارمت . او ، مرا بس است و بهترین وکیل می باشد .
    این مختصر را نیازمند درگاه خدای بی نیاز ، محمد بن علی بن ابراهیم بن ابی جمهور احساوی ، قلمی کرد .
    والسلام







    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  11. Top | #20

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    آقا محمد بید آبادی (ره )

    دستورالعملها

    قسمت یکم

    بسم الله الرحمن الرحیم
    چون بنای ایمان و ایقان بر ریاضت و مجاهدت است کما قال الله تعالی :
    ((و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا و ان الله لمع المحسنین )) (112)
    و شکی نیست در آن که مراد از این مجاهده ، مجاهده کبیره است که سبب هدایت طریق الهی است . و این آیه ، با این اختصار متضمن معانی بسیار است . (113)
    اولا ، مجاهده و آن شمشیر زدن است نفس را که ((اءعدی عدو))(114)
    است که الفت نموده است به مشتهیات جسمانی و جامع همه شهوات و غضب است ، چنانکه حق سبحانه و تعالی فرموده است :
    ((و اما من خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی . . . ))(115)
    و چنانکه شهوت از هواست غضب نیز از هواست . اگر آدمی خواهد که با شهوات نفسانی مجاهده کند ، مشقت او بسیار است و همیشه مغلوب است . (برای غالب شدن ) ، ناچار است که به گرسنگی سد مراد کند تا بعضی از قوای او ضعیف شود . و آسان شود مجاهده . و جوع نیز ، آدمی را از قوت عبادات و اذکار می اندازد ، پس ناچار است از آن که مرتبه به مرتبه ، کم کند خوردن را تا قوه جسم کم شود و آرزوهایش تخفیف یافته مجاهده آسان شود .
    و دیگر الفت معاشرت است ، که همیشه نشسته است که او را رفقا مخالفت می کند از این مجاهده و اگر (مخالفت ) نکند همین معاشرت مانع است . و دیگر الفت با کلام است و رفع آن صمت است از او . و رفع آن با الفت به ذکر و فکر است .
    و دیگر الفت با خواب است و جوع (گرسنگی ) آن را کم می کند .
    و جامع همه آن است که هر چه نفس خواهد مخالفت کند در ابتدا ، و مشغول شود به ذکر الهی . و غرض در همه اینها ، می باید قرب باشد ، چنانچه لفظ ((فینا)) دلالت بر آن می کند . یعنی مجاهده می کنند با نفس و شیطان از جهت ما قرب فی الله و قرب فی الله بعد از قرب لله است ؛ زیرا که مراد از ((قرب لله )) ، رضای الهی است و در ((قرب فی الله )) ، رضاست در ضمن ارتباط و سیر الی الله . و از لفظ ((جاهدوا)) استفاده می شود ، مطلق قربی و از ((فینا)) این نوع از قرب که (باید) از همه مجاهدات ، خواه در ترک منهیات باشد و خواهد فعل ماءمورات بکند ، در همه اینها ، منظورش ربط باشد به ذات و صفات و تخلق به اخلاق الله .
    و آن قرب (فی الله ) در ضمن اکل و شرب و جماع حاصل نمی شود و به خلاف قرب لله که جمع می شود .
    و تصحیح نیت ، که از اعظم مجاهدات است . و راهش این است که : این مطلب (را) منظور دارد که هر چند مطلب عظیم تر است ، کمال بیشتر است و کمال بنده اتصاف است به صفات باری تعالی تا به مرتبه ای (به حسب اخبار صحیحه ) برسد به آن که گفته اش گفته خدا باشد و شنیدنش شنیدن خدا باشد: ((بی یسمع و بی ینطق و بی یبصر و بی یمشی )) (116) و این مرتبه را تصور صحیح نمی توان کرد در ابتدا . بله ، مجمل می توان تصور کردن که چنان شود که کارهای او خالص شود در ابتدا ، به آن که اگر خواهد نمازی خالص ، نمی تواند کرد و هر چند می کوشد چون تاءمل می کند ، یا ریاست : یا از جهت خلاصی از جهنم ، یا رسیدن به نعمتهای بهشت است . و در همه موارد نفس مطلوب است (در حالی که ) او ماءمور است که عبادت خالص به جای آورد . و هر عملی که می کند همه ضایع و او را اصلا به جناب اقدس الهی راهی نمی رسد . و (با صبر بر مجاهده ) در آخر چنین می شود که همǠافعال او ثوابش بلند و آنا فآنا ذوق و شوق و محبتش در تزاید بیند و کمال بندگی را مشاهده نماید که همه کارهای (او) خالص شود . ((من کǙƠلله کان الله له )) شود که هر چیز در خاطرش خطور کند چنان شود و همه کمالات او راحاصل گردد ، تا به معنی کمالاتی که فوق همه کمالات است . و از مرتبه ((ان هم الا کاالانعام بل هم اضل . . . )) (117) . خلاصی یافته ، به درجه ای رسد که بهتر از ملائکه مقربین باشد . چنانچه احادیث صحیحه بر آن دلالت می کند و علومش ، حقیقتا ، ((لدنیه )) شود و از مرتبه اسفل السافلین طبیعت ، خلاص شده ، بهتر از مقربانی شود که چندین هزار سال بندگی کرده اند که اصلا غبار عصیان بر دامن عصمت ایشان ننشسته باشد و به مرتبه ((علماء امتی کانبیاء بنی اسرائیل )) (118) رسد ، هر چند هیچ نخوانده باشد و آنچه علماء در هفتصد سال ریاضت کسب کرده باشند ، او را در آنی ، حاصل شود . به دلیل : ((لنهدینهم سبلنا)) که قسم است به ذات اقدس خود که معنی آن این است که : ((والله البته او را هدایت کنیم به راههای قرب خود)) که در هر ساعتی کشف حجابی شود و راهی به دست او دهند که اگر خواهی از این راهها نزد ما آ . (بیا) و بعد از آن قسم ، قسمی دیگر می فرماید که : والله که حق سبحانه و تعالی با محسنان است . در این تتمه اشاره است به مقصودی که اعظم مقاصد انسانی است و راه مجاهده عظیمه غیر متناهی است که حق سبحانه تعالی با اوست و او را به قرب خود فائز می گرداند . چون پرسیدند از حضرت سیدالانبیاء ، صلی الله علیه و آله ، که احسان کدام است ؟ حضرت فرمودند که :
    ((احسان آن است که عبادت کنی خداوند خود را چنانکه او را در حال عبادت ببینی ))(119)
    چنانکه از حضرت سیدالاوصیاء ، علیهم السلام ، پرسیدند که : آیا خداوند خود را بینی ؟ حضرت فرمودند که :
    ((هرگز چنین نبوده ام و نخواهد بود که خداوند ندیده را عبادت کنم ))(120)
    و بعد از آن ، سیدانبیاء ، صلی الله علیه و آله ، فرمودند که :
    ((اگر به این مرتبه نرسیده باشی که خداوند خود را بینی ، به این مرتبه می رسی . ))
    اول مرتبه (آن است ) که : خود را منظور (در منظر) او بینی و این مرتبه چنان است که بنده به این مرتبه می رسد ، محال است که مخالفت الهی کند و هم چنانکه اشاره به مطلوب است ، اشاره به این راه نیز هست که عبادت او را به قرب عظیم می رساند که رتبه ((لی مع الله )) که حضرت سیدالمرسلین فرموده اند که :
    ((مرا با خداوند خود وقتی است که در آن راه ندارد ملک مقربی و نه نبی مرسلی ))(121)
    و اشعار می دارد به آن که اگر چنین عبادت بکنی ، نیکی به خود کرده جناب اقدس الهی از آن ارفع است که از این عبادات نفعی به او عاید گردد .
    پس ، از این آیه کریمه ظاهر شد اصول خمسه ریاضت که آن : صمت و جوع و سهر و عزلت و ذکر به دوام با رعایت مراقبه که همواره حق سبحانه و تعالی را بر خود مطلع داند و جلالت و عظمت او را مشاهده نماید که با این عظمت و جلال حاضر و ناظر است و بر ضمایر اسرار مطلع است .
    پس مشغول اربعینیات شود(122) چنانکه وارد شده است :
    ((هر که چهل روز خالص ، از جهت حق سبحانه باشد ، حق تعالی چشمه های حکمت را از دل او بر زبان او جاری می گرداند . ))(123)
    پس می باید عزلت و انفطاع تام داشته باشد از خلائق . مطلقا ، با مردم الفت نداشته باشد و شب و روز مشغول ذکر باشد . در نماز ، همیشه ، با حضور قلب و همیشه رعایت دل کند که در خاطرش چیزی درنیاید و اگر درآید ، به تضرع و ابتهال دفع آن را از خداوند خود طلب نماید و باز مشغول شود و گاهی مشغول دعاها باشد مثل دعاهای ((پانزده مناجات ))(124) و گاهی مشغول ذکر ((یا الله )) شود . و می باید که ملاحظه نماید که بداند حق سبحانه و تعالی ، همه جا حاضر است ، نه آن که جسمی تصور کند خداوند خود را ، خواه جسم لطیف و خواه جسم کثیف و بزرگش بداند ، نه به بزرگی جسمانی و نه غایبش داند به غیبت جسمانی که اعظم حجب اعتقادات فاسده است . و از لوازم بشریت است که آدمی ، خداوند خود را داند چنانکه روح ، نه در بدن است و نه خارج از بدن ، نه بزرگ است نه کوچک و نه سیاه است و نه سفید ، چنانکه علومی که آدمی حاصل می کند با آن که در قوه حافظه جا دارد و تصور نمی تواند کرد که حافظه در کجاست ، هر چند که حکما از جهت قوی و حواس باطنه مقرر ساخته اند که حس مشترک در مقدم دماغ جا دارد و بعد از آن ، متخیله .
    اما (این گفته ها) خیالی است ، برهانی تمام ندارد . و بنابراین است که یکجا راه اینها را بسته به قوله تعالی : ((و ما اءوتیتم من العلم الا قیلیلا)) (125) بلکه حواس ظاهر را تصور نمی توان کرد که در قوه باصره صد هزاران چیز درآید ، نه بزرگ شود و نه کوچک و قوه تکلم ، وقتی که ینابیع حکمت از او جوشان شود ، چه ربط است ، دل را به آن و دل از کجا (این حکمتها را) می یابد .
    سپس می باید ذات مقدس خداوند خود را حاضر داند ، نه از قبیل جسمانیات و نه روحیانیات . چون هر چند اقوی است ، رفیع تر است و با این همه تنزیه ، که حق سبحانه و تعالی دارد ، نهایت قرب به بندگان دارد و ((اقرب من حبل الورید)) (126) است و مدبر و مربی است انواع مکنونات را .
    با این نحو ذکر کردن ، خداوند خود را حاضر دانستن و در هر ذکری او را یاد کردن و دل را متوجه او ساختن و ذکر را از دل کردن ، به اندک زمانی ترقیات عظیم حاصل می شود و این فقیر تجربه مکرر کرده ام . فتح ابواب در ده روز شده است . و در حین اربعین ، تمام چیزها ظاهر شده است که وصف نمی توان کردن ، لیکن شیاطین جن و انس ، ممانعتهای عظیمه می کنند . چون (هر) چند راه نزدیکتر است ممانعت ایشان عظیم تر است و لهذا شیاطین در مباحثات متعارفه هرگز ممانعت نمی کنند ، بلکه معاونت می نمایند و هر که متوجه این راه شد ، (به ) هزار وجه ، می گویند این خوب نیست و تحصیل علم واجب است و اوقات ضایع می شود ، چنانکه اگر خواهد تصدقی از جهت خدا کند ، هزار وجه از ممانعت دارند ، و اگر چیزی در باطل صرف نماید ، هزار وجه در تحسین او می گویند و مجاهده همین معنی دارد که بر نفس دشوار است و بر شیاطین دشوارتر . پس می باید مبتدی هر چند ایشان معارضه نمایند ، او نیز ، به جناب اقدس متوجه شده ایشان را به سهام ((لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم )) (127) از خود دور گرداند ، تا به رتبه محبت فائز گردد و دیگر معاوضه کم شود و در اوقات صلوات (نمازها) می باید که سعی نماید که همه با حضور قلب باشد و معانی آیات و اذکار و دعوات را بفهمد و دل را با خداوند تعالی داشته باشد که مطلب عظیم ، از این مجاهدات ، آن است که نمازهای او ، همه ، با حضور قلب باشد و لمحه ای که شیاطین خاطر را به جای دیگر برند ، باز تدارک کند و خود را متوجه سازد و توجه به جناب اقدس نماید تا به مرتبه محبت رسد و بعد از آن ، مشقت نماز بالکلیه برطرف می شود . چنانکه سیدانبیاء ، فرمود:
    ((ارحنا یا بلال )) (128) و ((قره عینی فی الصلاة )) (129)
    عملا ، تا کسی به مرتبه محبت فائز نشود ، نه اسلام دارد نه ایمان و نه نمازش مقبول است و نه سایر عبادات و نه تصور کنی که کتب حکمت خواندن ، منافات ندارد با یاد خدا ، بلکه از حجب ظلمانیه است که ضد صریح این راه است و همچنین کتب کلامیه و معارضات و مجادلات . لهذا ، مبالغات عظیمه در نهی از همه ، وارد شده است و از دلایل ، زیاد نمی شود ، بلکه اغلب آن است که ایمان فطری ، که حق تعالی به او عطا فرموده است ، زایل می شود و یک شبهه تاءثیرش در نفس بیشتر از هزار برهان است و نهایتا ایمان و ایقان به ریاضت می شود و به قانون شریعت مقدسه و به نصوص قرآنیه و حدیثیه . پس اگر معارضات نفس و شیطان به کثرت دعوات و تضرعات کم نشود ، استعانت جوید به توجهات مقربان که دراین راه هستند و غالب آن است که مخفی می باشند ، همان بهتر که وقت معارضه متوسل به جناب اقدس خداوند شود و تضرع و زاری کند تا حق ، سبحانه و تعالی ، حمایت فرماید . و این ضعیف ، مکرر به خدمت جمعی رسیده ام که تقرب از جبین آنها ، ظاهر بوده و استمداد و استعانت از ایشان جسته ام ولیکن ، اطلاع ایشان از احوال ، سبب بعد شده است و آن جماعت ، الیوم ، مفقودند به حسب ظاهر و اگر چه این جماعت سبب وجود سموات و ارض اند ، اما به موجب : ((اولیائی تحت قبائی لایعرفونهم غیری )) مستورند . و تا کسی مثل ایشان نشود ، ادراک نمی تواند کرد و شناخت . (130)
    والحمدلله رب العالمین و الصلواة علی اشرف الواصلین و المحسنین و العارفین محمد و آله و عترته الانجبین و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته .






    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi