صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 23

موضوع: آسمانی ترین عشق

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,408 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    آیا تو را شاد کردم ؟


    نام من ابوبصیر است، من یکی از یاران نزدیک امام صادق(ع) بودم و آن حضرت به من علاقه زیادی داشت.11
    من عمر خود را در راه دفاع از مکتب تشیّع صرف نمودم و وقتی به روزگار پیری خود رسیدم، احساس کردم که به زودی مرگ به سراغ من خواهد آمد.
    برای همین تصمیم گرفتم به حضور امام مهربان خویش برسم و برای آخرین بار او را ببینم.
    بار سفر بستم و خود را به مدینه رساندم. چون حضور امام خود رسیدم و عرض سلام و ادب نمودم در گوشه‌ای نشستم. بعد از مدّتی خدمت امام عرض کردم: من عمر خود را کرده‌ام و دیگر مرگ من نزدیک است امّا نمی‌دانم که آخرت من چگونه خواهد بود؟ آیا اهل بهشت خواهم بود و با شما همنشین می‌شوم یا اینکه به دوزخ خواهم رفت؟
    امام نگاهی به من کرد و فرمود: چه شده است که تو این چنین سخن می‌گویی؟ آیا نمی‌دانی که خداوند جوانان شما را احترام می‌گیرد و از پیران شما حیا می‌کند؟
    گفتم: چگونه خدا از جوانان ما احترام می‌گیرد و از پیران ما حیا می‌کند؟
    آن حضرت فرمود: جوانان شما را با بخشش گناهانشان احترام می‌کند و از پیران شما حیا می‌کند که حسابرسی کند.
    گفتم: آیا این لطف خدا شامل حال همه مسلمانان می‌شود یا فقط برای شیعیان می‌باشد؟
    ایشان فرمود: به خدا قسم این لطف خدا فقط مخصوصِ شیعیان ما می‌باشد. مردم به گروه‌های مختلفی تقسیم شدند و هر کس برای خود رهبر و امامی انتخاب کرده است. آیا به این شاد نیستید که شما از خاندان پیامبر خود پیروی کرده‌اید. شما کسانی را به عنوان رهبر انتخاب کرده‌اید که خدا آنها را انتخاب نموده است. شاد باشید که خدا به شما نظر مهربانی دارد. در روز قیامت، هر کسی آن چه را که شما از محبّت ما در سینه‌هایتان دارید، نداشته باشد هیچ کار خوب او قبول نمی‌شود. آیا تو را شاد نساختم؟
    گفتم: فدایت شوم، باز هم برایم سخن بگو!
    فرمود: آیا در قرآن این آیه را خوانده‌ای که خداوند می‌فرماید: (فرشتگانی که در عرش، ستایش خداوند را می‌کنند و برای اهل ایمان استغفار می‌نمایند)، به خدا قسم آن فرشتگان برای بخشش گناهان شیعیان ما دعا می‌کنند و از خداوند می‌خواهند تا گناه دوستان مرا ببخشد! آیا دلت شاد شد؟
    گفتم: فدایت شوم، باز هم برایم سخن بگو!
    فرمود: خداوند در قرآن می‌فرماید: (ای کسانی که بر خویش ستم کرده‌اید از رحمت خدا ناامید نشوید که خدا جمیع گناهان شما را می‌بخشد)، به خدا قسم، منظور خدا در این آیه فقط شیعیان ما می‌باشند که خداوند گناهان آنها را می‌بخشد! آیا دلت شاد نشد؟
    گفتم: باز هم برایم سخن بگو!
    فرمود: هر آیه‌ای که در قرآن در مورد بهشتیان نازل شده است در واقع در مورد ما و شیعیان ما می‌باشد. آیا شاد نشدی؟
    گفتم: آری، دیگر آرام شدم و از مرگ هراسی به دل ندارم.
    این چنین بود که با یک دنیا امید به سفری زیبا و دلنشین از حضور امام خویش مرخص شدم و می‌دانستم که بعد از مرگ روزگار خوشی در انتظار من است.









    امضاء



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,408 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    ستارگانی که در زمین منزل می‌کنند !

    آیا تا به حال به تماشای آسمان نشسته‌ای؟
    آسمانی صاف و بدون دود را می‌گویم. به راستی که زندگی در شهرها چه چیزهایی را از ما گرفته است!
    زمین را که نگاه می‌کنی سیاهی آسفالت را می‌بینی و آسمان را که نظر می‌کنی سیاهی دود!
    آن آسمان پر از ستاره که دل‌ها را می‌ربود کجا رفت؟
    به هر حال اگر یک شب به مسافرت رفتی و در جادّه‌ای بیرون از شهر رانندگی کردی در جای مناسبی توقّف کن و از ماشین پیاده شو و آن همه عظمت را در دل آسمان ببین!
    چقدر این آسمان قشنگ است و چقدر ستارگان نورافشانی می‌کنند!
    این جمله همان کلامی است که یک شب بر زبان یکی از یاران امام صادق(ع) جاری شد.
    چه ستارگان درخشنده‌ای!
    آن شب، شبی صاف بود و هیچ ابری در آسمان مدینه نبود!
    یاران گرد شمع وجود امام خویش حلقه زده بودند و یکی از بهترین شب‌های عمر خویش را سپری می‌کردند.
    وصال امام، نعمت بزرگی بود که آنها نمی‌توانستند شکر آن را به جا آورند.
    ستارگان زیبا، همگی این محفل نور را نگاه می‌کردند.
    ای پسر رسول خدا! این ستارگان چقدر زیبا هستند!
    این سخنِ یکی از یاران امام بود.
    اینجا بود که آن حضرت رو به او نمود و فرمود: شما از زیبایی ستارگان لذّت می‌برید. آیا می‌دانید فرشتگانی که در آسمان هستند از چه چیزی لذّت می‌برند؟
    منظور امام از این فرشتگان، جبرئیل، میکائیل، اسرافیل و عزرائیل می‌باشد که چهار فرشته بزرگ خداوند هستند و مقام آنها از همه فرشتگان بالاتراست.
    امام در ادامه سخن خود فرمود: «آنها وقتی به زمین نگاه می‌کنند در زمین، نورهای زیبایی می‌بینند. آن نورها از نور این ستارگانی که شما می‌بینید زیباتر هستند. آیا می‌دانید نورهای زمین (که بهترین فرشتگان را مجذوب خود می‌کند)، همان شیعیان ما هستند؟ شیعیان ما آن چنان نورافشانی می‌کنند که فرشتگان به یکدیگر می‌گویند: «چقدر نور شیعیان زیبا است، این همان نور ایمان است که خداوند در قلب دوستان و شیعیان ما قرار داده است تا در تاریکی‌های زمین نور افشانی کنند».13
    آری، هر چقدر زمین بیشتر در تاریکی بی‌ایمانی و کفر فرو رود، نور دوستان اهل بیت(ع) بیشتر جلوه‌نمایی می‌کند و خداوند به برکت وجود ایشان مردم را هدایت می‌کند.





    امضاء


  4. Top | #13

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,408 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    از ترس روز قیامت در امان هستیم

    نام من اصبَغ بن نُباته است و یکی از یاران نزدیک حضرت علی(ع) می‌باشم.
    یک روز قرآن می‌خواندم به این آیه رسیدم، آنجا که خدا می‌فرماید: «وَ هُم مِّن فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ ءَامِنُونَ: و آنها از ترس روز قیامت در امان هستند».14
    با خود گفتم: آنها چه کسانی هستند که خداوند در موردشان این گونه سخن می‌گوید.
    هر چه فکر کردم نتوانستم جوابی برای این سؤال خودم بیابم.
    با خود گفتم: خوب است نزد مولایم حضرت علی(ع) بروم و از ایشان بخواهم تا این مطلب را برایم توضیح دهند.
    به سوی مسجد کوفه حرکت کردم، چرا که می‌دانستم مولایم زودتر از اذان در مسجد حاضر می‌شود.
    خدمت ایشان رسیدم و سؤال خویش را مطرح کردم.
    آن حضرت نگاهی به من کرده، فرمودند: ای اصبغ! چه سؤال خوبی نمودی، به راستی کسی تا به حال تفسیر این آیه را از من نپرسیده است.
    من خیلی تعجّب کردم، چرا که هزاران نفر در شهر کوفه قرآن را بارها و بارها خوانده‌اند ولی چطور شده است برای هیچ کدام، این سؤال مطرح نشده است که چه کسانی، روز قیامت از ترس در امان هستند؟!
    به یاد آوردم که آنها قرآن را برای ثواب می‌خوانند نه برای فهمیدن!
    قرآن کتابی است که باید آن را فهمید نه آنکه آن را فقط برای ثواب تلاوت کرد.
    آری، بی جهت نیست که گفته‌اند قرآن خواندنی که همراه با فهم نباشد خیری نیست.15
    به هر حال مولایم از این که سؤال خوبی را از او پرسیده‌ام خیلی خوشحال شد و برایم شروع به سخن گفتن کرد.
    ای اصبغ!
    وقتی این آیه نازل شد، من همین سؤال تو را از پیامبر نمودم: ای رسول خدا! چه افرادی روز قیامت از وحشت در امان هستند؟
    پیامبر در جواب فرمود: ای علی! این سؤالی است که من از جبرئیل کرده‌ام و پاسخ آن را از او شنیده‌ام.
    حتما تو هم مانند من می‌گویی که عجب حکایتی شد، مثل این که این سؤال خیلی مهم است که پیامبر پاسخ آن را از جبرئیل خواسته است! به راستی جواب جبرئیل چه بوده است؟
    تو می‌دانی که جبرئیل هیچ گاه از پیش خود سخن نمی‌گوید، او هر چه می‌گوید از طرف خدا است!
    پیامبر فرمود که جبرئیل به من این چنین گفت: ای محمد! وقتی روز قیامت بر پا شود، خداوند شیعیان علی را همراه با تو و خاندان تو محشور می‌کند. آن هنگام است که خداوند آنها را به خاطر محبّتی که نسبت به تو و برادرت علی دارند از ترس روز قیامت ایمن می‌سازد.
    آنگاه پیامبر رو به من کرد و فرمود: ای علی! به خدا قسم شیعیان تو در روز قیامت شاد و خرّم خواهند بود.16
    اکنون دیگر من معنای این آیه را می‌دانم و فهمیدم که اگر شیعه واقعی مولایم باشم روزی که همه مردم در اضطراب باشند من غرق شادی خواهم بود، چرا که من همراه با پیامبر مهربان و مولای مهربانی چون حضرت علی(ع) محشور خواهم شد.
    آیا کسی که در کنار مولایش باشد اضطراب دارد؟
    مگر هر جوانمردی، درس جوانمردی را از مولای من نگرفته است؟
    آیا می‌دانی که مردانگی و وفا هم شاگرد مولای من است؟
    آیا با وجود چنین مولایی، عیب نیست که من بترسم؟!
    آن روز من در کنار مولایم هستم، برای چه نگران باشم، وقتی چشمم به چهره مولای مهربانم بیفتد، آن چنان محو جمالش می‌شوم که هیچ غمی به دل من نخواهد ماند.
    آن روز، دلربای او برای من کافی است.





    امضاء


  5. Top | #14

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,408 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض










    آیا تو را بشارت بدهم

    اسم من جابر بن عبداللّه است و اهل مدینه‌ام! حتماً نام مرا شنیده‌ای. من یکی از یاران پیامبر هستم و بعد از حادثه عاشورا، در روز «اربعین» به کربلا آمدم و قبر امام حسین(ع) را زیارت کردم.
    یک روز پیامبر به من فرمود: «آن قدر عمر می‌کنی که امام باقر را می‌بینی. پس سلام مرا به او برسان!».
    خداوند نیز آن قدر عمر به من داد که این مأموریّت را انجام دادم.
    در عمر طولانی خود خاطره‌های زیادی دارم که برای شما خیلی جالب می‌باشد. اکنون می‌خواهم یکی از آن خاطره‌ها را برایت بگویم تا عشق و علاقه‌ات به مولا علی(ع) زیادتر شود. هر وقت این خاطره را به یاد می‌آورم، خدا را شکر می‌کنم که این‌گونه قلب مرا با عشق مولایم آشنا کرد.
    یک روز با جمعی از دوستان در کنار پیامبر نشسته بودیم و با آن حضرت مشغول گفتگو بودیم.
    من متوجّه شدم که پیامبر درِ مسجد را نگاه می‌کند و لبخند می‌زند. با خود گفتم چرا پیامبر به آن طرف نگاه می‌کند. چرا این قدر پیامبر خوشحال شده است؟
    خوب نگاه کردم، دیدم این حضرت علی(ع) است که دارد به طرف پیامبر می‌آید.
    حضرت علی(ع) آمد و خدمت پیامبر، عرض سلام و ادب نمود و کنار پیامبر نشست.
    بعد از مدّتی پیامبر به سکوت فرو رفتند، گویا وحی بر او نازل می‌شد. ناگهان پیامبر رو به حضرت علی(ع) کرد و در حالی که صورتشان از خوشحالی مانند گل می‌درخشید فرموند: علی جان! آیا می‌خواهی مژده‌ای به توبدهم؟
    حضرت علی(ع) عرض کرد: آری.
    پیامبر فرمود: اکنون جبرئیل در کنار من ایستاده و پیام مهمّی را از طرف خدا برایم آورده است.
    با شنیدن این جمله دوست داشتیم بدانیم که خداوند در این لحظه چه پیامی برای پیامبر فرستاده است.
    آن پیام آسمانی این چنین بود:
    خدا به شیعیان علی هفت امتاز می‌دهد:
    1 . جان دادن آنها آسان خواهد بود.
    2 . در تنهایی و وحشت‌ها، انیس و همدمی خواهند داشت.
    3 . در تاریکی قبر و روز قیامت نوری با آنها خواهد بود.
    4 . از ترس روز قیامت در امان خواهند بود.
    5 . در هنگام حسابرسی نصیب زیادی از رحمت خدا خواهند داشت.
    6 . از پل صراط به سلامت عبور خواهند نمود.
    7 . قبل از همه مردم وارد بهشت خواهند شد.17
    ما اوّلین افرادی بودیم که این پیام آسمانی را می‌شنیدیم و خیلی خوشحال بودیم. همه تصمیم گرفتیم تا این پیام را به همه مردم برسانیم تا آنها هم از این ماجرا با خبر شده و به حضرت علی7 علاقمند شوند.








