3. جریان مشروطه خواه آزادی طلب: که دو دسته بودند:
اول مشروطه ترقی خواه، که مقلد غرب و خوشبین به غرب بودند و از طرفی از استبداد نفرت داشتند و خواستار اصلاحات به سبک غربی بودند. مشکل اینها این بود که صورت مسئله و جواب آن را در جعبه جادویی غرب می دیدند. البته ارتباط با دولتهای غربی و مجامع ماسونری در این جریان بخوبی قابل تشخیص است.
دوم جریان مشروطه میانه رو با گرایش دینی مانند سید عبدالله بهبهانی و سید محمد طباطبایی که البته آدمهای صادقی بوده اند. اینان علمایی خوشبین و خوش نیت بودند که از استبداد قاجار نفرت داشتند. آیت الله بهبهانی فردی قاطع و آیت الله طباطبایی فردی حساس بودند که برای اجرای قانون و حاکمیت عدالت، بسیار زحمت کشیدند. این جریان مشروطه به هر حال با بست نشینی در سفارت انگلیس مخالف نبود؛ در حالیکه این عمل، حرکتی اشتباه و دارای ابعاد منفی بسیار بود. اولین عیب این کار این بود که مشکل اصلی ایران - یعنی استعمار- و نیز استبداد وابسته به خارجی در ایران رنگ باخته و صورت و مشکل اصلی برای مردم عوض شده بود. بنابراین، رفتن به سفارت انگلستان، اشتباه بزرگی در تاریخ مشروطیت تلقی می شود. از این قضیه و قضایای دیگر معلوم می شود که جریان اخیر در مورد غرب و استعمار غربگرایان عمیق نمی اندیشیده، بلکه در مواقعی خوش بین هم بوده است.
این جریان و جبهه و گروه علما و مهر و کین نسبت به غرب داشته و ضد استبداد بوده، با روشنفکران رابطه خوبی داشته و در نهایت موج مشروطیت غربی و گروهی از آزادی طلبان هم از اینها حمایت می کرد. البته این دو بزرگوار در سالهای آخر عمر، نوعی دوری جستن از جریانات روشنفکرانه سکولار را مطرح می کردند که با ترور مظلومانه مرحوم بهبهانی و مرگ مرحوم طباطبایی قضیه مسکوت ماند و در تاریخ زیاد راجع به آن بحث نشد. در درجات پایین تر مشروطه، سیدجمال واعظ اصفهانی و ملک المتکلمین قرار داشتند که اینان، افرادی مشکوک و دارای عقاید انحرافی بنظر می رسند. دستگاه مشروطه وابسته به غرب بسیار کوشید تا اینان را بزرگ کند و افکار غرب گرا و تجدد خواهانه سطحی شان را ترویج دهد؛ که نمونه آن، چاپ نطقهای سیدجمال واعظ در روزنامه الجمال بوده است.