مقدمه
شفاعت از ماده «شَفْع» و به معنای جفت است. شفیع، کسی است که جفت شفاعت شونده می شود، یعنی اگر بنا باشد کاری برای شفاعت شونده صورت گیرد؛ ولی مشکلی در بین باشد، شفاعتگر آن را سامان می بخشد: اگر شفاعت شونده قابلیت لازم را ندارد یا فاعلیت فاعل،1 گسترش لازم را ندارد، شفاعتگر یا قابلیت شفاعت شونده را تکمیل می کند، مثلا عجز و مسکنت او را به رخ می کشد و در پرتو آن، باعث انعطاف فاعل می گردد، یا به فاعلیت و رویکرد فاعل وسعت و توسعه می بخشد؛ مثلاً احسان و کرم او را به عدلش انضمام می کند تا فاعل به عنوان «محسن» و به شیوه «فضل» با مجرم رفتار کند نه به عنوان «عادل» و در پوشش «عدل». ممکن است شفاعتگر، هر دو کار را انجام دهد.2 البته اگر به دلایل یا شواهدی که برای اثبات وجود شفاعتگرانی چون عنصر ایمان و عمل صالح اقامه شده نظر افکنیم،3 متوجّه می شویم، اینگونه نیست که هر شفاعتگری برای شفاعت از دو عامل فوق یا حتی یکی از آنها بهره ببرد. مثلاً صرف دادن قرض به مومنان عامل بخشش گناهان است و این عمل خیر نظری به قابلیت قابل و فاعلیت فاعل ندارد. نیز صرف پاسخ به دعوت خداوند در آوردن ایمان، باعث غفران الهی و نجات از عذاب است و به چیز دیگری نیاز ندارد.