    امضاء


  6. Top | #15

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,408 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    خاطره‌ای از طواف !


    تیرماه سال 1383 بود و من برای اوّلین بار به زیارت خانه خدا رفته بودم و سعی می‌کردم از این سفر معنوی کمال استفاده را بنمایم.
    راستش را بخواهید در موقع ظهر که هوا خیلی گرم بود برای طواف می‌رفتم چون آن موقع به علّت آفتاب سوزان گرد خانه خدا مقداری خلوت می‌شد و من می‌توانستم با حضور قلب بیشتری گرد آن خانه مقدّس طواف کنم.
    هنگام طواف حال خوشی داشتم، گویا در دنیای دیگری بودم، تمام توجّه من به صاحب خانه و خانه زیبایش بود.
    قسمتی از دعاهای امام سجّاد(ع) را زیر لب زمزمه می‌کردم: «بار خدایا! اگر می‌دانستم که عذاب کردن برای تو فایده‌ای دارد از تو می‌خواستم تا به من صبری عنایت کنی تا عذاب تو را تحمّل کنم! امّا می‌دانم معصیت و گناهم به تو هیچ ضرری نرساند، پس از تو می‌خواهم آن چه راکه به تو ضرر نزند، ببخشایی».18
    از شما چه پنهان، اشک از چشمانم جاری شده بود و حال خوشی داشتم.
    در آن لحظه من با خدای خویش خلوت کرده بودم و اصلاً کاری به شیعه و سنّی نداشتم، ناگهان متوجّه شدم که یک نفر در کنارم مداوم می‌گوید: «اَللّهُمَّ العَن هذَا الباکی، خدایا! این گریه‌کننده را لعنت کن!».
    آن قدر این جمله را در کنارم تکرار کرد که حضور قلب مراگرفت.
    من یک لحظه با خود گفتم: منظور او کیست؟ خوب که دقّت کردم، فهمیدم که منظور او، خود من هستم!
    خیلی تعجّب کردم، آخر مگر من چه کرده بودم که باید در کنار خانه خدا این طور مورد لعن قرار گیرم.
    نگاهی به آن مرد انداختم و فهمیدم آنچه را که باید بفهمم. او یکی از برادران مسلمان بود که داشت حقّ برادری را ادا می‌کرد.
    او هم چنان با غضب و خشم به من نگاه می‌کرد، با خود گفتم: خوب است با او سخن بگویم و بپرسم مگر من چه کرده‌ام که این چنین رفتار می کنی.
    به زودی فهمیدم که او فقط به خاطر شیعه بودنم مرا لعن می‌کند و جالب این که به این کار خود افتخار هم می‌کرد.
    سخن ما به درازا کشید و در پایان او گفت: شیعیان همه مستحقّ لعن و نفرین هستند و من با لعن کردن آنها به خدای متعال تقرّب می‌جویم.
    آنگاه به سرعت از من دور شد.
    آن روز دل من خیلی شکست، مگر شیعه چه جرمی انجام داده که باید این چنین در کنار خانه خدا مورد لعن واقع شود؟!
    مگر غیر این است که ما محبّت و عشق مولایمان علی(ع) به سینه داریم؟!
    آیا جرم ما این است که دنباله رو دوازده امام هستیم!
    از شما چه پنهان، حالم خیلی گرفته شد.
    رفتم و در گوشه‌ای از مسجدالحرام نشستم و به فکر فرو رفتم.
    مدّتی گذشت تا این که یک دفعه به یاد سخنی از امام صادق(ع) افتادم.
    این سخن مثل آبی بود که بر آتش ریخته شود و مرا نیز آرام کرد. برخاستم و بقیّه طواف خود را تمام کردم.
    جالب این که به دنبال آن مرد می‌گشتم تا از او تشکّر کنم. حق دارید تعجّب کنید!
    آیا شما می‌خواهید بدانید کدام حدیث در آن لحظه باعث شد تا من انرژی خود را بازیابم و این چنین مرا متحوّل کرد؟
    سخن امام صادق(ع) این است: «در پرونده اعمال یکی از شیعیان ما، هیچ عمل خوب ثبت نشده است، ولی خداوند، پرونده او را پر از خیر و خوبی می‌کند. آیا علت آن را می‌خواهید بدانید؟ وقتی او از کنار دشمنان ما عبور می‌کند، دشمنان ما، او را - به خاطر محبّت ما - لعن کرده و دشنام می‌دهند و خدا هم در آن لحظه رحمت خود را بر آن شیعه ما نازل می‌کند».19
    آیا من نباید ممنون آن مردی باشم که با این کار خود باعث شد تا آن همه رحمت خدا به سوی من جذب شود؟!
    اگر او با من دشمنی کرد، به خاطر آن بود که من شیعه بودم، او بغض مولایم را به سینه داشت و چون دستش فعلاً به من می‌رسید، کینه خود را بر سرم خالی کرد





    امضاء


  7. Top | #16

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,408 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    به شوهرت علی بگو بیاید !


    بیماری پیامبر شدّت گرفته است و همه نگران حال او می‌باشند.
    حضرت فاطمه(س) همواره در کنار بستر پدر است. گویی تمام غم‌های دنیا، مهمان دل او هستند.
    حال پیامبر لحظه به لحظه بدتر می‌شود و مسلمانان باید خود را برای غروب آن خورشید مهربانی، آماده نمایند.
    پیامبر گاه از هوش می‌رود و گاه به هوش می‌آید.
    در این لحظات تنها فاطمه(س) است که آرام آرام کنار بستر پدر اشک می‌ریزد.
    این بار که پیامبر به هوش آمد، دخترش را کنار بستر خود دید، ولی فهمید که برادرش علی آنجا نیست.
    گویا پیامبر دلتنگ برادر خود شده است!
    برای همین صدا زد: دخترم! شوهرت علی را خبر کن تا بیاید.
    حضرت فاطمه(س) فورا از امام حسن(ع) خواست تا برود و پدر را خبر کند.
    امام حسن(ع) به سرعت به نزد پدر آمد و گفت: بابا! رسول خدا، شما را می‌طلبد.
    حضرت علی(ع) با عجله خود را به کنار بستر پیامبر رساند.
    پیامبر فرمود: علی جان! نزدیک بیا! حضرت علی(ع) نزدیک پیامبر رفت.
    پیامبر فرمود: علی جان سرت را پایین بیاور می‌خواهم سخنی با تو بگویم. حتما سخن مهمّی است که پیامبر می‌خواهد به حضرت علی(ع) بگوید. سخنانی بین رسول خدا و حضرت علی(ع) ردّ و بدل می‌شود.
    من خیلی دلم می‌خواهد بدانم این سخنان چیست و پیامبر در این لحظات آخر چه مطلبی را به حضرت علی(ع) می‌گوید.
    مثل این که پیامبر مژده‌ای به حضرت علی(ع) داد که او این قدر خوشحال شده است.
    سخن پیامبر تمام می‌شود و لبخند بر چهره مولایت می‌نشیند.
    آیا اجازه می‌دهی من نزدیک بروم و از حضرت علی(ع) سؤال کنم که پیامبر به او چه فرمود؟
    ای مولای مهربان، من نویسنده‌ای هستم که زیبایی‌های شما را برای شیعیانتان می‌نویسم، آیا می‌شود به من بگویید که پیامبر در این لحظات حسّاس به شما چه فرمود که این قدر شاد شدید؟!
    پیامبر به من فرمود: «آیا این آیه قرآن را خوانده‌ای که خداوند می‌فرماید: کسانی که به خدا ایمان آوردند و کارهای نیک انجام داده‌اند، بهترین مردمان هستند».20
    من گفتم: آری، ای رسول خدا!
    پیامبر فرمود: «منظور خداوند از بهترین مردمان، تو و شیعیان تو می‌باشد که در روز قیامت در حالی که صورت‌های شما از نور می‌درخشد محشور می‌شوید و از آب حوض کوثر سیراب می‌شوید».
    پیامبر فرمود: «ای علی! آیا این آیه قرآن را خوانده‌ای که خداوند می‌فرماید: کسانی که کافر شدند در آتش جهنّم قرار خواهند گرفت و آنان بدترین مردمان هستند».21
    من گفتم: آری، ای رسول خدا!
    پیامبر فرمود: «منظور خدا از بدترین مردمان که در آتش خواهند سوخت، دشمنان تو می‌باشند که در روز قیامت با چهره‌های سیاه در حالی که تشنه هستند به آتش عذاب گرفتار خواهند شد».22
    دوست من!
    بیا از خداوند بخواهیم که ما را شیعه واقعی مولایمان قرار دهد، به راستی که آنان در روز قیامت، هیچ اندوه و ترسی نخواهند داشت و آن روز برای آنها، روز سرور و شادمانی خواهد بود






    امضاء


  8. Top | #17

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,408 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    سه قصر عجیب و غریب در بهشت !

    شما اسم دخترت را چه گذاشته‌ای؟
    رومینا، مهسا، مهیا. می‌خواستی اسم دخترت قدیمی نباشد. امّا فکر نکردی که برای دخترت اسمی آسمانی انتخاب کنی. نام «فاطمه» نامی آسمانی و الهی است.
    امامان ما همواره دستور داده‌اند تا نام آنها را بر روی کودکان خود بگذاریم.23
    وقتی تاریخ را مطالعه می‌کنی، می‌بینی که خود آنها نیز نام یکی از دخترانشان را فاطمه گذاشته‌اند.
    امروز می‌خواهم شما را با شش فاطمه آشنا کنم. فاطمه دختر امام رضا(ع)، فاطمه دختر امام کاظم(ع)، فاطمه دختر امام صادق(ع)، فاطمه دختر امام باقر(ع)، فاطمه دختر امام سجاد(ع)، فاطمه دختر امام حسین(ع)!
    این شش فاطمه، حدیثی را نسل در نسل برای من و تو نقل کرده‌اند.
    این حدیث را فاطمه از فاطمه از فاطمه از فاطمه از فاطمه از فاطمه شنیده است.
    آخرین فاطمه، دختر امام حسین(ع) است که این حدیث را از عمّه خود امّ کلثوم شنیده است.
    امّ کلثوم دختر فاطمه زهرا(س) این حدیث را از مادر بزرگوار خویش شنیده است.
    آری، روزی حضرت فاطمه(س) در حضور پدرش، رسول خدا نشسته بود که سخن از سفر آسمانی (معراج) به میان می‌آید.
    به راستی پدر در شب معراج در آسمان‌ها چه دیدید و چه شنیدید؟
    پیامبر برای دخترش شروع به سخن می‌کند:
    شب معراج از هفت آسمان و عرش گذر کردم و به بهشت رسیدم!
    در بهشت قصری با شکوه دیدم که تمامش از دُرهای سفید ساخته شده بود.
    پرده‌ای جلو در این قصر آویخته شده بود. جمله‌ای که روی پرده نوشته بود توجّه مرا به سوی خود جلب کرد: «خوشا به حال شیعه علی! چه کسی در مقام و منزلت مانند شیعه علی است».
    من داخل این قصر شدم و به قصر دیگر رسیدم که از عقیق سرخ بود. درب این قصر از سنگ‌های قیمتی سبز رنگ بود و بر درب آن پرده‌ای آویخته شده بود.
    چون آن پرده را کنار زدم دیدم بر روی آن در چنین نوشته شده است: «شیعه علی را به پاک بودن تولّدش بشارت بدهید».
    قصری دیگر رسیدم که از زمرد سبز بود که مثل و مانند نداشت و درب آن با یاقوت بهشتی زینت شده بود، پرده‌ای بر در آن آویزان بود و بر روی آن نوشته شده بود: «شیعه علی سعادتمند هستند».
    اینجا بود که به جبرئیل رو کردم و سؤال کردم: «این قصرهای زیبا از آن چه کسی می‌باشند؟».
    جبرئیل در پاسخ چنین گفت: «ای محمّد! این قصرها برای علی است. و در روز قیامت، همه مردم برهنه محشور می‌شوند مگر شیعیان علی».
    سخن پیامبر به پایان می‌رسد.
    دوست من! این کرامتی است که خداوند به شیعیان علی(ع) داده است. آری، روز قیامت روزی است که همه مردم در ذلّت خواهند بود مگر شیعیان واقعی حضرت علی(ع)!24






    امضاء


  9. Top | #18

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,408 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض








    من برای شیعه تو دعا کردم !

    یک روز پیامبر اسلام حضرت علی(ع) را صدا زد و فرمود: ای علی! خدا، روحِ امّت مرا تا روز قیامت به من نشان داد و من کوچک و بزرگ آنها را دیدم. آن لحظه‌ای که روح امّت خویش را مشاهده می‌کردم، شیعیان تو را شناختم و برای آنها دعا کردم و برای آنها طلب رحمت کردم».
    اینجا بود که لبخند شادی بر صورت حضرت علی(ع) نقش بست. او از این که پیامبر این قدر با شیعه او مهربان است خیلی خوشحال شد.
    دوست من! تو باید خدا را بسیار شکر کنی که عشق و محبّت مولا علی(ع) را در قلبت قرار داده است.
    خدا را شاکر باش و از او بخواه که همواره شیعه واقعی آن حضرت باشی.
    باور کن آن روز که پیامبر روح تو را دید تو را شناخت و دانست که شیعه حضرت علی(ع) خواهی بود، از این رو برای تو دعا کرد!
    نمی‌دانم تاکنون اثر آن دعای پیامبر مهربانی را در وجود خودت احساس کرده‌ای؟!
    نمی‌دانم تاکنون به مدینه رفته‌ای یا نه؟
    به هر حال امیدوارم خدا به زودی این سفر را نصیب کند.
    وقتی که وارد حرم رسول خدا شدی و رو به روی ضریح قرار گرفتی چنین بگو: ای رسول خدا! آن روز که من در گِل بودم، تو برای من دعاکردی و استغفار نمودی. اکنون که تو را شناختم و به دیدارت آمدم بار دیگر برایم دعا کن و به من مهربانی کن که من عشق حضرت علی(ع) را در سینه دارم.
    دوست من! اکنون ادامه سخن رسول خدا خطاب به حضرت علی(ع) را برایت نقل می‌کنم: «ای علی! وقتی روز قیامت فرا برسد، تو و شیعیانت از قبر بیرون می‌آیید در حالی که چهره‌های شما مانند ماه شب چهارده می‌درخشد.
    غم و غصّه‌ها از دل شما برداشته شده و سختی‌ها از شما دور است. همه مردم همه در ترس و اضطراب هستند امّا شما در امن و امان هستید».25
    پیامبر می‌داند که روز قیامت، روزِ اضطراب بزرگی است، آتش جهنّم زبانه می‌کشد و ستمکاران را می‌ترساند.
    در آن روز هیچ نعمتی مانند امنیّت نیست و برای همین خداوند آن را به شیعیان علی7 عنایت می‌کند.






    امضاء


  10. Top | #19

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,408 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    کاری که همه فرشتگان انجام می‌دهند !


    آیا از تعداد فرشتگان الهی خبر دارید؟ آیا می‌دانید تعداد آنها بی‌شمار است؟
    نقل شده است که هر قطره باران و برفی که بر روی زمین می‌بارد همراه آن فرشته‌ای است که باید آن را به جایی که ببارد برساند.26
    حالا اگر بتوانی قطرات باران را حساب کنی، خواهی توانست تعداد فرشتگانی که فقط مأمور باران هستند بشماری.
    تازه هیچ کس نمی‌داند که در هفت آسمان و عرش خدا چقدر فرشته مشغول عبادت هستند.
    جالب است که یکی از اصحاب امام صادق(ع) از آن حضرت در مورد تعداد فرشتگان سؤال کرد.
    آن حضرت در جواب فرمود: «تعداد فرشتگان آسمان‌ها زیادتر از تعداد ریگ‌های زمین است! در هر جای آسمان‌ها که قدم بنهی، فرشته‌ای مشغول عبادت خداوند می‌باشد».
    دوست من! فکر می‌کنم که خیلی به جا است اگر بگویم که تعداد فرشتگان بی‌شمار است و فقط خداوند تعداد آنها را می‌داند.
    امّا به راستی فرشتگان در آسمان‌ها و زمین چه می‌کنند؟ در جواب باید گفت هر کدام از آنها مأموریّت خاصّی دارند، برای مثال با هر انسانی دو فرشته هستند که اعمال خوب و بد او را ثبت می‌کنند.
    بعضی از آنها مأمور رساندن روزی بندگان خدا هستند و هر کدام از فرشتگان، مأموریّت ویژه‌ای دارند که آن را بدون کم و زیاد انجام می‌دهند.
    پس هر یک از فرشته‌ها کار خاصّی را انجام می‌دهند امّا سؤالی که از شما دارم این است، کدام کار است که همه فرشتگان آن را انجام می‌دهند؟
    آیا مایل هستی جواب را از زبان امام صادق(ع) بشنوی؟
    آن حضرت فرمودند: «همه فرشتگان هر روز با محبّت به ما به خدا تقرّب می‌جویند و برای دوستانمان دعا می‌کنند و از خدا می‌خواهند تا گناهان آنها را ببخشاید و از دشمنان ما بیزاری می‌جویند!».27
    آیا حالا دیگر باور کرده‌ای، این عشقی که در سینه داری آسمانی‌ترین عشق است و به خاطر این عشق هر روز فرشتگان زیادی برای تو دعا می‌کنند؟!




    امضاء


  11. Top | #20

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,408 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    به پای منبر خورشید برویم !

    آیا تا به حال پای سخنرانی پیامبر بوده‌ای؟ آیا دوست داری آن چه را رسول خدا در یکی از سخنرانی‌های خود بیان می‌کند، بشنوی؟
    پس بیا با هم به مدینه برویم، به مسجد پیامبر!
    جمعیّت، داخل مسجد موج می‌زند و تعداد زیادی پای منبر رسول خدا نشسته‌اند. من و تو هم باید در میان این جمعیّت انبوه، جایی برای نشستن پیدا کنیم. سکوت همه جا را فرا گرفته است.
    همه آماده‌اند تا سخنان پیامبر را بشنوند. اگر اجازه بدهی، من هم قلم و کاغذم رابردارم و این سخنرانی پیامبر را برای آیندگان ثبت کنم.
    بسم اللّه الرحمن الرحیم
    حمد و ستایش مخصوص خداوند متعال است، خداوندی که مثل و مانند ندارد.
    خوشا به حال کسی که علی را دوست بدارد و وای به حال کسی که او را دشمن بدارد.
    ای علی! من شهر علم هستم و تو دروازه آن، هر کس که بخواهد وارد شهر علم شود باید از دروازه آن وارد شود.
    ای علی! دوستان تو در بهشت فردوس منزل خواهند نمود. هر کس تو را دوست بدارد مرا دوست داشته است و هر کس تو را دشمن بدارد مرا دشمن داشته است.
    به شیعیان خود بشارت بده که خداوند از آنها راضی است چون به امامت تو راضی شدند!
    تو و شیعیانت کنار حوض کوثر خواهید بود و از آن سیراب خواهید شد و در آن روز در کمال آرامش خواهید بود در حالی که همه مردم در ترس و اضطراب خواهند بود!
    فرشتگان مشتاق تو و شیعیان تو هستند و برای شما دعا می‌کنند و مشتاق دیدار شما هستند!
    پرونده اعمال شیعیان تو هر هفته به من عرضه می‌شود و من به اعمال خوب آنها شاد می‌شوم و چون در پرونده آنها گناهی ببینم برای آنها استغفار می‌کنم.
    از تو می‌خواهم، سلام مرا به شیعیانت برسانی، آنها که مرا دیده‌اند و آنها که مرا نمی‌بینند.
    به آنها بگو که همه برادران من هستند و من مشتاق دیدار آنها هستم.
    به شیعیان خبر بده که خداوند به آنها افتخار می‌کند و هر روز جمعه به ایشان نظر رحمت خاصّی می‌نماید و به فرشتگان دستور می‌دهد تا برای آنها استغفار کنند.
    از شیعیانت بخواه که از گناه و معصیت دوری کنند و گرد نافرمانی خدا نگردند.
    در اینجا سخن پیامبر به پیایان می‌رسد.
    به راستی که این سخنرانی رسول خدا یکی از خاطره‌انگیزترین سخنرانی‌های آن حضرت می‌باشد و ما باید خیلی خدا را شکر کنیم که توفیق پیدا کردیم و این سخنان زیبا را شنیدیم.
    آری، پیامبر برای مردم حجّت را تمام کرد و بسیاری از فضایل حضرت علی(ع) را بیان کرد.
    دیگر هیچ کس نمی‌تواند بگوید که من از فضایل حضرت علی(ع) خبر نداشتم.28




    امضاء


صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi