استاد سرکار گذاشتن بچهها بود!
روزی از یکی از برادران پرسید:
«شما وقتی با دشمن روبهرو
میشوید برای آنکه کشته نشوید
و توپ و تانک آنها در شما اثر نکند
چه میگویید؟»
آن برادر خیلی جدی جواب داد:
«البته بیشتر به اخلاص برمیگردد
والا خود عبادت به تنهایی دردی را
دوا نمیکند. اولاً باید وضو داشته باشی،
ثانیاً رو به قبله و آهسته به نحوی که
کسی نفهمد بگویی:
اللهم ارزقنا ترکشاً ریزاً بدستنا
یا پاینا و لا جای حساسنا
برحمتک یا ارحمالراحمین»
طوری این کلمات را به عربی ادا کرد
که او باورش شد و با خود گفت:
«این اگر آیه نباشد حتماً حدیث است»
اما در آخر که کلمات عربی را به
فارسی ترجمه کرد، شک کرد و
گفت: «اخوی غریب گیر آوردهای؟»