صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 28

موضوع: تفسیر معنایی صفات خداوند

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    2.2. اسم و صفت قرآن


    در قرآن کریم برای خداوند متعال از لفظ اسم استفاده شده است. این لفظ گاهی به الله[15] یا رب[16] و گاهی به ضمیر[17] اضافه شده است. کلمه "اسماء" که جمع اسم است نیز یک بار با "ال"[18]، چهار بار بدون "ال"[19] و یک بار به صورت اضافه به ضمیر[20] به کار رفته است. آنچه به موضوع مورد بحث ما دلالت می کند، آیاتی است که کلمه­ی "اسماء" همراه با "ال" و با صفت "الحسنی" به کار برده شده است. این آیات عبارتند از:
    «وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‏ فَادْعُوهُ بِها» (اعراف/ 180)

    «قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَيًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى» (اسراء/ 110)‏
    «اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى» (طه/ 8)‏
    «هُوَ اللَّهُ الْخالِقُ الْبارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‏» (حشر/ 24)
    امضاء


  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    از بررسی این چهار آیه نتایج زیر بدست می­آید:
    اول: خداوند دارای اسما است.
    دوم: این اسما همگی احسن و نیکوترین است.
    توضیح این­که: صفت بر دو قسم است صفت نیک و پسندیده که حکایت از کمال موصوف می­نماید مثل عالم که به بشر گفته می­شود از این جهت که علم صورت تصدیقی حاصل از شیء خارجی است. این قسم علم همراه با نقص و محدودیت و امکان است و ساحت پروردگار منزه از نقص و امکان است. صفت احسن به طور اطلاق، صفت کمالی است که در آن شائبه­ی نقص نبوده و کمال محض و صرف باشد؛ مثل علم که وقتی بر پروردگار اطلاق می­شود، شهود ذاتی است و با قید صفت سلبی است مانند "عالم لا یخفی علیه شیء" و در آن شائبه­ی جهل و نقص نیست. صفات خداوند احسن به طور اطلاق است از نظر این­که در صحنه­ی عوالم امکان، بی­نهایت ظهور دارد و همه صفات کمال موجودات از جمله بشر، پرتو و نشانه­ای از صفات درخشان اویند.[21]
    امضاء

  4. Top | #13

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    سوم: مصداق بارز این اسما و بهترین آن­ها، الله و رحمن می­باشد.
    چهارم: خالق و بارئ و مصور از اسمای حسنا هستند.
    در قرآن کلمه­ی "صفت" یا "صفات" بکار برده نشده است و فقط مشتقات این واژه به صورت "تصفون" یا "یصفون" آمده است. این کلمات در آیاتی که مربوط به خداوند متعال می­شود همراه با کلمه­ی "سبحان" آورده شده و خداوند را از توصیفاتی که درباره­ی آن می­شود، منزه دانسته است.
    به نظر می رسد استعمال کلمه­ی صفت در اسمای الهی ریشه­ی کلامی داشته و ابتدا توسط معصومین 3 به کار گرفته شده باشد.
    حضرت علی u می­فرماید: وَ كَمَالُ الْإِخْلَاصِ لَهُ نَفْيُ الصِّفَاتِ عَنْه[22]
    «کمال اخلاص، خدا را از صفات مخلوقات جدا کردن است.»
    «کلام مربوط است به تحقیق در اصول عقائد اسلامی و دفاع از آنها اعم از آنکه امر مورد اعتقاد از عقلیات محض باشد، مانند مسائل مربوط به توحید و صفات خداوند و یا از نقلیات باشد مثل مسئله­ی امامت. ... قطعا و مسلما اول کسی که در مسائل عقلی اسلامی به تجزیه و تحلیل پرداخت ... امیرالمومنین علی ابن ابی طالب u است.»[23]
    امضاء

  5. Top | #14

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    3.2. اسم و صفت از دیدگاه کلام


    تا آن­جا که جستجو و بررسی شد، متکلمین تفاوتی میان اسم و صفت خداوند لحاظ نمی­کنند و یا به این تفاوت نپرداخته­اند. در منابع کلامی، اصطلاح صفات الهی، رواج دارد. این تعبیر، گاه مترادف با اسما به کار می­رود و در این کاربرد، عالم، حی، قادر و ... در زمره­ی صفات و اسما­ی الهی جای می­گیرند.
    گفتنی است که در این میان، اصطلاح دیگری نیز وجود دارد که طبق آن مقصود از اسم، واژه­ای است که به عنوان اسم خاص (اسم علم) بر خدا دلالت می­کند مانند الله در زبان عربی یا خدا در زبان فارسی؛ صفت لفظی است که از اوصاف الهی حکایت دارد مانند عالم و قادر و ... بنا بر این اصطلاح، تعداد اسما­ی الهی بسیار اندک بوده اما صفات خدا فراوان است.[24]
    صفت نیز در یک کاربرد گونه­ای از اسم است که بر وجود معنایی در ذات دلالت می­کند میر سید شریف جرجانی در تعریف صفت می­نویسد: «الصفه هی الاسم الدال علی بعض احوال الذات»[25] بنابراین می­توان هر صفتی را اسم نیز به شمار آورد ازآنجا که هیچ اسمی از اسمای خدا را نتوان یافت که بیانگر گمالی از کمالات وی نباشد، پس همه اسمای خداوند صفات او نیز به شمار می­روند.
    لازم به توضیح است که در عمل (چه در نوشتار و چه در گفتار) این­گونه تفاوت ها به طور دقیق رعایت نمی­شود و هریک از اسم و صفت در اصطلاح فلاسفه و متکلمان به جای دیگری به کار می­رود.
    علاوه بر این­که اصطلاح معنا اگرچه در روایات و در کتب قدیمی کلامی به کار رفته و اصطلاح رایجی بوده است، ولی در کتب متاخران چندان شناخته شده نیست و از واژه های اسم و صفت استفاده می­شود.
    امضاء

