نمایش نتایج: از شماره 1 تا 9 , از مجموع 9

موضوع: شهید حسن وکیل زاده

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,238
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,768
    مورد تشکر
    19,225 در 11,578
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    parcham شهید حسن وکیل زاده

    شهید حسن وکیل زاده

    معاون فرمانده گروهان دوم گردان حبیب بن مظاهر

    متولد 15 خرداد سال 1342

    شهادت سال 1365
    امضاء



  2. تشكر

    مدير اجرايي (10-10-2018)

  3.  

  4. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,238
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,768
    مورد تشکر
    19,225 در 11,578
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    ⁩شهید حسن وکیل زاده : معاون فرمانده گروهان دوم از گردان حبیب ابن مظاهر(ره)لشگر 31مکانیزه عاشورا(سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) سال 1346 چهار سال بعد از آغاز نهضت امام خمینی در 15 خرداد 1342در روستاي ديزج اسكو در خانواد ه اي مذهبي چشم به جهان گشود . چند سال بعد با خانواده اش به تبريز عزيمت نمود . تحصيلات ابتدائي و راهنمائي را در مدرسه ابوريحان واقع در خيابان عباسي با كسب رتبه شاگرد ممتاز به اتمام رساند وبعد براي ادامه تحصيل در دبيرستان شهيد مدني (دهقان سابق ) ثبت نام کرد . زماني به دنيا قدم گذاشت كه نهال انقلاب جوانه زده و امواج رهايي بخش اسلام به خروش آمد ه بود . از سربازاني بود كه با رهبري امام خميني به ياري اسلام شتافتند وبراي پايداري اسلام فداكاري وجانفشاني بسياري كردند. اومشمول فرموده امام بود كه در جواب شاه خائن که از يارانش سوال کرده بود؛ وامام در پاسخ گفته بودند :سربازان من در گهواره ها هستند. در كودكي شعارهاي حسيني را بر دل و زبان داشت و به دنبال فرصت بود تا به آنها جامه عمل بپوشاند . زمان گذشت وانقلاب اسلامي به رهبري امام عزيزمان آغاز شد, آن موقع حسن در سن 10 سالگي بود كه براي سرنگوني شاه ملعون همراه پدر و برادرش در راهپيمائي ها ومبارزات برعليه رژيم ستم شاهي شركت مي كرد . ايمان و آگاهي ايشان بود كه خود را از فساد و تاريكي دوران پهلوي دور نگه داشت و با قيام امام خميني خود را به ساحل حقيقت و روشنائي رساند . رژيم جنايتكار پهلوي سرنگون شد وانقلاب اسلامي به رهبري امام خميني به پيروزي رسید .
    امضاء



  5. تشكر

    مدير اجرايي (10-10-2018)

  6. Top | #3

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,238
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,768
    مورد تشکر
    19,225 در 11,578
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    ⁩⁩بعد از انقلاب اسلامي حسن در مسجد و پايگاه بسیج فعاليت چشمگيري داشت ؛بيشتر اوقات خود را با همسنگرانش در مسجد و پايگاه بسیج برای خدمت به اسلام و مسلمين مي گذراند . هميشه پيشتاز مبارزه با افكا ر منحرف بود. به امام خمینی ویارانش عشق می ورزید .همیشه می گفت:سعي كنيد از امام امت كه ولي فقيه و راهنماي ما و نائب به حق امام زمان (عج) است پيروي كنيد و به فرامين آن بزرگوار جامه عمل بپوشانيد ، كه همه مديون اوهستیم . او در دورره ی دبيرستان ثبت نام می کند اما قبل از آنكه وارد دبيرستان شود بدون اطلاع پدر و مادر به بسيج می رود و عضو این نهاد مردمی می شود. يك هفته مانده به آغاز سال تحصيلي 1360 , حسن پدرش رابه بسيج برد و با اينكه به دلیل سن کمی که داشت ,مسئولین مانع رفتنش به جبهه می شدند اما با برخوردي قوي ومحكم وبا اعتقاد راسخ به ولايت فقيه و انقلاب اسلامي وبا اصرار رضايتنامه ي پدروموافقت مسئولین را به دست آورد .او موفق شددرسی ام شهریور1360 به آرزوي ديرينه خود يعني حضور در جبهه نبرد حق عليه باطل ودفاع از کشوربرسد. باشور وشوق به تهران میرود . از او می خواهند در تهران بماند و در آنجا خدمت کند .چند هفته اي در تهران براي حفاظت زندان اوين می ماند اما طاقت نمی آورد و به كردستان میرود .اودراولین ماموریت خود که 45 روز طول می کشد با فداكاري و از خود گذشتگي در آزاد سازي روستاها وشهر های كردستان از وجود ضد انقلاب ودشمنان مردم ,به خصوص در منطقه كامياران و مريوان فعالیتهای چشمگیری مي كند. از نظر جسمي كوچك بود اما رفتن به منطقه كوهستاني كردستان و آشنا شدن با جنگهای طاقت فرسای کوهستانی قدرت وتوانائي جسمي خوبي به او داد.با آغاز امتحانات ثلث اول به تبريز بر مي گردد و با فعاليت بيشتر در كلاس درس، موفق می شود امتحانات را با نمرات خوب پشت گذارد. اومدرسه ودرس خواندن را سنگر دوم معرفي مي كند . دریادداشتهایش می نویسد: "وقتي كه در آبانماه سال 1360 از جبهه كردستان برگشتم خواستم تحصيل خود را ادامه دهم .روزها برايم سخت مي گذشت حتي نمي توانستم در كلاس بنشينم . اين را نيز ياد آور بشوم كه من قبل از اينكه به جبهه بروم به درس علاقه زيادي داشتم وآنهم به رشته علوم تجربي ,چرا كه مي خواستم بعد از اتمام تحصيل خدمتي به اسلام ومملكت اسلامي بكنم ولي بعد از اينكه از جبهه برگشتم ديگر آن علاقه خود را از دست داده بودم چرا كه جبهه عالمي ديگر است وانسان را به سوي خود جذب مي كند. ديگر عاشق جبهه شده بودم ,عاشق جهاد و اين علت باعث شد آن علاقه اي كه به درس خواندن داشتم از من شسته شود
    ْ
    امضاء



  7. تشكر

    مدير اجرايي (10-10-2018)

  8. Top | #4

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,238
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,768
    مورد تشکر
    19,225 در 11,578
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    ⁩⁩جبهه جائي هست كه همه را وادار مي كند به سوي او برگردد. تمام علاقه هاي فرد را از خودش ميگيرد وكسي هم كه به جبهه برود همه ميدانند عاشق شهادت خواهد شد و به شهادت عشق خواهد ورزيد .من چند ماهي بااينكه روزها برايم سخت مي گذشت نشستيم وچند مرتبه نيز به پدرم گفته بودم كه بگذاريد به جبهه بروم ولي ميگفتند حالا تو درست رابخوان كه مدرسه نيز سنگر است . ناحق نگويم كه پدرم نيز راست می گفت ولي چه كار مي توانستم بكنم ,عاشق جبهه شده بودم؛ نمي توانستم درس بخوانم . روزها با سختي مي گذشت تا اينكه اوائل اسفند ماه سال 1360 بود كه به پدر م پيشنهاد كردم كه به جبهه بروم چون مي دانستم در عملياتي صورت خواهد گرفت. پدرم نيز قبول كرد و در دهم اسفندماه سال 1360 که خواستم به جبهه اعزام بشوم ديگر شاد بودم . چون به چيزي كه عاشقش بودم رسيدم ." سال اول دبيرستان را نيمه تمام مي گذارد و عازم جبهه مي شود. حسن با رفتن به جبهه روح تازه اي به خود گرفت و در جهت تكامل روحي وجسمي براي رسيدن به خدا حياتي ديگر یافت.او در طول چهار سال که درجنگ وجبهه حضورداشت ، دلاور مرد سنگر جبهه ها و يكي از رهروان و شيفتگان حسيني بود. در سن نوجواني با جبهه آشنا شد و عاشقانه در رابطه با جبهه فعالیت می کرد. وقتی هم به مرخصی می آمد تلاش بسياري را برای جذب نیرو می کرد. اودر مساجد و محله حاضر مي شد و دوستان وآشنايان را براي اعزام به جبهه دعوت ميكرد. هميشه دنبال اين بود كه كي عمليات خواهد شد تا با بیرون کردن متجاوزين به کشور , دل مردم وامام را شاد كند .اولين عمليات بزرگي كه حسن در آن شركت نمود عمليات پيروزمندانه فتح المبين بود كه در اول فروردين ماه 1361 به آزادسازي مناطق غرب شوش و دزفول وبا پيروزي رزمندگان اسلام انجاميد .

    ْ
    https://t.me/joinchat/AAAAAD7wTrGgL6_h3C9K5g
    امضاء



  9. تشكر

    مدير اجرايي (10-10-2018)

  10. Top | #5

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,238
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,768
    مورد تشکر
    19,225 در 11,578
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    ⁩⁩عمليات بعدی الی بيت المقدس بود که در ارديبهشت ماه 1361 انجام می شود و نتیجه آن آزاد سازي سوسنگرد و خرمشهر است. اين عمليات که به اعتراف کارشناسان نظامی دنیا معجزه ی ایرانیان نام گرفت شور و شوقي در مردم و رزمندگان به وجود آورد كه مي توان گفت سرنوشت جنگ به نفع جبهه اسلام تغيير کرد .حسن از اينكه در اين عمليات هم با پيروزي و سربلندي و با دستي پر به آغوش مردم بر می گشت خيلي خوشحال بود .مردم به استقبال او ورزمندگان دیگر شتافتندو در راه آهن تبريز با قرباني كردن گوسفند و پخش شيريني به آنها خوشامد گفتند. بعد از مراسم استقبال برای تجديد ميثاق با شهداي عمليات با پاي پياده از راه آهن تا مزار شهیدا ن در وادي رحمت رفتند . وقتي از همسنگرانش كسي به شهادت مي رسيد خيلي ناراحت مي شد و مي گفت: من چطور ميتوانم در جلو چشم اين خانواده هاي شهدا ظاهر شوم , آنها فرزندان و اموال خود را براي دفاع از اسلام وکشورداده اند و دين خود را به اسلام ادا كرده اند و با ايماني قوي و قامتي بلند ايستاده اند . او بعد از اتمام مرخصي به جبهه بر ميگردد و عاشقانه در عمليات رمضان كه بيست و سوم تير ماه 1361 در منطقه شلمچه شروع شده بود ,به عنوان آرپي چي زن ودر خط مقدم ,جلوي تانكهاي عراقي ميرود وبعد از چند ساعتي جنگيدن با تركش توپ از ناحيه لب و سينه مجروح شده و به پشت جبهه انتقال مي يابد كه با هواپيما مستقيم به تبريز مي آورند و در بيمارستان بستري مي شود . بعد از عمل جراحي و درمان به منزل ميرود وچند ماهي در منزل استراحت كرده و دوباره باعشقي بيشتر به خدا عازم جبهه مي شود و در انتظار عملياتي ديگر لحظه شماري مي كند . او قبل از عمليات نامه اي نوشت که حاكي از عشق به شهادت و ديدار معشوق بود . "پدرم و مادرم دنيا زود گذر است وماهم در اين دنيا ماندني نيستيم ، روزي آمده ايم و روزي هم به طرف معشوق خويش خواهيم رفت پس ما ترس از شهادت نداريم ما با آغوش باز شهادت را طالبيم . مرگ اگر مرد است گو پيش من آي تادر آغوشش بگيرم تنگ تنگ من از او عمري ستانم جاويدان اوزمن دلقي ستاند رنگ رنگ بس چه بهتر است كه درباره من ناراحت نشويد كه ما نيز در راه خدا ميجنگيم و در راه او نيز به شهادت ميرسيم." ا و مرگ را تحقير كرده بود ومانند هزاران رزمنده ی دیگر به سوي كمال وشهادت پيش مي رفت

    ْ
    امضاء



  11. تشكر

    مدير اجرايي (10-10-2018)

  12. Top | #6

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,238
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,768
    مورد تشکر
    19,225 در 11,578
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    ⁩⁩عمليات بعدی الی بيت المقدس بود که در ارديبهشت ماه 1361 انجام می شود و نتیجه آن آزاد سازي سوسنگرد و خرمشهر است. اين عمليات که به اعتراف کارشناسان نظامی دنیا معجزه ی ایرانیان نام گرفت شور و شوقي در مردم و رزمندگان به وجود آورد كه مي توان گفت سرنوشت جنگ به نفع جبهه اسلام تغيير کرد .حسن از اينكه در اين عمليات هم با پيروزي و سربلندي و با دستي پر به آغوش مردم بر می گشت خيلي خوشحال بود .مردم به استقبال او ورزمندگان دیگر شتافتندو در راه آهن تبريز با قرباني كردن گوسفند و پخش شيريني به آنها خوشامد گفتند. بعد از مراسم استقبال برای تجديد ميثاق با شهداي عمليات با پاي پياده از راه آهن تا مزار شهیدا ن در وادي رحمت رفتند . وقتي از همسنگرانش كسي به شهادت مي رسيد خيلي ناراحت مي شد و مي گفت: من چطور ميتوانم در جلو چشم اين خانواده هاي شهدا ظاهر شوم , آنها فرزندان و اموال خود را براي دفاع از اسلام وکشورداده اند و دين خود را به اسلام ادا كرده اند و با ايماني قوي و قامتي بلند ايستاده اند . او بعد از اتمام مرخصي به جبهه بر ميگردد و عاشقانه در عمليات رمضان كه بيست و سوم تير ماه 1361 در منطقه شلمچه شروع شده بود ,به عنوان آرپي چي زن ودر خط مقدم ,جلوي تانكهاي عراقي ميرود وبعد از چند ساعتي جنگيدن با تركش توپ از ناحيه لب و سينه مجروح شده و به پشت جبهه انتقال مي يابد كه با هواپيما مستقيم به تبريز مي آورند و در بيمارستان بستري مي شود . بعد از عمل جراحي و درمان به منزل ميرود وچند ماهي در منزل استراحت كرده و دوباره باعشقي بيشتر به خدا عازم جبهه مي شود و در انتظار عملياتي ديگر لحظه شماري مي كند . او قبل از عمليات نامه اي نوشت که حاكي از عشق به شهادت و ديدار معشوق بود . "پدرم و مادرم دنيا زود گذر است وماهم در اين دنيا ماندني نيستيم ، روزي آمده ايم و روزي هم به طرف معشوق خويش خواهيم رفت پس ما ترس از شهادت نداريم ما با آغوش باز شهادت را طالبيم . مرگ اگر مرد است گو پيش من آي تادر آغوشش بگيرم تنگ تنگ من از او عمري ستانم جاويدان اوزمن دلقي ستاند رنگ رنگ بس چه بهتر است كه درباره من ناراحت نشويد كه ما نيز در راه خدا ميجنگيم و در راه او نيز به شهادت ميرسيم." ا و مرگ را تحقير كرده بود ومانند هزاران رزمنده ی دیگر به سوي كمال وشهادت پيش مي رفت

    ْ
    امضاء



  13. تشكر

    مدير اجرايي (10-10-2018)

  14. Top | #7

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,238
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,768
    مورد تشکر
    19,225 در 11,578
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    ⁩⁩در عمليات مسلم ابن عقيل كه در مهر ماه سال 1361 در منطقه غرب سومار آغاز مي شود شركت مي نمايد و از ناحيه گردن و پا و كتف مجروح مي شود .بعد از بهبودي در عمليات والفجر مقدماتي والفجر يك با شهامت و شجاعت و با مسئوليتي بيشتر شركت مينمايد . و وقتي مسئولين لشكر ، فداكاري و ايثارگري هاي ايشان را مشاهده ميكنند در سال 1361 بدون گذراندن دوره آموزشي سپاه ,به عنوان پاسدار رسمي پذيرفته مي شود وبعد بنا به مصلحت مسئولين پس از عملياتهاي ذكر شده در سال 1362 به تبريز آمده وبه عنوان محافظ آيت ا... ملكوتي امام جمعه تبریزبرگزيده مي شود و بيش از يكسال آنجا مي ماند . با علاقه اي كه به جبهه وجنگ داشت روزها برايش به سختي مي گذشت. درطي اين مدت چندين بار جهت اعزام به جبهه به مسئولين مربوطه مراجعه كرد ولي از طرف آنها پذيرفته نمي شد که ایشان به جبهه برود.بعد از درخواستها و اصرار هاي زياد در آبانماه سال 1364 با عشقي سرشار به جبهه اعزام مي شود ودر نوشته ای می نویسد: "بنده حقير و روسياه خيلي گناهكارم در نمازهايتان از خدا برايم مغفرت بخواهيد و دعا كنيد از كارواني كه در حال حركت به سوي سعادت ابدي است و سرور آن كاروان ابا عبداله الحسين (ع) مي باشد و تا روز قيامت حركت اين كاروان ادامه دارد ؛عقب نمانم." او به اين خواسته ديرينه خود رسيد و پس از يادگيري آموزشهاي متعدد به خصوص آموزشي غواصي به عنوان مسئول دسته در عمليات والفجر 8 كه در اواخر سال 1364 انجام گرفت ومنجر به آزادي بندر فاوعراق گرديد شركت نمود و بعد از اين عمليات به مرخصي آمد و براي تشكيل و سازمان دهي مجدد گردانها ,شبانه روز در محله ها و مساجد از مردم جهت اعزام به جبهه دعوت به عمل مي آورد . در آن موقع به عنوان كادر گردان مشغول خدمت بود و از نزديك مشكلات جبهه را درك ميكرد .
    امضاء



  15. تشكر

    مدير اجرايي (10-10-2018)

  16. Top | #8

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,238
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,768
    مورد تشکر
    19,225 در 11,578
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    آ⁩⁩خرين مرخصي و ديدارش با خانوده ودوستان قبل از اعزام سپاهيان حضرت محمد (ص) در سال 1365 بود كه اوهم جهت تبليغ و دعوت مردم به جبهه ؛به مرخصي آمده بود. اوهمراه با کاروان سپاهیان محمد(ص) به جبهه رفت وآماده براي عملياتی ديگر شد .حسن قبل از عمليات مسئولیت معاون فرماندهی گروهان غواصي را به عهده داشت . عمليات كربلاي 4 در دي ماه 1365 آغاز مي شود ولشگر اسلام با هجوم به دشمن ضربات سختي ر ابر آنان وارد مي كند . 15 روز بعد ، عمليات بزرگ كربلاي 5 در منطقه شلمچه آغاز مي شود وحسن نيز در اين عمليات پیشاپیش نيروها ی عملیاتی حركت مي كند وپیمودن مسافت 7 كيلومتری درزيرآب در ساعات اول عمليات ، بعد از شكستن خط پدافندي دشمن به كانال و سنگر های فرماندهی دشمن وارد مي شوند . اوکه در این عملیات سرگرم پاکسازی سنگرهای دشمن و از بین بردن نیروهای دشمن بود ؛در ساعت 30/1 دقيقه شب با شليك گلوله از سوي دشمن كافربه شهادت رسيد و به لقاء الله پیوست تا به آرزوي ديرينه خود كه همانا ديدار با معشوق است برسد .
    امضاء



  17. تشكر

    مدير اجرايي (10-10-2018)

  18. Top | #9

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,238
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,768
    مورد تشکر
    19,225 در 11,578
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    ⁩⁩بسم الله الرحمن الرحیم
    نگوئید آنانکه در راه خدا کشته شدند مردگانند ،بلکه زندگانند و لیکن در نمییابید .
    قرآن کریم
    حمد و سپاس خدایی را که عالم هستی را آفرید وسپس انسان را خلق نمود و با نازل کردن قرآن و با فرستادن پیامبران وامامان ، و نائبان بر حق امام زما ن (عجل) در طول تاریخ ، حق و باطل را برای انسان مثل روز روشن شناساند و ستیز با باطل را به حق جویان راستین آموزش داد و هدف از این پیکار با باطل را برای انسان مشخص نمود.
    بار خدایا ،شکر گذارم از اینکه در این دنیای ظلم و ستم و تاریکی که همه جا را فرا گرفته ، برایم آگاهی عطا فرمودی تا اینکه بتوانم راه و هدف خویش راباز یافته و وجودم را از نفس که اسیرش بودم و هر لحظه در زیر موجهای درهم شکننده دریای ظلم و ستم به عمق تاریکی فرو میرفتم ، نجات دهم وتوانستم خود رابه ساحل حقیقت و روشنائی کشانم .
    بار الها خود گواهی از آن لحظه ای که در راه هدف , خویش را باز یافتم و راه رسیدن به لقاء تو را شناختم وراه خونبار مولا حسین (ع) رالمس کرد م .هر لحظه قطعه قطعه شدن در راه تو را آرزو کردم واین را فهمیدم که نمی توانم گناهانم را پاک کنم مگر با شهادت ، این خون رنگینم هست که می تواند مرا از معصیتها غسل دهد .
    واما امت شهید پرور وحزب الله و اقشار مختلف مردم بدانید که ما جان خودرا به خاطر کشور گشائی نداده ایم بلکه به خاطر رضای الله و برای پیاده شدن حکومت واحد جهانی اسلام و برای گسترش اسلام در سرتاسر گیتی ، پس این را ه بهترین راه برای همه گان است و پویندگان این را ه مقدس در نزد خدا روزی دارند و در روی زمین همانند شمع محفل بشریت می سوزند.
    امت حزب الله سعی کنید از امام امت که ولایت فقیه و راهنمای ما ونائب به حق امام زمان (عجل) است پیروی کنید و بر فرامین آن بزرگوار جامه عمل بپوشانید که شهدا وما همه مدیون اوهستیم .
    نگذارید عده ای خدا نشناس ,خونهای پاک شهدا را پایمال کنند .سعی کنید در صحنه انقلاب اسلامی حضور داشته باشید و در مراسمی که به نفع اسلام و انقلاب برگزار می شود با صفوف فشرده شرکت نمائید . پیامم به جوانان این است که دنیا زود گذر است و خیلی هم بی وفا ، پس این هواهای نفسانی ودنیا را زیر پای خود گذاشته وبه جهاد در راه خدا بشتابید والگوئی برای آیندگان باشید .
    پدر ومادر عزیزم ، درباره شهادت من هیچ گونه ناراحت نشوید واز خدا برای خودتان صبر بخواهید و در برابر دشمنان و دوستان ناآگاه خم به ابرو نیاورید و با سرافرازی در مقابلشان بایستید .پدر و مادر مهربانم شما زحمات زیادی برای من کشیده اید وحق زیادی بر گردن من دارید ومن نیز نتوانستم برای شما مفید باشم. بالاخره همه از این دنیای فانی می روند ومن هم امانتی از طرف خداوند در دست شما بودم وخداوند امانتش را خواست وشما هم با رضایت و روسفیدی وبرای رضای حق تعالی امانت را باز گردانیدید ونیز سعی کنید خواهرانم وبرادرانم را طوری تربیت کنید که عاشق به الله و راه الله باشند .شما هم در مقابل این زحمات باید اجر و پاداش را از خداوند متعال بخواهید من از همه شما خیلی شرمنده هستم .مرا حلال کنید .
    برادرانم شماها باید رهرو شهیدان باشید و نگذارید اسلحه خونین برادرتان در زمین بماند بنده از شماها خیلی شرمنده و خجل هستم چون به شما ها نیز زحمات زیادی داده ام .
    وبرادرم اسماعیل کوچولو بدان که بعد از شهادت دائی ات نام ایشان را برای شما نامگذاری کردیم باید همانند شهیدی که همیشه در عشق شهادت می سوخت وبه آن عشق میورزید ,باشی. تو در زمانی قدم به این دنیا نهادی که رزمندگان اسلام با گامهای استوار در جبهه های حق علیه باطل می رزمیدند وتعدادی از آنها در هر عملیاتی عاشقانه پر کشیده و به لقاء الله می پیودند وتو هم باید همانند رزمندگان در میدان رزم باباطل بجنگی واین را به یاد داشته باشی که نام تو مسئولیت زیادی بر دوش تو گذاشته و باید همانند اسماعیل در قربانگاه عشق عمرت را به پایان برسانی واین خواست خدا بود که تو چشم به جهان بگشائی ومن هم چشم از این جهان ببندم امیدوارم در طول عمرت یک فرد آگاه و آشنا به احکام ,وآزاد مرد باشی .
    بنده عاجزانه از همه تان طلب حلالیت می کنم واز شما ها می خواهم در عبادات و راز و نیازهایتان به درگاه پروردگار متعال بنده حقیر را دعا کنید تا خداوند از گناهان من بگذرد ودر آخر تمام کسانی که از اول تا به حال با بنده آشنائی دارند یا این وصیتنامه را می خوانند با بزرگواری خودشان مرا حلال کنند .خداوند همه شما را در خدمت به اسلام و مسلمین موفق بدارد .ارادتمند شما :حسن وکیل زاده
    خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
    ْ
    امضاء



  19. تشكر

    مدير اجرايي (10-10-2018)

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi