مؤلفه چهارم، رهبري شرعي
تعاريف شيعه و سني بر رهبري امام هم دلالت دارند؛ چون وقتي ميگوييم امامت، نيابت از نبي است، تقدس و مشروعيت الهي براي آن قائل ميشويم. به تعبير ابن خلدون، امامت، خلافت از صاحب شرع است.
مؤلفه پنجم، امام شخص است، نه حزب و گروه و شورايي خاص
تعاريف امامت دلالت دارند براين كه امام، شخص است، نه حزب يا گروه خاص يا قبيلة معيني. سيرة متشرعان نيز همين مفهوم را درطول تاريخ تحقق بخشيده است.
مؤلفه ششم، قلمرو اين زعامت و رهبري، امور دين و دنيا است
در بعضي از اين تعاريف، تنها واژة دين آمده بود؛ ولي در برخي ديگر، واژة دين و دنيا با هم بيان شد. مراد از دين در دستة نخست تعاريف، اسلام است؛ ولي آنجا که دين تنها به کار رفته، مراد از دين، آخرت است؛ پس همانگونه که گذشت، در هر دو صورت، امور دنيايي و آخرتي مجموعا جزو مفهوم امامت است. حاصل سخن اين که در اين مؤلفه نيز اختلافي نيست و به اعتقاد فريقين، امام، متولي آباداني دنيا وآخرت مردم است؛ لذا اهل سنت، خلفا را به راشدين و غير راشدين تقسيم ميکنند. آنان بر اين باورند که خلفاي راشدين (ابوبکر وعمر وعثمان و علي) به فکر دنيا و آخرت مردم بودند؛ ولي معاويه و ديگران هرچند به دليل صحابي بودن مورد احترام هستند، غير راشدين هستند؛ چون به فکر دنيا و آخرت مردم نبودند.