مدير محتوايي (14-01-2019), نرگس منتظر (04-05-2019)
موضوعات تصادفی این انجمن:
- اوصاف عارفان حقيقي در كلام امير المومنين...
- پنجره اي براي تماشاي خداوند
- بامن تماس بگیرید
- (...◕✿◕◕✿◕ زنان تاثیر گذار برسیر و سلوك...
- یکی اون بالاست که مارو دوست داره
- تشرف مقام معظم رهبری محضر حضرت بقیة الله...
- آیت الله بهجت(ره) و کرامت حضرت معصومه
- عارف در نماز چه مي جويد؟
- چهار ذکر و چهار حقیقت پیرامون خداوند
- ◄* ▐*► پيامي از سوي خدا ◄* ▐*►
❤ |
ستاره ای بدرخشید و.....
آیت الله العظمی محمد تقی بهجت فومنی در اواخر سال 1334 (هجری قمری) در خانواده ای دین دار و تقواپیشه، در شهر مذهبی فومن واقع در استان گیلان، چشم به جهان گشود. هنوز 19 ماه از عمرش نگذشته بود که مادرش را از دست داد و از اوان کودکی طعم تلخ یتیمی را چشید.
درباره نام آیت الله بهجت خاطره ای شیرین از یکی از نزدیکان آقا نقل شده است که ذکر آن در این جا جالب می نماید، و آن این که: پدر آیت الله بهجت در سن 17-16 سالگی بر اثر بیماری وبا در بستر بیماری می افتد و حالش بد می شود به گونه ای که امید زنده ماندن او از بین می رود وی می گفت: در آن حال ناگهان صدایی شنیدم که گفت:
با ایشان کاری نداشته باشید، زیرا ایشان پدر محمد تقی است.
تا اینکه با آن حالت خوابش می برد و مادرش که در بالین او نشسته بود گمان می کند وی از دنیا رفته، اما بعد از مدتی پدر آقای بهجت بیدار می شود و حالش رو به بهبودی می رود و بالاخره کاملا شفا می یابد.
چند سال پس از این ماجرا تصمیم به ازدواج می گیرد و سخنی را که در حال بیماری به او گفته شده بود کاملا از یاد می برد.
بعد از ازدواج نام اولین فرزند خود را به نام پدرش مهدی می گذارد، فرزند دومی دختر بوده، وقتی فرزند سومی را خدا به او می دهد، اسمش را محمد حسین می گذارد، و هنگامی که خداوند چهارمین فرزند را به او عنایت می کند به یاد آن سخن که در دوران بیماری اش شنیده بود می افتد، و وی را محمد تقی نام می نهد، ولی وی در کودکی در حوض آب می افتد و از دنیا می رود، تا اینکه سرانجام پنجمین فرزند را دوباره محمد تقی نام می گذارد و بدینسان نام آیت الله بهجت مشخص می گردد، و پدر در زیر عکس کودکی ایشان محمد تقی ثانی نوشته است.
کربلایی محمود بهجت، پدر آیت الله بهجت از مردان مورد اعتماد شهر فومن بود و در ضمن اشتغال به کسب و کار، به رتق و فتق امور مردم می پرداخت و اسناد مهم و قباله ها به گواهی ایشان می رسید. وی اهل ادب و از ذوق سرشاری برخوردار بوده و مشتاقانه در مراثی اهل بیت (علیهم السلام) به ویژه حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) شعر می سرود، مرثیه های جان گدازی که اکنون پس از نیم قرن هنوز زبان زد مداحان آن سامان است.
باری، آیت الله بهجت در کودکی تحت تربیت پدری چنین که دل سوخته اهل بیت (علیهم السلام) به ویژه سید الشهداء (علیه السلام) بود، و نیز با شرکت در مجالس حسینی و بهره مندی از انوار آن بار آمد. از همان کودکی از بازی های کودکانه پرهیز می کرد و آثار نبوغ و انوار ایمان در چهره اش نمایان و عشق فوق العاده به کسب علم و دانش در رفتارش جلوه گر.
تا این که تحصیلات ابتدایی را در مکتب خانه فومن به پایان برد، و پس از آن در همان شهر به تحصیل علوم دینی پرداخت.
به هر حال، روح کمال جو و جان تشنه او تاب نیاورد و پس از طی دوران مقدماتی تحصیلات دینی در شهر فومن، به سال 1348 (هجری قمری) هنگامی که تقریبا 14 سال از عمر شریفش می گذشت به عراق مشرف شد و در کربلای معلی اقامت گزید.
بنا به گفته یکی از شاگردان نزدیک ایشان، معظم له خود به مناسبتی فرمودند: بیش از یک سال از اقامتم در کربلا گذشته بود که مکلف شدم.
آری، دست تربیت حضرت رب سبحانه همواره بندگان شایسته را از اوان کودکی و نوجوانی تحت نظر جهان بین خود گرفته و فیوضاتش را شامل حال آنان گردانیده و پیوسته می پاید، تا در بزرگی، مشعل راهبری راهپویان طریق الی الله را به دستشان بسپارد.
بدین سان، آیت الله بهجت حدود چهار سال در کربلای معلی می ماند و از فیوضات سیدالشهداء (علیه السلام) استفاده نموده و به تهذیب نفس می پردازد و طی این مدت بخش معظمی از کتاب های فقه و اصول را در محضر استادان بزرگ آن دیار مطهر می خواند.
در سال 1352 (هجری قمری) برای ادامه تحصیل به نجف اشرف مشرف می گردد و قسمت های پایانی سطح را در محضر آیات عظام از جمله مرحوم آیت الله آقا شیخ مرتضی طالقانی، حاج سید محمد هادی میلانی و آقا سید ابوالقاسم خویی (رحمه الله) به پایان می رساند.
با این همه، همت او تنها مصروف علوم دینی نبوده، بلکه عشق به کمالات والای انسانی هماره جان ناآرام او را به جستجوی مردان الهی و اولیاء برجسته وا می داشته است.
یکی از شاگردان آیت الله بهجت می گوید: در سال های متمادی که در درس ایشان شرکت می جویم هرگز نشنیده ام که جز در موارد نادر درباره خود مطلبی فرموده باشد. از جمله سخنانی که از زبان مبارکش درباره خود فرمود، این است که در ضمن سخنی به مناسبت تجلیل از مقام معنوی استاد خود حضرت آیت الله نائینی (رحمه الله) فرمود:
من در ایام نوجوانی در نماز جماعت ایشان شرکت می نمودم، و از حالات ایشان چیزهایی را درک می کردم.(1)
ویرایش توسط سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)* : 11-01-2019 در ساعت 19:35
سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
که با این درد اگر دربند درمانند درمانند
مدير محتوايي (14-01-2019), نرگس منتظر (04-05-2019)
❤ |
در محضر استادان
آیت الله بهجت پس از اتمام دوره سطح، و درک محضر استادان بزرگی چون آیات عظام: آقا سید ابوالحسن اصفهانی (رحمه الله) آقا ضیاء عراقی (رحمه الله) و میرزای نائینی (رحمه الله)، به حوزه گرانقدر و پر محتوای آیت حق حاج شیخ محمد حسین غروی اصفهانی (رحمه الله) معروف به کمپانی وارد شد و در محضر آن علامه کبیر به تکمیل نظریات فقهی و اصولی خویش پرداخت، و به یاری استعداد درخشان و تأییدات الهی از تفکرات عمیق و ظریف و دقیق مرحوم علامه کمپانی، که دارای فکری سریع و جوال و متحرک و همراه با تیزبینی بوده، بهره ها برد.
آیت الله محمد تقی مصباح درباره استفاده آیت الله بهجت از استادان خود می گوید: در فقه بیشتر از مرحوم آقا شیخ محمد کاظم شیرازی - که شاگرد مرحوم میرزا محمد تقی شیرازی و از استادان بسیار برجسته نجف اشرف بود - استفاده کرده، و در اصول از مرحوم آقای نائینی و سپس بیشتر از مرحوم آقا شیخ محمد حسین کمپانی اصفهانی فایده برده بودند، هم مدت استفاده شان از مرحوم اصفهانی بیشتر بود و هم استفاده های جنبی دیگر.(2)
سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
که با این درد اگر دربند درمانند درمانند
مدير محتوايي (14-01-2019), نرگس منتظر (04-05-2019)
❤ |
سیر و سلوک و عرفان
آیت الله بهجت، در ضمن تحصیل و پیش از دوران بلوغ، به تهذیب نفس و استکمال معنوی همت گمارده، و در کربلا در تفحص استاد و مربی اخلاق برآمده و به وجود آقای قاضی که در نجف بود پی می برد و پس از مشرف شدن به نجف اشرف از استاد برجسته خویش حضرت حاج شیخ محمد حسین اصفهانی (کمپانی) استفاده های اخلاقی می نماید.
آیت الله مصباح حفظه الله در این باره می گوید:
پیدا بود که از نظر رفتار هم خیلی تحت تأثیر مرحوم آقا شیخ محمد حسین اصفهانی بودند، چون گاهی مطالبی را از ایشان با اعجابی خاص نقل می کردند و بعد نمونه هایش را ما در رفتار خود ایشان می دیدیم. پیدا بود که این استاد در شکل گرفتن شخصیت معنوی ایشان تأثیر بسزایی داشته است.
هم چنین در درس های اخلاقی آقا سید عبدالغفار در نجف اشرف شرکت برجسته و از آن استفاده می نمود، تا اینکه در سلک شاگردان آیت حق، عالم ربانی، عارف نامی، نادره روزگار، مربی نفوس مستعده، حضرت آیت الله سید علی قاضی - رضوان الله تعالی علیه - در آمده و در صدد کسب معرف از ایشان بر می آید، و در سن 18 سالگی به محضر پر فیض عارف کامل حضرت آیت الله سید علی آقای قاضی (رحمه الله) بار می یابد، و مورد ملاطفت و عنایات ویژه آن استاد معظم قرار می گیرد و در عنفوان جوانی چندان مراحل عرفان را سپری می کند که غبطه دیگران را بر می انگیزد.
آیت الله مصباح حفظه الله می فرماید:
ایشان از مرحوم حاج میرزا علی آقای قاضی مستقیما در جهت اخلاقی و معنوی بهره برده و سال ها شاگردی ایشان را کرده بودند. آیت الله قاضی از کسانی بودند که ممحض در تربیت افراد از جهات معنوی و عرفانی بودند، مرحوم علامه طباطبایی (قدس سره) و مرحوم آیت الله آقا شیخ محمد تقی آملی و مرحوم آیت الله آقا شیخ علی محمد بروجردی و عده زیادی از بزرگان و حتی مراجع در جنبه های اخلاقی و عرفانی از وجود آقای قاضی بهره برده بودند. آیت الله بهجت از اشخاص دیگری نیز گهگاه نکاتی نقل می کردند مثل مرحوم آیت الله آقا شیخ مرتضی طالقانی و دیگران.....
خود آقای بهجت نقل می کردند: شخصی در آن زمان در صدد بر آمده بود که ببیند چه کسانی سحر ماه مبارک رمضان در حرم حضرت امیر (علیه السلام) در قنوت نماز وترشان دعای ابوحمزه ثمالی می خوانند، آن طور که خاطرم هست اگر اشتباه نکنم کسانی را که مقید بودند این عمل را هر شب در حرم حضرت امیر (علیه السلام) انجام بدهند شمرده بود و بیش از هفتاد نفر شده بودند.
به هر حال، بزرگانی که تقید به جهات عبادی و معنوی داشتند در آن عصرها زیاد بودند. متأسفانه در عصر ما کمتر این نمونه ها را مشاهده می کنیم. البته علم غیب نداریم، شاید آن کسانی که پیش تر در حرم ها این عبادت ها را انجام می دادند حالا در خانه هایشان انجام می دهند، ولی می شود اطمینان پیدا کرد که تقید به اعمال عبادی و معنوی سیر نزولی داشته و این بسیار جای تأسف است.
یکی دیگر از شاگردان آقا (حجت الاسلام و المسلمین آقای تهرانی) جریان فوق را به صورت ذیل از حضرت آیت الله بهجت برای نگارنده نوشته است:
شخصی در آن زمان شنیده بود که در گذشته هفتاد نفر در حرم حضرت امیر (علیه السلام) در قنوت نماز وترشان دعای ابوحمزه ثمالی را می خواندند، آن شخص تصمیم گرفته بود ببیند در زمان خودش چند نفر این کار را انجام می دهند، رفته بود و شمارش کرده و دیده بود تعداد افراد نسبت به زمان سابق تقلیل پیدا کرده و مجموعا پنجاه نفر (آن طور که بنده تهرانی به یاد دارم) در حرم (اعم از نزدیک ضریح مطهر، و رواق های اطراف) دعای ابوحمزه را در دعای نماز وتر خود قرائت می کنند.(3)
فلسفه
آیت الله بهجت، اشارات ابن سینا و اسفار ملاصدرا را نزد مرحوم آیت الله سید حسین باکوبه ای فراگرفته است.(4)
سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
که با این درد اگر دربند درمانند درمانند
مدير محتوايي (14-01-2019), نرگس منتظر (04-05-2019)
❤ |
هجرت به قم
ایشان پس از تکمیل دروس، در سال 1363 (هجری قمری) مطابق با 1325 (هجری شمسی) به ایران مراجعت کرده و چند ماهی در موطن خود فومن اقامت گزید و بعدا در حالی که آماده بازگشت به حوزه علمیه نجف اشرف بود، قصد زیارت حرم مطهر حضرت معصومه (علیهماالسلام) و اطلاع یافتن از وضعیت حوزه قم را کرد، ولی در طول چند ماهی که در قم توقف کرده بود، خبر رحلت استادان بزرگ نجف، یکی پس از دیگری شنیده می شد، لذا ایشان تصمیم گرفت که در شهر مقدس قم اقامت کند.
در قم از محضر آیت الله العظمی حجت کوه کمره ای استفاده کرده و در بین شاگردان آن فقید سعید درخشید. چند ماهی از اقامت حضرت آیت الله العظمی بروجردی در قم نگذشته بود که آیت الله بهجت وارد قم شد، و هم چون حضرات آیات عظام امام خمینی، گلپایگانی و... به درس فقید سعید مرحوم بروجردی حاضر شد.
آیت الله مصباح در این باره می گوید: آیت الله بهجت از همان زمانی که مرحوم آیت الله بروجردی (قدس سره) در قم درس شروع کرده بودند از شاگردان برجسته و از مستشکلین معروف و مبرز درس ایشان بودند.
معمولا استادانی که درس خارج می گویند، در میان شاگردانشان یکی دو سه نفر هستند که ضمن اینکه بیش از همه مطالب را ضبط می کنند احیانا اشکالاتی به نظرشان می رسد که مطرح و پیگیری می کنند تا مسایل کاملا حل شود، اینان از دیگران دقیق ترند، و اشکالاتشان علمی تر و نیاز به غور و بررسی بیشتری دارد، و ایشان در آن زمان چنین موقعیتی را در درس مرحوم آیت الله بروجردی داشتند.(5)
سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
که با این درد اگر دربند درمانند درمانند
مدير محتوايي (14-01-2019), نرگس منتظر (04-05-2019)
❤ |
تدریس و مکتب داری
آیت الله بهجت در همان ایام که در درس آیات عظام اصفهانی، کمپانی و شیرازی حضور می یافت، ضمن تهذیب نفس و تعلم، به تعلیم هم می پرداخت و سطوح عالیه را در نجف اشرف تدریس می کرد. پس از هجرت به قم نیز پیوسته این روال را ادامه می دادند. در رابطه با تدریس خارج توسط ایشان نیز در مجموع می توان گفت که ایشان بیش از چهل سال است که به تدریس خارج فقه و اصول اشتغال دارند و به واسطه شهرت گریزی غالبا در منزل تدریس کرده است و فضلای گران قدری سالیان دراز از محضر پر فیض ایشان بهره برده اند.(6)
سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
که با این درد اگر دربند درمانند درمانند
مدير محتوايي (14-01-2019), نرگس منتظر (04-05-2019)
❤ |
فصل اول: فضایل و کرامات
همه چیز در ولایت است
همه چیز در همین کلمه ولایت است؛ اگر ولایت باشد، دیگر جلوترها (اصل توحید، اصل نبوت و تصدیق رسالت و تمام این مهمات) داخلش هست. گفت: چون که صد آمد، نود هم پیش ماست.(7)
اساس دین
امام صادق (علیه السلام) می فرماید: به زمین مکه خطاب شد: آرام بگیر! ما محلی پیدا کردیم (مقصود کربلاست.)(8)
صحبت ولایت، همان صحبت اسلام و ایمان و اصل اساس دین است. چون که صد آمد، نود هم پیش ماست. هرکس معتقد به ولایت است، معتقد به نبوت هم می باشد و لاعکس. هرکس معتقد به کربلاست معتقد به مکه است و لاعکس.(9)
سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
که با این درد اگر دربند درمانند درمانند
مدير محتوايي (14-01-2019), نرگس منتظر (04-05-2019)
❤ |
همه چیز در ولایت است
همه چیز در همین کلمه ولایت است؛ اگر ولایت باشد، دیگر جلوترها (اصل توحید، اصل نبوت و تصدیق رسالت و تمام این مهمات) داخلش هست. گفت: چون که صد آمد، نود هم پیش ماست.(7)
اساس دین
امام صادق (علیه السلام) می فرماید: به زمین مکه خطاب شد: آرام بگیر! ما محلی پیدا کردیم (مقصود کربلاست.)(8)
صحبت ولایت، همان صحبت اسلام و ایمان و اصل اساس دین است. چون که صد آمد، نود هم پیش ماست. هرکس معتقد به ولایت است، معتقد به نبوت هم می باشد و لاعکس. هرکس معتقد به کربلاست معتقد به مکه است و لاعکس.(9)
عدم انفکاک قرآن و عترت
کسانی که قرآن را ندارند، عترت را هم ندارند و کسانی که عترت را ندارند، قرآن را هم ندارند.(10)
سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
که با این درد اگر دربند درمانند درمانند
مدير محتوايي (17-01-2019), نرگس منتظر (04-05-2019)
❤ |
قرآن و عترت همراه همیشگی
حضرت آیت الله بهجت یک وقت فرمودند: آیت الله شربیانی از علمای بزرگ بودند. یک روزی در هوای سرد فقیری دنبال ایشان راه می افتد و تقاضای کمک می کند و می گوید: اگر کمک نکنی، می میرم، ولی آقا توجهی به ایشان نمی کند و او تا پشت در منزل آیت الله می آید و آقا بدون توجه وارد خانه می شود و در را می بندد و فقیر پشت در اصرار می کند کمکم کنید. چون آقا توجه نمی کند اهل بیت آقا هم چیزی نمی گویند. صبح که بیرون می آیند می بینند مرده است. آقا دستور می دهد بروند غسل بدهند. وقتی لباسش را بیرون می آورند، می بینند یک کیسه لیره همراهش بوده است.
آیت الله بهجت در ذیل این حکایت می فرمود: ما قرآن و عترت همراهمان هست، ولی می گوییم آقا چیزی بگو که حالم خوب بشود، دارم می میرم!(11)
ما مردان خدا را نمی شناسیم، چه رسد به انبیا و اوصیا!
ترس مقربان از سقوط است نه فقط از آتش؛ صبرت علی عذابک فکیف أصبر علی فراقک: گیرم که بر عذابت صبر کردم، چگونه بر جدایی ات صبر کنم؟!(12)
این ها برای کسانی است که خیلی خیلی از ما بالاترند. ما هنوز به مقام آن ها نرسیده ایم. سلمان و مقداد و ابوذر، در چه مقامی بوده اند؟! اما این ها را نشناخته ایم. چطور می خواهیم انبیا و اوصیا را بشناسیم؟!(13)
بشر حاضر است همه چیز را فدای خود بکند!
از قضیه سید الشهدا (علیه السلام) باید این را بفهمیم که بشر حاضر است همه چیز را فدای خودش کند و استثنایی هم در کار نیست.(14)
سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
که با این درد اگر دربند درمانند درمانند
مدير محتوايي (17-01-2019), نرگس منتظر (04-05-2019)
❤ |
اهل بیت (علیهم السلام)، راه سعادت
یکی از شاگردان حضرت استاد(15) نقل می کند:
گاهی حضرت آقای بهجت (دام عزه) به عنوان طعن و طنز می گفتند:
بله! ماها دنبال یک چیزی می گردیم برای تکاملمان که نه خدا گفته باشد نه پیغمبر و نه امام.
اما دنبال یک همچنین چیزی می گردیم و خیال می کنیم راه سعادت یک چیزی است که نه خدا گفته نه پیغمبر نه امام. در صورتی که قاعدتا آنچه آن ها بیشتر گفته اند و بیشتر تأکید کرده اند آن موجب سعادت ماست چطور ممکن است که چیزی تأثیر در سعادت انسان داشته باشد و آن ها از آن غفلت کرده باشند و نگفته باشند و واگذار کرده باشند به اینکه یک پیری، مرشدی، قطبی بیاید بیان کند؟ آیا ممکن است همچنین چیزی؟!
و یا ممکن است چیزهایی را که تأکید کرده اند چندان اهمیتی نداشته و آنچه مهم بوده یک چیزهایی است که در کتاب و سنت خیلی کم درباره اش گفتگو شده باشد؟! اینها معقول نیست.(16)
سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
که با این درد اگر دربند درمانند درمانند
نرگس منتظر (04-05-2019)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)