صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 22

موضوع: عالمتاج قائم‌مقامی{ اّشنایی با شاعران ایران زمین }

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدير بخش
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9091
    نوشته
    3,982
    صلوات
    114
    دلنوشته
    1
    برقامت رعای محمد(ص) صلوات
    تشکر
    7,731
    مورد تشکر
    7,532 در 2,244
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض عالمتاج قائم‌مقامی{ اّشنایی با شاعران ایران زمین }







    عالمتاج قائم‌مقامی


    عالمتاج قائم‌مقامی[۱] متخلص به ژاله (۱۲۶۲، فراهان – ۵ مهر ۱۳۲۶[۲]، تهران) شاعر ایرانی بود. وی مادر حسین پژمان بختیاری می‌باشد.[۳]
    امضاء


  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدير بخش
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9091
    نوشته
    3,982
    صلوات
    114
    دلنوشته
    1
    برقامت رعای محمد(ص) صلوات
    تشکر
    7,731
    مورد تشکر
    7,532 در 2,244
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    زندگی‌نامه


    ژاله در اسفندماه ۱۲۶۲ خورشیدی در فراهان زاده شد. مادرش مریم یا گوهر ملک دختر معین الملک بود و پدرش میرزا فتح‌الله، نبیرهٔ قائم مقام فراهانی. او در پنج سالگی خواندن فارسی و عربی را نزد یک شیخ آغاز کرد و تا پانزده سالگی دروس دیگر را آموخت.


    در پانزده سالگی همراه خانواده اش به تهران رفت و در سال ۱۳۱۷ ق. با دوست پدرش، علی‌مرادخان بختیاری (علی‌مراد خان میرپنج بختیاری، خواهرش همسر سردار اسعد بود ) که در خدمات لشکری و نظامی بود- و دخترانش از ژاله بزرگتر بودند - به ناچار ازدواج کرد و پسرش، حسین پژمان بختیاری را به دنیا آورد. ازدواج آنها پس از دو یا سه سال به جدایی انجامید. پژمان ابتدا تحت سرپرستی پدرش بزرگ شد و با مرگ علی‌مرادخان سرپرستی او بر عهده علی‌قلی خان سردار اسعد و جعفرقلی خان سردار اسعد درآمد تا آن که در ۲۷ سالگی نزد مادرش رفت و تا پایان عمر ژاله با وی بود.


    ژاله 23 ساله بود که نهضت مشروطه به وقوع پیوست، اما او بیشتر شاعری بود درون گرا، چنان که حتی به دلیل شرایط تاریکی که در آن می زیست و اشعار زنانه و سنت شکنی که سروده بود شاعری خود را از دیگران و حتی از فرزندش مخفی می کرد.


    به گفته پژمان، ژاله اواخر عمر را باخواندن کتابهای ادبی، تاریخ و نجوم سپری کرد و در ۵ مهر ۱۳۲۵ ساعت یک بعدازظهر در سن ۶۳ سالگی درگذشت و در امامزاده حسن در جنوب غرب تهران به خاک سپرده شد.
    امضاء


  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    مدير بخش
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9091
    نوشته
    3,982
    صلوات
    114
    دلنوشته
    1
    برقامت رعای محمد(ص) صلوات
    تشکر
    7,731
    مورد تشکر
    7,532 در 2,244
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    نمونه اشعار


    بسته در زنجیر آزادیست سر تا پای من بَرده‌ام ای دوست و آزادی بود مولای من
    از تو گر برتر نباشد جنس زن مانند توست گو، خلاف رای مغرور تو باشد رای من
    در ره احقاق حق خویش و حق نوع خویش رسم و آیین مدارا نیست در دنیای من



    گم شد جوانیم همه در آرزوی عشق اما رهی نیافتم آخر به کوی عشق
    از حجب و از غرور دل خرده‌سنج من شد بهره‌ور ز عشق ولی ز آرزوی عشق



    چه می‌شد آخر ای مادر اگر شوهر نمی‌کردم گرفتار بلا خود را چه می‌شد گر نمی‌کردم
    گر از بدبختیم افسانه خواند داستان‌گویی به بدبختی قسم کان قصه را باور نمی‌کردم
    مگر بار گران بودیم و مشت استخوان ما پدر را پشت خم می‌کرد اگر شوهر نمی‌کردم
    بر آن گسترده خوان گویی چه بودم؟ گربه‌ای کوچک که غیر از لقمه‌ای نان خواهش دیگر نمی‌کردم
    زر و زیور فراوان بود و زیر منتم اما من مسکین تمنای زر و زیور نمی‌کردم
    گرم چون خوش قدم مطبخ نشین می‌ساختی بی‌شک چو او می‌کردم ار خدمت ازو بهتر نمی‌کردم



    ای ذخیره کامرانیهای مرد چند باید برده آسا زیستن؟
    تن فروشی باشد این یا ازدواج؟ جان سپاری باشد این یا زیستن؟



    مردسیما ناجوانمردی که ما را شوهر است مر زنان را از هزاران مرد نامحرم تر است
    آن که زن را بی رضای او به زور و زر خرید هست نا محرم به معنی، ور به صورت شوهر است

    امضاء


  5. Top | #4

    عنوان کاربر
    مدير بخش
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9091
    نوشته
    3,982
    صلوات
    114
    دلنوشته
    1
    برقامت رعای محمد(ص) صلوات
    تشکر
    7,731
    مورد تشکر
    7,532 در 2,244
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    پانویس


    پرش به بالا ↑ به استناد این بیت نام ژاله عالمتاج بود:
    تاج عالم گر منم بی گفتگوی خاک عالم بر سر عالم کنید
    پرش به بالا ↑ معادل ۲۸ سپتامبر ۱۹۴۷
    پرش به بالا ↑ حسن صدیق. نامداران اراک. محمدرضا محتاط. نشر کارا، ۱۳۷۲. ۸۶.
    منابع[ویرایش]
    یاسمن(نعیمه)آرنگ. بیدار خاموش: نقد و بررسی زندگی و شعر ژاله قائم مقامی شاعر آیینه ها، تهران: نشر برزآفرین، 1393
    بنفشه حجازی. تذکره اندرونی: شرح احوال و شعر شاعران زن در عصر قاجار تا پهلوی اول. چاپ نخست. تهران: نشر قصیده سرا، ۱۳۸۲. ص ۷۸ تا ۸۲. شابک ‎۹۶۴-۷۶۷۵-۷۶-۳. برگرفته از اندیشه‌نگاران زن در شعر مشروطه، ص ۱۲۹
    درباره ژاله قائم مقامی- شاعر نقشی با خیال آمیخته
    ژاله قائم مقامی، اولین شاعر فمینیست دوران مشروطیت
    زنی با زبانی چو شمشیر
    ژاله عالمتاج قائم مقامی

    امضاء


  6. Top | #5

    عنوان کاربر
    مدير بخش
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9091
    نوشته
    3,982
    صلوات
    114
    دلنوشته
    1
    برقامت رعای محمد(ص) صلوات
    تشکر
    7,731
    مورد تشکر
    7,532 در 2,244
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    گوهری گم­ گشته در خاک سیاه:

    ژاله قائم­ مقامی، شاعری از فراهان





    من کی ­ام؟ وهم ­آشنایی اندرین تنگ­ آشیان


    خیمه از دوران و از امکان خود برتر زده


    گوهرم من، گوهری گم­ گشته در خاک سیاه


    ۱آتشم من، آتشی سوزان و خاکسترزده


    عشق ناصرالدین ­شاه قاجار به گشت و گذار و نزول اجلال او و خیل سپاهیانش به خانۀ میرزا­فتح­ الله، نبیرۀ میرزاابوالقاسم قائم ­مقام فراهانی (۱۱۵۸-۱۲۱۴ش)،۲ در قصبۀ فراهان۳ زمینه­ ساز پیوندی ناساز بود که حاصل آن، جز کودکی که بعدها شاعری سرشناس شد، شعرهایی سخته و شکوِه ­آمیز بود که زبان حال زنان رنجدیدۀ آن دوران است. سرایندۀ این شعرها عالمتاج قائم­ مقامی، متخلص به ژاله، است.


    ژاله (۱۲۶۲-۱۳۲۵ش) در خاندانی خوشنام و فراخ­ زیست به دنیا آمد. پدرش میرزافتح ­الله بود و مادرش مریم ­خانم (دختر معین ­الملک). ژاله را از پنج سالگی به دست استاد سپردند تا ادب و دانش معمول آن روزگار را بیاموزد و او، به سبب هوشمندی بسیار، در اندک زمانی ادب فارسی و عربی را به خوبی آموخت و در دیگر عرصه ­های علم و دانش پیشرفت بسزا کرد. زندگی­ اش تا ۱۵ سالگی به کسب علم و ادب در فراهان سپری شد.۴ اما دیری نپایید که این سیر یکنواخت زندگی بر هم خورد. اختلاف­ هایی که بر سر مال و مِلک بین پدر ژاله و بستگانش پیش آمد، او را واداشت که به همراه زن و فرزندان راهی تهران شود تا شاید با حمایت صدر اعظم چاره ­ای بیابد و از تنگنای مالی بدر آید. در نزدیکی محل زندگی آنها در تهران جماعتی از بختیاریان می ­زیستند که یکی از آنان فرماندۀ سواران بختیاری، علیمرادخان، بود؛ یگانه کسی که در زمان ورود شاه به خانۀ میرزافتح­ الله که نظامیان از هیچ­گونه بی­ رسمی فروگذار نکردند، همراهانش را از دست ­درازی و ناجوانمردی بازداشت. اینک سرنوشت بار دیگر او را بر سر راه میزبان و خانوادۀ او قرار داده بود. آشنایی پدر ژاله با علیمرادخان اندک ­اندک به دوستی نزدیک بدل شد، تا آنجا که وی دختر زیبا، پرهنر و دانش­ آموخته و هوشمند میرزا را که هنوز ۱۶ سال نداشت، از وی خواستگاری کرد. پدر و مادر ژاله که از ته قلب به این پیوند راضی نبودند، برای رهایی خانواده از تنگنا رضا دادند.۵ علیمرادخان بختیاری در آن هنگام مردی چهل و اند ساله و آبدیده بود که ظاهراً در دربار قاجار اعتباری داشت و میرزافتح ­الله را از مساعدت­ های خود بی­ بهره نمی­ گذاشت.۶ در حقیقت، آن­گونه که حسین پژمان بختیاری (۱۲۷۹ -۱۳۵۳ش)، فرزند ژاله، بیان داشته و از اشاره­ های پیاپی خود شاعر نیز پیداست، او در این میانه قربانی مصلحت ­های خانوادگی شده است.۷ ژاله از همان آغاز با این پیوند بی ­شگون مخالف بود، زیرا احساس می­ کرد که با این زناشویی نه فقط آزادیش از کف رفته، که زجرِ هم ­صحبتی و هماغوشی با کسی که او را از حیث ظاهر و نیز خلق و خوی و منش و رفتار دوست نمی ­دارد و قرین خود نمی ­داند بر آن افزوده شده است. به ­ویژه که شویش از نظر دانش و بینش و احساسات ژرف با وی فاصلۀ بسیار داشت.
    امضاء


  7. Top | #6

    عنوان کاربر
    مدير بخش
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9091
    نوشته
    3,982
    صلوات
    114
    دلنوشته
    1
    برقامت رعای محمد(ص) صلوات
    تشکر
    7,731
    مورد تشکر
    7,532 در 2,244
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    هرچند بنا به گزارش سفرنامه ­نویسان اروپایی که با ساختار خانوادگی و اجتماعی ایل بختیاری در آن دوره آشنایی داشتند، زنان بختیاری ارزش و اهمیت ویژه­ ای در میان ایل خود داشتند و در همۀ عرصه‌های اجتماعی و سیاسی و اقتصادی در کنار مردان حضور داشتند و تصمیم­ گیری می­ کردند و حتی ”زنان کشورهای غربی که از حق رأی برخوردار بودند“ به آنها غبطه می­ خوردند،۸ اما به نظر نمی ­رسد که خان بختیاری این­ گونه قوانین پیشرفتۀ ایل خود را به نظر موافق نگریسته باشد. سرخوردگی از شوی که جز ژاله همسر یا همسران دیگری هم داشت و از او یا آنها صاحب فرزند هم بود۹ شاعر را واداشت تا طفل خود را رها کند و به خانۀ پدری بازگردد. این در حالی بود که مادر و پدر هردو از دنیا رفته بودند و او باید محکوم ارادۀ برادری ضعیف حال و اسرافکار و شیفتۀ بنگ و باده می ­بود که بعدها او را نیز از دست داد. خواهری هم داشت که فقط یک بار در شعری به او اشاره می ­کند.۱۰ ژاله به سبب قوانین آن دوران از دیدار فرزند محروم می­ شود و تلاش­ هایش به جایی راه نمی ­بَرد.۱۱ در آن روزان و شبان، یگانه همدم و هم ­رازش شعر است و از این راه است که سر درد دل با سماور و آینه و دستگاهِ فِرِمو و مانند اینها را باز می ­کند.۱۲
    امضاء


  8. Top | #7

    عنوان کاربر
    مدير بخش
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9091
    نوشته
    3,982
    صلوات
    114
    دلنوشته
    1
    برقامت رعای محمد(ص) صلوات
    تشکر
    7,731
    مورد تشکر
    7,532 در 2,244
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    هرچند ژاله خود را تیره­ بخت می­ داند،۲۱ میوۀ این تیره ­روزی و یکه­ نشینی ارمغانی بس گرانبهاست: پدیداری شعر زن­ باور (فمینیستی) برای نخستین­ بار در ادب فارسی.۲۲ شعر ژاله نوعی خودسرنوشت ­نگاری است، اما در همان حال که از دردهای زندگی خصوصی خود شکوه سر می ­دهد، در حقیقت از زبان زنان جامعه ­اش سخن می­ گوید و می­ کوشد بانگ بلند فریادهای درگلوشکستۀ آنان باشد.۲۳
    امضاء


  9. Top | #8

    عنوان کاربر
    مدير بخش
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9091
    نوشته
    3,982
    صلوات
    114
    دلنوشته
    1
    برقامت رعای محمد(ص) صلوات
    تشکر
    7,731
    مورد تشکر
    7,532 در 2,244
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    بانگ زنان در شعر ژاله


    این شاعر بزرگ و توانا بیشتر برای شعرهای زنانه و مردستیزش شناخته شده است. او از آغاز تا انجام زندگی، جز پژمان، با مردانی روبه ­رو بود که یا او را به اندک پشیزی از کف نهادند (پدرش)،۲۴ یا با بنگ و افیون دست به گریبان بودند و مرده­ ریگ و دارایی خانواده را به باد دادند (برادرش)،۲۵ یا با خودکامگی و خودبینی او را شکستند و خوار داشتند (همسرش).۲۶ اما در این میان، بیش از همه از همسرش شکوه دارد که او را از هیچ­ نظر با خود همال و همسان نمی ­داند:


    هم ­صحبت من طرفه شوهری­ ست


    شوهر نه، که بر رفته آذری­ ست


    باریک و سیاه و بلند و سخت


    در دیدۀ من چون صنوبری ست۲۷


    . . .


    ریشش به بناگوشم آنچنانک


    در مردمک دیده نشتری­ ست


    بر گردن من چون طناب دار


    پیوسته از آن دست چنبری­ ست


    در پنجۀ او جسم کوچکم


    چون در کف شاهین کبوتری ­ست


    با ریش حنابسته نیمه­ شب


    وصفش چه کنم؟ وحشت آوری­ ست


    گویی ملک­الموت عالَم ­ست


    یا از ملک­ الموت مظهری­ ست۲۸


    بعضی از توصیف­ های ژاله از علیمرادخان اگرچه با خوارداشت و ریشخند همراه است، به ”مدح شبیه به ذم“ شبیه است، چه او را در عین اینکه جمیع اضداد می ­نامد، میهن ­پرست، دوستدار شکوه ایران باستان، دوستدار فردوسی و شاهنامه، آزادی­ خواه و ضداستعمار هم می ­شناساند.۲۹ با این همه، ظاهر آن است که خان بختیاری از آن دسته آزادی­ خواهانی بود که نتوانسته بودند آزادی را در چارچوب کوچک خانۀ خود محقق کنند؛ به ­ویژه خانه­ ای که بانویی هوشمند و دانش ­آموخته در آن می ­زیست که ستایشگر تجدد بود و مردم فرنگ را که ”گه چراغِ برق“ سازند، ”گه تِرن، گه تلگراف“ سپاس می ­گزارد و نازِش به گذشته و زیستن در دیروز و غفلت از فردا را می­ نکوهید و مایۀ پس ­ماندگی جامعه می ­دانست.۳۰


    هرچند شعر ژاله آیینۀ زندگی نابسامان و بربادرفتۀ او و ستم­ هایی است که در آشفته ­بازاری از اندیشه­ ها و مرام ­های ناهمخوان بر او می­رود،۳۱ اما فقط در حدیث نفس و دلتنگی­ هایش خلاصه نمی ­شود. او هشیارانه از آنچه در جامعۀ کور و سنت ­زده ­اش بر زنان می­ گذشت آگاه بود، جامعه­ ای که به ­رغم زمزمه­ های آزادی­ خواهی و تجدد که از گوشه و کنار آن برمی­ خاست، بافتی سنتی و کهنه داشت و زمانی دیر می­ طلبید تا این زمزمه ­ها به مشی و منش واقعی بدل شود و زنان و دختران موجوداتی ارزشمند به شمار آیند. وارثان خودکامۀ مشروطه­ خواهی نیز ”آزادی اندیشه، بیان و اجتماعات“ و ”مشارکت زنان را در فرایند سیاسی“ و به تبع آن، فعالیت­های جدی اجتماعی را برنمی­تابیدند، بل ”با آن دشمنی می ­ورزیدند.“۳۲ از این روست که شاعر در بیشتر شعرهایش از ستمی که بر زنان جامعه می ­رود بی­ پروا سخن می­ گوید و آرزو می­ کند که دختران از مادر زاده نشوند یا آنکه برای حقوق ازدست­رفته بکوشند:


    کاشکی از مشیمۀ مادر


    دختران سر برون نیارندی


    ور به زهدان درون نشاید ماند


    هم در آن حجله جان سپارندی


    یا پی اخذ حق رفته ز دست


    دستی از آستین برآرندی۳۳


    با این همه، ژاله خوشبینانه برآن است که سرانجام نسیم ”آزادی نوع زن“ از مغرب ­زمین به سوی شرق خواهد وزید و آینده­ ای روشن و به دور از سیه ­روزی و دربندماندگی را برای زنان سرزمینش پیش­بینی می­ کند. او پیوند چشم و گوش بسته و بی­ اختیار زنان را با مردان ”تن­ فروشی“ می­ نامد۳۴ و اینکه مردان زنان را ”منزل“ می­ نامند۳۵ یا با آنها همچون اشیا رفتار می­ کنند۳۶ بر او گران می­ آید. از این رو خواهان یکی شدن زنان و گردهمایی آنان به شیوۀ زنان فرنگ است و بر ضعف روح، نقص فکر و نبود اعتماد به نفس در آنان می­ تازد و در حقیقت، بر نظام مردسالاری خرده می­ گیرد که حقوق زن را در پناه شرع و عرف و سنت نادیده گرفته است و آنچه برای زن ممنوع و نکوهیده و درخور مجازاتی صعب است، برای مرد حق مسلّم به شمار می­ آید:۳۷


    مرد اگر مجنون شود از شور عشق زن رواست


    زآنکه او مردست و کارش برتر از چون و چراست


    لیک اگر اندک هوایی در سر زن راه یافت


    قتلِ او شرعاً اگر جایز نشد عرفاً رواست۳۸
    امضاء


  10. Top | #9

    عنوان کاربر
    مدير بخش
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9091
    نوشته
    3,982
    صلوات
    114
    دلنوشته
    1
    برقامت رعای محمد(ص) صلوات
    تشکر
    7,731
    مورد تشکر
    7,532 در 2,244
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    اندیشه­ های ژاله دربارۀ حقوق زنان به اندیشه­ های میرزافتحعلی آخوندزاده نزدیک می­ن ماید.­۳۹ او در شعری ”ازدواج شرعی“ را در ”عهد کفراندوزِ“ خود ”زنایی شرع­رنگ“ یا ”نکاحی با نکال آمیخته“ می­ نامد.۴۰ برابری بین زنان متعدد یک مرد را نیز ناممکن می­ خواند.۴۱ همچنین، ازدواج مردان را با دختران نُه ساله و نابالغ کاری زشت و منکَر می ­داند که حتی حیوانات از آن ابا دارند، اما مردان آن را نشانۀ مردانگی می­ شمارند.۴۲ آشکار است که وی، مانند آخوندزاده، خواهان تغییر قوانین زن­ ستیز عصر خود است: خدا در این جهان زن را به فراموشی سپرده، با مسکین­ گدازان همنوا شده است و سرنوشت زن در دست دو خداست؛ ”کان یکی اکبر، این یک اصغر بود.“۴۳ این خشم و شکستگی در او تا بدانجاست که در یکی از شعرهایش که زنان را ”گرامی زرخریدان“ خطاب می­ کند، از آنان می­ خواهد تا پشت شوهران ناکس را زیر بار زندگی خم کنند، اما به آنان پند می ­دهد که اگر از شوهران نیکی دیدند، آنان را به نیکی پاسخ گویند.۴۴ بی ­بی­ خانم استرآبادی نیز زنان را پندی از همین دست می ­دهد.۴۵
    امضاء


  11. Top | #10

    عنوان کاربر
    مدير بخش
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9091
    نوشته
    3,982
    صلوات
    114
    دلنوشته
    1
    برقامت رعای محمد(ص) صلوات
    تشکر
    7,731
    مورد تشکر
    7,532 در 2,244
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    ناکامی­ های پیاپی ژاله در زندگی، از وی شاعری اندوهگین و دلتنگ، بدبین و نازکدل، گوشه­ گیر و تنها ساخته بود. زندگی در جامعه­ ای واپس ­مانده و سنت ­زده، جنگ و شکست و در پی آن قراردادهای خفت­ بار، چنگ­اندازی بیگانگان به خاک میهن، جنگ­ های داخلی، فقر و بیچارگی مردم، احساس اجحاف و نبود آزادی عرصۀ زندگی را بر همگان، و از آن جمله ژاله، تنگ کرده بود. در کنار این سیه ­روزی­ ها نبودِ یار و همدمی موافق، دشواری بیوه بودن، جدایی دردناک از فرزند و مرگ عزیزان، و دست آخر پیری و تنگدستی او را افسرده و نومید کرده بود. به همین سبب، چشم ­انداز زندگی درونی و برونی او تاریک است، تا آنجا که بر کمتر شعری از او درخشش امید نوری می­ تاباند.­۴۶ آن­گونه که از شعر ژاله برمی­ آید، پس از تجربۀ تلخ آن پیوند نا خوش، بر این گمان بود که می­ تواند همسر دلخواه خود را بیابد و ”تن دردفرسود و جان نزار“ش در سایۀ او کمی بیاساید:


    به خود گفتم از دست این بختیاری


    گر آسوده گردم شود بخت یارم


    یکی شوی فاضل گزینم که با او


    جهان را دو روزی به شادی گذارم۴۷
    امضاء


صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 03-04-2010, 15:42

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi