واقعيت اين است كه اديان پيشين به دليل رشدنيافتگي بشر، پس از گذشت زماني محدود، با تحريف كتب مقدّس و راه يافتن تأويلات و توجيهات احبار و رهبانيان، به شرك گراييدند و معارف نابي كه توسط پيامبران در اختيار بشر قرار گرفتند در زير خرافه جهالت و تحريف كمرنگ ميشوند. اما با كتابت قرآن در زمان خود رسول اكرم صلياللهعليهوآله و اهتمام كامل مسلمانان به حفظ دستاورد وحي، عملاً زمينههاي تحريف حقايق و معارف ديني از بين رفت و معارف عميق و اصيل آسماني در اختيار بشر قرار گرفت؛ معارفي عميق و ذوبطون كه كمال علم و فهم بشر به عمق آن نميرسد و از طراوت آن نميكاهد. اين در حالي است كه به اعتراف مسيحيت اناجيل چهارگانه با فاصله زماني بيست تا هفتاد سال پس از به اصطلاح به صليب كشيده شدن حضرت عيسي مسيح عليهالسلام (!) نگاشته شدند و تدوين برخي از كتب عهد قديم، كه جزو كتب مقدّس يهود و مسيحيت هستند، به فاصلههاي زماني دويست و يا سيصد سال پس از خروج از مصر بازميگردد.