کلام علامه طباطبایی
در تفسیر المیزان میخوانیم: «انسان هر قدر متکبر باشد، و فراهم بودن اسباب زندگی او را به غرور وا دارد، نمیتواند این حقیقت را انکار کند که مالک وجود خویش نیست، و استقلالی در تدبیر خویشتن ندارد، چه اینکه اگر مالک خویشتن بود، خود را از مرگ و سایر آلام و مصائب زندگی باز میداشت، و اگر مستقل به تدبیر خویش بود، هرگز نیاز به خضوع در مقابل عالم اسباب نداشت... بنابراین، نیاز ذاتی انسان به پروردگار و مالک مدبر، جزء حقیقت وجود اوست، و فقر و نیاز بر پیشانی جانش نوشته شده، این حقیقتی است که هر کس از کمترین شعور انسانی برخوردار باشد به آن اعتراف میکند، و تفاوتی میان عالم و جاهل و صغیر و کبیر، در این مساله نیست!
بنابراین، انسان در هر مرحلهای از انسانیت باشد، به روشنی میبیند که مالک و مدبر و پروردگاری دارد، چگونه نبیند در حالی که نیاز ذاتی خود را به روشنی میبیند. لذا بعضی گفتهاند که آیه اشاره به حقیقتی میکند که انسان در زندگی دنیا آن را در مییابد که در همه چیز از شؤون حیات خود، نیازمند است - نیازمند به بیرون وجود خود - پس معنی آیه شریفه این است که ما انسانها را به نیاز و احتیاجشان آگاه ساختیم و آنها به ربوبیت ما اعتراف کردند». [۱۷]
به این ترتیب ثابت میشود که شناخت حقیقت نفس انسان با صفات و ویژگیهایش، سبب معرفة الله و شناخت خداست. حدیث معروف «من عرف نفسه عرف ربه؛ [۱۸] هرکس خود را بشناسد پروردگارش را خواهد شناخت.» نیز ناظر به همین است.