  6. Top | #15

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    3. اثبات صفات خداوند


    علاوه بر این­که قرآن کریم و احادیث اسلامی صفات بسیاری را برای خداوند ذکر کرده­اند که دلایل نقلی برصفات خدا است، متکلمان براهین عقلی زیادی بر اثبات صفات خداوند بیان کرده­اند که برخی ازآن براهین عبارتند از:
    برهان وجوب بالذات: خداوند به حکم این­که واجب الوجود بالذات است، همه صفات کمال و جمال را دارد.[26]
    برهان صرف الوجود: اگر به خدای جهان از این سوی برهان نگاه کنیم که واقعیت مطلق از آن اوست ناچار هر کمال و فعلیت واقعی نیز از آن او خواهد بود.[27]
    امضاء

  7. Top | #16

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    لیکن آنچه بیشتر بر آن تاکید می­شود، برهان علت فاعلی (معطی الکمال) است که توضیح آن به شرح زیر است:
    در این که در جهان آفرینش کمالات وجودی چون علم، قدرت، حیات، اختیار و اراده وجود دارد شکی نیست از سوی دیگر جهان آفرینش مخلوق و معلول خداوند است یعنی خداوند، موجودات را آفریده و کمالات وجودی آن ها را به آنان عطا کرده است، از نظر عمل، فاعل و معطی کمال باید واجد آن کمال باشد پس خداوند کمالات وجودی را دارد علامه طباطبایی در این­باره گفته است:
    «اگر به خدای جهان از این سوی برهان نگاه کنیم که وجود دهنده و هستی­بخش جهان است و علت فاعلی باید دارای کمالی باشد که به معلول خود می­دهد، ناچار حکم خواهیم کرد که بخشانیده­ی هستی همه­ی کمالات هستی را داراست.»[28]
    امضاء

  8. Top | #17

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    علامه طباطبایی در تفسیر المیزان در این­باره چنین گفته است: «پس از اثبات وجود خدا از طریق این­که انسان و دیگر موجودات نیازمندند و بدون شک باید موجودی باشد که نیازمندی آنان را برطرف کند نخستین مطلبی که از طریق فطری درباره­ی خداشناسی به آن می­رسیم این است که خداوند مالک وجود و کمالات وجودی است. زیرا اگر مالک آن نباشد، نمی­تواند وجود و کمالات وجودی را به موجودات اعطا کند از سوی دیگر چون او یگانه موجودی است که برآورنده نیازهای موجودات است خود نیازمند نیست، پس او همه­ی صفات کمال را دارد و از هرگونه صفت نقص که مستلزم حاجت و نیازمندی است پیراسته است.»[29]
    امضاء

  9. Top | #18

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    4. معناي اتصاف خداوند به صفات


    تعبير از صفات خدا در حقيقت تعبير از ذات او است به اين معنا كه مقتضيات صفات منسوب به ذات خداوند است مثل تمكن از ايجاد كه به اعتبار آن به خداوند "قادر" گفته مي­شود و هم­چنين تمكن از كشف و ظهور كه به اعتبار آن گفته مي­شود "عالم"، نه به اعتبار قيام قدرت يا علم به ذات خداوند. مثل نور كه هنگامي كه بر ديوار واقع مي­شود هم ديوار و هم نور براي ما ظاهر مي­شود، لكن ظهور ديوار به اعتبار وقوع نور بر آن و ظهور نور به دليل قيام به نور ديگر نيست، بلكه به دليل ذات آن است.[30]
    ذاتي كه صفتي دارد هر دو محدود و متناهي است، زيرا صفت بدون تحديد صورت نمي­گيرد، اما اگر ذاتي نامتناهي بود جايي براي صفت باقي نمي­ماند و آن ذات صفات را نيز فرا مي­گیرد.
    «در جهان آفرينش كمالات زيادي سراغ داريم ... بي­شك اين كمالات را خدا آفريده است و اگر خودش آن­ها را نداشت به ديگران نمي­بخشيد و تكميلشان نمي­كرد... ولي نظر به اين­كه ذات خداوند نامحدود و نامتناهي است، اين كمالات در صورت صفات براي او اثبات مي­شوند در حقيقت عين ذات و هم­چنين عين يكديگر مي‌باشند. و مغايرتي كه ميان ذات و صفات و هم­چنين در ميان خود صفات ديده مي­شود تنها در مرحله­ی مفهوم است و به حسب حقيقت جز يك واحد غير قابل تقسيم در ميان نيست.»[31]
    امضاء

  10. Top | #19

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    صفات الهي به سبب معنا و مفهوم، كثير و از جهت هویت و وجود واحدند.[32] و اين­كه اين صفات عين ذاتند بدين معنا است كه ذات خداوند به گونه­اي است كه اين معاني متكثر بذاته بر او صدق مي­كند نه به عنوان قيام صفت به آن.
    برخي گمان كرده­اند منظور از عينيت صفات با ذات عدم تغایر مفهومي است و همه­ی آن­ها به يك معنا باز مي­گردند. اين گمان باطلي است؛ زيرا اگر مفهوم علم و قدرت و حيات و ... يكسان بود پس از اطلاق يكي از اين صفات بر خداوند، بر اطلاق صفات ديگر فايده­اي مترتب نبود.
    سخن درست در اين رابطه اين است كه صفات گرچه از نظر مفهوم با يكديگر متغايرند، در عين حال همه مي­توانند بر مصداق بسيط و مطلق خداوند حمل شوند. اموري هستند كه بسيطند و مفاهيم مختلف بر آن­ها اطلاق مي­شود مانند تصورات ذهني كه بسيط هستند ولي معلوم و مقدور و موجود بر آن­ها منطبق مي­شود پس امكان دارد كه بسيط مصداق مفاهيم مختلف باشد. خداوند متعال هم چون وجود دارد، پس موجود بر او منطبق مي­شود و از جهت اينكه مبدا انكشاف و ظهور است، علم بر او منطبق مي­گردد.[33]
    امضاء

  11. Top | #20

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    نقد و بررسی


    این نظریه از عهده تفسیر صفاتی مانند رضا و غضب برنمی­آید و عمومیت آن پذیرفته نیست.

    2.5. نظريه اشتراك لفظى: صفات مشترك ميان خدا و غير خدا از قبيل اشتراك لفظى است، زیرا اشتراک معنوی با تمایز میان خالق و مخلوق منافات دارد. اشاعره که صفات خدا را زائد بر ذات می­دانند از این نظریه طرفداری می­کنند. آنان معتقدند که ذات خدا با ذات همه مخلوقات متباین است و هیچ مثل و مانندی ندارد و این تباین ناشی از ذات او است زیرا اگر ذات خداوند با ذوات دیگر تشابه داشته باشد باید احکام یکسانی هم داشته باشند. رازی میگوید: «اللّه تعالى مخالف لخلقه لذاته المخصوصة ... أنه لو كنت ذاته من حيث انها تلك الذات مساوية لسائر الذوات- و قد عرفت أن الأشياء المتساوية فى تمام الحقيقة- يجب أن يصح على كل واحد منهما ما صح على الآخر»[36]
    این گروه دلایل دیگر متکلمان بر عینیت صفات با ذات را به استناد اینکه از انتفای دلیل انتفای مدلول لازم نمی­آید، باطل و مردود می­شمارند. «و هو باطل من‏ جهة أنه‏ لا يلزم من انتفاء الدليل؛ انتفاء المدلول في نفسه، و إن انتفى العلم بوجوده»[37] این گروه درنهایت به دلیل نقلی استناد میکنند.« و الحق في ذلك هو أن ذلك جائز عقلا و إن لم نقض بثبوته؛ لعدم الدليل عليه و ورود الشرع به؛ و ذلك مما لا يوجب لواجب الوجود في ذاته نقصا. إلا أن يكون ما هو جائز عليه غير ثابت له»[38]

    5. معناشناسی صفات خدا


    آيا صفات به همان معنايي كه در مورد انسان يا برخي موجودات ديگر اطلاق مي­شود بر خداوند اطلاق مي­شود يا معنای این صفات هنگام اطلاق بر خداوند متفاوت است؟ متکلمان در پاسخ به اين سوال چند نظریه را ارائه کرده­اند:
    1.5. نظريه اشتراك معنوى: واژه‏هايى كه مشترك ميان خالق و مخلوقند، معناى يكسانى دارند و تفاوت آن‌ها مربوط به مصداق است.[34] مفاهیمی مانند علم، قدرت و حیات واز همه مهمتر مفهوم وجود یا حتی مفهوم شیء همه به همان معنایی که در مخلوقات به کار می­روند و از آنها فهمیده می­شوند، در خداوند هم به کار می­روند و تفاوت فقط از جهت مصداق و فرد این مفاهیم است. فلاسفه و اکثر متکلمان شیعه بر همین عقیده­اند.
    از امام جواد عليه السلام سؤال شد، آيا مى‏توان مفهوم شيى‏ء را بر خدا اطلاق كرد؟ پاسخ داد: «آرى با اين كار از تعطيل و تشبيه در امان خواهى بود».[35]
    امضاء

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 03-04-2010, 15:42

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi