صفحه 3 از 3 نخستنخست 123
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 30

موضوع: بررسی متنی سندی روایات عصمت امامان (علیهم‌السّلام)

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    بررسی متنی روایات «عصمت»


    بیشتر مضمون این دسته از روایات «عصمت»، دربارة شرایطی است که فرد (امام) معصوم لازم یا بهتر بگوییم واجب است که داشته باشد و این صفاتی که در این روایات ذکر شده به نحوی با مطالب و مضامین قرآن ارتباط تنگاتنگی دارند، هرچند که در خود این روایات به صفاتی که در قرآن دربارة شخص امام و شرایط امام بودن وارد شده، اشاره شده است. به همین خاطر، می‌توان به مضمون اینگونه روایات اعتماد کرد و آنها را پذیرفت؛ زیرا یکی از شرایط صحّت حدیث علاوه بر سند حدیث، متن و مضمون حدیث می‌باشد که باید با آیات و مضمون قرآن موافق باشد و مخالف با آن نباشد. اکنون به مطالبی اشاره می‌کنیم که در این روایات در باب شرایط امام بودن اشاره شده است و ارتباط ژرفی با «عصمت» امام به خصوص امامان «اثنی عشر» دارد و به نحوی با مضمون آیات قرآن ارتباط دارد:
    قبل از پرداختن به مضمون این روایات، لغاتی در اینگونه روایات وجود دارد که غریب به نظر می‌رسند و باید تبیین و مشخّص شوند که از جملة آنهاست:
    امضاء


  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #22

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    1ـ «امین الله» یعنی امانت‌دار علم و دین خداوند (ر.ک؛ مجلسی، 1404ق.، ج 2: 386). 2ـ «عالم لا یجهل» یعنی امام عالمی که نادانی در او راه ندارد؛ به عبارت دیگر، امامی که در تمام طول عمر خود، عالم از طرف خداوند است (ر.ک؛ همان: 394). 3ـ عبارت «راع» سرپرست تمام موجودات از طرف خداوند، و عبارت «لا ینکل» یعنی سرپرستی که ضعف در او راه ندارد. عبارات «معدن‌القدس، و الطّهاره، النّسک، الزّهاده» به ترتیب به معنی امامی که معدن (کانون) قدس، پاکی، طاعت، زهد و عبادت باشد (ر.ک؛ همان). 4ـ عبارت «مؤیّد» یعنی قوّت و تقویت شده به وسیلة ملائکه و...، و عبارت «مسدّد» یعنی استوار گشته به وسیلة روح‌القدس (ر.ک؛ همان: 399). 5ـ عبارت «الإبلاج» یعنی دین و علم خداوند، به وسیلة امام معصوم (ع) آشکار و روشن می‌شود و اضافة «سبیل» به «منهاج» یا برای بیان است یا مراد، راه‌های وصول به علوم الهی می‌باشد که امام معصوم (ع) به وسیلة آن، راه وصول به قرب الهی را پیدا می‌کند (ر.ک؛ همان: 400). 6ـ عبارت «واجب حقّ امامه» یعنی هر کس که حقّ واجب امام خود را بشناسد، طعم و شیرینی ایمان خود را می‌یابد، ولی اکثر خلق این معرفت را نسبت به امام ندارند (ر.ک؛ همان). 7ـ عبارت «الهادی المنتجی»، یعنی امامی که رهبر محرم اسرار و امیدبخشی، خداوند است و کلمة «القائم» نیز به معنی امامی که به فرمان خداوند برای امر امامت قیام می‌کند و کلمة «المرتجی»، یعنی امامی که برای شفاعت و خیرخواهی در دنیا و آخرت قیام می‌کند و عبارت «واصطنعه علی عینه»، یعنی امامی که زیر نظر خداوند برای خیرخواهی اهل دنیا تربیت یافته است، همچنان‌که خداوند در قرآن می‌فرماید: ﴿...وَلِتُصْنَعَ عَلَى عَیْنِی﴾ (طه/39) (ر.ک؛ همان: 402). 8ـ عبارت «و مصطفی مِن آل ابراهیم» اشاره به این آیه می‌باشد: ﴿إِنَّ اللّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِیمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِینَ﴾ (آل‌عمران/33)، یعنی برگزیدن، و مراد از «عاهات و آفات»، یعنی امامی که از بلاها و امراضی همچون کوری، لنگ بودن، جُذام، بِرص و یا آفات نفسانی و امراض نفسانی معصوم و پاک باشد (ر.ک؛ همان: 404). 9ـ کلمة «خزّان» جمع «خازن» است که از ریشة «الخزن» گرفته شده است. این ریشه به معنای «حفظ کردن» است. بنابراین، «خزانة» آن مکانی است که محلّ نگهداری چیزی است و خازن، کسی است که نگهدارندة چیزی است (ر.ک؛ فراهیدی، 1409ق.: مادّة خزن؛ ابن‌منظور، 1414ق.: مادّة خزن و راغب اصفهانی، 1362: مادّة خزن). 10ـ عبارت «حبل الله» که مراد از آن دین خدا می‌باشد و علّت تسمیه، آن است که دین واسطة بین خدا و مردم است، چنان‌که به قرآن از آن جهت حبل گفته‌اند. در حدیث ثقلین هست که یک طرف قرآن به دست خداست و طرف دیگر آن به دست شما (اهل بیت)، و در نهج‌البلاغه دربارة قرآن فرموده: «هَذَا القرآن فَإِنَّهُ حَبلُ اللهِ المَتِینِ» (نهج‌البلاغه/ خ 174) و از آن جهت به امامان، پیامبران و قرآن آنگاه که حبل‌الله گفته شود، مراد آن است که واسطة میان خدا و خلق‌، و سبب نجات از گمراهی‌اَند (ر.ک؛ قرشی، 1412ق.: مادّة حبل). 11ـ عبارت «صنم» چیزی است که جز خدا معبود أخذ شود و به قولی، آن چیزی است که جسم یا صورت داشته باشد و اگر جسم یا صورت نداشته باشد، آن را وثن گویند (ر.ک؛ همان: مادّة صنم). 12ـ «وصایت» در لغت به معنای عهد است. گفته می‌شود: «أَوصی إِلَی فلان» یعنی به او عهد کرد. حال اگر متعلّق وصیّت معیّن گردد، بر همان مورد تعیین شده حمل می‌شود، ولی در صورتی که مورد وصیّت معیّن نگردد، حمل بر تمام مواردی می‌شود که تعلّق وصیّت به آن ممکن است (راغب اصفهانی،1362: مادّة وصی). اکنون به مهم‌ترین نکات این احادیث می‌پردازیم:
    امضاء

  4. Top | #23

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    الف) امامت امامان معصوم (ع) کمال دین


    امام رضا (ع) در این مورد و در حدیث اوّل می‌فرمایند که در حجّةالوداع که سال آخر پیامبر (ص) بود، این آیه نازل شد: ﴿...الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینًا...﴾ (المائده/3) و حضرت در ادامه فرمودند که موضوع امامت، از کمال دین است و پیغمبر از دنیا نرفت تا آنکه نشانه‌های دین را برای امّت خود بیان فرمود و راه ایشان را روشن ساخت و آنها را بر شاهراه حق واداشت و علی (ع) را به عنوان پیشوا و امام منصوب کرد، و همة احتیاجات امّت را بیان فرمود. پس هر که گمان کند خدای عزّ و جل دین خود را کامل نکرده، قرآن را رد کرده است و هر که قرآن را رد کند، به آن کافر شده است.
    در مورد کلمة «اکمال» باید گفت که گاهی به معنای اتمام ذات چیزی به کار می‌رود؛ مانند کامل شدن نوع به سبب فصل و کامل شدن خانه به وسیلة ستون‌ها و سقف، و گاهی در اتمام چیزی به سبب محسّنات و متمّمات زاید بر ذاتش استعمال می‌شود؛ مانند کامل شدن انسان به سبب مهارت او در علوم و صنایع، و مقصود از دین در اینجا عبارت از اسلام است که با بیعت عام نبوی و قبول احکام نبوی حاصل می‌شود و نیز مقصود از کامل شدن آن، اتمام ذاتی آن است؛ زیرا که اسلام بر پنج رکن بنا شده که رکن آخر آن ولایت است و آن بیعت با علی (ع) است به امامتریال چون ولایت به معنی محبّت یا اعتقاد ولایت علی (ع) خارج از اعمال قالبی اسلام است. پس نمی‌تواند از ارکان اسلام و متمّمات احکام قالب باشد، ولی به یک اعتبار در خارج ذات اسلام می‌تواند متمّم اسلام باشد؛ زیرا اسلام مانند مادّة ولایت است و چون باید ولایت را هم به آن معنی بگیریم که از ارکان اسلام است و آن عبارت از ایمانی است که در قلب داخل شده، به وسیلة آن حرکت و سیر إلی الله حاصل می‌شود. در این صورت، ولایت به منزلة صورت برای اسلام می‌شود و صورت، اگرچه حاصل از مادّة اسلام می‌باشد و با وجودی که قوام و بقای مادّه به آن است، ولی از ذات مادّه خارج است (گنابادی، 1372، ج 4: 283).
    علاّمه طباطبائی با نادرست دانستن سه احتمال که کلمة «یوم» به معنی دوره و ایّام باشد، نه یک روز خاص که آفتاب در آن طلوع و غروب کرده باشد، می‌فرمایند: «لاجرم و به ناچار باید بگوییم مراد از این کلمه، یک روز معیّن است؛ روزی است که خود آیه در آن روز نازل شده است و قهراً روز نزول این سوره است و این روز، روز غدیر خُم می‌باشد که در مورد ولایت علی (ع) نازل شد؛ یعنی روز هیجدهم ذی‌الحجّة سال ده هجرت می‌باشد» (طباطبائی، 1417ق.، ج 5: 285ـ275).
    امضاء

  5. Top | #24

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    ب) امام معصوم (ع)، عالم‌تر از تمام انسان‌ها


    متکلّمان شیعة امامیّه، علم و کفایت در امامت را در عالی‌ترین حدّ لازم از صفات امام دانسته‌اند. از آنجا که آنان «عصمت» را از صفات لازم امام می‌دانند و با وجود عصمت، علم و کفایت در عالی‌ترین مرتبة آن تحقّق خواهد یافت، با این حال، در مواردی آشکارا از آن نام برده‌اند؛ به عنوان نمونه، شیخ طوسی دومین صفت از صفات امام را علم دانسته، چنین گفته است: «دومین صفت از صفات لازم برای امام، علم به اموری است که به آگاهی از آنها در امامت خویش نیاز دارند؛ اعمّ از آگاهی‌های دینی و دنیوی، مبارزه با دشمنان و جز آن؛ زیرا بدون داشتن چنین آگاهی‌هایی نخواهد توانست به امر امامت قیام کند» (طوسی، 1405ق.: 430). ابن‌میثم بحرانی نیز دربارة علم امام چنین گفته است: «امام باید به همة آنچه که در ایفای مقام امامت به آنها نیاز دارد، عالم باشد، خواه علوم دینی باشد یا علوم دنیوی؛ مانند علم به احکام شرعی، سیاست، آداب و فصل خصومت‌ها؛ زیرا اگر در امور یاد شده جاهل باشد، به آنچه بر او واجب است، با عصمت منافات دارد» (بحرانی، 1406ق.: 179).
    امضاء

  6. Top | #25

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    ج) امام معصوم (ع)، معصوم از گناهان کبیره و صغیره


