انتظار موعود در اديان آسمانی
يكي از پرسشهايي كه همواره ذهن بشر را به خود مشغول كرده، آيندة بشر يا به تعبير ديگر، پايان تاريخ است. اديان الهي با هر ديدگاه و گرايشي كوشيدهاند به اين سؤال پاسخ دهند. اين اديان، آيندة بشر را روشن و همراه با صلح، صفا، آرامش، امنيت و گسترش عدالت ميدانند كه با ظهور منجي الهي و به دست يكي از اولياي برگزيدة خدا و با نابودي اهل باطل و كفر و الحاد و ظلم و ستم و بيعدالتيها محقق خواهد گرديد. در انديشة مسلمانان اين تحول شگرف و بينظير و جهاني، به دست يكي از فرزندان رسول خدا که هم نام ایشان است و به مهدي معروف است، رقم خواهد خورد. در انديشة مسيحيان اين منجي آخرين، حضرت عيسي مسيح ميباشد كه به صليب كشيده شد و به شهادت رسيد و به آسمانها رفت و در آخرالزمان برميگردد.
در ديدگاه يهوديان، آن شخصيت الهي و موعود امم «سرور ميكائيلي» و يا «ماشيح» و در نگاه زرتشتيان «سوشيانس» يعني نجاتدهندة جهان ميباشد. شور و التهاب انتظار موعود آخرالزمان در تاريخ پرفراز و نشيب يهوديت و مسيحيت موج ميزند. يهوديان در سراسر تاريخ محنتبار خود هرگونه خواري و شكنجه را به اين اميد بر خود هموار كردهاند كه روزي «مسيحا» بيايد و آنان را از گرداب ذلت و رنج رهانده، فرمانرواي جهان گرداند. غايت و پايان تاريخ در آموزههاي اسلامي، حاكميت صالحان است. اين وعده حتمي خداوند به انسانهاست و با توجه به اينكه وعدة حتمي الهي تاكنون محقق نشده است، لذا موحدين حتي برخی غيرموحّدين ـ بيصبرانه منتظر محقق شدن وعدة الهي ميباشند.
مقاله حاضر با بررسي متون ديني اين اديان به بررسي انتظار اديان الهي براي ظهور منجي بشريّت كه وعدة محقق نشدة حتميِ الهي است پرداخته و به استناد به متون مقدس اين اديان به اهميت آموزة منجيگرايي و همچنين اهميت انتظار در ميان اديان مهم الهي ميپردازد.