[iii]- ملاصدرا، برای توضیح بیشتر این مطلب که شیء واحد میتواند در مراتب گوناگونی از وجود، موجود گردد، بحث را چنین مطرح کرده که آسمان ـ برای مثال ـ در خارج به وجود مادی و طبیعی موجود است. حال اگر شخصی آسمان را تخیّل کند یا مفهوم کلّی و عقلی آن را تعقّل نماید، وجود خیالی آسمان در مرتبة خیال او و وجود عقلی آسمان در ظرف تعقّل وی تحقّق خواهند یافت. این سه، هر کدام نحوهای از وجود آسمان است که میتوان آنها را به صورت حقیقی، نه مجازی، به آسمان نسبت داد (صدرالدین شیرازی، 1368، ج 8: 369).
[iv]- مواردی مانند شناخت حقیقت نفس: «و هاهنا سرّ شریف یعلم به جواز اشتداد الجوهر فی جوهریته و استکمال الحقیقة الانسانیة فی هویّته و ذاته» (صدرالدین شیرازی، 1368، ج8: 11)؛ تحوّل برخی براهین تجرد نفس (صدرالدین شیرازی، 1368، ج8: 260-268)؛ رابطة نفس و بدن (صدرالدین شیرازی، 1368، ج8: 325-330)؛ رابطة نفس و قوای آن، یعنی نظریة مشهور «النفس فی وحدتها کل القوی» (صدرالدین شیرازی، 1368، ج8: 221 و 234)؛ اتحاد عاقل و معقول و اتحاد نفس با عقل فعّال (صدرالدین شیرازی، 1368، ج3: 67-68 و 312)؛ تفسیر موت طبیعی و موت اخترامی (صدرالدین شیرازی، 1368، ج9: 52)؛ و ابطال تناسخ (صدرالدین شیرازی، 1368، ج9: 7).
[i]- باید عنایت داشت که مقصود از اعتباری بودن ماهیت، این نیست که ماهیت فرآوردة اختیاری ذهن است و به محض عدم اعتبار ذهن، هیچ خبری از آن نیست؛ بلکه همان طور که در متن گفته شد، مفاهیمی که در فلسفه، در مقابل حقائق، اعتباری نامیده میشوند، چیزهایی هستند که هر چند مابهازاء و مصداق عینی ندارند، ولی دارای منشاء انتزاع خارجی هستند. به عبارت دیگر، ماهیّت، معرّف کمالات وجود است و کمالاتی را که بر پایة وجود تحقّق دارند نشان میدهد. البته ماهیت مربوط به وجود ناقص و مقیّد است، ولی به این معنی نیست که ماهیت عیناً امری عدمی است. پس رابطة ماهیت و وجود، رابطة کمال و کامل است. در حقیقت و واقعیت خارجی، هر دو یکی هستند؛ ولی در تحلیل عقل، کمال شیء بر شیء کامل استوار است و وجودش به تبع آن است؛ یعنی وجودی بالعرض دارد (صدرالدین شیرازی، 1368، ج2: 339).
[ii]- ملاصدرا، در رسالهای مربوط به مسئلة جعل، پانزده استدلال بر اصالت وجود در مقام جعل اقامه کرده است. اگر اصالت وجود در مقام جعل را با اصالت وجود در مقام تحقّق مرتبط بدانیم، آنگاه پانزده استدلال نیز بر اصالت وجود در مقام تحقّق خواهیم داشت.
بر اساس اصل اشتداد وجود، نفس آدمی پیوسته در حال صیرورت و دگرگونی است و اتّساع وجودی مییابد. انتهای این سیر و تحوّلِ ذاتیِ درونی، آزادی نفس از تعلّق به مادّه و قوّه و نیل به جاودانگی است. قابل ذکر است که در تمام این مراتب، علیرغم تغییرات اساسی بدنی، حقیقت انسان تغییر نمیکند؛ زیرا بر اساس این قاعده که شیئیت شیء به فصل اخیر آن است، ملاک حفظ حقیقت انسان، همان صورت و نفس اوست.
وجود مدارج و مراتب گوناگون در نفس، در تنافی با وحدت و یکپارچگی آن نیست؛ زیرا در حکمت متعالیه، وجود و وحدت مساوق هم هستند. به عبارت دیگر، نفس با وحدت و بساطت خود جامع جمیع مقامات و مراتب است و خویشتن را در هر مرتبه و منزلتی، به همان صورت متجلّی میسازد. این مهم ناشی است از مساوقت وجود و صفات کمالی.
در پایان باید اشاره کرد که شناخت نظرات یک اندیشمند در یک عرصه، بدون توجّه به ساختار شبکهای باورهای او، خصوصاً باورهای محوریتر، شناختی غیر دقیق است؛ و این مطلب، دربارة ملاصدرا، به عنوان یک فیلسوف مؤسس، از اهمیت بیشتری برخوردار است.