    در اندیشة متکلّمان امامیّه از جمله شیخ طوسی، امام از همة گناهان کبیره و صغیره معصوم است. ایشان در این باره می‌گوید: «وَ الأئِمَّةُ المُنتَجَبِینَ الَّذِینَ لاَ یَجُوزُ عَلَیهِمُ الخَطَاءِ وَ لاَ فِعلُ القَبِیحِ لاَ صَغِیراً وَ لاَ کَبِیراً...» (طوسی، بی‌تا، ج 8: 429). وی در این باره، میان پیش از امامت و پس از آن، تفاوتی نگذاشته است و در هر دو زمان، امام را از همة گناهان معصوم دانسته است، چنان‌که می‌گوید: «الإِمَامُ مَعصُومٌ مِن أَوَّلِ عُمرِهِ إِلَی آخِرِهِ فِی أَقوَالِهِ وَ أَفعَالِهِ وَ تُرُوکِهِ... » (طوسی، 1410ق.: 98).
    استفاده از واژگانی همچون جواز و عدم جواز صدور گناه از امام، بیانگر اعتقاد به لزوم عصمت امام از گناه در اندیشة مرحوم شیخ است.
    امضاء

  7. Top | #26

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    د) منحصر یافتن خلافت و امامت پس از پیامبران (ع) به امامان معصوم (ع

    منحصر یافتن خلافت و امامت پس از پیامبران (ع) به امامان معصوم (ع)

    از دیدگاه قرآن کریم، کسانی شایستگی پیشوایی بشر را دارند که به مقام خلیفةاللّهی برسند؛ یعنی مقام پیشوایی بشر ریشه در مقام خلافت الهی دارد. از جملة این آیات که به این مطلب اشاره دارد، می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد:
    1ـ ﴿یَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاکَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُم بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ...: اى داوود! ما تو را خلیفه و (نمایندة خود) در زمین قرار دادیم. پس در میان مردم به حق داورى کن...﴾ (ص/26).
    2ـ دربارة عموم پیامبران می‌فرماید: ﴿أُوْلَئِکَ الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ وَالْحُکْمَ وَالنُّبُوَّةَ...: آنها کسانى هستند که کتاب و حُکم و نبوّت به آنان دادیم...﴾ (الأنعام/ 89).
    3ـ ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا...: (به خاطر آورید) هنگامى که خداوند ابراهیم را با وسایل گوناگونى آزمود و او به خوبى از عهدة این آزمایشها برآمد. خداوند به او فرمود: من تو را امام و پیشواى مردم قرار دادم!﴾ (البقره/124).
    4ـ دربارة پیامبران بنی‌اسرائیل می‌فرماید: ﴿وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَکَانُوا بِآیَاتِنَا یُوقِنُونَ: و از آنان امامان (و پیشوایانى) قرار دادیم که به فرمان ما (مردم را) هدایت مى‏کردند، چون شکیبایى نمودند و به آیات ما یقین داشتند﴾ (السّجده/24).
    از این آیات به روشنی به دست می‌آید که مقام امامت، مقام خلافت الهی و نبوّت، موهبتی الهی است و با جعل و نسب الهی تعیین می‌شود، نه با انتخاب و گزینش بشر. از مقامات و شئون یاد شده، دو مقام نبوّت و رسالت از ویژگی‌های پیامبران بوده است و با ختم نبوّت و رسالت، کسی دارای چنین مقامی نخواهد بود. امّا مقام خلافت و امامت پس از پیامبران ادامه خواهد داشت و در روایات نیز به این مطلب که زمین خالی از حجّت و امام معصوم (ع) نمی‌باشد، اشاره شده است؛ مثلاً امام صادق (ع) در این باره می‌فرماید: «إِنَّ الْأَرْضَ لاَتَخْلُو إِلَّا وَ فِیهَا إِمَامٌ: همانا زمین در هیچ حالی از امام خالی نگردد» (کلینی، 1407ق.، ج 1: 433). از آنجا که تا زمین باقی است و بشر در حیات دنیوی به سر می‌برد، خلافت و امامت الهی نیز به مقتضای حکمت و هدایت الهی ضرورت دارد و با توجّه به آیة 124 سورة بقره که می‌فرماید: ﴿لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ﴾؛ یعنی امامت که عهدی است الهی، نصیب ظالمان از ذریّة ابراهیم نخواهد شد و تنها به آن دسته از فرزندان او اختصاص دارد که از هر گونه ظلم پیراسته باشند. بنابراین، باید گفت تا هنگامی که ذریّة حضرت ابراهیم (ع) در دنیا باقی‌اَند، منصب امامت در بین امامان معصوم (ع) از ذریّة او ادامه خواهد یافت.
    امضاء

  8. Top | #27

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    ز) معصوم بودن در تمام طول عمر


    با توجّه به آیة 124 از سورة بقره که می‌فرماید: ﴿لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ﴾، امام باید در تمام طول عمر خود معصوم باشد؛ زیرا وجه استدلال این است که خداوند فرموده است عهد او، یعنی «امامت»، نصیب ظالم نمی‌شود و کسی که مرتکب گناه گردد، خواه آشکار یا پنهان، ظلم کرده است و فرد گناهکار حدود الهی را نقض کرده است و کسی که حدود الهی را نقض کند، ظالم است: ﴿...وَمَن یَتَعَدَّ حُدُودَ اللّهِ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾ (البقره/229). مرحوم طبرسی در این باره می‌فرماید: «کسی می‌تواند امام مردم باشد که از همة گناهان و زشتی‌ها و پلیدی‌ها پاک و به دور باشد؛ زیرا خدای سبحان رسیدن به مقام امامت را از ستمگر نفی کرده است و کسی که از هر گونه ستم و بدی پاک نباشد، به خود یا دیگران ستم کرده است و چنین شخصی شایستة رسیدن به مقام امامت نیست» (طبرسی، 1372، ج 1: 380).
    و) امام معصوم (ع) خزّان (حافظ) علم خدا


    از واژگان و مفاهیمی که امامان معصوم (ع) بارها برای معرّفی خود، در مقام متصدّیان منصب امامت از آن بهره برده‌اند، تعبیر «خزّان الله» است. این مفهوم که امامان (ع) بیش از بیست بار برای تبیین امامت به کار برده‌اند، بیشتر به علم آن بزرگواران اشاره دارد. بر اساس آثار مکتوب و موجود به نظر می‌رسد که این مفهوم برای نخستین بار در دوران امام سجّاد (ع)، آن هم به گونه‌ای مبهم، به کار رفته است. در روایت معتبر از ایشان نقل شده است: «إِنَّ مِنَّا لَخُزَّانُ اللهِ فِی سَمَائِهِ وَ خُزَّانِهِ فِی أَرضِهِ وَ لَسنَا بِخُزَّانِ عَلَی ذَهَبٍ وَ لاَ فِضَّةٍ: همانا از ماست خازنان خدا در آسمان و خازنان او در زمین و ما خازنان بر طلا و نقره نیستیم» (صفّار، 1404ق.: 104).
    از جمله ویژگی‌های «خزّان الله» این موارد است: 1ـ برخورداری از علم ویژه: امام صادق (ع) در این باره می‌فرمایند: «ما (أهل بیت) حجّت‌های خدا میان بندگان او و خازنان او بر علم اوییم» (کلینی، 1407ق.، ج 1: 192). 2ـ عصمت: بر اساس مفهوم «خزان علم الله» امام (ع) نگهدارنده علم الهی است. این مفهوم به نوعی یادآور و بیانگر مفهوم امین‌الله و نیز صفت عصمت است؛ بدین بیان که خداوند حکیم متعال علوم خود را به کسی واگذار می‌کند که معتمد اوست و نسبت به آن علوم خیانت نمی‌کند و این فقط با دارا بودن عصمت محقّق می‌شود. 3ـ مالکیّت بر تمام اشیاء عالم: بر اساس روایاتی که مرحوم کلینی در کتاب شریف الکافی با عنوان «باب أنّ الأرض کلّها للإمام» گردآوری کرده است (ر.ک؛ همان، ج 1: 410ـ407)، خداوند متعال زمین را ملک امامان (ع) قرار داده است. 4ـ منصوب بودن به نصب الهی: از آنجا که گفته شد که «خزّان الله» امین و مورد اعتمادند بر آنچه در آسمان و زمین است که این امر ملازم با عصمت ایشان است. اگر عصمت را لازمة مقام «خزّان الله» دانستیم، نصب الهی نیز نتیجة آن خواهد بود، چراکه صفت عصمت امری نیست که مردم بتوانند آن را بشناسند. امام باقر (ع) در این باره می‌فرمایند: «إِنَّهُ جَعَلَ عَلِیّاً خَازِنَهُ عَلَی مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الأَرضِ: همانا خداوند علی (ع) را خازن خود قرار داد بر آنچه که در آسمانها و زمین است» (صفّار، 1404ق.: 106).
    امضاء

  9. Top | #28

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    ح) عصمت، لطف و موهبت باطنی خداوند به امامان معصوم (ع)


    عدّه‌ای از متکلّمان اسلامی بر این باورند که لطف خدای بزرگ منشأ اصلی ارتباط ناگسستة میان عصمت و عمل اختیاری حضرات معصومان (ع) است. مرحوم سیّد مرتضی در این باره گفته است: «إِعلَم! أَنَّ العِصمَةَ هِیَ اللُّطفُ یَفعَلُهُ تَعَالَی فَیَختَارُ العَبدُ عِندَهُ الإِمتِنَاعَ مِن فِعلِ القَبِیحِ: بدان که عصمت عبارت است از لطف خداوند بر بندة خود است و به واسطة آن، انسان از فعل قبیح امتناع می‌ورزد». وی آنگاه به ریشة لغوی عصمت که به معنای منع است، اشاره کرده و گفته است: «در اصطلاح متکلّمان، این معنا کاربرد خاصّی پیدا کرده است و آن عبارت است از خودداری اختیاری انسان از گناه به واسطة لطفی که خداوند در حقّ او انجام داده است» (علم‌الهدی، 1405ق.، ج 3: 326). شیخ طوسی هم دربارة عوامل عصمت گفته است: «بر مبنای عقیدة معتزله، خداوند در حقّ معصوم لطفی را اعمال می‌کند که با وجود آن، داعی بر ترک واجب و فعل معصیت ندارد، اگرچه بر انجام آن تواناست» (طوسی، 1405ق.: 369). این تعریف یاد شده از خواجه، اختصاص به معتزله ندارد، بلکه مورد قبول متکلّمان امامیّه نیز می‌باشد (ر.ک؛ سیوری، 1422ق.: 343 و بحرانی، 1406ق.: 175).
    از جمله مطالب مهمّ دیگر (در باب صفات امام) که می‌توان به آنها اشاره کرد، موارد ذیل می‌باشد:
    1ـ امین خدا بودن. 2ـ مطهّر از ذنوب و عیوب. 3ـ معدن قداست، طهارت، زهد و عبادت بودن. 4ـ مورد تأیید خدا بودن به وسیلة برگزیدن. 5ـ از عترت پاک پیامبر (ص) بودن. 6ـ تبیین‌کنندة اوامر خداوند. 7ـ حجّت کامل خدا بودن (دارای علم و عصمت الهی). 8ـ معصوم از محارم خدا. 9ـ امر بر معصیت خدا نکردن. 10ـ امان بودن برای ساکنان اهل زمین. 11ـ اجرای تمام و کمال عدل الهی. 12ـ مطهّر شده از سوی خداوند (الأحزاب/33).
    بنابراین، در یک نگاه کلّی می‌توان گفت که امامت و رهبری جامعه باید از آنِ کسی باشد که شرایط مذکور را که ارتباط عمیق با مسألة عصمت دارد، دارا باشد و آشکارا مشخّص شد که این مسئولیّت از آنِ امامان معصوم (اهل بیت) پیامبر (ص) می‌باشد.
    امضاء

  10. Top | #29

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    نتیجه‌گیری


    با توجّه به آنچه بیان شد، از 15 روایتی که در 4 کتاب روایی الکافی، الخصال، معانی‌الأخبار و کفایة‌الأثر ذکر شد، با بررسی سندی مشخّص می‌شود که این روایات، صحیح، حَسَن و یا موثّق می‌باشند؛ زیرا در اینگونه احادیث، بنا بر آنچه گفته شد، اکثر راویان افراد ثقه می‌باشند و اینکه در برخی از احادیث افراد مجهول‌الحالی وجود دارد، این دلالت بر ضعیف بودن حدیث نمی‌کند؛ زیرا در اینگونه احادیث: اوّلاً افراد ثقه‌ای وجود دارند که مورد اتّفاق اهل سنّت و امامیّه می‌باشند. ثانیاً اکثر راویانی که مجهول‌الحال می‌باشند، کسانی هستند که در اسناد روایات کامل‌الزّیارات قرار گرفته‌اند و از آنجا که بنا بر گفتة ابن‌قولویه، همة راویان این کتاب ثقه می‌باشند، می‌توان برای این افراد درجه‌ای از وثاقت قائل شد.
    دربارة مضمون این دست از روایات باید گفت مضمون آنها دربارة صفاتی می‌باشد که یک فرد معصوم برای هدایت انسان‌ها ضرورت دارد آن صفات را دارا باشد و در غیر این صورت، شایستة مقام امامت نمی‌باشد؛ زیرا از جمله صفات ضروری، داشتن صفاتی همچون «عصمت، معصوم از گناهان، امین خدا بودن، مطهّر از ذنوب و عیوب و ...» می‌باشد که دارندة آن توان هدایت انسان‌ها را دارد، در غیر این صورت، خود نیز نیازمند هدایت می‌باشد که با این وجود، توان هدایت دیگران را ندارد. نیز از آنجا که با بررسی انجام شده، مشخّص شد این صفات که ارتباط عمیق با مسألة عصمت دارد، از آنِ امامان معصوم (اهل بیت) پیامبر (ص) می‌باشند و در نتیجه، می‌توان از این روایات بر عصمت امامان معصوم (ع) استدلال کرد.
    امضاء

  11. Top | #30

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    مراجع
    قرآن الکریم. (1415ق.). ترجمة محمّد مهدی فولادوند. تهران: دار القرآن الکریم.
    نهج‌البلاغه. (1385). ترجمة محمّد دشتی. تهران: آدینة سبز.
    ابن‌داود، حسن بن علی. (1342). الرّجال. تهران: دانشگاه تهران.
    ابن‌فارس، احمد. (1404ق.). مقاییس اللّغه. قم: مرکز النّشر.
    ابن‌قولویه، جعفر بن محمّد. (1356). کامل‌الزّیارات. نجف: دار المرتضویّه.
    ابن‌منظور، محمّد بن مکرم. (1414ق.). لسان‌العرب. بیروت: دار صادر.
    اردبیلی، محمّد بن علی. (1403ق.)جامع الرواة. قم: مکتبة آیةالله العظمی المرعشی نجفی.
    بحرانی، میثم بن علی. (1406ق.). قواعد المرام فی علم الکلام. قم: مکتبة آیةالله المرعشی.
    تستری، محمّد تقی. (1410ق.). قاموس الرّجال. قم: مؤسّسة النّشر الإسلامی.
    جوادی آملی، عبدالله. (1381). وحی و نبوّت در قرآن. قم: اسراء.
    جواهری، محمّد. (1430ق.). المفید مِن معجم رجال الحدیث. بیروت: مؤسّسة التّاریخ العربی.
    حلّی، حسن بن یوسف. (1411ق.). رجال. نجف: دارالذّخائر.
    خزّاز رازی، علیّ بن محمّد. (1401ق.). کفایة الأثر فی النّص علی الأئمّة الإثنی عشر. قم: بیدار.
    خوئی، أبوالقاسم. (1371). معجم رجال الحدیث. تهران: مرکز اطّلاعات و مدارک اسلامی.
    ذهبی، محمّد بن أحمد. (بی‌تا). سیر أعلام النّبلاء. مصر: مؤسّسة الرّسالة.
    راغب اصفهانی، حسین بن محمّد. (1362). مفردات الفاظ القرآن. تهران: المکتبة المرتضویّه.
    زبیدی، مرتضی. (1414ق.). تاج العروس. بیروت: دارالفکر.
    سبحانی، جعفر. (1411ق.). بحوث فی الملل و النّحل. قم: مرکز مدیریّت حوزة علمیّه.
    سیوری، فاضل مقداد. (1422ق.). اللّوامع الإلهیّه. قم: مکتب الأعلام الإسلامی.
    شهید ثانی، زین‌الدّین بن علی. (1404ق.). الرّعایة فی علم الدّرایة. قم: کتابخانة آیت‌الله مرعشی.
    صدوق، محمّد بن علی. (1400ق.). الأمالی. بیروت: انتشارات أعلمی.
    ــــــــــــــــــــــ . (1362). الخصال. قم: جامعة مدرّسین.
    ــــــــــــــــــــــ . (1395ق.). کمال‌الدّین و تمام النّعمه. قم: دارالکتاب الإسلامیّه.
    ــــــــــــــــــــــ . (1378ق.). عیون أخبارالرّضا علیه‌السّلام. تهران: نشر جهان.
    ــــــــــــــــــــــ . (1361). معانی الأخبار. قم: جامعة مدرّسین.
    صفّار، محمّد بن حسن. (1404ق.). بصائر الدّرجات. قم: کتابخانة آیت‌الله مرعشی نجفی.
    طباطبائی، محمّدحسین. (1417ق.). المیزان فی تفسیر القرآن. قم: جامعة مدرّسین.
    طبرسی، فضل بن حسن. (1372). مجمع البیان فی تفسیر القرآن. تهران: ناصر خسرو.
    طوسی، محمّد بن حسن. (1373). الرّجال. قم: مؤسّسة النّشر الإسلامی.
    ــــــــــــــــــــــــ . (1420ق.). فهرست. قم: ستاره.
    ــــــــــــــــــــــــ . (1410ق.). الرّسائل العشر. قم: جامعة مدرّسین.
    ــــــــــــــــــــــــ . (1405ق.). تلخیص الشّافی. نجف: مکتبة العلمی الطّوسی و بحرالعلوم.
    ــــــــــــــــــــــــ . (بی‌تا). التّبیان فی تفسیر القرآن. بیروت: دار احیاء التّراث العربی.
    ــــــــــــــــــــــــ . (1411ق.). الغیبه. قم: دارالمعارف الإسلامیّه.
    علم‌الهدی، سیّد مرتضی. (1405ق.). الرّسائل. قم: دار القرآن الکریم.
    فراهیدی، خلیل بن احمد. (1409ق.). العین. قم: نشر هجرت.
    قرشی، علی‌اکبر. (1412ق.). قاموس قرآن. تهران: دارالکُتُب الإسلامیّه.
    کلینی، محمّد بن یعقوب. (1407ق.). الکافی. تهران: دارالکتاب الإسلامیّه.
    گنابادی، سلطان محمّد. (1372). بیان السّعادة فی مقامات العبادة. بیروت: الأعلمی.
    مجلسی، محمّدباقر. (1404ق.). مرآة العقول فی شرح أخبار الرّسول. تهران: دارالکُتُب الإسلامیّه.
    مصباح یزدی، محمّدتقی. (1376). راه و راهنماشناسی. قم: مؤسّسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره).
    مصطفوی، حسن. (1360). التّحقیق فی کلمات القرآن الکریم. تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
    نجّاشی، احمد بن علی. (1365). الرّجال. قم: مؤسّسة النّشر الإسلامی.
    امضاء

صفحه 3 از 3 نخستنخست 123

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi