صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 29

موضوع: خاتمیت از دیدگاه استاد مطهرى و اقبال لاهورى

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض خاتمیت از دیدگاه استاد مطهرى و اقبال لاهورى

    خاتمیت از دیدگاه استاد مطهرى و اقبال لاهورى


    چکیده


    بحث «خاتمیت‏» در دوره معاصر در کلام جدید صورت تازه‏اى به خود گرفت; روشنفکران دینى با رویکردى متمایز از نگاه سنتى و با پرسشهایى برآمده از تفکر مدرنیستى، به تحلیل خاصى از وحى، نبوت و خاتمیت پرداختند; این نوع نگرش به مساله با سخنان اقبال لاهورى آغاز شد و با نقدهاى شهید مطهرى بر سخنان وى، این نظریه گسترش و تکامل یافت . در این مقاله به دیدگاه این دو بزرگوار درباره «خاتمیت‏» و نقدهاى شهید مطهرى بر دیدگاه اقبال لاهورى پرداخته شده است; و در پایان نقد دکتر سروش بر استاد مطهرى و پاسخ آن بیان گردیده است .
    امضاء

  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    متن


    «ما کان محمد ابا احد من رجالکم و لکن رسول الله و خاتم النبیین‏» (2)
    مساله خاتمیت از مباحث مهم کلامى است که هر چند مى‏توان اشاراتى پیرامون آن در آثار متکلمان، فلاسفه و عرفا یافت، اما این بحث‏به‏طور مستقل و صریح در آثار پیشینیان مطرح نبوده است، بلکه طرح و شکوفایى آن را در دوره معاصر و بیشتر توسط روشنفکران دینى شاهد هستیم . در این میان بیش از همه، استاد مطهرى پیرامون این موضوع بحث و بررسى کرده است . آنچه در این نوشتار مى‏آید، تحلیلى است از دیدگاههاى استاد مطهرى در باب خاتمیت; همچنین در این مقاله، با استفاده از اندیشه‏هاى ایشان، نظریات برخى از نواندیشان دینى معاصر را در زمینه خاتمیت نقد و بررسى خواهیم کرد .
    یکى از لوازم و پیامدهاى نظریه تجربه دینى انگارى وحى، «عدم خاتمیت‏» ، «بسط پذیرى تجربه نبوى‏» و گسترش دایره نبوت به سایر انسانهاى عادى است که در اینجا به بحث و بررسى این مساله مى‏پردازیم .
    ظهور دین اسلام، با اعلام جاودانگى و واپسین دین الهى بودن آن و پایان یافتن دفتر نبوت با آخرین رسول الهى توام بوده است . این دو نکته در علم کلام با عنوان «خاتمیت‏» مطرح شده‏اند که جزو اصول مسلم اسلام است .
    بحث «خاتمیت‏» در دوره معاصر در کلام جدید صورت تازه‏اى به خود گرفت; روشنفکران دینى با رویکردى متمایز از نگاه سنتى و با پرسشهایى برآمده از تفکر مدرنیستى، به تحلیل خاصى از وحى، نبوت و خاتمیت پرداختند; این نوع نگرش به مساله با سخنان اقبال لاهورى آغاز شد و با نقدهاى شهید مطهرى بر سخنان وى، این نظریه گسترش و تکامل یافت .
    امضاء

  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    مسلمانان همواره «ختم نبوت‏» را امر واقع شده تلقى کرده‏اند و هیچ گاه براى آنان این مساله مطرح نبوده که پس از حضرت محمد صلى الله علیه و آله پیامبر دیگرى خواهد آمد; در بین مسلمانان، اندیشه ظهور پیامبر یا پیامبرانى دیگر، در ردیف انکار خداوند و انکار قیامت، ناسازگار با ایمان به اسلام و تفکر اسلامى و بدعت در دین تلقى شده است، اما نواندیشان دینى بدون آن که در آیات و روایات تامل کافى بکنند، تفسیر خاصى از وحى و نبوت ارائه مى‏دهند که لازمه آن «عدم انقطاع وحى‏» و «نفى خاتمیت‏» است; بدین سبب گفته مى‏شود، تجربه نبوى یا تجربه شبیه به تجربه پیامبران به طور کامل قطع نمى‏شود و همیشه وجود دارد یا در مورد این که هر کس مى‏تواند رسولى بشود، باید اذعان داشت که کسى ممکن است‏براى خودش نبى شود و احوال خاصى بیابد و یا این سخن که امروز دوران ماموریت نبوى پایان یافته است، اما مجال براى بسط تجربه نبوى باز است .
    امضاء

  5. Top | #4

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    عقل و خاتمیت


    در مورد خاتمیت نمى‏ توان استدلال عقلى آورد; آنچه در توضیح آن بیان شده و مى ‏شود جنبه معقول سازى ( است، نه جنبه برهانى و استدلالى ; (Reasoning) به عبارت دیگر بحث‏خاتمیت، یک بحث درون دینى نقلى است که به گفته علامه حلى (726 - 648 ق) در کتاب واجب الاعتقاد، از ضروریات دین اسلام است .
    فاضل مقداد (م . 826 ق) نیز در شرح کلام علامه حلى در این زمینه، سه دلیل نقلى مى‏آورد، که یکى آیه مبارکه: «ما کان محمد ابا احد من رجالکم و لکن رسول الله و خاتم النبیین‏» (3) است و دیگرى گفته رسول خداست که فرمود: «لا نبى بعدى‏» (4) و سومى اجماع است که ملحق به دلیل نقلى مى‏باشد; زیرا اعتبارش را از سننى که اجماع کاشف آن است مى‏گیرد . (5)
    اندیشمندان عصر ما نیز به این مساله معترفند; از باب نمونه، کسانى مى‏گویند:
    «ما به نحو کامل بر معیارهاى این مساله [خاتمیت] واقف نیستیم; مقتضاى حکمت الهى این بود که پس از پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله پیامبر دیگرى مبعوث نگردد .» (6)
    همچنین جاودانگى و کامل بودن دین مبین اسلام، خاتمیت آن را به اثبات مى‏رساند; با توجه به آیاتى که از جهانى بودن دعوت اسلام و جاودانگى آن سخن مى‏گویند، احتمال مبعوث شدن پیامبرى که شریعت اسلام را نسخ کند نفى مى‏شود . (7)
    امضاء

  6. Top | #5

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    «خاتمیت و کمال دو امر متلازمند; یعنى، ممکن نیست که دین و آیینى، خود را خاتم ادیان بداند و داعیه کمال نداشته باشد و یا آن که داعیه کمال نهایى داشته باشد و خود را به عنوان دین خاتم معرفى ننماید .» (8)
    موضوع خاتمیت در روایات متعددى تصریح شده است که همگى آنها بر ختم نبوت به وسیله پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله دلالت دارند:
    «ارسلت الى الناس کافة، بى ختم النبیون .» (9)
    یعنى: براى تمام مردم فرستاده شدم و توسط من نبوت پایان داده شد .
    امام على علیه السلام‏نیز بر این حقیقت تاکید مى‏فرماید و پیامبر اسلام را ختم‏کننده صحیفه وحى معرفى مى‏کند:
    «بابى انت و امى، [یا رسول‏ا . . ]. لقد انقطع بموتک ما لم ینقطع بموت غیرک من النبوة و الانباء و اخبار السماء خصصت‏حتى صرت مسلیا عمن سواک و عممت‏حتى صار الناس فیک سواد .» (10)
    یعنى: پدر و مادرم فداى تو اى رسول خدا با مرگ تو رشته‏اى پاره شد که در مرگ دیگران این گونه قطع نشد، با مرگ تو رشته پیامبرى و فرود آمدن پیام و اخبار آسمانى گسست .
    «خاتمیت و کمال دو امر متلازمند; یعنى، ممکن نیست که دین و آیینى، خود را خاتم ادیان بداند و داعیه کمال نداشته باشد و یا آن که داعیه کمال نهایى داشته باشد و خود را به عنوان دین خاتم معرفى ننماید .» (8)
    موضوع خاتمیت در روایات متعددى تصریح شده است که همگى آنها بر ختم نبوت به وسیله پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله دلالت دارند:
    «ارسلت الى الناس کافة، بى ختم النبیون .» (9)
    یعنى: براى تمام مردم فرستاده شدم و توسط من نبوت پایان داده شد .
    امام على علیه السلام‏نیز بر این حقیقت تاکید مى‏فرماید و پیامبر اسلام را ختم‏کننده صحیفه وحى معرفى مى‏کند:
    «بابى انت و امى، [یا رسول‏ا . . ]. لقد انقطع بموتک ما لم ینقطع بموت غیرک من النبوة و الانباء و اخبار السماء خصصت‏حتى صرت مسلیا عمن سواک و عممت‏حتى صار الناس فیک سواد .» (10)
    یعنى: پدر و مادرم فداى تو اى رسول خدا با مرگ تو رشته‏اى پاره شد که در مرگ دیگران این گونه قطع نشد، با مرگ تو رشته پیامبرى و فرود آمدن پیام و اخبار آسمانى گسست .
    امضاء

  7. Top | #6

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    دیدگاه اقبال لاهورى در باب خاتمیت


    در ابتداى بحث اشاره شد نخستین کسى که در باب تبیین و تفسیر خاتمیت در عصر جدید سخن گفت، اقبال لاهورى است و استاد مطهرى هم در برخى از آثار خود نظر وى را سخت‏به باد انتقاد گرفت و سروش هم نقدهایى بر نظریه شهید مطهرى و توجیهى براى نظریه اقبال لاهورى دارد .
    مطالب اقبال لاهورى پیرامون خاتمیت در سه محور قابل جمع بندى است:
    1 - اقبال لاهورى سخن خود را در باب خاتمیت از سرشت وحى آغاز مى‏کند; وى در سخنان خود از سرشت وحى، نوعى از دیدگاه تجربه دینى و از سنخ غریزه را در نظر گرفته است; اقبال لاهورى این مساله را در چارچوب اندیشه برگسونى و تجربه‏گرایى دینى طرح مى‏کند; از این حیث که متاثر از فلسفه حیات برگسون (Bergson) است، وحى را از نوع غریزه مى‏داند و از حیث دیگر، از سنت تجربه دینى که در آثار شلایرماخر و ویلیام جیمز شکل گرفته، رنگ پذیرفته و وحى را نوعى تجربه معرفى مى‏کند .
    امضاء

  8. Top | #7

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    «پیامبر را مى‏توان همچون نوعى از «خودآگاهى باطنى‏» تعریف کرد که در آن «تجربه اتحادى‏» تمایل به آن دارد که از حدود خود لبریز شود و در پى یافتن فرصتهایى است که نیروهاى زندگى اجتماعى را از نو توجیه کند یا شکل تازه‏اى به آنها بدهد; در شخصیت وى، مرکز محدود زندگى در عمق نامحدود خود فرو مى‏رود، تنها به این قصد که بار دیگر با نیروى تازه ظاهر شود و کهنه را براندازد و خط سیرهاى جدید زندگى را آشنا سازد .» (11)
    بنابراین نبوت و پیامبرى نوعى تجربه دینى است و از این جهت هیچ فرقى میان پیامبران و عارفان وجود ندارد; تنها اختلاف (روان‏شناختى) که در بیان این دو نوع خودآگاهى پیامبران و عارفان هست این است که عارف نمى‏خواهد پس از آرامش و اطمینانى که با «تجربه اتحادى‏» پیدا مى‏کند به زندگى این جهانى باز گردد، در حالى که پیامبران دغدغه اصلاح جامعه را در سر دارند و تنها به نجات خود بسنده نمى‏کنند; از این رو بازگشت پیامبر جنبه خلاقیت و ثمربخشى دارد .
    امضاء

  9. Top | #8

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    2 - اقبال لاهورى با تاثیرپذیرى از تحلیل اگوست کنت (بنیانگذار مکتب پوزیتیویسم) از مراحل تاریخ، معتقد بود که پیامبران متعلق به دوران حاکمیت غرایز هستند . طرح تکامل کنت در زمینه تحول اندیشه بشرى (قانون سه مرحله‏اى) عبارت است از:
    الف) مرحله خداشناسى (کلامى)، که بر اساس آن تفکر درباره جهان تحت‏سلطه ملاحظات فوق طبیعى، دین و خدا قرار دارد .
    ب) مرحله ما بعدالطبیعى (فلسفى)، که توسل به نیروهاى فوق طبیعى با اندیشه فلسفى درباره ذات پدیده‏ها، و نیز توسعه ریاضیات، منطق و دیگر نظامهاى فکرى غیر جانبدارانه جایگزین مى‏شود .
    ج) مرحله اثباتى (علمى)، که علم یا مشاهده دقیق واقعیتهاى تجربى و آزمایش روشمند نظریه‏ها، شیوه‏هاى مسلطى براى متراکم ساختن معرفت مى‏شود . (12)
    امضاء

  10. Top | #9

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    بر این اساس، اقبال لاهورى اعتقاد داشت که:
    1 - بشر دوران کودکى و دوران بزرگسالى خود را تجربه کرده است; آدمى در دوره کودکى تحت فرمان شهوت و غریزه است و در دوره بزرگسالى و پس از بلوغ، تحت‏حاکمیت عقل، که تنها همان سبب تسلط وى بر محیط است، و چون عقل تولد یافت، بایستى آن را با جلوگیرى از اشکال دیگر معرفت، تقویت کند . بنابراین در دوره جدید (بزرگسالى بشر) چیزى به نام خرد استقرایى ( reasoninductive) پا به عرصه گذاشته است که انسان را بر طبیعت و محیط اطرافش چیره ساخته و به جاى غرایز نشسته است . (13)
    2 - پیامبرى، نوعى انرژى روانى است که به وسیله آن در اندیشه فردى و انتخاب راه زندگى، از طریق پیروى از دستورها، داورى‏ها، انتخابها و راههاى عمل حاضر و آماده، صرفه‏جویى مى‏شود; اما در دوره جدید با تولد عقل و ملکه نقادى - که عصر سیطره غریزه به پایان رسیده است - بساط وحى برچیده و نبوت متوقف مى‏شود . بنابراین وحى و پیامبرى متعلق به دوران سیطره غریزه است; چرا که وحى نوعى غریزه است . (14)
    3 - پیامبر اسلام میان جهان قدیم و جهان جدید ایستاده است; تا آنجا که به منبع الهام وى مربوط مى‏شود، به جهان قدیم تعلق دارد، و از آنجا که پاى روح الهام وى در کار مى‏آید، متعلق به جهان جدید است; (15) به عبارت دقیقتر، منبع وحى همان غریزه است که در جهان قدیم حاکمیت داشت و محتواى آن تاکید بر خرد استقرایى دارد . به نظر اقبال لاهورى، ظهور و ولادت اسلام، همان ظهور و ولادت عقل برهانى استقرایى است که اسلام با این کار، بشر را از دوره کودکى (یعنى سلطه غرایز) به مرحله بلوغ و بزرگسالى (یعنى تحت فرمان عقل) رساند .
    دکتر شریعتى هم رهیافتى مشابه رهیافت اقبال لاهورى دارد، با این تفاوت که وى قرائتى شیعه‏گونه از خاتمیت مى‏دهد و اقبال لاهورى قرائتى تسننى; به عبارت دیگر، شریعتى همان تبیین اقبال لاهورى را به طور کامل مى‏پذیرد و یک نکته را بر آن مى ‏افزاید و آن این که زمان ختم رهبرى از بیرون را 250 سال دیرتر اعلام مى‏کند . وى مى‏ پذیرد که:
    «از این پس انسان بر اساس طرز تربیتش، قادر است که بدون وحى و بدون نبوت جدید، خود روى پاى خودش به زندگى ادامه دهد و آن را کامل کند . بنابراین دیگر نبوت ختم است، خودتان به راه بیفتید .» (16)
    امضاء

  11. Top | #10

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    3 - از نظر اقبال لاهورى، اندیشه خاتمیت را نباید به این معنا گرفت که در سرنوشت نهایى زندگى، عقل کاملا به جاى عاطفه نشسته است; چنین چیزى نه امکان‏پذیر است و نه مطلوب . ارزش عقلانى و پیامد اندیشه خاتمیت، این است که نسبت‏به هر تجربه باطنى (عرفانى)، نگرشى انتقادى فراهم مى‏آورد; چرا که حجیت و اعتبار ادعاى اشخاص مبنى بر این که با عالم فوق طبیعت ارتباط دارد، به پایان رسیده است .
    «کار این اندیشه آن است که در برابر ما چشم انداز تازه‏اى از معرفت، در میدان تجربه درونى مى‏گشاید . این کار نیمى از شعار مسلمانى است، و به کار نیم آن مى‏نماند که با برهنه کردن نیروهاى طبیعى از لباس خالقیتى که فرهنگهاى کهن بر آن پوشانده بودند، اسلام روح مشاهده از روى نقادى در تجربه خارجى را ایجاد کرده و آن را پرورش داده است . بنابراین، به تجربه باطنى و عارفانه، هر اندازه هم که غیرعادى و غیرمتعارفى باشد اکنون باید به چشم یک تجربه کاملا طبیعى نظر شود و مانند سیماهاى دیگر تجربه بشرى، نقادانه مورد بحث و تحلیل قرار گیرد .» (17)
    به اعتقاد اقبال لاهورى اگر ارتباط شخصى با عالم فوق طبیعت قطع شود، پس این تجارب را هم باید تجاربى زمینى و طبیعى محسوب کرد و این تجارب را - بر خلاف تجارب پیامبران - مورد نقادى و ارزیابى قرار داد; شاهد بر این مطلب، سخنان پیامبر به ابن صیاد است . و به همین خاطر است که وظیفه تصوف در اسلام، تنظیم و تنسیق تجارب عرفانى بوده است .
    امضاء

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi