دفاع مقدس , خاطرات نبرد یگان جنگاوران ( تکاوران )
بازگویی خاطرات جنگ در کردستان
آزاده جانباز میکاییل احمدزاده -نیروهای بعثی مستقر در هدف پنجم نیز پس از مدتی مقاومت زیرپوشهای سفید خود را به نشانه تسلیم درآوردند. تکاوران غیور بدون فوت وقت، در هدف پنجم مستقر شدند و ما هم بدون معطلی آتش خود را بر روی هدف ششم منتقل کردیم.
حدود ساعت چهار صبح بود که ماموریت یافتیم از پادگان مهاباد به سوی منطقه عملیاتی حاج عمران حرکت کنیم. فرمانداری منطقه، چندین خودرو شخصی برای جابهجایی نیروها در اختیار واحدهای ما قرار داد. با این حال به خاطر تجهیزات زیادی که همراه داشتیم نقل و انتقال ما بیشتر از حد معمول به طول انجامید.سرانجام با تلاش بیوقفه رزمندگان به پیرانشهر رسیدیم. پشت پادگان پیرانشهر روستایی بود به نام بن دره که بنه و وسایل خود را در آن جا پیاده کردیم و منتظر ماندیم تا هوا کاملا تاریک شود.
سرانجام با تلاش بیوقفه رزمندگان به پیرانشهر رسیدیم. پشت پادگان پیرانشهر روستایی بود به نام بن دره که بنه و وسایل خود را در آن جا پیاده کردیم و منتظر ماندیم تا هوا کاملا تاریک شود.
با تاریک شدن هوا به همراه چند نفر از دوستان برای شناسایی منطقه حاج عمران به راه افتادیم. رزمندگان گردان 162 همچنان مقاومت میکردند و جلوی پیشروی دشمن را سد کرده بودند. چند نفر از آنها اطلاعات لازم را درباره محور درگیری در اختیار ما گذاشتند. پس از شناسایی منطقه و محاسبه زمان تقریبی عملیات و محورهای اجرایی عملیات به محل تجمع یگان بازگشتیم و نیروها را شبانه به سوی منطقه عملیاتی حرکت دادیم.
به محض این که دوباره به منطقه رسیدیم با سربازان گردان 162 به صورت ادغامی در یال کدو مستقر شدیم تا شب بعد عملیات را از همان جا آغاز کنیم.
بنا به دستور فرمانده، رأس ساعت مقرر به سوی ارتفاع 2519 حرکت کردیم. با روشن شدن هوا درگیری آغاز شد. نیروهای بعثی در فرصتی که داشتند موقعیت خود را تثبیت کردند و سرسختانه مقاومت میکردند. به همین دلیل گروهان خطشکن ما برای تصرف آن ارتفاع، تلفاتی سنگین را متحمل شد.
گروهان یکم پس از حدود یک ساعت درگیری شدید از منطقهای صعبالعبور گذشت و به گروهان سوم ملحق شد ولی درست در همان لحظه که فرمانده گروهان یکم به وسیله بیسیم اعلام کرد: ما به تپهی موردنظر رسیدهایم و آماده حرکت به سمت جلو هستیم. برای چند لحظه، سکوت در بیسیم حاکم شد. بعد متوجه شدیم که در همان لحظه فرمانده گروهان سوم و معاونش که برای هماهنگی با فرمانده گروهان یکم به سمت او در حرکت بودند، بر اثر انفجار گلوله خمپاره به شهادت رسیدهاند.
از آنجایی که نیروهای عراقی در ارتفاع حساس 2519 دارای استحکامات نفوذناپذیری بودند، عملیات آن روز موفقیتی به همراه نداشت. سرهنگ آذرفر فرمانده جدید لشکر 64 به رزمندگان این لشکر قول داد، در آیندهای نزدیک عملیاتی گسترده را برای تصرف این ارتفاع طراحی کند.
سرهنگ آذرفر مسئولیت حفاظت از مهمترین ارتفاع منطقه، یعنی ارتفاع کدو را به گردان سوار زرهی واگذار کرد و گردان 115 را از خط، آزاد کرد و آن را برای آموزش و سازماندهی به عقب منتقل کرد. پس از ورود گردان 162 به منطقه، گردان 103 نیز که به عنوان احتیاط لشکر بود تحت آموزش قرار گرفت، سپس دستههای شناسایی سه گردان «167، 103 و 115» را از واحدهایشان جدا کرد و آنها را در یگانی مستقل به نام یگان جنگاوران سازماندهی کرد و در روستایی به نام تمرچین در حاج عمران تحت آموزشهای ویژه قرار داد.
شرایط جوی حاکم بر منطقه اجازه نمیداد که در فصل زمستان هیچ نیرویی در منطقه بماند. لذا با بارش اولین برف، نیروهای ما که در ارتفاعات سیاه کوه مستقر بودند به سمت شهر اشنویه عقبنشینی کردند و بعد از مدتی به نیروهای ما پیوستند.
بارش برف در منطقه حاج عمران به اندازهای بود که ارتباط سنگرها تنها با ایجاد تونل در میان برفها امکانپذیر میشد و یگان ما تنها واحد مستقر در خط بود و یگانهای عملکننده و تکاور میبایست برای اجرای عملیات از میان واحد ما میگذشتند.
علاوه بر استقرار خمپارهانداز، واحدهای توپخانه و کاتیوشا نیز در محلهای خود مستقر شدند و ثبت تیرهایشان را انجام دادند. برف و کولاک روز به روز بیشتر می شد. فرمانده لشگر، تیمسار آذرفر، فرمانده واحدهای شرکتکننده در عملیات را احضار کرد و در مورد چگونگی عملیات به آنها توضیحاتی داد و گفت: اکنون دو اصل از اصول اساسی جنگ را رعایت کردهایم.
یکی اصل صرفهجویی در قوا و دیگری اصل تمرکز قوا و اصل سوم که مهمتر از دو اصل دیگر است، غافلگیری دشمن است. شرایط جوی هم به سود ما است و باد به سمت نیروهای بعثی میوزد و برف و کولاکی که به طرف آنها میرود دیدشان را محدود میکند. طبق گفتههای فرمانده لشگر، عملیات میبایست در کولاک شدید انجام میگرفت.