صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 27

موضوع: دین و پیشرفت؛ ناساز یا همساز

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض دین و پیشرفت؛ ناساز یا همساز

    دین و پیشرفت؛ ناساز یا همساز


    چکیده


    از جمله مسائل اساسی در رابطه با الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، تعیین نسبت دین با پیشرفت و توسعه و سنجش میزان سازگاری آن دو است. مقاله حاضر پس از نقد و نفی گمانه­های ناسازانگار در پی آن است که با واکاوی سازه‌های پیشرفت و توانمندیهای دین، رابطه تنگاتنگ این دو و وابستگی الگوی توسعه و پیشرفت به دین را آفتابی ساخته و نشان دهد که حتی الگوهای سکولار توسعه نیز ناچارند دینواره یا عناصر ایدئولوژیک بدلی را پشتوانه خود قراردهند.
    امضاء

  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    مفاهیم


    مقاله حاضر به دو مفهوم اساسی یعنی «دین» و «پیشرفت» تکیه دارد. از این رو به یاری خداوند، ابتدا به بیان آن دو مفهوم و کاربردشان در این تحقیق پرداخته تا در پرتو آنها بتوان اصل مبحث را پی گرفت.
    دین
    دین معانی و تعاریف گوناگونی دارد. (علامه جعفرى، 1377: 10-120) . در نگاه اندیشمندان مسلمان دین مجموعه عقاید و دستورهاى عملى و اخلاقى است که پیامبران از طرف خداوند براى هدایت و سعادت بشر در دو جهان آورده‏اند. (‏طباطبایى، 1387: 31). علامه طباطبایی در این باره مى‏نویسد: «دین عبارت است از روش‏ خاصى در زندگى دنیا که هم صلاح زندگى دنیا را تامین مى‏کند، و هم در عین حال با کمال اخروى و زندگى دائمى و حقیقى در جوار خداى تعالى موافق است، ناگزیر چنین روشى باید در شریعتش قوانینى باشد که متعرض حال معاش به قدر احتیاج نیز باشد.» (طباطبایی، 1374: 194) .
    امضاء

  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    در رابطه با کاربرد دین در این تحقیق چند نکته را باید توجه داشت:
    الف. مراد ما از دین، همان دین نازل شده از سوی پروردگار است، نه دین­ورزی و گرایش‌های دینی آدمیان. به عبارت دیگر دین چیزی است و تدین پدیده‌ای دیگر؛ در حالیکه در برخی موارد مراد کاربران از این واژه دینداری و نحوه دین­ورزی انسانها است، نه حقیقت دین.
    امضاء

  5. Top | #4

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    ج. باید بین اصل دین و سوء فهمها و برداشتهای ناصواب و یا سوء استفاده­ها و کاربستهای نادرست آن تمایز قائل شد. در غیر این صورت، اموری به دین نسبت داده خواهد شد که حقیقتا مربوط به آن نیست.
    پیشرفت
    این واژه معادل تقریبی (progress) می­باشد. فرهنگ فارسی معین پیشرفت را به معنای جلوتر رفتن و ارتقاء معنا کرده است (معین، 1376، 1: 925) . امروزه در جهان غرب واژه توسعه (development) کاربرد رایج­تری نسبت به کلمه پیشرفت پیدا کرده است. برخی توسعه را به معانی گوناگونی چون رشد، رشد با ثبات، رشد همراه با تعادل در الگوی توزیع، رشد همراه با تعادل اشتغال و زندگی و ... دانسته­اند. برخی نیز توسعه را به معنای فرایند انتقالی جامعه از یک دوران تاریخی به دوران تاریخی دیگر می­دانند (سعیدی، 1386: 19-83) . براین مبنا کشورها را به سه دسته: جوامع نوین- توسعه یافته و در متن دوران تاریخ معاصر- که همگام با عصر صنعت با تغییر همگی مظاهر زندگی انقلاب صنعتی را درون­زا کرده­اند؛ جوامع سنتی – توسعه نیافته و حذف شده از تاریخ- و ناپایدار- جامعه غیر صنعتی و در حاشیه دوران معاصر تاریخی- تقسیم کرده­اند (همان، 86 -87) .
    مقصود اجمالی ما از پیشرفت در این مقال عبارت است از: «تلاش جمعی برای رسیدن به وضع بهتر». درنگاه ما چنین تلاشی حرکت مستمر، تکاملی، آگاهانه و هدفمند، متوازن و جامع ابعاد مادی و معنوی است؛ با هدف تامین رفاه، آسایش و آرامش انسان، شکوفا سازی هر چه بیشتر استعدادهای او و رسیدن به حیات طیبه اسلامی و تقرب الی الله که با تکیه بر مبانی و آموزه­های اسلامی همراه با استفاده از خرد و دانش بشری صورت می­بندد.


    ب. همچنین منظور ما دین حق، و نسخ و تحریف نشده الهی است که مصداق آن در عصر حاضر اسلام است. در مقابل بسیاری از کاربران میان دین اصیل و ناب و خالص - که از طرف خداوند به عنوان برنامه‏اى کامل براى زندگى و سعادت بشر آمده است - با آیین‌های بشر ساخته یا تحریف شده تفکیک نکرده و این موجب خلط و ابهامهای فراوانی می­شود.
    امضاء

  6. Top | #5

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    ناساز انگاری دین و پیشرفت


    انحراف از مسیر دین حقیقی، رواج برداشتهای غلط از مفاهیم و آموزه­های دینی و پاره­ای عوامل دیگر در برخی از دوره­ها نقش مؤثرى در دور ماندن از قافله صنعت و پیشرفت داشته و باعث شده است که برخی دین و پیشرفت را ذاتا ناسازگار و آشتی ناپذیر و یا حداقل نامربوط و خنثی وناتوان انگارند. اکنون برآنیم که اهم گمانه­های مطرح شده در این زمینه را بررسیده، آنها را به نقد بنشینیم و در پی آن دیدگاه مختار را روشن سازیم:
    امضاء

  7. Top | #6

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    1. دین افیون توده­ها


    کارل مارکس (karl Marx (1818 – 1883)) فیلسوف اجتماعی آلمانی بر اساس ماتریالیسم تاریخی خویش بر آن است که «دین افیون توده‌هاست». (کارل مارکس، 1381: 54، تهران) وی معتقد است که دین مولود جامعه طبقاتی و ایدئولوژی‌ ساخته و پرداخته طبقه حاکم و مسلط برای تزویر و توجیه رنج توده‌ها و دعوت آنان به تسلیم و رضا است، تا بدین وسیله حرکت‌ها و جنبش‌های ضد طبقه حاکم کنترل شود و وضع موجود استمرار یابد. بنابراین دین اساسا مانع پویایی، جنبش، حرکت و تحولات اجتماعی است. (Metta Spencer, 1990, p.342)
    نقد
    الف. دیدگاه مارکس نمی تواند تبیینی از دین به طور کلی باشد. حتی اگر پاره ای از اجزای تحلیل مارکس راست آید، نسبت به آیینی چون مسیحیت کنونی که عمدتا دست پرورده پولس است صادق می­نماید و در رابطه با برخی از دیگر ادیان صادق نمی‌آید. به نظر برخی از جامعه شناسان مانند دانیل پالس (Daneil Pals) «توجه اصلی اندیشه مارکس آن قدر که به فرهنگ و اقتصاد اروپای غربی، که سرزمین تاریخی مسیحیت است، معطوف است، به تمدن جهانی معطوف نمی‌باشد.» (پالس، 1382: 218و 219.)
    ب. اگر واقعا دین معلول اوضاع اقتصادی طبقاتی باشد، پس در جوامع پیشاطبقاتی نباید دینی وجود داشته باشد، در حالی که بر خلاف گمان مارکس دین پیش از طبقاتى شدن جوامع بشرى نیز حضور داشته است و یا حداقل هیچ دلیلی بر وجود جوامع بی طبقه ای مانند کمونیزم ابتدایی، که مارکس آن را فاقد هر دینی می‌پندارد، در دست نیست. (همان، 219)
    ج. برخلاف گمان مارکس هیچ مکتبى به اندازه ادیان الهى در برابر زراندوزان زورگوى با صراحت و قاطعیت موضع نگرفته و کمتر کسی به اندازه پیامبران و مؤمنان راستین در برابر زر و زور و تزویر مجاهدت، مقاومت و مبارزه کرده است. آموزه‌های کتاب الهى و سیره پیامبران و دین باوران راستین بهترین گواه تاریخی بر نادرستى تفسیر مارکسیستى از دین و تبیین آن از باورهاى دینى است.
    د. تحقیقات تاریخی نشان می­دهد که در موارد متعددی دین عامل بزرگی برای پویش و تحول در زندگی بشر و تغییرات سازنده اجتماعی بوده است. پیشینه تمدن مسلمانان، در طى قرن‏هاى متمادى و ارتباط آن با کشورهاى دیگر - از جمله کشورهاى اروپایى - نشان مى‏دهد که نه تنها دین موجب عقب ماندگى نمى‏شود؛ بلکه اعتقاد به دین و عمل به آن، سبب رسیدن به درجات بالایى از پیشرفت و رشد مى‏گردد. خانم مارگریت مارکوس (مریم جمیله) آمریکایى مى‏نویسد: «این اسلام بود که اعراب را از حالت قبائل صحرایى به مقام آقایى جهان ترقى داد». (جمیله، 1356: 12) دکتر بوکاى فرانسوى نیز آورده است: «اسلام همواره علم و دین را همزاد تلقى کرده و از همان آغاز، طلب علم جزو دستورهاى دینى‏اش بوده است. به کار گرفتن همین دستور موجب جهش معجزه آساى علمى دوره مهم تمدن اسلامى شد. همان تمدنى که غرب نیز قبل از رنسانس (نوزایش) از آن برخوردار گردید» (بوکاى، بى‏تا، 14).
    امضاء

  8. Top | #7

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    2. تعبد ضد پیشرفت


    برخی جامعه­شناسان برآنند که توسعه و پیشرفت به معنای تحرک و پویایی دائمی است؛ اما در مقابل عنصر ماهیتی دین ثبات و ناپویایی است. دین کانون تعبد به عقاید و احکام است و تعبد عامل ثبات فرهنگها و سنن و مانع پویایی و تغییر است (توکل، 1370: 13).
    نقد
    الف. هرگونه تعبد یا اصل ثابت و پایداری مانع توسعه و پیشرفت نیست؛ بلکه اساسا توسعه و پیشرفت نیز در چارچوب پاره­ای اصول و ارزشهای فراگیر و ثابت قابل تعریف و شناسایی است. برای مثال قرآن مجید یکی از سنن الهی را این می­داند که خواست، اراده، تلاش و جهتگیری انسان عاملی اساسی در رابطه با تغییرات و تحولات اجتماعی است و در این رابطه می‎فرماید: ]إنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ[ (رعد: 11) این اصل دینی، در عین ثبات و پایداری نه تنها مانعی برای رشد، توسعه و پیشرفت نیست؛ بلکه الهام دهنده و راهنمای انسان به لزوم حرکت و تلاش ارادی، آگاهانه و حساب شده در این جهت است.
    ب. اسلام دینی عقلانی، واقعگرا و دعوت کننده به سوی خردورزی است. پیوند اسلام و خرد چنان ژرف است که بویژه در اندیشه مجتهدان شیعه عقل یکی از منابع دین و حجت الهی است. از طرف دیگر شهید مطهری بر آن است که امور تعبدی محض در اسلام وجود ندارد. در اصول عقاید اسلامی وظیفه هر فرد تحصیل عقیده صحیح بدون تقلید و پیروی تعبد آمیز است و باید مستقلاً و آزادانه صحت آن عقاید را به دست آورد. (مطهرى، 1374، مجموعه آثار، ‏21: 166) در احکام دینی نیز تعبد به این معنا است که اگر فعلا بر اثر قصور دانش خود حکمت دستوری را نیافتیم، نباید آن را کنار بگذاریم؛ بلکه باید به آنچه از ناحیة دین الهی رسیده است عمل کنیم، هر چند در حال حاضر حکمتش را ندانیم. اما از سوی خود دین، تعبد محض یعنی دستوری که خالی از هر مصلحت و حکمتی بوده و صرفاً یک دستور اختراعی فاقد اثر مثبت باشد، وجود ندارد؛ بلکه هر حکمی به واسطة فواید و مصالحی نهفته در متعلَّق آن است. (همان، 167)
    امضاء

  9. Top | #8

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    3. مفاهیم دینی و پیشرفت گریزی


    در نگاه پاره­ای از مستشرقان مانند «واشنگتن ارونگ» مفاهیم دینی مانند توکل، قضا و قدر و... مانع خوداتکایی و گرایش به توسعه مادی و هرگونه تلاش و تکاپو در جهت آن است. از طرف دیگر سرلوحه تعالیم دینی مذمت دنیا و زهد و دنیاگریزی است و این به معنای خودداری از هرگونه تلاش در جهت پیشرفت و توسعه در این جهان است. (مطهرى، 1374، مجموعه آثار، 1: 358-360)
    نقد
    الف. گمانه فوق ناشی از برداشتهای غلط از قضا و قدر الهى، زهد، توکل و رواج اندیشه‏هاى صوفى‏گرانه به جاى زهد مثبت و برخى انحرافات فکرى دیگر است. بدون شک کژ فهمی در تعالیم فوق نقش مؤثرى در دور ماندن از قافله صنعت و پیشرفت دارد (همان، 344-438)؛ اما این در حالى است که همین مفاهیم در صدر اسلام و حتی برخی از آنها در غرب موجب پیشرفت گشته است. ماکس وبر مفهوم زهد در اخلاق پروتستان را علت پیدایش سرمایه داری نوین معرفی می­کند و علیرغم نقدهایی که بر کار او وارد است، توانسته است از عهده تبیین جایگاه اخلاقیات و دین در توسعه برآید. (بنگرید: وبر، ۱۳۸۲)
    ب. در نگاه اسلامی قضا و قدر نگاهی نظام­مند و قانونمند به افعال الهی در جهان هستی ارایه می­کند و از جمله این قانونمندی­­ها ابتنای سرنوشت فرد و جامعه بشری بر کنش و تلاش ارادی و آگاهانه خویش است.
    ج. توکل نیز در فرهنگ اسلامی آموزشگر حرکت و تلاش جدی همراه با امید به موفقیت و همراهی عوامل فرامادی عالم در جهت موفق ساختن انسان در مسیر رشد و تعالی است و انسان را از یاس، تردید و دست کشیدن از تلاش و کوشش در برخورد با ناملایمات باز می­دارد.
    د. اسلام به دنیا نگاهی مثبت دارد و در عین حال خطر دنیا پرستی و نادیده انگاشتن فراسوی این جهان را نیز گوشزد می­کند. در فرهنگ اسلامی جهان وسیله تکامل، دادگری، آگاهی، ایثار، فداکاری، برادری و گذشت، خانه موعظه، مسجد دوستان خدا، مصلاّی فرشتگان، فرودگاه وحی و تجارتخانه اولیای الهی، خانه حق و صدق، توشه­گاه آخرت، نمایشگر زشت و زیبا، هشدار ‏دهنده و عمل ‏کننده، راهنما و پند دهنده­ای است که برای شناخت آن باید همه صفحاتش را ورق زد. اما دنیای مذموم و نکوهیده در اسلام عبارت است از: دنیازدگی، عنوان‏ها و تعلّقات اعتباری، برتری‏طلبی‏ها، افتخار به ثروت، مقام، لقب، تکاثر، تفاخر و سراب­هایی که انسان را از یاد خدا و حرکت در جهت رشد و تکامل حقیقی غافل می‏کند و به گناه و فساد می‏کشاند. (بنگرید: جوادی آملی، 1385؛ شاکرین، 1391)
    امضاء

  10. Top | #9

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    4. دین فاقد معرفت عملى


    عادل ضاهر بر آن است که آنچه انسان در تصمیم گیرى، برنامه ریزى و رفتارهاى مربوط به عرصه‌هاى مختلف حیات نیاز دارد معرفت عملى است. خصوصیت معرفت عملى این است که تغییرناپذیر و مطلق مى باشد. لازمه این ویژگى این است که در شرایط معین به طور دقیق، جزئى و مشخص بتواند چگونه رفتار کردن را مشخص سازد. از طرف دیگر آنچه در دین یافت مى شود تنها یکسرى قواعد و اصول کلى اخلاقى است. اصول اخلاقى همگى در زمره «الزامات بدوى» (Prima FacieObligations)، اقتضایى وناپایدارند. این قواعد فاقد قدرت «الزام فعلى»اند، زیرا همگى نسبى و تابع شرایط‎اند‎، به عبارت دیگر در برابر هر قاعده اخلاقى، قاعده اخلاقى دیگرى است که در شرایطى آن را ابطال مى کند. پس هیچ اصل اخلاقى مطلق نیست، و هر اندازه یک اعتبار اخلاقى نیرومند باشد، باز مى توان وضعیتى را تصور نمود که زاینده اعتبار اخلاقى دیگرى باشد که بر آن فائق آید و آن را از ارائه «الزام فعلى» ناتوان سازد. (ضاهر، 1998: 175 ـ 177) مثلا در اسلام آمده است که دزدى بد است، یا دروغ نباید گفت، در حالى که چه بسا در شرایطى سرقت مفید افتد و یا دروغى حافظ جان انسانى شود. «قواعدى چون «لاضرر و لاضرار» و «امر به معروف و نهى ازمنکر» نیز فاقد هر گونه مرزبندى دقیق است، از اینرو ارزش روشنگرى عملى ندارد. قاعده «لاضرر» معین نمى کند که ضرر چیست و از ضرر رساندن به چه کسانى و در چه مواردى باید پرهیخت. نیز در صورت تزاحم و تصادم منافع این قاعده از کار مى افتد، زیرا روشن نمى سازد که چگونه مى توان بین مصالح درگیر با یکدیگر وفاق و سازگارى برقرار کرد و جایگاه و منزلت هر مصلحتى را چگونه باید معین ساخت.» (همان، 178) بنابراین تنها خرد بشرى است که با سنجش همه جهات در هر زمینه مى تواند برنامه رفتار انسانى را به دقت تنظیم نماید و احکام مطلق و تغییرناپذیر صادر کند، اما دین از ارایه معرفت عملى که دستمایه بنیادین برنامه ریزى‌هاى کلان اجتماعى است ناتوان و ناکام است. بنابراین چگونه می­توان از دین سهمی برای تدوین الگوی پیشرفت انتظار داشت؟
    امضاء

  11. Top | #10

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    الف. اگر دینى بودن را به این معنى بیانگاریم که هیچگونه مراجعه اى به خرد بشرى صورت نگیرد و در هر امر جزئى قاعده کلى همراه با انطباق بر جزئیات تماماً از سوى دین ارایه شود، چنین انگاره اى با چند مشکل روبروست:
    اولا با نگاه برون دینى امکان ناپذیر مى نماید، زیرا لازمه آن این است که براى تک تک افراد در تمام حوادث و موارد زندگى و در جمیع افعال اختیارى مستقیماً وحى الهى نازل شود، و چنین چیزی ممکن نیست. (همان، 76)
    ثانیاً نگرش درون دینى نشان مى دهد که چنین انگاره اى مورد تأیید و قبول خود دین نیز نیست. در روایتى از امام رضا% نقل شده است که فرمودند: «ما اصول و معیارهاى کلى را به شما عرضه مى کنیم و بر شما است که فروع و جزئیات را از آنها استنتاج کنید.» (احمد بن محمد بن ابى نصر عن ابى الحسن الرضا%: «علینا القاء الاصول الیکم و علیکم التفرع». حلی، 1366: 575)
    ثالثاً باورمندان به نظام اجتماعى و الگوی دینى حیات غالباً چنین رویکردى نداشته‎اند‎. به عنوان مثال حکیم فرزانه اى چون ابن سینا فلسفه بعثت پیامبران را نیاز بشر به قانون جهت تنظیم حیات اجتماعى مى داند (ابن سینا، 1404: 1 ـ 2؛ 441 ـ 442)، ولى همو معتقد است که در تصمیم گیرى‌ها و رفتارهاى جزئى و موردى با استفاده از عقل باید قوانین کلى را بر مصادیق منطبق ساخت و راهکار عملى لازم را دریافت. (همان، 1361، 2: 352 و 353)
    نقد


    اشکال یاد شده از جهاتى چند قابل بررسى است که به پاره اى از آنها اشاره مى شود:
    1. فرایند برنامه ریزى و تصمیم گیرى در هر یک از شرایط و مجالات مختلف حیات بر دو رکن اساسى استوار است:
    الف. بایدها و نبایدهاى کلى که ضوابط رفتار و مناسبات فردى و اجتماعى را به خوبى ترسیم نماید.
    ب. انطباق اصول کلى و قواعد عام بر موارد جزیى در شرایط مختلف.
    حکیمان مسلمان برآنند که در هر عمل اختیارى کنشگر یا فاعل به تشکیل قیاسى مرکب از دو مقدمه مى پردازد:
    الف. مقدمه نخست صغراى (Minor Term) قیاس است، که در آن فعل مورد نظر را مورد سنجش قرار داده و مشخص مى سازد که تحت کدامین عنوان قرار مى گیرد.
    ب. مقدمه دیگر کبراى (Major Term) قیاس است که بیانگر حکم مربوط به آن عنوان است.
    پس از ضمیمه مقدمه نخست به مقدمه دوم حکم دقیق و جزئى فعل مورد نظر به دست آمده و معرفت عملى حاصل مى شود. (ابن سینا، 1403، 2: 352 و 353؛ واعظى، 1378: 74 ـ 75) اکنون باید دید مراد از دینى بودن یک نظام حقوقى، اخلاقى و برنامه جامع حیات یا الگوی پیشرفت چیست؟
    امضاء

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi