از ویژگیهای مهم دیگر شیخ این است که از زاویه فرهنگی به مسائل نگاه می کند؛ و چنین فردی، با کسانی که به مسائل نهضت از زاویه سیاسی، اقتصادی و یا از زاویه توسعه و ترقی می نگرند، فرق دارد. هر چند همه این زوایا مهم و راه گشا هستند، اما این زوایا به دیدگاه تبدیل می شوند؛ و این دیدگاه امکان ائتلاف سیاسی را فراهم می آورد، ائتلافی که یک روز با یک جناح و روز دیگر با جناح دیگر انجام می شود و یا فرد مبارز و مصلح اجتماعی نمی تواند با هر کسی ائتلاف سیاسی موقت کند. شیخ هم در زندگی سیاسی خود با هیچ جریانی ائتلاف نمی کند، چرا؟ چون زاویه مبارزاتی او ایدوئولوژیک و دارای جاذبه و دافعه است، همچنین یک فکر منسجم نظام مند دارد و اینطور نیست که فقط مخالف یا موافق مشروطه باشد. او می داند که چقدر مذهبی و شیعی هست.
یکی دیگر از صفات شیخ، شجاعت است. او اصلاً پرده پوشی نمی کند؛ اعتقادش آن است که خداوند در این زمان برای او مأموریتی در نظر گرفته است که در اجرای آن، امید شهادت هم دارد. از این رو، به هنگام خطر، هیچ تقیه و پرده پوشی نمی کند و حتی موقعی که تنهای تنها است، حرفش را می زند.
هر یک از این صفات - مظلومیت، شجاعت، با زاویه تهاجم فرهنگی قضایا را دیدن؛ سابقه مبارزه داشتن، امید به شهادت - سبب می شود جریاناتی که ناخالصند، رسوا شوند؛ بعنوان مثال، شیخ در نامه ای، برای مشیرالدوله صدراعظم می نویسد: این پیر دعاگو، آفتاب لب بام هستم؛ دیگر هوس زندگی ندارم و آنچه را که در دنیا باید ببینم، دیدم. لکن تا هستم، در همراهی اسلام کوتاهی نخواهم کرد و در آنجا هم که به ایشان پیشنهاد می کنند به سفارتخانه های خارجی پناهنده شوید، پاسخ منفی می دهد و زیر بار نمی رود و می گوید: فرض کنید دو سه خروار گندم هم بیشتر خوردم؛ چه می شود؟ من حاضر نیستم مرگ شرافتمندانه را با زندگی یا خوردن دو سه خروار گندم عوض کنم. بنابراین، در بررسی شخصیت شیخ باید دقت کرد که شیخ فرهنگ سیاسی خاصی دارد.