دلایل نقلی بر خاتمیت پیامبر اسلام (ص)
قبل از تبيين دلايل ختم نبوّت بايد به اين نكته توجه داشت كه اصولاً اقامه دليل عقلى بر ختم نبوّت امكان ندارد؛ يعنى عقل بما هو عقل، آمدن پيامبر ديگری را محال نمىداند.
به تعبیر یکی از متفکرین اسلامی: «اصل نبوّت را مىتوان هم از دليلهاى بروندينى (دليل عقلى) و هم از دليلهاى دروندينى (دليل نقلى) اثبات كرد؛ ولى در انقطاع وحى دليل عقلى بر ضرورت انقطاع خاتميت نداريم؛ يعنى عقل، آمدن پيامبر ديگری را محال نمىبيند؛ جز اينكه دليلهاى دروندينى عقل را متقاعد به پذيرفتن خاتميت مىكند. بنابراين عقل بشرى به ضرورت انقطاع نبوّت و استحاله تداوم آن دست نمیازد؛ بلكه ادراك پايان نبوّت از راه دانشى است كه اگر خداوند به پيامبر نياموخته بود، خود او نيز برآن آگاه نبود؛ بنابراين اگر پيامبر اكرم(ص) ادعای خاتميت نكرده بود، هيچكسى را امكان دستيابى بر اين راز نبود.[۱]
حال كه دليل عقلى بر خاتميت امكان ندارد، پس بايد بهدنبال دليل دروندينى يا نقلى باشيم. بنابراين بايد ديد كه چه دلايل نقلى بر خاتميت وجود دارد؟