صفحه 4 از 20 نخستنخست 1234567814 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 197

موضوع: سرگذشتهاى تلخ و شيرين قرآن

  1. Top | #31

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض










    معاويه شاگرد ناخلف


    اين ، محجوب از امام باقرعليه‌السلام درباره معاويه چنين نقل كرده است كه گفت :
    وقتى معاويه در حضور رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله به نگارش وحى مشغول بود با دست خود و شمشير اشاره به بر و پهلوى معاويه كرد و گفت :
    اگر كسى روزگارى را درك كند كه اين شخص امير و فرمانرواى مردم باشد او سزاست كه بر و پهلوى وى را با شمشير بدرد.(٣٣)




    امضاء



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #32

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض








    اعزام معلم قرآن


    رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله پس از اقراء برخى از بزرگان صحابه و اطمينان نسبت به قرائت صحيح آنها، آنان را به مدينه گسيل مى داشت تا قرآن را به مردم آن سامان تعليم دهند. طبق روايت بخارى نخستين كسانى كه به همين منظور وارد مدينه شدند، مصعب بن عمير و عبدالله بن ام مكتوم بودند، بعدها عمار و بلال نيز براى تعليم قرآن به مدينه رفتند. پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله پس از فتح مكه ، معاذبن جبل را براى تعليم قرآن در آنجا گماشت و نيز هر كسى كه از مكه به مدينه مهاجرت مى كرد رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله وى را براى فراگرفتن قرآن به يكى از قراء و حفاظ قرآن مى سپرد. همزمان با حيات پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآل ، مركزى شبيه به كانون نعليم قرائت قرآن و حفظ و تمرين آن بوجود آمد كه آن حضرت بر آن نظارت مى كردند و مردم را به آن تشويق و ترغيب مى نمودند و صحابه نيز سخت در اين راه مى كوشيدند و حتى اكثر اوقات و فرصتهاى زندگانى بعضى از آنها به قرائت و حفظ قرآن مصروف مى گشت تا جايى كه هميشه براى ارائه محفوظات قرآنى خود آمادگى كافى و دقيق داشتند.(٣٤)


    ۲





    امضاء


  4. Top | #33

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض










    قرآن با دو شاهد تاءييد مى شد


    ابن ابى داود از قول يحيى بن عبدالرحمن بن حاطب چنين آورده كه : عمر بر ما وارد شد و گفت : هر كس چيزى از قرآن را، كه از رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله به دست آورده ، بياورد. مردم آن زمان قرآن را بر صحيفه ها و لوحه ها و جريده هاى خرما مى نوشتند. عمر از هيچ كس چيزى را به عنوان قرآن قبول نمى كرد مگر آنكه دو شاهد در مقام گواه آن را تاءييد مى كردند.(٣٥)







    امضاء


  5. Top | #34

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    نويسنده وحى توبيخ مى شود!!

    مجلسى به نقل از صدوق (ره) مى نويسد: در مورد معاويه امر بر مردم مشتبه شد (يعنى برخى او را از رجال صالح به شمار آوردند)، چرا كه وى را كاتب وحى مى شناختند ولى اين سمت بيانگر هيچگونه فضيلتى نيست زيرا معاويه از اين لحاظ با عبدالله بن سعد بن ابى سرح تفاوتى ندارد يعنى در عين حال كه اين دو داراى سمت كتابت وحى بوده اند از منافقين زمان پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآل نيز به شمار مى رفتند. چون عبدالله بن سعد كسى بود كه مى گفت : سانزل مثل ما انزل الله او وحى را تحريف مى كرد به اين معنى كه پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآل به او مى فرمود: بنويس والله غفور رحيم ولى او مى نوشت والله عزيز حكيم يا به وى دستور مى داد كه بنويسد والله عزيز حكيم ولى او مى نوشت والله عليم حكيم رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله چون مى دانست عبدالله سخن او را تحريف مى كند مى فرمودند: هو احد يعنى او يكى است و تفاوتى ايجاد نمى كند، اما عبدالله به مردم مى گفت : محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله نمى داند چه مى گويد، او چيزى مى گويد و من چيز ديگرى مى نويسم و در عين حال به من مى گويد هو واحد، هو واحد اگر گفته او با گفته من ، يكى باشد من هم مى توانم همانند آياتى كه خداوند متعال نازل كده ، نازل سازم به همين جهت خداوند متعال ، پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآل خود را آگاه ساخت و آيه و من اظلم ممن افترى و من قال سانزل مثل ما انزل الله را در توبيخ عبدالله نازل گردانيد. آنگاه كه عبدالله از نزول اين آيه در مورد كار خود آگاهى يافت متوارى شد و پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآل را هجو مى كرد، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله در مورد او چنين امر دادند: هر كه عبدالله بن سعد را بيابد اگر چه به پرده كعبه چنگ زده باشد بايد او را بكشد (يعنى رسول مكرم اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله با چنين فرمانى عبدالله را مهدورالدم كرد).
    صدوق پس از پايان داستان مى گويد: علت اينكه پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله به عبدالله آنگاه كه وحى را دگرگونه مى نوشت مى فرمود: هو واحد اين بود كه عبدالله آنچه را مى خواست بنويسد و وحى الهى را تحريف نمايد بهمان صورت نگارش نمى يافت ، بلكه همانگونه نوشته مى شد كه پيامبر اكرم املاء مى كرد، يعنى منظور پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآل از اين گفتار چنين بود كه عبدالله چه بخواهد تحريف كند و يا نخواهد بى اثر است ، چون وحى به همان صورت نوشته مى شود كه من آن را املاء مى نمايم و اگر او تحريف كند، جبرئيلعليه‌السلام آن را اصلاح مى نمايد.(٣٦) (و تحريف وى را به من اعلام مى كند).






    امضاء


  6. Top | #35

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض








    شما فقط بك جمله بگوييد كافى است


    آنها كه سالها بد مردم منطقه را در فقر، گمراهى ، ذلت و افكار خرافى نگاه داشته بودند و بدون مزاحمت با غرور، نفرت و خود محورى به ستمگرى ، استثمار و بوالهوسى خويش ادامه مى دادند، هرگز نمى توانستند تحمل كنند كه او با گفتار كوبنده و نداى ملكوتى خود جامعه را بيدار كرده و به قيام وادارد و بدين وسيله اساسى سيادت و چپاولگريهاى آنان را ويران و حكومت جابرانه اشان را واژگون سازد. بويژه وقتى كه مى ديدند او با سخنان شيرين ، فضايل اخلاقى ، سوابق درخشان ، شرافت و اصالت خانوادگى مخصوص به خود، از حقوق مظلومين دفاع كرده و با خرافات و ستمگريها مبارزه مى كند و حقايقى كه با فطرت و عقلشان سازگار است بيان مى نمايد و اين امور بيشتر موجب جذب مردم شده و هر روز بر تعداد مؤ منين و طرفدارانش افزود مى گشت بيست و پنج نفر از بزرگان قريش از جمله وليد بن مغيره كه بزرگ آنها بود، ابوجهل ، ابى ، اميه ، عتبه و شبيه نزد ابوطالب آمده و گفتند: تو رئيس و بزرگ ما هستى ، نزد تو آمده ايم كه ميان ما و پسر برادرت (حضرت محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله ) قضاوت كنى زيرا او خردمندان ما را بى عقل مى خواند و به خدايان ما دشنام مى دهد (اكنون ما يك پيشنهاد داريم) حضرت ابوطالب براى اينكه پاسخ آنها را داده باشد پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله را دعوت نموده ، عرض كرد: اى پسر برادر اينان قوم (و همشهرى) تو هستند از شما خواهشى دارند. آن حضرت فرمود: چه مى خواهند؟ سران قريش گفتند: (خواسته ما اين است كه) تو كارى به ما و خدايان ما نداشته باشى ، ما هم كارى با تو و خدايت نداريم
    پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله (كه مى دانست آنها افرادى جاه طلب اند) فرمود: شما يك سخن بگوييد تا بواسطه آن اختيار دار (پيروز بر) عرب و عجم گرديد. ابوجهل كه از اين پيشنهاد بسيار خوشحال شده بود (ولى نمى دانست كه آن سخن چيست) گفت : خدا پدرت را خير دهد ما ده سخن در اين راه مى گوييم آن حضرت فرمود بگوييد لا اله الا الله خداى جز خداى يكتا نيست آنان وقتى اين جمله را شنيدند چون آن را برخلاف عقايد و اهداف مادى خود مى ديدند سخت نگران شده گفتند:
    آيا او چندين خداى ما را منحصر به يك خدا كرده ؟ اين بسيار شگفت انگيز است(٣٧)و با ناراحتى از جا بلند شده رفتند. پيامبر گرامى اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله نيز بدون اينكه از رفتار و گفتار آنها كوچكترين اثرى در وى بگذارد با كمال صداقت و قاطعيت به ابوطالب فرمود: اى عمو به خدا قسم اگر (بوسيله آنها با ديگران) خورشيد در دست راست و ماه را در دست چپم قرار گيرد من از اين سخن (دعوت به اسلام و يكتاپرستى) دست برنمى دارم تا اينكه آن را پياده كنم يا در اين راه شهيد گردم ابوطالب نيز عرض كرد:
    تو كار خودت را انجام بده كه به خدا قسم من نيز از يارى تو دست برنخواهم داشت(٣٨) آرى ، از نشانه هاى حقانيت ، صداقت و موفقيت و موافقيت رهبر، صحت عمل صراحت در گفتار و قاطعيت در اجراى هدفش است ، چنانكه در مورد پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله در داستان يادشده ديديم و علىعليه‌السلام نيز در برابر مخالفين خويش چنين بود و فرزند گرامى آن حضرت امام حسينعليه‌السلام هم در مقابل حكومت ستمگر و غاصب يزيد و در صحنه خونين كربلا همين روش را داشت و فرمود: من تن به ذلت نمى دهم و شهادت را براى خود سعادت مى دانم و امام خمينى نيز براى سرنگونى طاغوتيان ، شكست استكبار، پيروزى انقلاب و استقرار جمهورى اسلامى در ايران از همين صراحت و قاطعيت برخوردار بودند فرموده اند: ما مبارزه مى كنيم تا به احدى الحسينين نائل شويم يا پيروزى اسلام و نابودى دشمن و يا شهادت و جوار رحمت پروردگار و نيز در زمان تبعيد فرمودند: اگر هيچ دولتى مرا راه ندهد فرودگاه به فرودگاه مى روم و حرفم را مى زنم و بالاخره در اوايل پيروزى انقلاب اسلامى با قاطعيت فرمود: جمهورى اسلامى نه يك كلمه كم و نه يك كلمه زياد.
    هنگامى كه بعضى از اطرافيان مرحوم شيخ فضل الله نورى پيشنهاد كردند كه براى نجات جان خويش به يكى از سفارتخانه هاى بيگانه پناه ببرد، آن مرحوم يك بيرق خارجى را به آنان نشان داد و فرمود: اين را فرستاده اند كه من به درب خانه ام بزنم و در امان باشم ، اما رواست كه من پس از هفتاد سال كه محاسنم را براى اسلام سفيد كرده ام حالا بيايم بروم زير بيرق سفارت خارجى(٣٩) .





    امضاء


  7. Top | #36

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض









    منزلت حاملان قرآن


    قال رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله :
    حمله القرآن العاملون به ، حزب الله و اولياوه
    جامع الاحاديث / ٧٤
    حاملان قرآن كه به آن عمل مى كنند، حزب خداى و دوستان اويند.
    علامه محمدباقر مجلسى بر آن است كه حاملان قرآن سه مرتبه دارند كه به شرح زير آورده است :
    اول ، آن است كه لفظ قرآن را درست ياد گيرد و اين اول مراتب حاملان قرآن است و در اين مرتبه ، تفاضل به زيادتى علم قرائت و دانستن آداب و محسنات قرائت مى باشد و به زيادتى حفظ كردن و در خاطر داشتن سور و آيات قرآن
    دوم ، دانستن معانى قرآن است و در زمان سابق چنين مقرر بوده است كه قاريان قرآن ، تعلم معانى نيز مى نمودند و اين مرتبه ، از دانستن لفظ بالاتر است و تفاضل در اين مرتبه ، به زيادتى و نقصان فهم معانى قرآن از ظهور و بطون مى باشد.
    سوم ، عمل نمودن به احكام قرآن و متخلق شدن به اخلاقى است كه قرآن بر مدح آنها دلالت دارد و خالى شدن از صفاتى است كه بر مذمت آنها دلالت دارد. پس حامل حقيقى قرآن كسى است كه حامل الفاظ و معانى آن باشد و به صفات حسنه آن ، خود را آراسته باشد.
    مشكاه الانوار / ٧٣، و عين الحياه / ٤٤٩





    امضاء


  8. Top | #37

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض








    فاطمه دختر حاج سيد على كويتى

    پدرش از مبلغان دين بود، از لارستان حركت كرد و در كويت رحل اقامت افكند، دخترش فاطمه اهل فضل و دانش و تقوى بود، پا به پاى پدر در تبليغ و ارشاد مردم ، گام بر مى داشت در حسينيه اى كه پدرش به ارشاد مشغول بود، اين بانو بر منبر مى رفت و جمعيت بسيارى از زنان حضور مى يافتند. او حافظ قرآن بود و چنان بر آيات قرآن مسلط بود كه او را به كشف الايات تشبيه كرده بودند. هر آيه از قرآن كه تلاوت مى شد او مى گفت در كدام سوره است
    مؤ لف كتاب رياحين الشريعه چنين نقل كرده است :
    چون حقير چند سالى در كويت ، محرم و صفر در حسينيه ايشان (پدر فاطمه) منبر مى رفتم از اين جهت بدين مطلب وقوف پيدا كردم كه اگر آيه اى را نمى دانستم در كدام سوره است و نيز كشف الابيات در نزد حقير نبود به حاج سيد على عرض مى كردم و ايشان از مشاراليها (يعنى فاطمه) مى پرسيدند و جواب گرفته مى آوردند.(٤٠)



    امضاء


  9. Top | #38

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    قرآن و ادوار سه گانه


    يكى از مفسران معاصر كه در مورد جمع و ترتيب قرآن به تحليل تاريخى پرداخته ، معتقد است كه اين كار در سه دوره صورت گرفته است :
    ١ - در عصر پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله
    ٢ - در زمان خلافت ابى بكر.
    ٣ - در دوره خلافت عثمان
    در دوره اول ، قرآن تواءم با شاءن نزول آيات جمع آورى و تدوين شد، در دوره دوم يكى از كتاب وحى يعنى زيد بن ثابت به دستور ابى بكر و به تشويق عمر به جمع و ترتيب قرآن اقدام نمود با اين تفاوت كه در اين دوره شاءن نزول آيات را به كتابت در نياوردند. ولى هنوز اختلافاتى ناستوده و بى بنياد در قراآت به چشم مى خورد. در دوره سوم زمان قرآنى فراهم و مرتب شد كه اختلافات قراآت در آن ديده نمى شد.(٤١)





    امضاء


  10. Top | #39

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    بسم الله الرحمن الرحيم ، سم را خنثى كرد


    هنگامى كه رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله از جنگ خيبر با فتح و پيروزى بازگشت ، زنى از يهوديان گوسفندى را سر بريده و ذراع آن را بريان نمود. و مسموم گردانيد، سپس به حضور پيامبر آمده اظهار ايمان و مسلمانى كرد و آن ذراع مسموم را نزد آن حضرت گذاشت پيامبر فرمود: اين چيست ؟ عرض كرد: پدر و مادرم فداى شما، من از رفتن شما به سوى خيبر نگران بودم زيرا من اين يهوديان خيبر را مردانى محكم و شجاع مى دانستم ، بره اى داشتم كه آن را همانند فرزندى براى خود مى پنداشتم و اطلاع داشتم كه شما به ذراع گوسفند علاقه داريد از اين روى نذر كردم كه اگر به سلامت مراجعت فرموديد آن بره را ذبح كنم و ذراع آن را بريان كرده براى شما بياورم و اكنون كه شما به سلامت برگشتيد من به نذر خود وفا كرده ام و اين ذراع همان گوسفند است حضرت على بن ابيطالبعليه‌السلام و براء بن معرور نيز در حضور پيامبر بودند. رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله نان طلبيد نان آوردند، براء دست برد و لقمه اى از آن ذراع برگرفت و در دهان گذاشت حضرت علىعليه‌السلامفرمود:
    اى براء، بر رسول خدا پيشى نگير. براء كه مردى بيابانى بود در جواب گفت : گويا پيامبر را بخيل مى دانى ! علىعليه‌السلام فرمود: نه ، من رسول خدا را بخيل نمى دانم بلكه تجليل و احترام مى كنم
    نه براى تو و نه براى احدى روانيست كه در گفتار و كردار يا در خوردن و آشاميدن بر رسول خدا پيشى بگيرد. براء گفت : من رسول را بخيل نمى دانم حضرت علىعليه‌السلامفرمود: من از اين جهت نگفتم بلكه مقصود من اين است ذراع را زنى آورده كه يهودى بوده و اكنون وضع او درست روشن نيست اگر به امر رسول الله از اين گوشت بخورى او ضامن سلامتى تو است ولى اگر بدون امر آن حضرت بخورى كار تو به خودت واگذار مى شود. در اثناء اين گفت و گو براء لقمه را جويد و پايين برد ناگهان ذراع گوسفند به زيان آمد كه يا رسول الله از من نخوريد كه مسموم هستم و در پى آن حال براء تغيير يافت و كم كم در حال جان دادن افتاد و پس از لحظاتى قالب تهى كرد و از دنيا رفت ، پيامبر امر كرد كه آن زن را بياورند.
    حضرت به او روى كرد و فرمود: چرا چنين كردى ؟ پاسخ داد: براى اينكه از ناحيه شما رنج و آزار و ناراحتى زيادى متوجه من گرديده است چنانكه پدر، عمو، شوهر، برادرم و فرزندم را كشتى ، من با خود گفتم اگر محمد پادشاهى است كه من بدين وسيله او را مسموم كرده و انتقام خود را از او گرفته ام و اگر پيامبر خداست (چنانكه خودش ادعا مى كند و وعده فتح مكه و پيروزى را مى دهد) كه خداوند او را نگهدارى مى كند و اين سم به او آسيبى نخواهد رسانيد. پيامبر فرمود:
    راست گفتى كه آنگاه افزود: مرگ براء تو را مغرور نسازد، زيرا او از رسول خدا پيشى گرفت خداوند او را بدين وضع دچار كرد و اگر به امر رسول خدا مى خورد خداوند او را حفظ مى كرد و از اين گوشت مسموم آسيبى نمى ديد. سپس رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله عده اى از اصحاب نيك خود چون سلمان ، مقداد، ابوذر، عمار، صهيب و بلال را طلبيد. وقتى كه آمدند به آنان امر كرد همگى بنشينيد و دور آن ذراع حلقه بزنيد. آنگاه پيامبر دست مبارك خود را روى آن گذاشت و فرمود:
    بسم الله الشافى بسم الله الكافى بسم الله المعافى بسم الله الذى لا يضر مع اسمه شى و ال دواء فى الارض و لا فى السماء و هو السميع العليم(٣١)
    سپس گفت ، به نام خدا بخوريد و خود آن حضرت خورد و ياران نيز خوردند تا سير شدند و بعد هم آب نوشيدند و امر كردند آن زن را محبوس ‍ كنند. روز دوم دستور داد آن زن را آوردند، رسول الله به او فرمود: آيا نديدى كه همه اينها از آن ذراع مسموم خوردند پس چگونه ديدى عنايت پروردگار را در دفع شر آن از پيامبر و يارانش ؟ عرض كرد: يا رسول الله من تاكنون در نبوت شما در ترديد بودم ولى اكنون يقين پيدا كردم كه شما فرستاده خداييد و اينك شهادت مى دهم كه لا الله الا الله و حده لا شريك له و انك عبده و رسوله(٣٢) .







    امضاء


  11. Top | #40

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض









    معاويه شاگرد ناخلف


    اين ، محجوب از امام باقرعليه‌السلام درباره معاويه چنين نقل كرده است كه گفت :
    وقتى معاويه در حضور رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله به نگارش وحى مشغول بود با دست خود و شمشير اشاره به بر و پهلوى معاويه كرد و گفت :
    اگر كسى روزگارى را درك كند كه اين شخص امير و فرمانرواى مردم باشد او سزاست كه بر و پهلوى وى را با شمشير بدرد.(٣٣)








    امضاء


صفحه 4 از 20 نخستنخست 1234567814 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi