صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 43

موضوع: دین انسانی یا انسان دینی

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض دین انسانی یا انسان دینی

    دین انسانی یا انسان دینی


    چکیده


    محوری‌ترین مسأله در ادیان آسمانی رابطه انسان و خدا یا دین و انسان است. وجه غالب در جهان‌بینی دینی آن است که دین برای انسان آمده و آنچه خواسته شده «انسانِ دینی» است. سیطره نگرش انسان محوری در غرب برخی متفکران را بر آن داشت که «دینِ انسانی» را به جای «انسان دینی» مطرح کنند. دغدغه اصلی آنان این بود که اگر دین، انسانی نباشد و اقتضائات، امیال و گرایش‌های آدمی را مد نظر قرار ندهد و فقط تعالیمی از بالا به قامت روح و اندیشه او پوشانده شود، از خود تهی و بیگانه خواهد شد و لذا بر وصف انسانی بودن دین تأکید کردند. مهم‌ترین شاخصه‌های انسانی بودن یک حقیقت تکیه بر امیال اصیل انسانی از قبیل عقلانیت و حقیقت‌جویی، زیبایی‌دوستی، نیکی‌طلبی، میل به جاودانگی و کرامت و شرافت است.
    دین اسلام به عنوان آخرین دین آسمانی، علاوه بر این‌که انسان را دینی خواسته است، انسانی هم هست. مقاله با تکیه بر دو محور، یکی فطرت و ابتنای اسلام بر آن و دیگری جامعیت و فراگیری همه جانبه اسلام، به اثبات این وصف متعالی می‌پردازد که دین انسانی یا انسان دینی منفصله مانعة الجمع نیست.
    امضاء

  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    یکی از سؤالات جدی که در این طیف اخیر روی نمود، آن بود که «آیا اصولاً دین برای انسان است یا انسان برای دین؟ » به عبارت دیگر آیا انسان باید دینی باشد و خود را بر دستورات و منویات آن وفق دهد یا دین باید ویژگی­های انسانی داشته باشد و مقتضیات آدمی را در درون خود منظور کند. تفکر غالبی که در بین گروهی از متفکران مغرب زمین مطرح بود، آن بود که «دین باید انسانی باشد». هگل از جمله ایراداتی که به ادیان موجود در غرب وارد کرد انسانی نبودن آنها بود. به اعتقاد وی رابطه­ای که این ادیان درباره انسان و خدا مطرح می­کند، رابطه­ای نیست که انسانیت انسان را دست­خوش زوال نکند بلکه معرفی خدایی مستبد و قهار و انسانی برده و منفعل جز به تباهی انسان و خالی شدن او از خدا و خود فراموشی و از خود بیگانگی او نمی­انجامد (هگل، 1369، 18- 14).
    با توجه به دیدگاه این ادیان که به دیدگاه خدامحوری شهرت داشت- و رابطه میان انسان و خدا را همچون رابطه میان بنده و مولا می­دانست- انسان «الینه» می شود. الینه شدن بیماری است که شخص در آن حال خودش را آن­چنان که واقعیت و حقیقت دارد، درک نمی­کند (شریعتی، 1356، 94).

    مقدمه


    پس از فروپاشی کلیسا و ظهور عصر جدید انسان محوری و دنیاگرایی در زوایای مختلف زندگی بشر غربی سیطره افکند به گونه­ای که می­توان سکولاریسم و اومانیزم را بارزترین ویژگی تمدن جدید و تفکر و جهان­بینی انسان جدید دانست. در پرتو فضای موجود پس از رنسانس و به خصوص عصر روشنگری یکی از سؤالات اساسی که ذهن انسان معاصر را به خود مشغول کرد و او را به تکاپو واداشت‏، یافتن رابطه صحیح میان خود و خالق بود. انسان غربی پس از شکست مسیحیت قرون وسطایی راه­های مختلفی را در پیش گرفت: برخی به کلی منکر دین و خدا شدند، بعضی به همان دین نیمه جان و متلاشی دل بستند، گروهی معتقد به خدای بدون شریعت شدند و عده­ای نیز درصدد تفسیر جدید از دین و خدا و رابطه متقابل انسان و خدا برآمدند.
    امضاء

  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    به طورکلی از خود بیگانگی مقوله‏ای فلسفی و اجتماعی است و تاریخچه­ای بس طولانی دارد به طوری که در کتاب مقدس یهودیان، انسان به عنوان موجودی الهی و به گونة او معرفی شده است اما معرفت پیدا کردن و آگاهی­اش موجب بیگانگی او از خداوند شده است. نخستین فیلسوفان نوافلاطونی مانند فلوطین و حکیمان مکتب اسکندریه نیز از بیگانگی انسان سخن گفته­اند. قرآن از این حالت به «خود را باختن» تعبیر می­کند و می­فرماید: «قل ­ان الخاسرین الذین­ خسروا ­انفسهم» زیان­کاران آنان هستند که خود را در قیامت به خسران جاودان در افکنند (زمر، 15).
    به هر حال در چنین ادیانی، انسان بنده و خدا مولای اوست و مولا دارای الوهیتی است که از دسترس قدرت، اراده، خواست و دعای انسان بیرون است و اگر بنده آرزویی داشته باشد، باید بدون هیچ­گونه دخالتی منتظر بماند تا به خواسته­اش برسد. بنابراین نقش انسان تا سطح یک ناظر منفعل پایین آمده و اراده آزاد و فعال او به خواهش و آرزویی خاضعانه و منفعل تبدیل می­گردد. در چنین دیدگاهی، قلمرو دین مطلق است و حق مداخله در هر زمینه­ای دارد و در هر کاری باید به دین رجوع کرد. از طرف دیگر در دیدگاه انسان محوری، خدا چیزی بالاتر از مولاست و دین ورزی انسان نفعی عاید خداوند نمی­کند بلکه تمام منافع و غایات دین متوجه خود انسان است و به عبارتی، دین انسانی است.
    امضاء

  5. Top | #4

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    با توجه به مطالبی که راجع به این دو دیدگاه بیان شد آن­چه همواره ذهن انسان معاصر را به خود مشغول می­سازد، یافتن رابطه­ای صحیح میان خود و خالق است و به عبارت دیگر انسان در پی یافتن راهی برای برقراری رابطه­ای صحیح با دین است. انسان معاصر با شناختی که تا به امروز از خود پیدا کرده همواره با این سؤالات و یا به عبارتی با این دو فرض روبروست که آیا دین برای انسان است یا انسان برای دین؟ آیا تلقی از دین به عنوان دین انسانی صحیح است یا تلقی از انسان به عنوان انسان دینی؟
    بدین ترتیب صحیح بودن هر یک از این دو فرض و یا معقول دانستن آنها، ما را ملزم می­سازد تا در پی شناخت انسان و خصوصیات او باشیم. در واقع باید بررسی نمائیم که یک حقیقت انسانی دارای چه معیارهایی خواهد بود؟ آنگاه در یک نگاه کلامی سؤال مطرح شده را به اسلام عرضه کنیم تا بدانیم که چه پاسخی می­توان به این پرسش­ها داد: «آیا اسلام دینی انسانی است یا صرفاً اسلام انسان را دینی خواسته است؟»، «آیا می­تواند دینی هم انسانی باشد و هم انسان را دینی بخواهد؟»
    برای پاسخ به این سؤال ابتدا باید از منظر برون­دینی ویژگی­های یک امر انسانی را بر شمرد؛ به عبارت دیگر باید دانست که یک واقعیت چه موقع انسانی است و چه شاخصه­هایی دارد؟ آنگاه با رویکرد برگرفته از آن شاخصه­ها سراغ اسلام می­رویم تا پاسخ اصلی را دریابیم.
    امضاء

  6. Top | #5

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    1-1- حقیقت ­جویی


    یکی از حس­های قوی و بنیادین در آدمی حقیقت­طلبی است که از بدو تولد با شکوفایی حواس و مشاعرش در او برانگیخته می­شود. در وجود انسان ابزارهایی برای کشف حقیقت و نقد و تحلیل آن نهاده شده که برخی کشاف و برخی هم کشاف و هم نقادند. سلطان این ابزار، عقل است. تمام منطقیون انسان را حیوان ناطق نامیده­اند (خوانساری، 1352، 101)، پس انسان موجودی صاحب عقل و تفکر است. این ویژگی فصل ممیز او از سایر حیوانات است. عقل نیرویی است که انسان به وسیله آن صلاح را از فساد و حق را از ناحق و صحیح را از باطل تشخیص می­دهد. عقل آگاهی­بخش و تمیز دهنده که گاه از آن تحت عنوان منطق، عقل فطری و معرفت ممیزه یاد می­کنند عقلی است که امر و نهی متوجه آن است و با وجود آن تکلیف و مسئولیت برای بشر مطرح می­شود.
    انسان دریافت­های حواس پنج­گانه خود را به کمک آن می­سنجد و بنابراین هر آن­چه را که با اصول فطری و بدیهی آن مطابقت نداشته باشد، طرد می­کند. لذا عقلانیت عنصر مهمی است که با حقیقت و حقیقت­جویی گره خورده و یکی از شاخصه­های آدمی است و بالطبع امری را که مخالف عقل و عقلانیت باشد، نمی­توان انسانی نامید. این میل منشأ پیدایش علوم و فنون و فلسفه­های متنوع در زندگی بشر است و همین حقیقت­جویی و تعقل اوست که زمینه توجه انسان به مبدأ هستی را فراهم می­آورد. اگر چنین حسی در آدمی وجود نداشت، انسان هرگز نمی­توانست از امکانات گسترده­ای که در اطرافش وجود دارد، استفاده کند. علاوه بر این علم دوستی بشر نه تنها او را به شناخت جهان خارج از خود وادار می­سازد بلکه این امکان را فراهم می­آورد تا انسان به خود نیز آگاه گردد.
    1- معیارهای انسانی بودن یک حقیقت


    منطقی­ترین راه برای یافتن معیارهای انسانی بودن یک حقیقت پرداختن به ابعاد وجودی انسان، گرایش­ها و اقتضائات اوست. انسان موجودی چند بعدی است به گونه­ای که امیال وگرایش­های متعددی وجود او را احاطه کرده است که شاید استقصای کامل آنها مقدور نباشد ولی برخی از آنها اصیل و برخی دیگر متفرع بر آنهاست. حقیقت­جویی، زیبایی­دوستی، جاودانه طلبی، آزادی­خواهی، نیکی­طلبی، نیاز به کرامت و شرافت، کمال­جویی و برخی از نیازهای مادی و معنوی از جمله شاخصه­ها و گرایش­های آدمی است که در این مختصر به برخی از آنها اشاره می­کنیم:
    امضاء

  7. Top | #6

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    2-1- نیکی­ طلبی


    گرایش به نیکی که همان گرایش به فضیلت­های اخلاقی است مشتمل بر دو دسته گرایش­های فردی و اجتماعی است. شجاعت، نظم و انضباط، تسلط بر نفس و امثال آن از فضایل فردی و فداکاری، نوع دوستی، دلسوزی، کمک به دیگران و مانند آن از فضایل اجتماعی محسوب می­شود. رابطه پرورش این فضایل با میزان لذت بردن از انجام این قبیل امور رابطه مستقیمی دارد به طوری­که هرچه فضایل اخلاقی در انسان ریشه­دارتر باشد به همان اندازه در انجام آنها به لذت عمیق­تری دست می­یابد و هرچه ریشه آنها در نهاد انسانی سست­تر باشد به همان اندازه در انجام آن لذت کمتری عائد و نصیب وی می­شود. لذتی را که دسته اول از صداقت، تقوا، پاکی و سایر فضایل اخلاقی احساس می­کنند هرگز در تأمین خواسته­های طبیعی و غریزی نمی­یابند.
    امضاء

  8. Top | #7

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    3-1- زیبایی دوستی


    یکی از نیازهای اصیل روح انسانی و گرایش­های فطری در نهاد انسان گرایش به زیبایی است. انسان ذاتاً زیباجوست و از زیبایی­های عالم آفرینش لذت می­برد و ساختار روحی او چنان است که طالب زیبایی است و می­کوشد تا از زیبایی­ها و زینت­های جهان بهره­مند گردد. حتی دست به زیبایی آفرینی نیز می­زند به طوری­که انواع هنرها، محصول تلاش انسان در زمینه خلق زیبایی­هاست و از دیرباز به هنر و زیبایی آفرینی علاقه­مند بوده است.
    چه بسا چیزی در جامعه­ای برای افرادی زیبا باشد و همان چیز در جامعه­ای دیگر برای افراد دیگری زشت به نظر آید ولی به هر جهت در وجود چنین میلی و این­که انسان خواهان زیبایی است و از زشتی تنفر دارد، شکی نیست.
    به طور­کلی زیبایی بر دو نوع حسی و معنوی تقسیم می­شود: زیبایی حسی که درک آن از طریق حواس پنج­گانه انسان حاصل می­شود. مانند زیبایی که در طبیعت و برخی آثار هنری از قبیل موسیقی و هنر دیده می­شود.
    زیبایی معنوی خود بر دو گونه است: گونه اول از جنس مفاهیم و معانی است مانند زیبایی موجود در نثر و نظم؛ و گونه دوم که در مرتبه­ای بالاتر از گونه اول قرار دارد به کمالات روحی و اخلاقی و فضایل انسان مربوط است. مانند زیبایی که در بزرگواری، گذشت، تقوا و امثال آن وجود دارد که هرچه انسان از نظر روحی پاک­تر باشد زیبایی­های معنوی را بهتر درک می­کند و آن را برتر از زیبایی­های حسی می­یابد چرا که فهم او از ظواهر و محسوسات فراتر رفته است.
    امضاء

  9. Top | #8

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    4-1- میل به جاودانگی


    هر انسانی در نهاد خویش و به طور فطری درمی­یابد که از نیستی و زوال گریزان است و میل به زندگی و حیات دارد. برخی از انسانها همواره نوعی نگرانی و هراس از مرگ دارند به طوری­که آن را تلخ­ترین واقعه زندگی خود می­دانند. این نگرانی از مرگ ناشی از میل به جاودانگی است. بسیاری از اعمال و آثاری که از انسان­ها در طول تاریخ سرزده و به جای مانده ناشی از همین میل ارزشمند است.
    امضاء

  10. Top | #9

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    5-1- نیاز به کرامت و شرافت


    یکی از نیازهای اصیل آدمی میل به شرافت و کرامت و بزرگ­منشی است. انسان فارغ از این­که تابع چه مکتب و مذهبی باشد میل عمیقی به احساس ارزش و بزرگواری دارد. به همین جهت کم­ترین توهین را برنمی­تابد و در مواقعی حاضر است از تمام جاذبه­ها و امکانات مادی و اولیه خویش دست بشوید ولی آزاده، کریم و شریف باقی بماند. چه بسیار انسان­هایی که در طول تاریخ زندان­ها و شکنجه­ها را به جان خریده­اند لکن تسلیم خواری و ذلتی که از سوی هم­نوعان خویش بر آنها تحمیل می­شد، نشدند. البته در این­که معیار شرافت و کرامت چیست، در بین انسان­ها اختلاف نظر است ولی در اصل موضوع اتفاق نظر وجود دارد.
    برخی مکاتب مادی، کرامت و شرافت انسان را به دانش و آگاهی می­دانند. بدین معنا که هر اندازه انسان از علم و دانش بیشتر بهره­مند باشد از کرامت و شرافت بیشتری برخوردار خواهد بود و در غیر این­صورت انسان ناقصی است. برخی ملاک کرامت و شرافت را خلق و خوی نیکو می­دانند. مکتب دیگر اراده و در پرتو آن تسلط بر خود را ملاک و معیار می­داند. البته بعد درونی اراده بر بعد بیرونی آن غلبه دارد و انسان را از کشش امیال آزاد می­کند و آن کسی را کریم و شریف می­داند که بر خود مسلط باشد. عده­ای انسانی را دارای شرافت و کرامت بیشتر می­دانند که هیچ جبری را تحمل نکند و محکوم و اسیر هیچ قدرتی نبوده و از هر آن­چه رنگ تعلق پذیرد، آزاد باشد. معیار ذکر شده دیگر، مسأله مسئولیت و تکلیف است. بدین معنا که هرچه انسان بیشتر احساس وظیفه و تکلیف کند از شرافت و کرامت بیشتری برخوردار خواهد بود.
    امضاء

  11. Top | #10

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    2- اسلام، دین انسانی


    همان­گونه که در مقدمه بیان شد یکی از سؤالات جدی در باب انسان و دین آن بود که «آیا انسان باید دینی باشد یا دین انسانی؟». آنهایی که می­گویند انسان باید دینی باشد توجه چندانی به این مطلب ندارند که آیا قوانین دین با اقتضائات انسانی هماهنگ است یا نه؟ اما کسانی که قایل به انسانی بودن دین هستند، معتقدند که دستورات دین باید متناسب با اقتضائات بشری باشد؛ به عبارت دیگر دستورات دین باید منطبق بر نیازها، گرایش­ها و خواست­های انسان باشد و به گونه­ای نباشد که انسان با سختی به آنها روی آورد. این سؤال قطعاً در مقابل اسلام نیز مطرح است.
    اسلام هم­چنان­که انسان را دینی خواسته، خود نیز انسانی است، بدین معنا که دستورات آن برای انسان تسهیل شده و وی در به کارگیری آنها هیچ­گونه تکلفی ندارد و از طرف دیگر، همه زوایا و نیازهای آدمی را مد نظر قرار داده است. برآنیم در این مبحث حول دو محور «اسلام، دین فطرت» و «اسلام و جامعیت» به اثبات انسانی بودن دین اسلام بپردازیم.
    امضاء

صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi