اندیشه ترقی (بعد از اندیشه ارتجاع و قبل از اندیشه تعالی)
اندیشه ترقی، اصطلاحی است که برخی مورخان برای تفکر و اصلاحات منورالفکران دوره قاجاریه وضع کرده اند. این مورخان چنین وانمود کرده اند و می کنند که دو تفکر در دوره قاجاریه بیشتر مطرح نبوده است: یکی اندیشه، ارتجاع که به رجال و حکومت گران قاجاریه مربوط بوده است و دیگر کسانی که مقابل این اندیشه و خواهان قانون و دمکراسی و پارلمان و پیشرفت و... بوده اند. در این تفکر، هرکس که کوچکترین نقد و یا خدشه ای به عملکرد و نیات منورالفکران داشته باشد، در گروه مقابل یعنی اندیشه و خط ارتجاع قرار می گیرد.
این مسئله و تقسیم بندی، چند اشکال مهم تاریخی دارد:
1. متصور شدن دو تفکر، آنهم در مقابل هم، بیشتر تصوری ذهنی است تا واقعی؛ و بنظر می رسد که طرح این اندیشه از سوی روشنفکران، جنبه بزرگنمایی تاریخی و غلو صنفی برای تطهیر گذشته شان داشته است.
2. خط ارتجاع و استبداد آنطور که روشنفکران وانمود می کنند، کاملاً با اندیشه ترقی و حرکت منورالفکران در تعارض نبوده است. مؤید این ادعا، حضور بسیاری از سردمداران اندیشه ترقی مانند میرزاحسن خان سپهسالار، میرزاملکم خان، میرزا فتحعلی آخوندازده و... است که در برخی مواقع حتی با استبداد و ارتجاع قاجاریه ارتباط و مراوده صمیمانه داشته اند و فقط در مواقعی که اختلاف منافع مطرح می شد، جنگ با ارتجاع و استبداد را بطور جدی مطرح می کرده اند. نمونه تاریخی بارز این موضوع، مخالفت ملکم خان با ناصرالدین شاه بعد از رسوایی لاتاری است. مرحوم آل احمد معتقد است که منورالفکران در آخرین دقایق مقابله بین حکومتها و روحانیون، برای تأمین زندگی، جانب حکومتها را گرفته اند.
3. اندیشه ترقی - همانطور که در این کتاب عنوان شد - در سه سطح مطرح بوده است: خط علمی، خط سیاسی وابستگی و ارتباط با خارج؛ که بنظر می رسد قسمت اول کمتر از دو قسمت بعدی مطرح بوده و بیشتر نقش سپر و شعار دو جریان بعدی را داشته است.
4. ندیدن استعمار غرب و فجایع آن و در اکثر مواقع نزدیکی به آنان، در هر حال در صداقت برخی از رجال اندیشه ترقی شک و شبهه جدی ایجاد می کند.
5. می توان گروهی از علما، آزادیخواهان و رجال بزرگ تاریخ ایران را نام برد که در خط ارتجاع و استبداد قرار نداشتند اما در طیف اندیشه ترقی هم جا نمی گرفتند. موضعگیریهای این عده در برابر غرب و استعمار آن، نزدیکی شان با مردم و افکارشان و مقابله آنان با ظلم و استبداد به طریق روایتی غیر از روایات منورالفکری بوده است. اینان را می توان در گروه اندیشه تعالی قرار داد و سیاست موازنه منفی را با سیاست این جبهه در برخورد با اجانب فهمید.