ج) مديريت زن در ساختن جامعه سالم
خانواده، قديمىترين و فراگيرترين نهادى است كه در تمام جوامع بشرى با الگوهاى مختلف وجود داشته و كاركردهاى فراوانى دارد؛ يكى از مهمترين كاركردهاى نهاد خانواده، فرآيند «جامعهپذيرى» و نظام كنترل اجتماعى است. خانواده بهعنوان سلولهاى تشکیلدهنده پيكر جامعه، اگر سالم و كارآمد باشد، سلامتى و سعادت جامعه را در پى دارد و اگر متزلزل و متلاشى باشد، بهمثابه سلولهاى سرطانى است و پيكره جامعه را دچار هرجومرج و بىنظمى مىكند (عربى، 1386، 1: 205).
جامعهپذيرى از مهمترين كاركردهاى نهاد خانواده است كه از طريق آن، فرد نگرشها و رفتارهاى مناسب بافرهنگ خود را مىآموزد؛ در اين ميان مديريت زن با توجه به نقشهاى همسرى و مادرى در خانواده براى شكلگيرى صحيح شخصيت فرزندان و همسر نقشى بىبديل است.
او به قوه عشق و محبت بر دلها نفوذ مىكند تا آن حد كه مىتوان گفت: هيچچيز بهاندازه مادر در تربيت و تشكيل ساختمان روحى افراد خانواده مؤثر نيست. زن در نقش مادرى، طفل را نه ماه در رحم و دو سال در آغوشش حمايت مىكند. نقطه آغازين سعادت و يا شقاوت انسانها محيطى است كه مادر ركن اساسى آن محسوب مىشود؛ از این جهت كودك مانند مومى است كه در ميان دستان قدرتمند مادر قابليت تبديل به هر شكل را دارد (حسينى، 1383، 263)؛ بانوى خانه، الگوى رفتار براى خانواده است. از طريق اوست كه شخصيت كودكان رنگ مىگيرد و پايههاى اخلاقى و رفتارى كودك گذارده مىشود. در خانهاى كه مادر بیبندوبار، بداخلاق و خشن باشد، امكان داشتن فرزند متعادل بسيار اندك است (قائمى، 1386، 114)؛ زن در نقش همسرى خود نيز داراى بيشترين سهم در مديريت و اداره خانواده است كه اين مديريت هم جنبه عاطفى و روانى دارد و هم در اداره امور جارى منزل دخيل است.