ناسیونالیسم
ناسیونالیسم، تعریف واحدی ندارد؛ بلکه مانند همه ایدئولوژیها و ایسمهای بشری به صورتهای مختلف قابل تفسیر است. این اختلاف رأی و تفسیر در زبان فارسی، گاه به دلیل مشابهت آن با حب وطن و تشابهات، صورتی پیچیده تر به خود گرفته است. امروزه در آثار سیاسی مغرب زمین چنین عنوان می شود که تشکیل ملت و عوارض سیاسی آن به دوران جدید برمی گردد و چون اساس گفته نویسندگان غرب، فقط تاریخ اروپا است، همه دنیا و تاریخ بشری را به آن می سنجند. با نگاه غربی و با تعابیر ایدئولوژیک غربی از ناسیونالیزم، پیدایش واحدهای سیاسی ملت، ملت دوستیو ملت خواهی را باید به بعد از رنسانس و بعد از پیدایش نظریه حاکمیت ژان بدن فرانسوی و پاشیده شدن کلیسای قرون وسطی منسوب کرد؛ اما با توجه به فرهنگ سیاسی مشرق زمین و ادیان بزرگ، عناصر حب وطن، ملت دوسیت و ملت نه تنها در فرهنگ ایران وجود داشته است، بلکه رگه های آن را در ملتهای دیگری چون یونانیان، چینیان، هندیان و بابلیان هم می توان دنبال کرد. در تاریخ تحولات ایران، بحث وضع شدن واحد ملت در مفهوم سیاسی و جغرافیایی و وحدت مذهبی جدید با حاکمیت و نظام اجتماعی نیرومند مشهود است. در دوران قاجاریه و در طی قیام تحریم تنباکو، لفظ اعلای کلمه ملت را مرجع تقلید وقت، مرحوم میرزای شیرازی، بکار برده است. واژه ملت بخصوص در انقلاب مشروطیت زیاد مطرح شده است و از یک قرن قبل، واژه هایی مثل فدوی ملت، مجلس ملی، شهید راه ملت و غیره در رساله ها و مکتوبات سیاسی به چشم می خورد. با توجه به کنار زده شدن مذهبیون و شریعت خواهان در دهه سوم مشروطیت و روی کار آمدن سکولارها در دوره پهلوی و فرهنگ سکولاریستی دوره رضاخان و بخصوص شعارهای ایران باستان که از پایه های فرهنگی پهلوی علیه اسلام بشمار می رفت، می توان نتیجه گرفت که با تبلیغات فراوان سعی شد مسئله دین خواهی و ملت خواهی و ملی گرایی را جدای از هم یا در تقابل با هم مطرح کنند. انقلاب اسلامی ایران، حلقه و منطقی این دو مهم شد و بطلان نظریه های افراطی سکولارها را درباره تفسیر آشکارا نمایان ساخت.