صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 13

موضوع: اشعار ویژه وفات حضرت فاطمه معصومه (س)

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض اشعار ویژه وفات حضرت فاطمه معصومه (س)



    تو معصومه ای پاک بی انتهایی
    تو عشق علی ابن موسی الرضایی

    هزاران برابر ز شاهی فراتر

    بود در حریم تو شغل گدایی

    ملک تا به پابوست آمد چنین گفت

    بنازم چه صحنی عجب بارگاهی

    چو سر میگذارم به روی ضریحت

    دلم میشود غرق نور الهی


    گره میشود باز از کار عالم

    اگر در قیامت شفاعت نمایی

    شدی بهر دیدار یار از مدینه

    به سمت دیار خراسان تو راهی

    تو را داغ دلدار بستر نشین کرد

    امان از غریبی امان از جدایی

    شما همچو زینب به راه برادر

    ز هستی گذشتی و گشتی فدایی

    قم و مردمش اهل دین و ولایند

    ولی وای بر کوفه بی وفایی

    تو هرگز ندیدی لب و چوب خیزر

    ندیدی شراب و غم بی حیایی

    تو هرگز ندیدی سری روی نیزه

    ندیدی تنی که ندارد عبایی

    تو هرگز ندیدی به جسم رضایت
    زند پیر مردی لگد یا عصایی


    و زینب که تنهاست ما بین گودال

    نه عباس و اکبر نه یک تیگاهی

    دلم سوخت ای منتقم زود برگرد

    که شیعه غریب است آخر کجایی؟

    شاعر : محسن اوجانی




    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض



    منت ز بخت دارم و نصرت ز کردگار
    کافکند در دیار قمم روزگار، بار

    خوش بار یافتم به حریمى که جبرئیل
    بى‏اذن خادمان به حریمش نجسته بار

    این بارگاه بضعه باب الحوائج است
    کز وى رواست، حاجت مخلوق روزگار

    این پیشگاه فاطمه بنت موسى است
    کز بعد فاطمه به زنان دارد افتخار

    خارى اگر به کف پاى زائرش گیرد
    ملک، به سوزن مژگان، ز پاش گیرد خار

    دختر بدین جلال، نپرورده مام دهر
    دختر بدین مقام، نیاورده روزگار

    چشم فلک ندیده و نشنیده گوش دهر
    دختر بدین جلالت و بانو بدین وقار

    اى بانوى بلند مقام فلک جناب
    اى خانم رفیع مکان بزرگوار

    هم دختر امامى و هم خواهر امام
    هم عمه امامى و هم نور هشت و چار

    تنها نه چشم من به در توست منتظر
    چشم دو عالم است ‏بر این در، به انتظار

    اى والى ولایت عصمت! به عصمتت
    چشم کرم ز بنده این آستان، مدار

    مسکین «طرب‏» ز درگه لطفت کجا رود؟
    امیدوار بر توأم، امید من بر آر


    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض



    کرامت هست آن جایی که سائل می شود پیدا
    اگر چه دست و پـا گم می شود، دل می شود پیدا

    گره از مشهد و قم وا نگشته بر نخواهد گشت
    برادر خواهری اینگونه مشـکل می شود پیـــدا

    ز هر دلــشوره ای دل را به دریــای تو باید زد
    که قدر اشک از امواج ساحل می شود پیدا

    دل ایران ز لطف سایه ی خورشید مشهد گرم
    و قم همشیره اش چون ماه کامل می شود پیدا

    دو دلبر از جناب حضرت موسی بن جعفر چون
    حسین و زینبی حیدر شمایل می شود پیدا

    بدون زهر هم معصو مه ی دور از رضا می مرد
    مـــثالش زینـب کبـــری، دلایـــل می شود پیــدا


