ما از نویسنده مى پرسیم: چه اشکالى دارد که خدا گروهى را آموزش دهد تا آنچه را بر صاحب شریعت فرو فرستاده ولى زمان مهلت تبیین آن را نداده است، به مردم ابلاغ کنند و آنها را در زندگى پیراسته از گناه سازد و به مردم بگوید گزارش آنان از صاحب شریعت بر شما حجت است. آیا چنین موهبت الاهى محال است؟!
به بهانه حفظ خاتمیت دیگر آموزهها را انکار نکنیم
پیامبر خاتم …، آورنده آیین اسلام که دین خود را دین خاتم و احکام خود را ثابت و جاودانه معرفى کرده، خود در تعابیرى بسیار روشن از وجود این ویژگى درباره امامان شیعه خبر داده است:
1. از جهتى آنان را عِدْل و همتاى قرآن معرفى مىکند و مىفرماید: کتاب اللَّه وعترتى, ناگفته پیدا است لنگه کتاب معصوم که همان عترت باشد, باید مانند خود کتاب بر مردم حجّت و دارای عصمت باشد.
2. پیامبر به مردم دستور مىدهد که پیروى از عترت, مایه هدایت, و سرپیچى از گفتههاى آنان مایه گمراهى است
ما إن تمسّکتم بهما لن تضلّوا أبداً.
باز درباره امیرمؤمنان مىفرماید:
أنا مدینة العلم وعلىّ بابها.
آیا آگاهى امامان به مسائل عقیدتى و عملى، آگاهى عادى بوده، مانند شاگردى که در کلاس از آموزگار و استاد خود تعلیم مىبیند یا این آموزهها به صورت غیر عادى بوده همچنان که مصاحب موسى را چنین مقامى بود (وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْماً). (کهف(18):65)
اگر امامان معصوم بهواقع مانند انسانهاى عادى بودند, این همه تأکید بر پیروى از آنان چه معنا داشت؟ بنابراین نباید فقط به بهانه حفظ خاتمیت, دیگر آموزهها را نادیده بگیریم.