صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 33

موضوع: زبان دین از منظر علامه طباطبایی

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    بنابراین از نظرعلامه، شیوه صحیح تفسیر آیات قرآن این است که برای آشکار شدن منظور یک آیه، به سایر آیات رجوع کنیم و فهم آیه مورد نظر را از بقیه آیات طلب کنیم.

    به تعبیر دیگر در تفسیر آیات قرآن می‌توان به یکی از سه طریق مشی کرد:
    - تفسیر آیه، صرفاً به‌وسیله مقدمات علمی و غیرعلمی که در نزد خود داریم.
    - تفسیر آیه به کمک روایاتی که در ذیل آیه از معصوم رسیده است.
    - تفسیر آیه با کمک تدبر در سایر آیات و استفاده از روایت در صورت امکان.
    از نظر علامه طریق اول قابل اعتماد نبوده و در حقیقت مصداق تفسیر به رأی محسوب می‌شود؛ البته در مواردی که با شیوه سوم تطبیق کند هیچ اشکالی ندارد. طریق دوم نیز طریقی است که علمای تفسیر در صدر اسلام داشتند و قرن‌ها رایج و مورد عمل بود. اما این رویکرد، روشی محدود در برابر نیازهای نامحدود است زیرا ما در ذیل شش هزار و چند صد آیه قرآنی، صدها و هزارها سؤال علمی و غیرعلمی داریم. حال پاسخ به این سؤالات و حل این معضلات را از کجا باید دریافت نمود؟ آیا به روایات باید مراجعه نمود؟ اگر منظورمان صرفاً روایات نبوی باشد، باید گفت که تعداد آنها به دویست و پنجاه حدیث نمی‌رسد که برخی از آنها نیز ضعیف و برخی دیگر منکرند. اگر روایات اهل بیت را هم لحاظ کنیم، اگرچه تعداد آنها قابل ملاحظه است؛ ولی پاسخگوی سؤالات نامحدود ما نیست و به علاوه بسیاری از آیات قرآن وجود دارند که در ذیل آنها از طریق عامه و خاصه حدیث وارد نشده است. بنابراین تنها روش صحیح تفسیر قرآن روش سوم خواهد بود (همان: 70-79).
    حال به منظور تکمیل بحث و آشنایی دقیق‌تر با نظر حضرت علامه درباره زبان دین، به بحث قصص قرآنی می‌پردازیم.
    امضاء


  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #22

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    قصص قرآنی


    قرآن کریم در مواضع متعددی به داستان‌هایی اشاره کرده است. برخی گمان می‌کنند که بیشتر داستان‌های قرآنی جنبه سمبلیک دارد و در واقع صحنه‌های تخیلی است و به گونه‌ای مطرح شده که گویا حقیقت دارند. قصه آفرینش و خلقت انسان و سجود ملائکه و امتناع ابلیس و اغواء آدم و خروج وی از بهشت همگی از قبیل صحنه‌های تخیلی‌اند. همچنین داستان‌های انبیاء و وقوع حوادث عجیب و خارق العاده از همین سنخ‌اند(معرفت،1384: 281-282). از نظر این گروه، قرآن کریم به منظور رسیدن به مقصود خود که همانا هدایت به سوی سعادت انسانی است داستان‌های معروف در بین مردم و مخصوصاً بین اهل کتاب را گرفته و از نقل آن برای منظور خود استفاده می‌کند؛ هرچند که اطمینانی از صحت این داستان‌ها وجود نداشته باشد (طباطبایی،1391ه.ق، ج7: 166).
    علامه طباطبایی در ذیل آیه 74 از سوره انعام به رد این سخن پرداخته و این نظر را خطایی بزرگ می‌داند؛ زیرا از نظر وی مسأله داستان‌نویسی و فنون آن، اگرچه امری صحیح است ولی هیچ ارتباطی به قرآن ندارد، چون قرآن کتاب تاریخ و رمان نیست بلکه کتاب عزیزی است که نه در خود آن باطلی هست و نه بعدها دست دسیسه بازان می‌تواند باطلی را در آن راه دهد. قرآن در آیات 13 و 14 سوره طارق در وصف خودش چنین می‌گوید: «إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ. وَمَا هُوَ بِالْهَزْلِ». یعنی قرآن سخنی است که جداکننده حق از باطل است و کلامی است جدی و به هیچ وجه شوخی نیست، آنچه را که قرآن ثابت می‌کند حق محض است و هیچ باطلی نمی‌تواند آن را باطل سازد (همان، ج20: 261).
    با این‌حال چگونه ممکن است قرآن به منظور هدایت، از رأی باطل و داستان‌های دروغین و خرافی استفاده کند؟ از نظر علامه، مفسرین قرآن باید قرآن را کتابی بدانند که گفته‌هایش تماماً حق صریح است و سخنانی که به منظور هدایت ایراد می‌کند، به هیچ وجه در آن خلل و باطل راه نمی‌یابد (همان، ج7: 166-167).
    می‌توان فهمید که علامه واقع‌گرایی است که تمام داستان‌های قرآنی و سایر معارف دینی از قبیل توحید، معاد و فرشته و جن و... را ناظر به واقع و اموری حقیقی می‌داند. حال به منظور وضوح بیشتر به بررسی ملائک و جن و چند داستان از قرآن از دیدگاه علامه می‌پردازیم.
    امضاء

  4. Top | #23

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    ملائک


    - یکی از موجوداتی که به کرّات در قرآن نام آنها ذکر شده، ملائکه هستند. برخی از مفسرین که پیش‌زمینه‌های مادی‌گرایانه دارند، وجود ملائک را انکار می‌کنند و آن را به‌گونه‌ای دیگر تفسیر می‌کنند. اما علامه در ذیل آیه 1 از سوره فاطر بحثی را پیرامون ملائکه می‌کند و برای آنها ویژگی‌هایی را برمی‌شمرد. اولین ویژگی آنها این است که آنها موجوداتی شریف و مُکرَّم هستند که واسطه‌های بین خدای تعالی و این عالَم محسوس می‌باشند؛ به‌گونه‌ای که هیچ حادثه‌ای از حوادث -اعم از مهم و غیرمهم- نیست مگر اینکه ملائکه در آن دخالتی دارند و همواره یک یا چند فرشته موکل و مأمور آن‌اند. اگر آن حادثه فقط یک جنبه داشته باشد یک فرشته و اگر چند جنبه داشته باشد چند ملک موکل برآن‌اند.
    امضاء

  5. Top | #24

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    - دومین ویژگی آنها این است که در بین ملائکه نافرمانی و عصیان نیست. بنابراین می‌توان گفت که ملائکه نفسی مستقل ندارند و دارای اراده‌ای مستقل نیستند که بتوانند غیر از آنچه که خدا اراده کرده‌است را اراده کنند. پس ملائکه در هیچ کاری استقلال نداشته و هیچ دستوری را که خدا به ایشان تحمیل کند تحریف نمی‌کنند.
    - سومین ویژگی این است که ملائکه با همه کثرتی که دارند دارای مراتب مختلفی از پستی و بلندی هستند، جمعی نسبت به مادون خود آمرند و آنها نیز مأمور و مطیع آنان و آنکه آمر است به امر خدا امر می‌کند و حاملِ امرِ خدا به سوی مأمورین است و مأمورین هم به دستور خدا مطیع آمرند؛ بنابراین می‌توان گفت که ملائکه به‌هیچ وجه از ناحیه خود اختیاری ندارند. با توجه به این بیانات می‌توان فهمید که ملائکه موجوداتی هستند که در وجودشان منزه از ماده جسمانی‌اند؛ چون ماده جسمانی در معرض زوال و فساد است و نیز کمال در ماده، تدریجی بوده، از مبدأ سیر و حرکت می‌کند تا به تدریج به غایت کمال برسد و چه بسا در بین راه به موانعی برخورد می‌کند و قبل از رسیدن به حد کمالش از بین‌ می‌رود ولی ملائکه این‌گونه نیستند (همان، ج17: 3-12).
    یکی از ویژگی‌هایی که در قرآن برای ملائکه آمده است این است که آنها علی‌رغم غیرمادی بودن‌شان به صورت یک انسان تمثُّل می‌یابند. در سوره مریم آیه 17 اشاره شده که فرشته‌ای به صورت انسان تمام عیار نزد مریم تمثل یافت. علامه طباطبایی چنین پدیده‌ای را امری واقعی تلقی می‌کند و توضیح می‌دهد که تمثل ملک به صورت بشر، ظهور او برای بیننده به صورت بشر است نه اینکه ملک، بشر بشود زیرا در این صورت مستلزم آن است که نوعی به نوع دیگر تبدیل بشود. پس تمثل فرشته برای مریم به این معناست که آن فرشته درعین اینکه فرشته بود نزد ادراکات حسی مریم به صورتی انسان تمثل یافت(همان، ج14: 36). بنابراین علامه طباطبایی ملائک را موجوداتی غیرمادی در عالَم می‌داند و آنها را کاملاً واقعی تلقی می‌کند.
    امضاء

  6. Top | #25

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    جن


    یکی دیگر از موجوداتی که در قرآن از آنها نام برده شده، جن است. برخی مفسرین جن را نیز همانند ملائکه موجودات واقعی نمی‌دانند. اما علامه طباطبایی چنین دیدگاهی را نمی‌پذیرد. کلمه جن به معنی پوشاندن است .
    علامه برای جن نیز شش ویژگی ذکر می‌کند که عبارت‌اند از:
    - این نوع از مخلوقات قبل از نوع بشر خلق شده‌اند.
    - این نوع مخلوقات، از جنس آتش خلق شده‌اند.
    - این نوع از مخلوقات مانند انسان، زندگی، مرگ و قیامت دارند.
    - این نوع از جانداران مانند سایر جانداران نر و ماده و ازدواج و توالد و تکاثر دارند.
    - جن‌ها نیز همانند انسان دارای شعور و اراده‌اند و علاوه بر این، کارهایی سریع و اَعمالی شاقه را می‌توانند انجام دهند که از نوع بشر ساخته نیست.
    - جن‌ها نیز همانند انسان‌ها مؤمن و کافر، صالح و فاسد دارند (همان، ج20: 39).
    یکی از اعمال شاقه‌ای که به جن نسبت داده شده را می‌توان در آیه 39 از سوره نمل یافت. در آن آیات بحث دربارۀ سلیمان و ملکه سبا می‌باشد و سلیمان به حضّاری که نزد او بودند گفت که چه کسی می‌تواند تخت ملکه سبا را پیش از آنکه خودش بیاید نزد من حاضر کند؟ در آن میان عِفریت که از اجنه بود گفت که تو قبل از آنکه از جایت بلند شوی، تخت را نزدت حاضر می‌کنم. علامه طباطبایی علی‌رغم اینکه با یک امر عجیب و خارق‌العاده مواجه می‌شود، این داستان را حقیقی می‌داند و به گونه‌ای تفسیر می‌کند که گویا این حادثه واقعاً رخ داده است (همان، ج15: 362-363). سیاق مباحث علامه در مورد موجوداتی همچون شیطان و نیز سایر داستان‌های قرآنی، شبیه موارد مذکور است.
    امضاء

  7. Top | #26

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    عرفی بودن زبان قرآن


    می‌توان گفت که زبان قرآن از منظر علامه را می‌توان زبان عرفی خواند. علامه در ذیل آیه 4 از سوره ابراهیم که می‌فرماید: «وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَسُولٍ إِلاَّ بِلِسَانِ قَوْمِهِ» چنین می‌گوید: «خدای تعالی مسأله ارسال رسل و دعوت دینی را بر اساس معجزه و یک امر غیرعادی بنا نگذاشته است و چیزی هم از قدرت و اختیارات خود را دراین باره به انبیای خود واگذار ننموده‌است بلکه ایشان‌ را فرستاده تا به زبان عادی که با همان زبان در میان خود گفتگو می‌کنند و مقاصد خود را به دیگران می‌فهمانند، با قوم خود صحبت کنند و مقاصد وحی را نیز به ایشان برسانند» (همان، ج12: 19-20).
    اما اشارات و دلالت‌هایی نیز در کلام علامه طباطبایی وجود دارد که سبب شده برخی از نویسندگان در عین اینکه عرفی بودن زبان دین از منظر علامه را بپذیرند، اما از این نظریه فراتر روند و آن را به گونه‌های دیگری تفسیر نمایند. اکنون برای وضوح بیشتر موضع علامه، ابتدا کلماتی از ایشان را نقل می‌کنیم و سپس به بحث خود ادامه می‌دهیم. وی در ذیل آیات 7 تا 9 سوره آل عمران چنین می‌فرماید: «کلام خدا با سایر کلام‌ها فرق دارد، این نیز معلوم است که فرق بین آن دو در نحوه استعمال الفاظ و چیدن جملات و به کاربردن فنون ادبی و صناعات لفظی نیست... بلکه اختلاف بین آن دو از جهت مراد و مصداق است؛ مصداقی که مفهوم کلی کلام بر آن منطبق است» (همان، ج3: 121-122).
    امضاء

  8. Top | #27

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    ایشان در موضع دیگری چنین می‌نویسد: «مفسر نباید در تفسیر آیات قرآنی به اسبابی که برای فهم کلام عربی در دست دارد اکتفا نموده، کلام خدا را با کلام مردم مقایسه کند، برای اینکه ما وقتی یک جمله را می‌شنویم از هر گوینده‌ای که باشد بدون درنگ قواعد معمولی ادبیات را درباره آن اِعمال نموده، کشف می‌کنیم که منظور گوینده چه بوده و همان معنا را به گردن آن کلام و گوینده‌اش می‌گذاریم و حکم می‌کنیم که فلانی چنین و چنان گفته... اما بیان قرآنی بر این مجرا جریان ندارد» (همان: 117-118).
    برخی نویسندگان با استناد به این جملات علامه، چنین استدلال نموده‌اند که اگرچه ایشان معتقد است قرآن از زبان عرف بهره‌گرفته است اما نمی‌توان زبان قرآن را به‌طور مطلق زبان عرفی دانست و انحصار زبان قرآن در زبان عرفی، سبب می‌شود که انسان به وادی تفسیر به رأی کشیده شود (عنایتی‌راد، 1376: 37). از این رو می‌گویند قرآن با آنکه ‌به زبان عربی نازل شده است، ولی درعین حال کلام خداست و کلام خدا با کلام بشر قابل قیاس نیست. تکیه بر لغت و اصول لفظی گرچه در فهم کلام بشر کافی است ولی در فهم کلام خدا کافی نیست (همان: 39). لذا این نویسندگان از جملات علامه چنین نتیجه گرفتند که زبان عرفی در فهم قرآن ناکافی است و برای پوشش دادن این ضعف در جستجوی نظریه جدیدی برآمدند و نظریاتی بیان نموده و نام‌های بدیعی بر آن گذاشتند. مثلاً بعضی نویسندگان با استناد به برخی از شیوه‌های تفسیری علامه قائل شدند که برای شناخت قرآن، شناخت زبان عرف لازم است ولی کافی نیست و لذا زبان قرآن را «زبان عرفی‌خاص» نامیدند (قدردان قراملکی،1381: 73). بعضی دیگر از نویسندگان، زبان قرآن را «زبان ترکیبی» نامیدند و مدعی شدند همان‌طور که دین دارای ابعاد گوناگون - حقوقی، اجتماعی، عقیدتی، اخلاقی و...- است، متون دینی نیز به تناسب هر بُعد و موضوعی، از زبان‌های مختلف از جمله کنایه، رمز، صریح، استعاره، قصه و .... بهره جسته و میان همه این ابعاد و اجزاء پیوند منظم و زبان ویژه‌ای برقرار است که با آن می‌توان جهان‌بینی دین را مشخص کرد (عنایتی‌راد، 1376: 40).
    امضاء

  9. Top | #28

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    اگرچه جهد و تلاش این نویسندگان به منظور نظام‌مندکردن زبان قرآن امری ممدوح و قابل ستایش است اما متأسفانه نظریات آنها رضایت‌بخش نیست. به نظر می‌رسد که عدم رضایت‌بخشی این نظریات را می‌توان از دو حیث بررسی کرد:
    1. تلقی نادرست از معنای زبان عرفی.
    2. این پندار که می‌توان عدم کفایت زبان عرفی در قرآن را با نظریه‌پردازی زبانی جبران کرد.
    اکنون درباره هریک از این دو حیثیت توضیح می‌دهیم تا منظورمان آشکار شود.
    درباره حیثیت اول (یعنی تعریف معنای زبان عرفی) باید گفت که به نظر می‌رسد در این مورد اندکی سوء‌‌برداشت رخ داده است و به همین‌جهت بوده که بعضی از نویسندگان گمان کرده‌اند که برای توجیه زبان قرآن باید از حد زبان عرفی فراتر رفت. به عنوان مثال در باب ویژگی زبان عرفی گفته‌اند که این زبان به‌طور معمول دارای یک معنا و مفهوم اصلی است که گوینده بر حسب ظاهر، آن را قصد می‌کند (قدردان قراملکی،1381: 76). همان‌طور که از این جمله آشکار می‌شود، نویسنده گمان کرده است که زبان عرفی صرفاً تک بُعدی بوده و دیگر هیچ قابلیتی ندارد. اما به نظر می‌رسد که اگر به‌خوبی درباره این زبان تأمل کنیم، متوجه خواهیم شد که این زبان، برخلاف نظر بعضی از نویسندگان، عرض عریضی دارد و مشتمل بر تشبیه، استعاره، مجاز، حقیقت و سایر ابعاد زبان است. به‌ بیان ‌ساده‌تر، اگر ما به گفتگوی روزانه مردم توجه نماییم، متوجه خواهیم شد که زبان آنها صرفاً دارای یک معنا و مفهوم نیست؛ بلکه دارای توانایی‌ها و قابلیت‌های زیادی است و مشتمل بر انواع گونه‌های گفتار است. از این‌رو به‌نظر نمی‌رسد که بتوان به این زبان به صورت تک بُعدی نگریست و لذا تفسیر بعضی از نویسندگان قابل قبول نیست.
    امضاء

  10. Top | #29

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    از حیث دوم - یعنی ناکافی بودن زبان عرف و جستجو جهت یافتن گزینه بهتر- به نظر می‌رسد که خطایی رخ داده است. همان‌طور که در شرح دیدگاه علامه بیان شد، قرآن دارای حقیقتی متعالی است که در لوح محفوظ قرار دارد و علم الهی سرچشمه آن است و از این رو دارای اِحکامی خاص است؛ اما از آن جا که خداوند قصد هدایت بندگان را داشت و می‌خواست که آنها را با گوشه‌ای از این معارف آشنا سازد؛ لذا به ناچار با مردم به وسیله زبان سخن گفت و آن قرآن را که در لوح محفوظ بود تنزّل داد و به صورت الفاظ درآورد تا قابل درک شود؛ و به جهتِ همین مراتبِ عالیۀ آن است که در روایات آمده قرآن دارای هفتاد بطن است. اما مسأله‌ای که در اینجا مورد غفلت واقع شده، این است که اگر از زبان عرفی تخطی کنیم و فراتر رویم، آن‌گاه می‌توانیم به درک کامل‌تری از قرآن دست یابیم و به همین جهت گفته‌اند که زبان عرف برای فهم قرآن کافی نیست اما اگر به خود آیات قرآن مراجعه کنیم، متوجه می‌شویم که قرآن اختلاف مراتب در خودش را به رسمیت شناخته است. قرآنی که به صورت لفظ درآمده است را قرآنی ساده و قابل‌فهم قرار داده و در سوره قمر آیه 17 می‌فرماید: «وَلَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّکِرٍ». و به جهت عامه‌فهم بودن آن است که همه را به تدبر فراخوانده و مدعی شده که در آن اختلافی نیست. در سوره نساء آیه 82 چنین می‌فرماید: «أَفَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ کَانَ مِنْ عِندِ غَیْرِ اللّهِ لَوَجَدُواْ فِیهِاخْتِلاَفًا کَثِیرًا». بنابراین فهم لایه بیرونی و سطحی قرآن که به صورت لفظ و آیه آیه درآمده است، به‌واسطه زبان عرفی مقدور است؛ ولی نباید پنداشت که اگر از زبان عرفی فراتر رویم، می‌توانیم به فهم لایه‌های عمیق‌تر آن برسیم بلکه خود قرآن راه دسترسی به لایه‌های عمیق‌تر خود را ذکر کرده و فرموده که فقط مطهرون می‌توانند به مرتبه اعلای آن دست یابند. سوره واقعه آیات 75 الی 79 به همین مطلب اشاره کرده و می‌فرماید: «فَلَا أُقْسِمُ بِمَوَاقِعِ النُّجُومِ . وَإِنَّهُ لَقَسَمٌ لَّوْ تَعْلَمُونَ عَظِیمٌ. إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ. فِی کِتَابٍ مَّکْنُونٍ. لَّا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ».
    پس می‌توان با توجه به این آیات گفت که راه‌بردن به لایه‌های عمیق‌تر قرآن به‌وسیله تزکیه نفس و مطهرشدن میسر می‌گردد و نباید پنداشت که با بررسی عمیق در الفاظ می‌توان به فهم عمیق راه یافت.
    امضاء

  11. Top | #30

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    نتیجه‌


    با توجه به مطالب فوق‌الذکر می‌توان نتیجه گرفت که اگر «زبان عرفی» به درستی تفسیر و معنا شود، آنگاه می‌توانیم بگوییم که فهم لایه سطحی و بیرونی قرآن که به صورت الفاظ و کلمات تنزیل یافته است، به‌واسطه زبان عرفی قابل درک است و دیگر هیچ نیازی نیست که ما برای فهم بیشتر قرآن متوسل به برخی علوم و فنون دیگر شویم. برای فهم لایه سطحی قرآن، آشنایی با ادبیات عرب و عرف جامعه کفایت می‌کند. قرآن در لایه سطحی خود به صورت الفاظ بروز پیدا کرده و از آنجا که عموم مردم را خطاب قرار می‌دهد لذا باید گفت که قرآن به زبان عموم مردم سخن می‌گوید. زبان عرفی زبانی است که مشتمل بر آرایه‌های ادبی از قبیل تمثیل، تشبیه، استعاره و مجاز و... می‌باشد و از این رو قرآن نیز از این صناعات در کلام خود بهره می‌گیرد ودر آیات متعددی از تمثیل و تشبیه و... استفاده می‌نماید. البته باید توجه نمود که از آنجا که قرآن در میان فرهنگ اعراب نازل شده لذا در مواردی هم تحت تأثیر فرهنگ آن موقع اعراب واقع شده و در آوردن الفاظ و آرایه‌های ادبی جانب آنها را رعایت کرده است. دقیقاً به همین علت است که می‌گوییم فهم لایه سطحی قرآن منوط به دانستن ادبیات عرب و آشنایی با شرایط محیطی و فرهنگی اعراب است و لذا نیازی به دانستن علوم و فنون دیگر نمی‌باشد؛ اصلاً چطور ممکن است که ما برای فهم قرآن بخواهیم متوسل به علوم و فنون دیگری شویم درحالی که قرآن خود را «نُورًا مُبِینًا» معرفی می‌کند؛ یعنی قرآن نوری آشکار است که تاریکی‌ای در آن قرار ندارد تا به‌واسطه علوم دیگر روشن شود. به علاوه قرآن خود را «تِبْیَانًا لِّکُلِّ شَیْءٍ » نیز معرفی می‌کند و خود را بیانگر هر چیزی می‌داند؛ پس معقول نیست کتابی که بیانگر هر چیزی است در آشکار شدنش نیازمند بیانات دیگر باشد. اما این سخن ما بدین معنا نیست که ما باید همیشه به لایه سطحی قرآن اکتفا نموده و از آن فراتر نرویم. آری باید تلاش کرد که به لایه‌های عمیق‌تر قرآن دست یافت اما مسأله این است که راه فهم لایه‌های عمیق قرآن، تدبر و تفحص در زبان‌شناسی نیست بلکه هرچه انسان در جهت تزکیه و تطهیر نفس پیش برود می‌تواند به تناسب تطهیر خود به فهم عمیق‌تری از قرآن دست یابد. علت اینکه تزکیه نفس را راه پی‌بردن به فهم لایه‌های عمیق قرآن دانستیم این است که قرآن کتابی است که از علم الهی نشأت گرفته و مشتمل بر حقایق متعالی و غیرمادی عظیمی است و لذا زبان که پدیده‌ای است که در بطن اجتماع و توسط مردم پدید آمده، توانایی درک امور غیرمادی و حقایق معنوی را ندارد. از این‌رو نباید پنداشت که تئوری‌پردازی در باب زبان قرآنی می‌تواند ما را در جهت نیل به لایه‌های قرآن کمک کند. قرآن نیز در سوره انفال، آیه 29 می‌فرماید: «یِا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إَن تَتَّقُواْ اللّهَ یَجْعَل لَّکُمْ فُرْقَانًا».
    امضاء

صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 03-04-2010, 15:42

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi