صفحه 3 از 3 نخستنخست 123
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 28 , از مجموع 28

موضوع: ویژه نامه شهادت مظلومانه حضرت رقیه علیها السلام{شبنم گلگون}

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    که دیده است که جوجه کبوتری توفان‏زده را تیر و کمان حواله کنند؟

    آه، رقیه! بال‏های سوخته را طاقت سنگ نیست.

    لب‏های تشنه‏ات را خاک پاشیدند
    و چشمان به اشک نشسته‏ات را آشنای تازیانه‏ها کردند.

    خدایا! حجم این همه تاریکی را کدام خورشید،
    روشن می‏تواند کرد؟

    فریاد جگرخراشت را در خشت خشت خرابه‏های شام مویه می‏کنم
    و وسعت رنجت را با کوه‏ها در میان می‏گذارم

    غبار اندوهت را هیچ بارانی نمی‏تواند شست.

    کدام اندیشه پلید...؟
    کدام دست، گوشه‏گیر این خرابه‏ات کرد
    و شناسنامه مصیبت در دستانت گذاشت؟

    کدام اندیشه پلید، چشم‏های کوچکت را
    گریه‏ خیز ماتم‏ها کرد؟

    به کدام جرم،
    گام‏های کودکی‏ات را این‏چنین آواره صحراها کردند؟

    این وقاحت ظالم، از روزنه کدام غار بیرون ریخت
    که شب‏هایت را بی‏ستاره کرد و شانه ‏هایت را بی‏تکیه ‏گاه؟

    دیوارهای ستم‏گر تاریخ، چشم‏هایت را تحمل نتوانستند
    و نفس‏های معصومت را به چوب‏ها سپردند.

    زمین، همیشه این‏گونه پنجره‏ها را به باد داده است.
    اندوهت را می‏گذاری و می‏روی
    ثانیه‏های محنت‏بارت، صفحات خیالم را می‏سوزاند.

    بر کتیبه ‏های سوخته می‏نویسمت
    و وجدان‏های بیدار جهان را به قضاوت می‏طلبم.

    ناله‏های کودکی‏ات،
    خاطر بادها را پریشان کرده است.

    قناریان تنها، تاریک خرابه را به یاد می‏آورند و می‏گریند.

    پنجره‏ها، کابوس‏های سیاهت را تب می‏کنند.

    خارها، پاهای برهنه‏ات را جگرریش می‏کنند.

    می‏روی و کوچکی دنیا را به طالبانش وامی‏گذاری.

    اندوهت را بر صورت خرابه می‏پاشی و می‏گذری
    تا به لبخندی ابدی بپیوندی.


    معصومه داوودآبادی




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #22

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض









    آنكو در اين مزار شريـف آرميـده اسـت
    ام البكّا رقيه محنت كشيده است

    اينجا زتاب غم دل زينب شده است آب
    بس ناله يتيم برادر شنيده است

    اينجا ز پا فتاده و او را ربـوده خـواب
    طفلى كه روى خار مغيلان دويده است

    يا رب به جز رقيه كدامين يتيـم را
    سر تسكين بديدن سر از تن بريده است









    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  4. Top | #23

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    دیگر رقیه گریه نمی کند
    دیگر صدای ناله های سوزناکش به گوش نمیرسد
    دیگر دل عمه اش از ضجه هایش خون نمی شود

    دیگر صدای حزین و کودکانه اش خواب ظالمان را بهم نمی زند
    اما سکوتش خواب و بیداری یزید و یزدیان را تا ابد آشفته خواهد کرد

    رقیه آرام شده ، دیگر اشک نمی ریزید
    سربریده پدر را در دامن گرفته و با دستهای کوچکش
    موهای آشفته پدر را شانه می کند
    گرد و غبار از صورت بابایش پاک می کند

    قطره های بی صدای اشکش
    خون ها رو از صورت و لب های پدرش می شوید

    دوباره فرصتی شده تا رقیه کوچولو
    برای پدرش دلبری کند ، ناز کند

    با زبان بچه گانه اش برای پدر شیرینی زبانی کند
    قصه غصه هایش را یک به یک با پدر بگوید

    حالا می تواند از آن دست های نامرد
    که سیلی به صورتش زدند
    گوشواره از گوشش کشیدند
    به بدن کوچک و نحیفش تازیانه زدند شکایت کند

    حالا رقیه دوباره جان گرفته است .
    دیگر آن رقیه محزون ساعت قبل نیست
    حالا پدرش را دارد ، محکمترین پشتوانه ....

    حالا می تواند به پدرش بگوید

    من از مهمانی متنفرم ,

    من از این قوم ظالم بیزارم
    پدر جان ! بیا به خانه بر گردیم

    حالا می تواند به پدرش بگوید
    قرار بود همسفر باشیم
    قرار نبود که تو بروی و دختر کوچکت را
    میان این جماعت دیو صفت تنها بگذاری

    قرار نبود سرتو به نیزه باشد
    و تن من خسته و مجروح گوشه خرابه

    بابا جان هرجا میروی مرا هم ببر
    بابا جان ! دخترت را اینجا
    بین این همه ظالم تنها نگذار

    میدانی که دیگر طاقت سیلی خوردن ندارم
    میدانی که دیگر بدنم تاب تازیانه ندارد

    بابای خوبم ! بابای مهربانم ‍
    میدانی که رقیه بی تو زنده نخواهد ماند

    میدانی که دختر طاقت دوری ازتو را ندارد
    مرا باخودت ببر بابای خوبم

    ........

    رقیه دیگر گرسنه نیست , تشنه نیست

    دیگر رقیه تب آلود نیست ,

    دیگر جای زخم هایش نمی سوزد
    دیگر پاهای تاول زده اش درد نمی کند

    دیگر از صورت کبود از سیلی اش نمی نالد
    رقیه پرکشیده از این خاک سرد
    و اینک آرام در آغوش پدر خفته ........


    صلی الله علیک ایتها الصغیره المظلومة الشهیده
    صلی الله علیک یا رقیه ،‌یا باب الحوائج


    "هدیه فاطمی "




    ویرای
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  5. Top | #24

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    متاب ای ماه، متاب!

    امـشـب ، غـمـگـیـن ‏تـریـن مـاه ،
    آسـمـان دنـیـا را تـمـاشا می‏ کـنـد...


    آسـمـان! چـه دلـگـیـری امـشـب؛
    گـویـی غـمِ مـصـیـبـتـی بـه گـسـتـردگـی زمـیـن،قـلـبـت را می‏ فـشـرد.

    امـشـب فـرشـتـه ‏های سـیـاه ‏پـوش، بـال در بـال هـم،
    فـوج فـوج بـه زمـیـن می‏ آیـنـد و تـرانـه غـم می ‏سـرایـنـد.


    در و دیوار خرابه ، از انـدوه زینب بـر سـر و سـیـنـه می ‏کـوبـنـد.
    امـشـب چـشـمه‏ های آسـمان از گـریـه خـونـیـن زینب ،
    خـون می‏ بارد و چـهـره زمـیـن از وسـعـت انـدوه، تـاریـک اسـت.


    مـتـاب امـشـب ای مـاه ، مـتـاب!
    هـیـچ می‏ دانـی امـشـب گیـسـوان پریشـانِ رقیه،
    بـه خـواب کـدامـیـن نـوازش رفـتـه اسـت؟


    مـتـاب کـه دردهای آشـکـار بـسـیـار اسـت.
    مـتـاب کـه زخـم‏ های بی‏ شـمار بـسـیـار اسـت.

    مـتـاب کـه دل پر شـرار زینب (س)
    به شـراره جـدایـی نـازنـیـنـی دیـگـر، در سـوز و گـداز اسـت.


    مـتـاب کـه امـشـب خرابه شام، از داغ سه ساله گـل حسین،
    تـیـره ‏تـرین خرابه دنـیـاسـت.
    مـتـاب امـشـب ای مــاه





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  6. Top | #25

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    ای دشمن بی شرم من بابا ندارم
    در بین صحرا مانده ام ماوا ندارم

    زخمی شدم از بس که در صحرا دویدم
    مجروح و زخمی مانده دیگر پا ندارم


    دیروز بر دوش عمویم بودم اما
    امروز تنها ماندم از ره نا ندارم

    سیلی زدی با بغض مانده از سقیفه
    محکم بزن چون دیده ی بینا ندارم


    چشمم پر از خون شد گمانم ای پدر جان
    من فرق با افراد نابینا ندارم

    از بس ملامتهای شامی را شنیدم
    دیگر برای فحش ها جایی ندارم


    تا گیسوانم را بدست باد دادم
    گفتم خدا را شکر دیگر نا ندارم

    با عمه ام گفتم دعا کن بر وفاتم
    از بی کسی خسته شدم بابا ندارم

    گوشم شده پاره ز سنگینی سیلی
    در فاطمه بودن ببین همتا ندارم

    شیرین زبانی کار هر روز رقیه است
    بابا ببین مثل گذشته تا ندارم


    چشم کنیزی دوخت بر ما مرد شامی
    بابا دگر راهی بجز افشا ندارم

    با ضربه هایی که عدو بر پیکرم زد
    فرقی دگر با مادرت زهرا ندارم


    چشمان پر خون شما خیره به من شد
    من را ببر بابا که دیگر پا ندارم

    اصغر چرمی






    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  7. Top | #26

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    السلام علیک یا بنت الحسین شهید
    السلام علیک یا سیدتنا رقیه


    پنجم صفر سالروز شهادت جانگدازسه ساله شهیده کربلا ,
    نازدانه آقا اباعبدالله الحسین ، باب الحوائج ، خانم
    حضرت رقیه سلام الله علیها بر شیفتگان خاندان
    عصمت و طهارت علیهم السلام تسلیت باد




    و
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  8. Top | #27

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    گل سر نیست ولی موی سرم هست هنوز
    تن من آب شد اما اثرم هست هنوز

    جای سیلی زروی گونه من پاک نشد!
    ردشلاق بروی کمرم هست هنوز


    می توانم بخداباتو بیایم بابا
    جان زهرا کمی ازبال وپرم هست هنوز

    گفتم ای دختر شامی برو وطعنه نزن
    سایه رحمت بابا به سرم هست هنوز


    منکه از حرمله وزجر نخواهم ترسید
    دختر فاطمه هستم جگرم هست هنوز

    گفت که می زنمت اسم پدرراببری
    گفتم ای زجر بزن چون سپرم هست هنوز

    همه دم ناز کشیدو به دلم تسکین داد
    جای شکر است که عمه به برم هست هنوز

    بازمین خوردن من دیده خود می بندد
    شره در چهره ساقی حرم هست هنوز

    خاطرت هست که قنداق علی خونی بود؟
    همه خاطره ها در نظرم هست هنوز

    غصه معجر من رانخوری بابا جان
    پاره شد معجرم اما به سرم هست هنوز





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  9. Top | #28

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    هركس كه بود سهم خودش را به ضربه اي
    در گيرودارِ خيمه به رويم نشاند و رفت

    آن را كه عمه گفت يتيمي ز كوفه بود
    اين ساق پاي نازك من را شكاند و رفت

    زجري كه با شنيدن نامش گريستم
    موي مرا گرفت و كشيد و كشاند و رفت

    در بين راه با لگدي روي پهلويم
    جان مرا به روي لبانم رساند و رفت

    يك تكسوار بغض علي را بروز داد
    در پشت ناقه طفل تو را مي دواند و رفت

    يك نيزه بي هوا به سرم خورد اي پدر
    در پيش عمه خون دلم را چكاند و رفت

    از من مپرس بر سر بازارهاي شام
    شامي مرا كه دختر شاهم چه خواند و رفت!؟

    موي سرم كه تا كمرم مي رسيد، حيف
    پيرِزني گرفت و كشيد و كشاند و رفت

    رضا باقریان








    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




صفحه 3 از 3 نخستنخست 123

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi