2- در رساله الواح عمادی مینویسد:
گوشت و پوست و همه اعضای بدن متحلل و متبدل میشود، ولی مُدرک تبدیل نمیشود، بسیاری از مردم با از دست دادن اعضای خود [مانند] دست و پای خود، زنده میمانند. دل و دماغ و اعضای درونی را نتوان دانست الا به قیاس با جانورانی دیگر و با تشریح اعضا و خود را مییابی و میدانی ذات خود را با آنکه از جمله اعضا غافل میشود ... . هیچ جزئی از بدن تو نیست مگر که حرارت آن را ناقص گرداند، همچنین مزاج، در حالیکه روح و انانیت تو ناقص تو نیست، پس انانیت تو نه مزاج است و نه عضوی و نه چیز از عالم اجرام (همان، ج2، ص130).
تعقل و ادراک از نظر حکما کارکرد نفس آدمی است، پس بودن انسان به بدن نیست. بسیاری از افراد، اعضا بدن را ندارند، ولی زنده و دَرّاک هستند. تغییرات اجزا باعث میشود هر شخص در هر مرحله، غیر از مرحله قبل باشد، ولی چیزی که تغییرناپذیر است همان شخصیت و فردیت نفس است. سهروردی در عبارات فوق به این نکته نیز اشاره میکند، که انسان از اعضا مهم خود مثل مغز و قلب شناخت دقیق ندارد و نمیتواند داشته باشد، آنچه میداند، از طریق مقایسه یا علم تشریح است. با این سخن میخواهد بگوید انسان به اعضا، آگاهی قبلی ندارد و تنها این دو ابزار، وسیله ارتباطی بدن انسان یا روح او هستند.