    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  5. Top | #4

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض




    امشب اين دل گشته بينِ سينه گم
    مهدي صاحب زمان آيد به قم

    شالِ ماتم را به سر انداخته
    ناله‌اش بر جان شرر انداخته


    گويدش اي عمه‌ي چشم انتظار
    آمدم بالين تو من بى قرار

    آمدم در شهر قم يارت شوم
    من در اين غربت پرستارت شوم


    طاهره، مرضيه، ماهِ عالِمِه
    اي كريمه، اي رضيه، فاطمه

    اي كه نامت شبه نامِ مادرم
    در برت با يادِ مادر مضطرم

    عمه جان معصومه بين بسترى
    لحظه‌ ى ناله شبيه مادرى



    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  6. Top | #5

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض



    ملیكه ی ارض و سماء ، ای زینب امام رضاع
    كی میدونه درد غربت،چه جوری آروم می گیره

    كی میدونه ، چقدر سخته، كسی تو غربت بمیره
    ای ابر بی بارون ببار،بر دشت و بر هامون ببار

    در عزای اون، نیمه جونی، كه بین نامردا اسیره
    چشم براه یه، آشنا مونده ،تا به راه اون بمیره

    ملیكه ی ارض و سماء ، ای زینب امام رضاع
    توی مهتاب نگاهت، فقط از شب كینه داره

    روی لب های عطش بارش، نوایی دیرینه داره
    می ذاره رو خاكا سرش، با ذكر زهرا مادرش

    تك ستاره ی، غربت شبهاش ،می رسه آخر به پیشش
    مثل بارونه، وقتی می زاره، سر رو دامن حبیبش

    ملیكه ی ارض و سماء ، ای زینب امام رضاع
    نگاهش می گه كه انگار، غروب غم روبروشه

    شده كاری ،همون زهری، كه یك عمره در گلوشه
    حجره شده كرببلا،بالا گرفته روضه ها

    چشمه می جوشه، زیر پای این، چشمه ای كه روضه خونه
    این دم آخر ، از مدینه تا كربلا داره نشونه

    شاعر:سید مجید بنی فاطمه



    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  7. Top | #6

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض



    بعد از پدر حالا نگارم را گرفتند
    از من تمام روزگارم را گرفتند


    از این جدایی جان من بر لب رسیده
    هستیِ من تاب و قرارم را گرفتند



    انگار قسمت نیست وصل ما دوباره
    در ساوه شوق بی شمارم را گرفتند



    اما خیالت تخت هر جایی رسیدم
    خویشان و نزدیکان کنارم را گرفتند



    حالم بد است اما خدا را شکر در قم
    با مهربانی حال زارم را گرفتند



    با احترام و عزت و شوکت کمی از
    این بار غم هایی که دارم را گرفتند



    حتی زمان پر زدن از این قبیله
    مردم همه دور مزارم را گرفتند



    در شام اما خواهری مضطر چنین گفت:
    یارب ببین دار و ندارم را گرفتند



    بالا و پایین رفتن از ناقه چه سخت است
    وقتی همه ایل و تبارم را گرفتند



    نیمی ز معجر سوخت...نیمی را کشیدند
    اصلا تمام اعتبارم را گرفتند



    در گوش من مانده صدای ذوالجناحش
    میگفت: با نیزه سوارم را گرفتند



    یک "یادگاری" بود... اما در خرابه
    "بنت الحسین" آن یادگارم را گرفتند



    شاعر : محمد جواد شیرازی


    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  8. Top | #7

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض





    من که اینگونه عزادار غم جانانم
    ز غم یار شرر بار شدم حیرانم

    در فراقی که پریشانم و سرگردانم
    دلشکسته شده، بیمار شدم میدانم

    روبرو با تن هفده گل پرپر سخت است
    دیدن جسم پر از نیزه و خنجر سخت است

    من و زینب به جگر آه، مکرر داریم
    هر دو هفده بدن بی سر و پرپر داریم

    به روی سینه خود داغ برادر داریم
    و از این داغ دلی خسته و مضطر داریم

    ولی از ماتم زینب دل من محزون است
    آه، در روضه او دیده من پر خون است


    گر چه از زهر جفا سوخت برادر جگرش
    ارغوانی شد و افتاد روی بال و پرش

    و اگر تار شد آن لحظه دو چشمان ترش
    نه لگد بر سر او خورد، نه سنگی به سرش

    به خدا دلبر من راهی گودال نشد
    سینه اش زیر سم اسب لگد مال نشد

    شاعر : رضا باقریان



    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  9. Top | #8

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض



    ای سر نهاده بر قدمت سرفرازها
    مخفی نماند از نظرت سوز و سازها

    هم دختر امامی و هم خواهر امام
    آری خدای داده تو را امتیاز ها


    معصو مه ای و جلوه ای ازعصمت بتول
    در جان توست ز آیه تطهیررازها

    تو دختر گرامی موسی بن جعفری (ع)
    جویند چاره از کرمت چاره سازها

    کوی تو را بهشت نخوانم که از صفا
    قم را بود به جنت فردوس نازها

    تا آورند دامن لطف تو را بدست
    مردم برند بر سر کو یت نمازها


    ای از حجاب عفت و عصمت گشوده دست
    بر حل مشکلات و به رفع نیازها

    سر تا بپا حقیقت و آئینه دلت
    هر گز کدر نشد ز غبار مجازها


    قم شاهد است داغ دلت را که داشتی
    از دوری برادر به سوز و گدازها

    این ما کجا و مدح تو ای آنکه جبرئیل
    باشد به بام وصف تو از نغمه سازها


    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  10. Top | #9

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض



    ابری شده است حال و هوای نگاهتان

    بغض غروب می چكد از هر پگاهتان

    دلتنگیِ غمی چقدر موج می زند

    در اشكهای نیمه شبِ گاه گاهتان

    چشمان صحن آینه هم تار می شود

    با غربتی كه می چكد از اشك و آهتان

    همراه گریه های تو از دست می رویم

    پائین پای روضة شال سیاهتان

    عطر مزار مادر سادات می رسد
    از یاسهای هر سحر بارگاهتان

    « فردا چه خاكهای ندامت به سر كند

    امروز هر دلی كه نشد خاك راهتان »

    اینقدر كه پر از تب اندوه و ناله ای

    شاید دلت گرفته به یاد سه ساله ای

    می گفت چشمهای ترش درد می كند

    قدش خمیده و كمرش درد می كند

    از بسكه سوخت دامن معصوم خیمه ها

    حتی نگاه شعله ورش درد می كند

    طوفان تازیانه و باران سنگها !

    بیخود كه نیست بال و پرش درد می كند

    می سوخت غرقِ حسرت خورشید نیزه ها
    خُب پس بگو چرا جگرش درد می كند


    از لطف دستهای نوازشگری كه بود

    دیگر تمام موی سرش درد می كند

    آرام قلب خسته اش از دست رفته بود

    چشم به خون نشسته اش از دست رفته بود


    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  11. Top | #10

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض



    تو معصومه ای پاک بی انتهایی

    تو عشق علی ابن موسی الرضایی

    هزاران برابر ز شاهی فراتر

    بود در حریم تو شغل گدایی

    ملک تا به پابوست آمد چنین گفت

    بنازم چه صحنی عجب بارگاهی

    چو سر میگذارم به روی ضریحت

    دلم میشود غرق نور الهی

    گره میشود باز از کار عالم

    اگر در قیامت شفاعت نمایی

    شدی بهر دیدار یار از مدینه

    به سمت دیار خراسان تو راهی

    تو را داغ دلدار بستر نشین کرد

    امان از غریبی امان از جدایی

    شما همچو زینب به راه برادر

    ز هستی گذشتی و گشتی فدایی

    قم و مردمش اهل دین و ولایند

    ولی وای بر کوفه بی وفایی

    تو هرگز ندیدی لب و چوب خیزر

    ندیدی شراب و غم بی حیایی

    تو هرگز ندیدی سری روی نیزه

    ندیدی تنی که ندارد عبایی

    تو هرگز ندیدی به جسم رضایت
    زند پیر مردی لگد یا عصایی

    و زینب که تنهاست ما بین گودال

    نه عباس و اکبر نه یک تیگاهی

    دلم سوخت ای منتقم زود برگرد

    که شیعه غریب است آخر کجایی؟

    شاعر : محسن اوجانی



    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi