2ـ1ـ نحوة تأثیر نظریة «اصالت وجود» بر نفسشناسی ملاصدرا
این اصل سبب میشود که ملاصدرا، نفس را نیز مرتبهای از وجود بداند و علم به آن را اساس و کلید همة علمها قلمداد کند. وی بر این باور است که هر کس معرفت نفس ندارد، نفسش وجود ندارد (صدرالدین شیرازی، 1365: 7 و14). البته ملاصدرا ادراک حقیقت هستی را فقط از طریق مشاهدة حضوری نفس ممکن دانسته و معتقد است که این آگاهی، با استدلال از راه آثار و لوازم به دست نمیآید (صدرالدین شیرازی، 1380: 100). ملاصدرا، با توجه به اصل فوق، معتقد است که نفس انسانی سه جزء دارد که هر کدام نشئهای غیر از دیگری است. اولین جزء در جوهر این عالم؛ دومی در عالم برزخ؛ و سومی در عالم قدس جای دارد. مقصود ملاصدرا این است که نفس انسان، از چنان کمالات جوهری و تمامیّت وجودی برخوردار است که همة این خصوصیات را در عین وحدت و یگانگی داراست (صدرالدین شیرازی، 1368، ج8: 135). به عبارت دیگر، نفس در حقیقت یک نحوة وجودی دارد که در عوالم گوناگون سیر میکند و از یک عالَم به عالم دیگر در حرکت است و در هر عالم، آثار و خصوصیّاتی متناسب با آن از خود به جای میگذارد. روشن است که درک خصوصیّات نفس در مراحل مختلف و اجتماع آنها در یک موجود، جز با اعتقاد به اصالت وجود میسّر نخواهد بود. ملاصدرا در باب اهمیت وجودشناختی در فلسفة خود بر این باور است که مسئلة وجود، اساس قواعد حکمی و پایة مسائل الاهی است که آسیای علم توحید و معاد و حشر ارواح و بسیاری از آنچه او استنباط و استخراج کرده و دیگران به آن نرسیدهاند، بر مدار آن میچرخد. بدین ترتیب، هر کس به معرفت وجود جاهل باشد، جهل او به مسائل عمده و مهم سرایت خواهد کرد (صدرالدین شیرازی، 1363: 4)